چاپ کردن صفحه

قیام و متبدل شدن بدن مسیح

قرائت : یوحنا 20 : 1 - 21 و اول قرنتیان 15 : 23

روز جمعه ساعت نُه صبح، دشمنان بر دست ها و پاهای عیسی مسیح میخ زده و او را به صلیب کشیدند. در ساعت سه بعدازظهر همان روز عیسی بر روی صلیب جان سپرده بمرد و در قبری که از سنگ تراشیده شده بود، او را دفن کردند و دَر ِ قبر را مهر کرده نگهبانان بر آن گمارده به شهر رفتند.


روز شنبه که عید بزرگ و تعطیل رسمی یهودیان بود، عیسی مسیح در قبری که زیر نظر نگهبانان محافظت می شد، مدفون گردید. چون مرگ عیسی مسیح مصادف با عید فصح بود، ایمانداران فرصت تدهین بدن او را نداشتند. از این جهت صبح روز یکشنبه یعنی روز سوم، مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه به اتفاق زنان دیگر که حنوط خریداری کرده بودند، به طرف قبر رهسپار شدند تا بدن عیسی را تدهین نمایند. این زنان برای چه به سر قبر عیسی مسیح رفتند؟ چنانکه ذکر شد، برای تدهین بدن او. در بین راه مذاکرۀ آنها راجع به چه چیزی بود؟ غلطانیدن سنگ از سر قبر؟ مگر قبر عیسی مسیح به درخواست یهودیان و به وسیلۀ پیلاطس فرماندار رومی مهر نشده بود؟ آیا سربازان برای نگهبانی قبر گمارده نشده بودند؟ آیا زنانی که به سر قبر می رفتند، اجازه شکستن مهر قبر را داشتند؟ آیا زنان حق نزدیک شدن به قبر را داشتند؟ و یا حتی می توانستند قبر را لمس کنند؟ البته جواب منفی است. 
پس چرا آن زنان به طرف قبر رهسپار شدند؟ این عمل زنان دلیل بر بی اطلاعی آنان از مهر شدن قبر و گمارده شدن کشیکچیان بر آن بوده است. چون که آنها فقط تا دفن شدن عیسی در قبر و انداختن سنگ بر دَر ِ آن شرکت داشتند و پس از آن هریک به منازل خود رفتند. از این جهت زنان اطلاعی از مهر شدن قبر و گماردن نگهبانان بر آن را نداشتند. شهادت کلیۀ مردان و زنانی که روز سوم پس از مصلوب شدن عیسی بر سر قبر او رفتند، این است که قبر را خالی از جسد مسیح یافته و کفن را دست نخورده مشاهده کرده اند. حال می خواهیم بفهمیم که جسد عیسی مسیح چه شده بود؟

مطلب اول این است که فکر کنیم عیسی مسیح بر روی صلیب کاملا ً نمرده بود، و وقتی که او را دفن کردند، شب از قبر خود بیرون آمده و رفته است. قبول این مطلب برای هر شخص منصف نه فقط غیرممکن است بلکه غیرمنطقی هم به نظر می رسد. زیرا عیسی مسیح از روز پنجشنبه شب تا جمعه ساعت سه بعدازظهر در دست دشمنان اسیر و مورد شکنجه و عذاب قرار گرفته بود، آن هم بدون خواب و خوراک. عیسی به قدری ضعیف و ناتوان شده بود که نتوانست چوبۀ صلیب خود را تا تپۀ جلجتا (یعنی محل قرار دادن صلیب) حمل نماید. از این گذشته زدن تازیانه و دادن شکنجه و گذاردن تاجی از خار و زدن سیلی به صورتش و کوبیدن میخ ها بر دست و پای عیسی مسیح و نداشتن استراحت در تمام مدت محاکمه و ریخته شدن خون او بر صلیب، زدن نیزه بر پهلوی او و همۀ اینها دلالت بر مرگ عیسی مسیح می کند. اگر هم عیسی کاملا ً نمرده بود، با آن همه ضعف و جراحات جسمی که بر او وارد آمده بود، هیچگاه قادر به غلطانیدن سنگ بزرگی که بر در قبر انداخته بودند، نبوده است. گذشته از همۀ اینها فرار از دست کشیکچیان موضوعی غیرممکن و باور نکردنی است.

مطلب دوم این است که فکر کنیم، دشمنان مسیح شبانه جسد او را دزدیده و برده باشند. این فکر هم منطقی نیست، چون که اگر دشمنان عیسی جسد او را می بردند، حتما ً وقتی که شاگردانش ادعا نمودند که او زنده شده و قیام کرده است، دشمنان جسد مردۀ او را ارائه می دادند و شاگردان دروغگو را مفتضح و خجل می ساختند و ادعای پوچ و بی اساس آنها را برملا می کردند. اما چنین کاری را نکردند چون که آنها جسد عیسی را نبرده بودند.

مطلب سوم این است که فکر کنیم شاگردان و ایمانداران به مسیح جسد مرده او را دزدیده باشند. اگر بخواهیم قبول کنیم که شاگردان جسد مرده مسیح را دزدیده و به دروغ شایع ساخته اند که او از مردگان قیام کرده است، این هم مقرون به حقیقت نمی باشد. چون که تا زمانی که انجیل به رشتۀ تحریر درآمد، عدۀ زیادی از مؤمنین و ایمانداران به مسیح که او را در جسم دیده بودند و کلمات حیات بخش او را با گوش های خود شنیده و حقیقت مسیحیت را به خوبی می دانستند، زنده و باقی بودند. اگر شاگردان و یا نویسندگان انجیل می خواستند مطالبی دروغ و خلاف حقیقت را دربارۀ قیام عیسی مسیح در اناجیل ثبت نمایند، حتما ً آن مؤمنین به ضد دروغگویان قیام می کردند و آنها را از جرگه ایمانداران اخراج می نمودند.
نکته دیگر که برای ما قابل تفکر می باشد این است که چگونه امکان داشته، ایمانداران حاضر شوند جان و مال خود را برای پیشرفت دروغی که خود ساخته و پرداخته بودند، فدا سازند. و یا چگونه امکان دارد که از یک مطلب بدون حقیقت و دروغ این همه چیزهای خوب به وجود آید و این همه برکات از پرتو این دروغ نصیب جهانیان گردد؟ و یا چگونه امکان دارد که یک مطلب دروغ و بدون اساس، جهانی و حتی جاودانی هم بشود و تا این حد در دنیا پیرو و مرید پیدا کرده و هر روز هم بر وسعت آن افزوده شود.

مطلب چهارم این است که قبول نماییم، بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده است. یکی از دلایل روشن و زنده برای قیام عیسی مسیح از مردگان این است که چهار انجیل هر کدام به طریقی مخصوص قیام عیسی مسیح از مردگان را برای ما شرح می دهند. اگر نویسندگان اناجیل می خواستند دربارۀ قیام عیسی مسیح دروغی بگویند و یا دروغی بسازند، حتما ً با هم جمع می شدند و انجیل را طوری تدوین می کردند که راه ایراد بر خرده گیران بسته شود. زنان و مردانی که روز سیم به سر قبر رفتند همه شهادت می دهند که عیسی مسیح از مردگان برخاسته و قبر خالی از جسد مسیح بوده و کفن دست نخورده باقی مانده است. مثل تخم مرغی که جوجۀ آن بیرون آمده باشد. اما تخم مرغ سالم و دست نخورده باقی بماند.

نکتۀ دیگر که برای اشخاص منصف و منطقی قابل تفکر می باشد این است که اگر دشمنان مسیح و یا شاگردان او جسد مرده مسیح را می بردند، حتما ً با کفن آن را حمل می کردند، نه لخت. و اگر خود مسیح هم کاملا ً نمرده بود و شب از قبر بیرون آمده، باز هم لازم بود که آن کفن را تا رسیدن به منزل همراه داشته باشد. پس باقی بودن کفن در قبر بدون اینکه دست خورده باشد و یا از هم پاشیده شده باشد، نشان می دهد که نه دشمنان بدن عیسی را برده اند و نه حواریونش و نه خود او نیمه جان بوده و بعدا ً زنده شده و از قبر رفته است. بلکه باید قبول کنیم و با پولس رسول هم آهنگ شده بگوییم، بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده است.

دوستان عزیز، پولس رسول می گوید: محال است که جسم و خون وارث ملکوت خدا گردد. در اینجا سئوال پیش می آید که مسیح دارای جسم و خون بوده، پس چگونه توانست با آن بدن جسمانی صعود نماید؟ این نکته برای ما قابل تفکر است تا بدانیم که عیسی مسیح نه فقط زنده شد و از قبر قیام کرد، بلکه آن بدن جسمانی او نیز که از خون و جسم بود متبدل گردیده است. دلیل این است که مسیح قبل از صلیب و قیام مثل سایر مردم احتیاج داشته تا از در وارد منزلی بشود، اما پس از صلیب و قیامش از مردگان احتیاج به باز شدن در اتاق نداشته بلکه در هر محلی که اراده می نموده، ظاهر و غایب می گردید. از این جهت توانست بدون باز شدن کفن از آن خارج شود. عیسی مسیح در سر قبر به مریم ظاهر گردید. در بین راه به چند نفر از زنان ظاهر شد. به پطرس ظاهر گردید و به دو شاگرد در راه عموآس ظاهر و در سر سفر بعد از دعا و برکت دادن نان، غایب گردید. در بالا خانه بدون اینکه درب اطاق باز و بسته شود ظاهر و غایب گردید. در کنار دریای طبریه بر شاگردان که مشغول ماهیگیری بودند ظاهر شد و به آنها خوراک داد. مجددا ً در همان بالاخانه ظاهر شده، دست ها و پهلوی خود را به تومای شکاک نشان داد و غایب گردید. یک بار به متجاوز از پانصد ایماندار ظاهر شد. در وقت صعودش به آسمان در جلو چشم حواریون به آسمان بالا رفته و از نظر آنها ناپدید گردید. بعد از صعود در راه دمشق به پولس جفاکار ظاهر شده او را عوض کرد و زندگی تازه ای به او بخشید. این ظاهر و غایب شدن عیسی مسیح دلیل بر آن است که آن بدن قبل از صلیب زدن او با بدنی که بعد از قیامش داشت، تفاوت پیدا کرده بود. در حقیقت باید گفت که آن بدنی که از خون و گوشت بود به یک بدن روحانی و ملکوتی متبدل گردید. مثل بدن فرشتگان که نه می میرند و نه پیر و فرسوده می شوند. آن بدن بعد از قیام عیسی مسیح با بدن قبل از صلیبش یکی بود، چونکه به خاک مبدل نشد بلکه متبدل گردید. از این جهت عیسی مسیح پس از قیام از مردگان توانست در هر جایی که اراده کند، ظاهر و غایب گردد و حتی به آسمان صعود نماید. چونکه بدنش به بدن ملکوتی متبدل گردیده بود.

دوستان عزیز، خدا صدها سال پیش به وسیله انبیاء و مقدسین خود اعلام داشته است که مسیح می میرد و قیام می کند. خود عیسی مسیح هم بکرات و به طور مفصل در انجیل راجع به مرگ و قیام خود پیشگویی نموده است. حواریون و ایمانداران در رسالات و نوشتجات خود دربارۀ مرگ و قیام عیسی مسیح شهادت می دهند. گذشته از این، قسمت اعظم نوشتجات انجیل شاهد بر وقایع مرگ و قیام عیسی مسیح می باشد. امروزه هم همۀ ما مسیحیان جهان بر قیام عیسی مسیح از مردگان شاهد و گواه می باشیم. چونکه قیام مسیح از مردگان پایه و اساس دینداری و ایمان همۀ مسیحیات جهان می باشد. پس لازم است همه با هم هماهنگ شده به آوای بلند با پولس رسول ندا کنیم و بگوییم که بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده است.
بله، او قیام کرده و زنده است و امید همۀ ما مسیحیان بر این وجود زنده استوار می باشد.

  • مطالعه 2854 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+