ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی(کتاب تثنیه)
سرود موسي
اي آسمان گوش بگير تا بگويم.و زمين سخنان دهانم را بشنود.
2 تعليم من مثل باران خواهد باريد، و كلام من مثل شبنم خواهد ريخت. مثل قطرههاي باران بر سبزة تازه، و مثل بارشها بر نباتات.
3 زيرا كه نام يَهُوَه را ندا خواهم كرد. خداي ما را به عظمت وصف نماييد.
4 او صخره است و اعمال او كامل. زيرا همة طريقهاياو انصاف است. خداي امين و از ظلم مبرا. عادل و راست است او.
5 ايشان خود را فاسد نموده، فرزندان او نيستند بلكه عيب ايشانند. طبقة كج و متمردند.
6 آيا خداوند را چنين مكافات ميدهيد، اي قوم احمق و غير حكيم؟ آيا او پدر و مالك تو نيست؟ او تو را آفريد و استوار نمود.
7 ايام قديم را بياد آور؛ در سالهاي دهر به دهر تأمل نما. از پدر خود بپرس تا تو را آگاه سازد، و از مشايخ خويش تا تو را اطلاع دهند.
8 چون حضرت اعلي' به امتها نصيب ايشان را داد و بنيآدم را منتشر ساخت، آنگاه حدود امتها را قرار داد، برحسب شمارة بنياسرائيل.
9 زيرا كه نصيب يَهُوَه قوم وي است، و يعقوب قرعة ميراث اوست.
10 او را در زمين ويران يافت، و در بيابان خراب و هولناك. او را احاطه كرده، منظور داشت و او رامثل مردمك چشم خود محافظت نمود.
11 مثل عقابي كه آشيانة خود را حركت دهد و بچههاي خود را فرو گيرد و بالهاي خود را پهن كرده، آنها را بردارد و آنها را بر پرهاي خود ببرد.
12 همچنين خداوند تنها او را رهبري نمود و هيچ خداي بيگانه با وي نبود.
13 او را بر بلنديهاي زمين سوار كرد تا از محصولات زمين بخورد و شهد را از صخره به او داد تا مكيد و روغن را از سنگ خارا.
14 كرة گاوان و شير گوسفندان را با پيه برهها و قوچها را از جنس باشان و بزها و پيه گُردههاي گندم را؛ و شراب از عصير انگور نوشيدي.
15 ليكن يَشُّورون فربه شده، لگد زد. تو فربه و تنومند و چاقشدهاي. پس خدايي را كه او را آفريده بود، ترك كرد. و صخرة نجات خود را حقير شمرد.
16 او را به خدايان غريب به غيرت آوردند و خشم او را به رجاسات جنبش دادند.
17 براي ديوهايي كه خدايان نبودند، قرباني گذرانيدند، براي خداياني كه نشناخته بودند، براي خدايان جديد كه تازه به وجود آمده، و پدران ايشان از آنها نترسيده بودند.
18 و به صخرهاي كه تو را توليد نمود، اعتنا ننمودي، و خداي آفرينندة خود را فراموش كردي.
19 چون يَهُوَه اين را ديد ايشان را مكروه داشت. چونكه پسران و دخترانش خشم او را به هيجان آوردند.
20 پس گفت روي خود را از ايشان خواهم پوشيد تا ببينم كه عاقبت ايشان چه خواهد بود.زيرا طبقة بسيار گردنكشند و فرزنداني كه امانتي در ايشان نيست.
21 ايشان مرا به آنچه خدا نيست به غيرت آوردند و به اباطيل خود مرا خشمناك گردانيدند. و من ايشان را به آنچه قوم نيست به غيرت خواهم آورد و به امت باطل، ايشان را خشمناك خواهم ساخت.
22 زيرا آتشي در غضب من افروخته شده و تا هاوية پايينترين شعلهور شده است و زمين را با حاصلش ميسوزاند و اساس كوهها را آتش خواهد زد.
23 بر ايشان بلايا را جمع خواهم كرد و تيرهاي خود را تماماً بر ايشان صرف خواهم نمود.
24 از گرسنگي كاهيده، و از آتش تب، و از وباي تلخ تلف ميشوند و دندانهاي وحوش را به ايشان خواهم فرستاد، با زهر خزندگان زمين.
25 شمشير از بيرون و دهشت از اندرون، ايشان را بياولاد خواهد ساخت. هم جوان و هم دوشيزه را. شيرخواره را با ريشسفيد هلاك خواهد كرد.
26 ميگفتم ايشان را پراكنده كنم و ذكر ايشان را از ميان مردم، باطل سازم.
27 اگر از كينة دشمن نميترسيدم كه مبادا مخالفان ايشان برعكس آن فكر كنند، و بگويند دست ما بلند شده، و يَهُوَه همة اين را نكرده است.
28 زيرا كه ايشان قومِ گمْ كرده تدبير هستند، و در ايشان بصيرتي نيست.
29 كاش كه حكيم بوده، اين را ميفهميديد و در عاقبت خود تأمل مينمودند.
30 چگونه يك نفر هزار را تعاقب ميكرد و دو نفر دههزار را منهزم ميساختند. اگر صخرة ايشان،ايشان را نفروخته. و خداوند ، ايشان را تسليم ننموده بود.
31 زيرا كه صخرة ايشان مثل صخرة ما نيست. اگرچه هم دشمنان ما خود، حَكَم باشند.
32 زيرا كه مُوِ ايشان از موهاي سدوم است، و از تاكستانهاي عموره. انگورهاي ايشان انگورهاي حنظل است، و خوشههاي ايشان تلخ است.
33 شراب ايشان زهر اژدرهاست و سم قاتل افعي. 34 آيا اين نزد من مكنون نيست و در خزانههاي من مختوم ني؟
35 انتقام و جزا از آن من است، هنگامي كه پايهاي ايشان بلغزد، زيرا كه روز هلاكت ايشان نزديك است و قضاي ايشان ميشتابد.
36 زيرا خداوند ، قوم خود را داوري خواهد نمود و بر بندگان خويش شفقت خواهد كرد. چون ميبيند كه قوت ايشان نابود شده، و هيچكس چه غلام و چه آزاد باقي نيست.
37 و خواهد گفت: خدايان ايشان كجايند، و صخرهاي كه بر آن اعتماد ميداشتند؟ 38 كه پيه قربانيهاي ايشان را ميخوردند و شراب هداياي ريختني ايشان را مينوشيدند؟ آنها برخاسته، شما را امداد كنند و براي شما ملجأ باشند!
39 الا´ن ببينيد كه من خود، او هستم. و با من خداي ديگري نيست. من ميميرانم و زنده ميكنم. مجروح ميكنم و شفا ميدهم. و از دست من رهانندهاي نيست.
40 زيرا كه دست خود را به آسمان برميافرازم، و ميگويم كه من تا ابدالا´باد زنده هستم. 41 اگر شمشيرِ براق خود را تيز كنم و قصاص را به دست خود گيرم. آنگاه از دشمنان خود انتقام خواهم كشيد. و به خصمان خود مكافات خواهم رسانيد.
42 تيرهاي خود را از خون مست خواهم ساخت. و شمشير من گوشت را خواهد خورد. از خون كشتگان و اسيران، با رؤساي سروران دشمن.
43 اي امتها با قوم او آواز شادماني دهيد. زيرا انتقام خون بندگان خود را گرفته است و از دشمنان خود انتقام كشيده و براي زمين خود و قوم خويش كفاره نموده است.44 و موسي آمده، تمامي سخنان اين سرود را به سمع قوم رسانيد، او و يوشع بننون. 45 و چون موسي از گفتن همة اين سخنان به تمامي اسرائيل فارغ شد، 46 به ايشان گفت: «دل خود را به همة سخناني كه من امروز به شما شهادت ميدهم، مشغول سازيد، تا فرزندان خود را حكم دهيد كه متوجه شده، تمامي كلمات اين تورات را به عمل آورند. 47 زيرا كه اين براي شما امر باطل نيست، بلكه حيات شماست، و به واسطة اين امر، عمر خود را در زميني كه شما براي تصرفش از اردن به آنجا عبور ميكنيد، طويل خواهيد ساخت.»
اِخبار رحلت موسي
48 و خداوند در همان روز، موسي را خطاب كرده، گفت: 49 «به اين كوه عباريم يعني جبلنبو كه در زمين موآب در مقابل اريحاست برآي، و زمين كنعان را كه من آن را به بنياسرائيل به ملكيت ميدهم، ملاحظه كن. 50 و تو در كوهي كهبه آن برميآيي وفات كرده، به قوم خود ملحق شو، چنانكه برادرت هارون در كوه هور مرد و به قوم خود ملحق شد. 51 زيرا كه شما در ميان بنياسرائيل نزد آب مريبا قادش در بيابان سين به من تقصير نموديد، چون كه مرا در ميان بنياسرائيل تقديس نكرديد. 52 پس زمين را پيش روي خود خواهي ديد، ليكن به آنجا به زميني كه به بنياسرائيل ميدهم، داخل نخواهي شد.»
ترجمه تفسیری
اي آسمان گوش بگير تا بگويـم،
و اي زمين سخنان مرا بشنو!
2 تعليم من مثل باران خواهد باريد
و مانند شبنم بر زمين خواهد نشست.
كلام من مثل قطرههاي باران بر سبزه تازه،
و مانند نمنم باران بر گياهان فرو خواهد ريخت.
3 نام خداوند را ستايش خواهم كرد،
و قوم او عظمت وي را وصف خواهند نمود.
4 خداوند همچون صخرهاي است و اعمالش كامل و عادل،
اوست خداي امين و دادگر،
از گناه مبرا و با انصاف.
5 قوم او فاسد شده، باعث ننگ او گشتهاند،
آنها ديگر فرزندان او نيستند، بلكه قومي هستند كجرو و متمرد.
6 اي قوم احمق و نادان!
آيا اينچنين از خداي خود قدرداني ميكني؟
آيا او پدر و خالق تو نيست؟
آيا او نبود كه تو را بوجود آورد؟
7 روزهاي گذشته را به ياد آر،
از پدران خود بپرس تابه تو بگويند،
از ريش سفيدان سوال كن تا به تو جواب دهند.
8 خداي متعال، زمين را بين قومها تقسيم كرد
و مرزهاي آنهارا تعيين نمود،
9 ولي قوم اسرائيل را برگزيد تا ملك او باشد.
10 او اسرائيل را در بيابان خشك و سوزان يافت،
او را دربر گرفت و از او مراقبت كرد،
و مانند مردمك چشم خود از او محافظت نمود،
11 درست مانند عقابي كه جوجههايش را به پرواز در ميآورد،
و بالهاي خود را ميگشايد تا آنها را بگيرد و با خود ببرد.
12 او قوم خود را خودش رهبري نمود
و هيچ خداي ديگري با وي نبود.
13 خداوند به آنها كوهستانهاي حاصلخيز بخشيد
تا از محصول آنها سير شوند.
او به ايشان عسل از ميان صخره،
و روغن از ميان سنگ خارا داد.
14 بهترين گاوان و گوسفندان رابه آنان بخشيد
تا از آنها شير و كره فراوان بدست آورند.
قوچها و بزها و برههاي فربه،
عاليترين گندمها و مرغوبترين شرابها را به آنها عطا فرمود.
15 اما بنياسرائيل سير شده، ياغي گشتند،
فربه و تنومند و چاق شده،
خدايي را كه آنها را آفريده بود ترك نمودند،
و «صخره نجاتِ» خود را به فراموشي سپردند.
16 آنها با بتپرستي قبيح خود،
خشم و غيرت خداوند را برانگيختند.
17 به بتها كه خدا نبودند قرباني تقديم كردند
به خدايان جديدي كه پدرانشان هرگز آنها را نشناخته بودند،
خداياني كه بنياسرائيل آنها را پرستش نكرده بودند.
18 آنها خدايي را كه «صخره» شان بود
و ايشان را بوجود آورده بود،
فراموش كردند.
19 وقتي خداوند ديد كه پسران و دخترانش چه ميكنند،
خشمگين شده از آنان بيزار گشت.
20 او فرمود: «آنها را ترك ميكنم تا هر چه ميخواهد برسرشان بيايد،
زيرا آنها قومي ياغي و خيانتكار هستند.
21 آنها با پرستش خدايان بيگانه و باطل،
خشم و غيرت مرا برانگيختند،
من نيز با محبت نمودن قومهاي بيگانه و باطل
آنها را به خشم و غيرت ميآورم.
22 خشم من افروخته شده، زمين و محصولش را خواهد سوزانيد،
و تا اعماق زمين فرو رفته، بنياد كوهها رابه آتش خواهد كشيد.
23 «بلايا بر سر ايشان خواهم آورد
و تمام تيرهاي خود را بسوي ايشان پرتاب خواهم كرد.
24 آنها را با گرسنگي و تب سوزان و مرض كشنده از پاي در خواهم آورد.
حيوانات وحشي را به جان آنها خواهم انداخت
و مارهاي سمي را خواهم فرستاد تا ايشان را بگزند.
25 در بيرون، شمشيرِ دشمنان، كشتار خواهد كرد
و در درون خانهها وحشت حكمفرما خواهد بود.
پسران و دختران، كودكان و پيران، نابود خواهند شد.
26 ميخواستم آنها را بكلي هلاك كنم،
بطوري كه ياد آنها نيز از خاطرها محو گردد،
27 ولي فكر كردم كه شايد دشمنان بگويند:
قدرت ما بود كه آنها را نابود كرد نه قدرت خداوند.»
28 اسرائيل قومي است نادان و بيفهم.
29 اي كاش شعور داشت و ميفهميد كه چرا شكست خورده است.
30 چرا هزار نفرشان از يك نفر،
و ده هزار نفرشان از دو نفر شكست خوردند؟
زيرا «صخره» ايشان، ايشان را ترك كرده بود،
خداوند ايشان را به دست دشمن تسليم نموده بود.
31 حتي دشمنانشان نيز ميدانند كه
«صخره»شان مانند «صخره» اسرائيل نيست.
32 دشمنان اسرائيل مانند مردم سدوم و عموره فاسدند،
مثل درختاني ميباشند كه انگور تلخ و سمي به بار ميآورند،
33 مانند شرابي هستند كه از زهر مار گرفته شده باشد.
34 آنچه دشمنان كردهاند از نظـر خداوند مخفي نيست،
او به موقع آنها را مجازات خواهد كرد.
35 انتقام و جزا از آن خداوند است.
بزودي آنها خواهند افتاد،
زيرا روز هلاكت ايشان نزديك است.
36 خداوند به داد قومش خواهد رسيد
و بر بندگانش شفقت خواهد فرمود،
وقتي ببيند كه قوت ايشان از بين رفته
و براي برده و آزاد رمقي نمانده است.
37و38 خداوند به قومش خواهد گفت:
«كجا هستند خدايان شما،
«صخره هايي» كه به آنها پناه ميبرديد
و پيه قربانيها را به آنان ميخورانديد
و شراب براي نوشيدن به آنها تقديم ميكرديد؟
بگذاريد آنها برخيزند و به شما كمك كنند
و براي شما پناهگاه باشند.
39 «بدانيد كه تنها من خدا هستم
و خداي ديگري غير از من نيست.
ميميرانم و زنده ميسازم،
مجروح ميكنم و شفا ميبخشم،
و كسي نميتواند از دست من برهاند.
40 من كه تا ابد زنده هستم،
دست خود را به آسمان برافراشته، اعلام ميكنم
كه شمشير براق خود را تيز كرده،
بر دشمنانم داوري خواهم نمود.
41 از آنها انتقام خواهم گرفت
و كساني را كه از من نفرت دارند مجازات خواهم كرد.
42 تيرهايم غرق خون دشمنان خواهند شد،
شمشيرم گوشت كشته شدگان و اسيران را خواهد دريد
و به خون آنها آغشته خواهد گشت،
سرهاي رهبران آنها پوشيده از خون خواهند شد.»
43 اي قومها با قوم خداوند شادي كنيد،
زيرا او انتقام خون بندگانش را خواهد گرفت.
او از دشمنان خود انتقام خواهد گرفت
و قوم و سرزمين خود را از گناه پاك خواهد ساخت.
آخرين دستورات موسي
44و45 وقتي كه موسي و يوشع كلمات اين سرود را براي قوم اسرائيل خواندند، 46 موسي به قوم گفت: «به سخناني كه امروز به شما گفتم توجه كنيد و به فرزندان خود دستور دهيد تا بدقت از تمام قوانين خدا اطاعت كنند؛ 47 زيـرا اين قوانين كلماتي بيارزش نيستند، بلكه حيـات شمـا هستند. از آنها اطـاعت كنيـد تـادر سرزميني كه در آنطرف رود اردن تصرف خواهيد كرد عمر طولاني داشته باشيد.»
48 همان روز خداوند به موسي گفت: 49 «به كوهستان عباريم واقع در سرزمين موآب مقابل اريحا برو. در آنجا بر كوه نبو برآي و تمام سرزمين كنعان را كه به قوم اسرائيل ميدهم، ببين. 50 سپس تو در آن كوه خواهي مرد و به اجداد خود خواهي پيوست همانطور كه برادرت هارون نيز در كوه هور درگذشت و به اجداد خود پيوست، 51 زيرا هر دو شما دربرابر قوم اسرائيل، كنار چشمه مريبه قادش واقع در بيابان صين، حرمت قدوسيت مرا نگه نداشتيد. 52 سرزميني را كه به قوم اسرائيل ميدهم، در برابر خود، خواهي ديد ولي هرگز وارد آن نخواهي شد.»
راهنما
باب 32 . سرود موسي