چاپ کردن صفحه

واعظانی که مردم به آنها گوش می سپارند

فکر می کنم علاوه بر شاخص های روحانی زندگی فرد و سلامت رابطه اش با خدا و با مردم و نیز تجارب روحانی که این حق را به شخص می دهد تا کلام را موعظه کند؛ داشتن دانش کلام خدا و مهارت در سخنوری نیزاز جمله مهمترین شاخصهای تعلیم و موعظه و سایر خدمات شبانی در کلیساست و اگر غیر از این باشد با کلیسایی ناقص که به جای حقیقت در آن آمال و آرزوهای افراد موعظه می شود و نه آنچه خدا گفته و وعده داده است مواجه خواهیم بود. خدا را شکر که هر روز ببیشتر شاهد این هستیم که کلیسای مسیح بیش از پیش خود را با این حقایق سازگار می نماید و خاصه کلیسای نوپای ایرانی که هر روز بیش از پیش در حال تکامل است چون همه ما در حال یادگیری و تبدیل هستیم.

 

جایی خواندم که :

وقتی واعظی فریاد می زند مردم تنها صدایش را می شنوند اما زمانیکه آرام سخن می گوید مردم به حرفهایش گوش می دهند. 
با تولید هیجان و مطالبه همان هیجان از شنوندگانمان نمی توانیم در آنها حیات و زندگی تولید کنیم. زندگی هیچ کس با ابراز احساسات شدید و حتی گاهی تمارض به شاد بودن عوض نمی شود بلکه تنها حقیقت است که آدمها را دگرگون و آزاد می کند و این حقیقت گاهی در ناخوشایندترین حالات و احساسات آدمی مانند گریه، سکوت، بهت می تواند بروز کند. شادی درونی نشانه اش همواره ابراز هیجانات بدنی و ظاهری نیست و به نظر خود من گاهی اوقات مانند بهتی عمیق که آدمی را به ژرفای خود فرو می برد و یا در غالب اشک ناشی از شکر گذاری نمایان می شود پا به عرصه وجود می گذارد و گاهی نیز در شکل تلخ ترین توبه ها نمایان می گردد. البته زمانی نیز برای رقص و پایکوبی است اما نه گریستن و نه این رقص نشان پری و شادی و دگرگونی است بلکه تنها پدیده هایی هستند که در هر کس به گونه ای بروز می کند. نکته آن است که نباید از اشخاص بخواهیم که آنگونه ای که زبان بیان احساسات ماست خود را ابراز کنند بلکه باید افراد را در بیان خویشتن آزاد گذاشت که حداقل در این خصوصی ترین محفل که همان حضور خداست خود باشند و نه کس دیگر.


یادمان باشد که عیسی خداوند نیز با اینکه می دانست لحظاتی دیگر یکی از بزرگترین معجزات را به انجام خواهد رسانید و ایلعاذر را زنده خواهد ساخت با شنیدن مرگ او شروع به بالا پایین پریدن و بشکن زدن نکرد بلکه همانگونه که درکوتاه ترین آیه کتاب مقدس در انجیل یوحنا باب یازدهم و آیه سی و پنجم ذکر شده است: عیسی بگریست.


نه خنده همیشه حکایت از دل سرشار و سلامت دل دارد و نه گریه همواره نشان پریشانی و افسردگی است.


الهی ما را به شباهت خویش در آر آنگونه ای که تو ما را آفریده ای و بگذار که خود باشیم عریان و بی هیچ سایه در حضور روح تبدیل کننده تو خالی از گناه تمارض به سرخوشی و فارغ از اندوه دنیا که موت است بلکه پر سرخوشی شبیه شدن به پسر مقدست خداوند ما عیسا مسیح.


خداوند ما بیا

برگرفته از وبلاگ پسر خدا

  • مطالعه 2247 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+