چاپ کردن صفحه

در مورد بشارت

در مورد بشارت

در دهه‌های 20 یا 30 زمانی که آقای بیل میلر در بلوچستان مشغول بشارت بود، یک روز داشت از جایی بین زابل و زاهدان می‌گذشت که ناگهان مردی با چهره بسیار خشن از پشت یک تخته سنگ بیرون پرید و در صورت او فریاد زد:

"چرا پیغمبر ما رو قبول نمی‌کنید؟"

 

در همان لحظه روح‌القدس پاسخی نرم و آرام در قلبش گذاشت تا به آن مرد خطرناک بدهد:

"من مسافر هستم. مسافر به سه تا چیز احتیاج داره! 

1. راه ...

2. نور ...

3. نان ...

 

و از آنجا شروع کرد تا از کلام توضیح بدهد که عیسی مسیح چگونه راه، نور و نان او است. و آن مرد وقتی که برای اولین بار خبر خوش را با محبت بسیار شنید، اخلاقش کاملاً تغییر کرد.

هر زمان که عیسی مسیح نظری یا سؤالی می‌شنید، فوراً همان نقطه شروع را در دست می‌گرفت و به سراغ مهم‌ترین چیزهایی که در فکرش بود می‌رفت (یعنی فکر مسیح). ما می‌توانیم جواب‌ها و سخنان عیسی مسیح به اشخاصی نظیر نیقودیموس، زنی که بر سر چاه بود، فریسیان، شاگردانش و هم‌چنین افراد بسیاری که می‌خواستند او را متابعت کنند، را مطالعه کرده و درس‌های بسیاری فرا بگیریم.

 

بیل میلر می‌توانست در آن موقعیت به سرعت شانزده دلیل مختلف راجع به اینکه چرا پیغمبر آن‌ها را قبول ندارد ارائه بدهد، که در آن صورت به طور حتم کشته می‌شد؛ اما به جای آن کار، او آن موقعیت را در دست گرفت تا خبر خوش انجیل را به آن مرد خشن که در عین حال جویا و تشنه حقیقت بود، برساند.

 

 

ترجمه: پگاه

  • مطالعه 2050 مرتبه

Twitter

Facebook

Google+