ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی(کتاب تثنیه)
دو لوح جديد
و در آن وقت خداوند به من گفت: «دو لوح سنگ موافق اولين براي خود بتراش، و نزد من به كوه برآي، و تابوتي از چوب براي خود بساز. 2 و بر اين لوحها كلماتي را كه بر لوحهاي اولين كه شكستي بود، خواهم نوشت، و آنها را در تابوت بگذار.» 3 پس تابوتي از چوب سِنْط ساختم، و دو لوح سنگ موافق اولين تراشيدم، و آن دو لوح را در دست داشته، به كوه برآمدم. 4 و بر آن دو لوح موافق كتابت اولين، آن ده كلمه را كه خداوند در كوه از ميان آتش، در روز اجتماع به شما گفته بود نوشت، و خداوند آنها را به من داد. 5 پس برگشته، از كوه فرود آمدم، و لوحها را در تابوتي كه ساخته بودم گذاشتم، و در آنجا هست، چنانكه خداوند مرا امر فرموده بود.
6 (و بنياسرائيل از بيروتِ بنييَعقان به موسيره كوچ كردند، و در آنجا هارون مرد و در آنجا دفن شد. و پسرش العازار در جايش به كهانت پرداخت. 7 و از آنجا به جُدْجوده كوچكردند، و از جُدْجوده به يُطبات كه زمين نهرهاي آب است. 8 در آنوقت خداوند سبط لاوي را جدا كرد، تا تابوت عهد خداوند را بردارند، و به حضور خداوند ايستاده، او را خدمت نمايند، و به نام او بركت دهند، چنانكه تا امروز است. 9 بنابراين لاوي را در ميان برادرانش نصيب و ميراثي نيست؛ خداوند ميراث وي است، چنانكه يَهُوَه خدايت به وي گفته بود).
10 و من در كوه مثل روزهاي اولين، چهل روز و چهل شب توقف نمودم، و در آن دفعه نيز خداوند مرا اجابت نمود، و خداوند نخواست تو را هلاك سازد. 11 و خداوند مرا گفت: «برخيز و پيش روي اين قوم روانه شو تا به زميني كه براي پدران ايشان قسم خوردم كه به ايشان بدهم داخل شده، آن را به تصرّف آورند.»
ترس خداوند
12 پس الا´ن اي اسرائيل، يَهُوَه خدايت از تو چه ميخواهد، جز اينكه از يَهُوَه خدايت بترسي و در همه طريقهايش سلوك نمايي، و او را دوست بداري و يَهُوَه خداي خود را به تمامي دل و به تمامي جان خود عبادت نمايي. 13 و اوامر خداوند و فرايض او را كه من امروز تو را براي خيريّتت امر ميفرمايم، نگاه داري. 14 اينك فلك و فلكالافلاك از آن يَهُوَه خداي توست، و زمين و هرآنچه در آن است. 15 ليكن خداوند به پدران تو رغبت داشته، ايشان را محبت مينمود، و بعد از ايشان ذريّت ايشان، يعني شما را از همه قومها برگزيد، چنانكه امروز شده است. 16 پس غلفه دلهاي خود را مختون سازيد، و ديگر گردنكشيمنماييد. 17 زيرا كه يَهُوَه خداي شما خداي خدايان و ربّالارباب، و خداي عظيم و جبّار و مهيب است، كه طرفداري ندارد و رشوه نميگيرد. 18 يتيمان و بيوهزنان را دادرسي ميكند، و غريبان را دوست داشته، خوراك و پوشاك به ايشان ميدهد. 19 پس غريبان را دوست داريد، زيرا كه در زمين مصر غريب بوديد. 20 از يَهُوَه خداي خود بترس، و او را عبادت نما و به او مُلصق شو و به نام او قسم بخور. 21 او فخر توست و او خداي توست كه براي تو اين اعمال عظيم و مُهيبي كه چشمانت ديده بجا آورده است. 22 پدران تو با هفتاد نفر به مصر فرود شدند و الا´ن يَهُوَه خدايت، تو را مثل ستارگان آسمان كثير ساخته است.
ترجمه تفسیری
ده فرمان بار ديگر نوشته ميشود
(خروج 34:1-10)
در آن هنگام خداونـد به مـن فرمود: «دو لوح سنگي ديگر مانند لوحهاي قبلي بتراش و يك صندوق چوبي براي نگهداري آنها بساز و لوحها را همراه خود نزد من به كوه بياور. 2 من روي آن لوحها همان فراميني را كه روي لوحهاي اولي بود و تو آنها را شكستي، دوباره خواهم نوشت. آنگاه آنها را در صندوق بگذار.»
3 بنابراين من يك صندوق از چوب اقاقيا ساخته، دو لوح سنگي مانند لوحهاي اول تراشيدم و لوحها را برداشته، از كوه بالا رفتم. 4 خدا دوباره ده فرمان را روي آنها نوشت و آنها را به من داد. (آنها همان فراميني بودند كه وقتي همگي شما در پايين كوه جمع شده بوديد، از درون آتش روي كوه به شما داده بود.)
5 آنـگاه از كوه پايين آمـدم و طبـق فرمـان خـداوند لـوحها را در صنـدوقي كه سـاختـه بـودم گذاشتم. آن لـوحها تا امـروز هـم در آنجـا قرار دارند.
6 سپس قوم اسرائيل از بئيروت بنييعقان به موسيره كوچ كردند. در آنجا هارون درگذشت و مدفون گرديد و پسرش العازار بجاي او به خدمت كاهني پرداخت. 7 آنگاه به جُدجوده و از آنجا به يُطبات كه نهرهاي فراواني داشت، سفـر كردنـد. 8 در آنجا بود كه خداونـد قبيله لاوي را براي حمـل صندوقـي كه در آن ده فرمـان خداوند قـرار داشت انتخـاب نمود تا در حضور او بايستند و او را خدمت كنند و به نـام او بركت دهند، بطوريكه تا امروز هـم اين كار را انجام ميدهند. 9 (به هميـن دليـل است كه بـراي قبيلـه لاوي مثل قبايل ديگر سهمي در سرزمين موعود در نظر گرفته نشده است، زيرا همچنانكهخداوند به ايشان فرمود او خـود ميـراث ايشـان است.)
10 چنانكه قبلاً هم گفتم براي دومين بار چهل شبانه روز در حضور خداوند در بالاي كوه ماندم و خداوند بار ديگر التماسهاي مرا اجابت فرمود و از نابود كردن شما صرف نظر نمود. 11 او به من فرمود: «برخيز و بنياسرائيل را به سرزميني كه به پدرانشان وعده دادهام هدايت كن تا به آنجا داخل شده، آن را تصاحب كنند.»
انتظار خدا از قوم اسرائيل
12و13 اكنون اي قوم اسرائيل، خداوند از شما چه ميخواهد، جز اينكه به سخنان او بدقت گوش كنيد و براي خير و آسايش خود، فراميني را كه امروز به شما ميدهد اطاعت كنيد و او را دوست داشته، با تمامي دل و جان او را پرستش كنيد.
14 زمين و آسمان از آن خداوند، خداي شماست؛ 15 با وجود اين، او آنقدر به پدرانتان علاقمند بود و بحدي ايشان را دوست ميداشت كه شما را كه فرزندان آنها هستيد انتخاب نمود تا بالاتر از هر ملت ديگري باشيد، همچنانكه امروز آشكار است. 16 بنابراين دست از سركشي برداريد و با تمام دل، مطيع خداوند شويد.
17 خداوند، خدايتان، خداي خدايان و رب الارباب است. او خدايي بزرگ و تواناست، خداي مهيبي كه از هيچكس جانبداري نميكند و رشوه نميگيرد. 18 به داد بيوه زنان و يتيمان ميرسد. 19 غريبان را دوست ميدارد و به آنها غذا و لباس ميدهد. (شما هم بايد غريبان را دوست بداريد، زيرا خودتان هم در سرزمين مصر غريب بوديد.) 20 بايد از خداوند، خدايتان بترسيد و او را پرستش كنيد و از او جدا نشويد و فقط به نام او سوگند ياد كنيد. 21 او فخر شما و خداي شماست، خدايي كه معجزات عظيمي بـراي شما انجـام داد و خـود شاهـد آنهـا بودهايـد. 22 وقتي كه اجداد شما به مصر رفتند فقط هفتاد نفر بودند، ولي اكنون خداوند، خدايتان شما را به اندازه ستارگان آسمان افزايش داده است!
راهنما
بابهاي 9 و10 . تمرد دايمي اسرائيل