ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی (کتاب خروج)
گذر از دريا
و خداوند موسي را خطاب كرده،گفت: 2 «به بنياسرائيل بگو كه برگرديده، برابر فَمُالحيروت در ميان مَجْدُل و دريا اردو زنند. و در مقابل بَعَل صَفُون، در برابر آنبه كنار دريا اردو زنيد. 3 و فرعون دربارة بنياسرائيل خواهد گفت: در زمين گرفتار شدهاند، و صحرا آنها را محصور كرده است. 4 و دل فرعون را سخت گردانم تا ايشان را تعاقب كند، و در فرعون و تمامي لشكرش جلال خود را جلوه دهم، تا مصريان بدانند كه من يهوه هستم.» پس چنين كردند. 5 و به پادشاه مصر گفته شد كه قوم فرار كردند، و دل فرعون و بندگانش بر قوم متغير شد، پس گفتند: «اين چيست كه كرديم كه بنياسرائيل را از بندگي خود رهايي داديم؟» 6 پس ارابة خود را بياراست، و قوم خود را با خود برداشت، 7 و ششصد ارابة برگزيده برداشت، و همة ارابههاي مصر را و سرداران را بر جميع آنها. 8 و خداوند دل فرعون، پادشاه مصر را سخت ساخت تا بنياسرائيل را تعاقب كرد. و بنياسرائيل به دست بلند بيرون رفتند.
9 و مصريان با تمامي اسبان و ارابههاي فرعون و سوارانش و لشكرش در عقب ايشان تاخته، بديشان دررسيدند، وقتي كه به كنار دريا نزد فمالحيروت، برابر بعل صفون فرود آمده بودند. 10 و چون فرعون نزديك شد، بنياسرائيل چشمان خود را بالا كرده، ديدند كه اينك مصريان از عقب ايشان ميآيند. پس بنياسرائيل سخت بترسيدند، و نزد خداوند فرياد برآوردند، 11 و به موسي گفتند: «آيا در مصر قبرها نبود كه ما را برداشتهاي تا در صحرا بميريم؟ اين چيست به ما كردي كه ما را از مصر بيرون آوردي؟ 12 آيا اين آن سخن نيست كه به تو در مصر گفتيم كه ما را بگذار تا مصريان را خدمت كنيم؟ زيرا كه ما را خدمت مصريان بهتر است از مردن در صحرا!»13 موسي به قوم گفت: «مترسيد! بايستيد و نجات خداوند را ببينيد، كه امروز آن را براي شما خواهد كرد، زيرا مصريان را كه امروز ديديد تا به ابد ديگر نخواهيد ديد. 14 خداوند براي شما جنگ خواهد كرد و شما خاموش باشيد.»
15 و خداوند به موسي گفت: «چرا نزد من فرياد ميكني؟ بنياسرائيل را بگو كه كوچ كنند. 16 و اما تو عصاي خود را برافراز و دست خود را بر دريا دراز كرده، آن را مُنْشَقّ كن، تا بنياسرائيل از ميان دريا بر خشكي راه سپر شوند. 17 و اما من اينك، دل مصريان را سخت ميسازم، تا از عقب ايشان بيايند، و از فرعون و تمامي لشكر او و ارابهها و سوارانش جلال خواهم يافت. 18 و مصريان خواهند دانست كه من يهوه هستم، وقتي كه از فرعون و ارابههايش و سوارانش جلال يافته باشم.»
19 و فرشتة خدا كه پيش اردوي اسرائيل ميرفت، حركت كرده، از عقب ايشان خراميد، و ستون ابر از پيش ايشان نقل كرده، در عقب ايشان بايستاد. 20 و ميان اردوي مصريان و اردوي اسرائيل آمده، از براي آنها ابر و تاريكي ميبود، و اينها را در شب روشنايي ميداد كه تمامي شب نزديك يكديگر نيامدند. 21 پس موسي دست خود را بر دريا دراز كرد و خداوند دريا را به باد شرقي شديد، تمامي آن شب برگردانيده، دريا را خشك ساخت و آب مُنْشَقّ گرديد. 22 و بنياسرائيل در ميان دريا بر خشكي ميرفتند و آبها براي ايشان بر راست و چپ، ديوار بود. 23 و مصريان با تمامي اسبان و ارابهها و سواران فرعون از عقب ايشان تاخته، به ميان دريا درآمدند. 24 ودر پاس سحري واقع شد كه خداوند بر اردوي مصريان از ستون آتش و ابر نظر انداخت، و اردوي مصريان را آشفته كرد. 25 و چرخهاي ارابههاي ايشان را بيرون كرد، تا آنها را به سنگيني برانند و مصريان گفتند: «از حضور بنياسرائيل بگريزيم! زيرا خداوند براي ايشان با مصريان جنگ ميكند.»
26 و خداوند به موسي گفت: «دست خود را بر دريا دراز كن، تا آبها بر مصريان برگردد، و بر ارابهها و سواران ايشان.» 27 پس موسي دست خود را بر دريا دراز كرد، و به وقت طلوع صبح، دريا به جريان خود برگشت، و مصريان به مقابلش گريختند، و خداوند مصريان را در ميان دريا به زير انداخت. 28 و آبها برگشته، ارابهها و سواران و تمام لشكر فرعون را كه از عقب ايشان به دريا درآمده بودند، پوشانيد، كه يكي از ايشان هم باقي نماند. 29 اما بنياسرائيل در ميان دريا به خشكي رفتند، و آبها براي ايشان ديواري بود به طرف راست و به طرف چپ. 30 و در آن روز خداوند اسرائيل را از دست مصريان خلاصي داد و اسرائيل مصريان را به كنار دريا مرده ديدند. 31 و اسرائيل آن كار عظيمي را كه خداوند به مصريان كرده بود ديدند، و قوم از خداوند ترسيدند، و به خداوند و به بندة او موسي ايمان آوردند.
ترجمه تفسیری
خداوند به موسي فرمود: «به قوم من بگو كه بسوي فمالحيروت كه در ميان مجدل و درياي سرخ و مقابل بعل صفون است برگردند و در كنار دريا خيمه بزنند. 3 فرعون گمان خواهد كرد كه چون روبروي شما دريا و پشت سر شما بيابان است، شما در ميان دريا و صحرا در دام افتادهايد، 4 و من دل فرعون را سخت ميسازم تا شما را تعقيب كند. اين باعث ميشود كه من بار ديگر قدرت و بزرگي خود را به او و به تمام لشكرش ثابت كنم تا مصريها بدانند كه من خداوند هستم.» پس بنياسرائيل در همانجا كه خداوند نشان داده بود خيمه زدند.
5 وقتي به فرعون خبر رسيد كه اسرائيليها از مصر فرار كردهاند او و درباريانش پشيمان شده، گفتند: «اين چه كاري بود كه ما كرديم؟ براي چه به بردگان خود اجازه داديم از اينجا دور شوند؟» 6 پس پادشاه مصر عرابه خود را آماده كرده، سپاه خود را بسيج نمود. 7 سپس با ششصد عرابه مخصوص خود و نيز تمام عرابههاي مصر كه بوسيله سرداران رانده ميشد، رهسپار گرديد. 8 خداوند دل فرعون را سخت كرد و او به تعقيب قوم اسرائيل كه با سربلندي از مصر بيرون رفتند، پرداخت. 9 تمام لشكر مصر با عرابههاي جنگي و دستههاي سواره و پياده، قوم اسرائيل را تعقيب كردند.
قوم اسرائيل در كنار دريا، نزديك فم الحيروت مقابل بعل صفون خيمه زده بودند كه لشكر مصر به آنها رسيد.
10 وقتي قوم اسرائيل از دور مصريها را ديدند كه به آنان نزديك ميشوند دچار وحشت شدند و از خداوند كمك خواستند. 11 آنها به موسي گفتند: «چرا ما را به اين بيابان كشاندي؟ مگر در مصر قبر نبود كه ما را آوردي در اين بيابان بميريم؟ چرا ما را مجبور كردي از مصر بيرون بياييم؟ 12 وقتي در مصر برده بوديم، آيا به تو نگفتيم كه ما را به حال خودمان واگذار؟ ما ميدانستيم كه برده ماندن در مصر بهتر از مردن در بيابان است.»
13 ولي موسي جواب داد: «نترسيد! بايستيد و ببينيد چگونه خداوند امروز شما را نجات ميدهد. اين مصريها را كه حالا ميبينيد، از اين پس ديگر هرگز نخواهيد ديد. 14 آرام باشيد، زيرا خداوند براي شما خواهد جنگيد.»
15 آنگاه خداوند به موسي فرمود: «ديگر دعا و التماس بس است. نزد قوم اسرائيل برو و بگو كه حركت كنند و پيش بروند. 16 و تو عصاي خود را بطرف دريا دراز كن تا آب آن شكافته شود و قوم اسرائيل از راهي كه در وسط دريا پديد ميآيد، عبور كنند. 17و18 ولي من دل مصريها را سخت ميسازم تا در پي شما وارد راهي كه در دريا پديد آمده، شوند. آنگاه ميبينيد كه من چگونه فرعون را با تمام سربازان و سواران و عرابههاي جنگيش شكست داده، جلال خود را ظاهر خواهم ساخت، و تمام مصريها خواهند دانست كه من خداوند هستم.»
19 آنگاه فرشته خدا كه پيشاپيش بنياسرائيل حركت ميكرد، آمد و در پشت سر آنها قرار گرفت. ستون ابر نيز به پشت سر آنها منتقل شد 20 و در ميان قوم اسرائيل و مصريها حايل گرديد. وقتي شب فرا رسيد، ابر به ستون آتش تبديل شد، بطوري كه مصريها در تاريكي بودند و بنياسرائيل در روشنايي. پس مصريها تمام شب نميتوانستند به اسرائيليها نزديك شوند.
21 سپس موسي عصاي خود را بطرف دريا دراز كرد و خداوند آب دريا را شكافت و از ميان آب راهي براي عبور بنياسرائيل آماده ساخت. تمام شب نيز از مشرق باد سختي وزيدن گرفت و اين راه را خشك كرد.
22 بنابراين، قوم اسرائيل از آن راه خشك در ميان دريا گذشتند در حالي كه آب دريا در دو طرف راه، همچون ديواري بلند بر پا شده بود. 23 در اين هنگام تمام سواران و اسبها و عرابههاي فرعون در پي قوم اسرائيل وارد دريا شدند. 24 در سپيده دم، خداوند از ميان ابر و آتش بر لشكر مصر نظر انداخت و آنها را آشفته كرد. 25 چرخهاي همه عرابهها از جا كنده شدند چنـانكه بسختي ميتوانستند حركت كنند. مصريهافرياد برآوردند: «بياييد فرار كنيم، چون خداوند براي اسرائيليها با ما ميجنگد.»
26 وقتي همه قوم اسرائيل به آن طرف دريا رسيدند خداوند به موسي فرمود: «بار ديگر دست خود را بطرف دريا دراز كن تا آبها بر سرمصريها و اسبها و عرابههايشان فرو ريزند.» 27 موسي اين كار را كرد و سپيده دم آب دريا دوباره به حالت اول باز گشت. مصريها كوشيدند فرار كنند، ولي خداوند همه آنها را در دريا غرق كرد. 28 پس آب برگشت و تمام عرابهها و سواران را فروگرفت، بطوري كه از لشكر فرعون كه به تعقيب بنياسرائيل پرداخته بودند حتي يك نفر هم زنده نماند.
29 به اين ترتيب، بنياسرائيـل از ميان راهي كه بر دو طرف آن ديوارهاي بلند آب برپا شده بود، گذشتند. 30 اينچنيـن، خداوند در آن روز بنياسرائيل را از چنگ مصريها نجات بخشيد. اسرائيليها اجساد مصريهـا را ديدند كه در ساحـل دريـا افتاده بودنـد. 31 وقتي قوم اسرائيل اين معجزه عظيم خداوند را به چشم ديدند، ترسيدند و به خداوند و به بنده او موسي ايمان آوردند.
راهنما
باب 14 . عبور از درياي سرخ
تصور بر اين است كه اين نقطه در نزديكي محل كنوني سوئز بوده. خدا «باد شرقي شديدي» را بكار برد تا دريا را خشك كند (21). آبها «همچون توده بايستاد» و «ديوارهاي عمودي بر دو طرف آنان» بوجود آورد (15 : 8 ؛ 14 : 22). اينكار و نيز زمانبندي بازگشت آبها به حالت عادي به گونهاي كه اسرائيليان را نجات دهد و مصريان را نابود كند، تنها ميتوانسته بواسطة عمل معجزه آساي خدا صورت گرفته باشد. اين عمل، ملل همسايه را به وحشت انداخت (15:14-16).
نكتة باستانشناختي