1 دستور ترک حوریب؛ تجسس کنعان؛ عصیان قوم

ترجمه قدیمی گویا

ترجمه قدیمی
(کتاب تثنیه)

 



اين‌ است‌ سخناني‌ كه‌ موسي‌ به‌ آنطرف اردنّ، در بيابان‌ عَرَبه‌ مقابل‌ سوف‌، در ميان‌ فاران‌ و توفَل‌ و لابان‌ و حَضيروت‌ و دي‌ذَهَب‌ با تمامي‌ اسرائيل‌ گفت‌. 2 از حوريب‌ به‌ راه‌ جبل‌ سعير تا قادِش‌ برنيع‌، سفر يازده‌ روزه‌ است‌. 3 پس‌ در روز اول‌ ماه‌ يازدهم‌ سال‌ چهلم‌، موسي‌ بني‌اسرائيل‌ را برحسب‌ هرآنچه‌ خداوند او را براي‌ ايشان‌ امر فرموده‌ بود تكلم‌ نمود، 4 بعد از آنكه‌ سيحون‌ ملك‌ اموريان‌ را كه‌ در حَشْبون‌ ساكن‌ بود و عوج‌ ملك‌ باشان‌ را كه‌ در عَشتاروت‌ در اَدْرَعِي‌ ساكن‌ بود، كشته‌ بود. 5 به‌ آن‌ طرف‌ اُرْدُن‌ در زمين‌ موآب‌، موسي‌ به‌ بيان‌ كردنِ اين‌ شريعت‌ شروع‌ كرده‌، گفت‌:
دستور ترك‌ حوريب‌
6 يَهُوَه‌ خداي‌ ما، ما را در حوريب‌ خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «توقف‌ شما در اين‌ كوه‌ بس‌ شده‌ است‌. 7 پس‌ توجه‌ نموده‌، كوچ‌ كنيد و به‌ كوهستان‌ اموريان‌، و جميع‌ حوالي‌ آن‌ از عربه‌ و كوهستان‌ و هامون‌ و جنوب‌ و كناره‌ دريا، يعني‌ زمين‌ كنعانيان‌ و لُبْنان‌ تا نهر بزرگ‌ كه‌ نهر فرات‌ باشد، داخل‌ شويد. 8 اينك‌ زمين‌ را پيش‌ روي‌ شما گذاشتم‌. پس‌ داخل‌ شده‌، زميني‌ را كه‌ خداوند براي‌ پدران‌ شما، ابراهيم‌ و اسحاق‌ و يعقوب‌، قسم‌ خورد كه‌ به‌ ايشان‌ و بعد از آنها به‌ ذريت‌ ايشان‌ بدهد، به‌تصرف‌ آوريد.»
9 و در آن‌ وقت‌ به‌ شما متكلم‌ شده‌، گفتم‌: «من‌ به‌ تنهايي‌ نمي‌توانم‌ متحمل‌ شما باشم‌. 10 يَهُوَه‌ خداي‌ شما، شما را افزوده‌ است‌ و اينك‌ شما امروز مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ كثير هستيد. 11 يَهُوَه‌ خداي‌ پدران‌ شما، شما را هزار چندان‌ كه‌ هستيد بيفزايد و شما را برحسب‌ آنچه‌ به‌ شما گفته‌ است‌، بركت‌ دهد. 12 ليكن‌ من‌ چگونه‌ به‌ تنهايي‌ متحمل‌ محنت‌ و بار و منازعت‌ شما بشوم‌. 13 پس‌ مردان‌ حكيم‌ و عاقل‌ و معروف‌ از اسباط‌ خود بياوريد، تا ايشان‌ را بر شما رؤسا سازم‌.» 14 و شما در جواب‌ من‌ گفتيد: «سخني‌ كه‌ گفتي‌ نيكو است‌ كه‌ بكنيم‌.» 15 پس‌ رؤساي‌ اسباط‌ شما را كه‌ مردان‌ حكيم‌ و معروف‌ بودند گرفته‌، ايشان‌ را بر شما رؤسا ساختم‌، تا سروران‌ هزاره‌ها و سروران‌ صدها و سروران‌ پنجاهها و سروران‌ دهها و ناظران‌ اسباط‌ شما باشند. 16 و در آنوقت‌ داوران‌ شما را امر كرده‌، گفتم‌: دعواي‌ برادران‌ خود را بشنويد، و در ميان‌ هركس‌ و برادرش‌ و غريبي‌ كه‌ نزد وي‌ باشد به‌ انصاف‌ داوري‌ نماييد. 17 و در داوري‌ طرف‌داري‌ مكنيد، كوچك‌ را مثل‌ بزرگ‌ بشنويد و از روي‌ انسان‌ مترسيد، زيرا كه‌ داوري‌ از آن‌ خداست‌، و هر دعوايي‌ كه‌ براي‌ شما مشكل‌ است‌، نزد من‌ بياوريد تا آن‌ را بشنوم‌. 18 و آن‌ وقت‌ همه‌ چيزهايي‌ را كه‌ بايد بكنيد، براي‌ شماامر فرمودم‌.
تجسس‌ كنعان‌
19 پس‌ از حوريب‌ كوچ‌ كرده‌، از تمامي‌ اين‌ بيابان‌ بزرگ‌ و ترسناك‌ كه‌ شما ديديد به‌ راه‌ كوهستان‌ اموريان‌ رفتيم‌، چنانكه‌ يَهُوَه‌ خداي‌ ما به‌ ما امر فرمود و به‌ قادِش‌ برنيع‌ رسيديم‌. 20 و به‌ شما گفتم‌: «به‌ كوهستان‌ امورياني‌ كه‌ يَهُوَه‌ خداي‌ ما به‌ ما مي‌دهد، رسيده‌ايد. 21 اينك‌ يَهُوَه‌ خداي‌ تو، اين‌ زمين‌ را پيش‌ روي‌ تو گذاشته‌ است‌، پس‌ برآي‌ و چنانكه‌ يَهُوَه‌ خداي‌ پدرانت‌ به‌ تو گفته‌ است‌، آن‌ را به‌ تصرف‌ آور و ترسان‌ و هراسان‌ مباش‌.»
22 آنگاه‌ جميع‌ شما نزد من‌ آمده‌، گفتيد: «مردانِ چند، پيش‌ روي‌ خود بفرستيم‌ تا زمين‌ را براي‌ ما جاسوسي‌ نمايند، و ما را از راهي‌ كه‌ بايد برويم‌ و از شهرهايي‌ كه‌ به‌ آنها مي‌رويم‌، خبر بياورند.» 23 و اين‌ سخن‌ مرا پسند آمد، پس‌ دوازده‌ نفر از شما، يعني‌ يكي‌ را از هر سبط‌ گرفتم‌، 24 و ايشان‌ متوجه‌ راه‌ شده‌، به‌ كوه‌ برآمدند و به‌ وادي‌ اَشْكُول‌ رسيده‌، آن‌ را جاسوسي‌ نمودند. 25 و از ميوه‌ زمين‌ به‌ دست‌ خود گرفته‌، آن‌ را نزد ما آوردند، و ما را مخبر ساخته‌، گفتند: «زميني‌ كه‌ يَهُوَه‌ خداي‌ ما، به‌ ما مي‌دهد، نيكوست‌.»
عصيان‌ قوم‌
26 ليكن‌ شما نخواستيد كه‌ برويد، بلكه‌ از فرمان‌ خداوند عصيان‌ ورزيديد. 27 و در خيمه‌هاي‌ خود همهمه‌ كرده‌، گفتيد: «چونكه‌ خداوند ما را دشمن‌ داشت‌، ما را از زمين‌ مصر بيرون‌ آورد، تا ما را به‌ دست‌ اموريان‌ تسليم‌ كرده‌، هلاك‌ سازد. 28 و حال‌ كجا برويم‌ چونكه‌ برادران‌ ما دل‌ ما را گداخته‌، گفتند كه‌ اين‌ قوم‌ از ما بزرگتر و بلندترند و شهرهاي‌ ايشان‌ بزرگ‌ و تا آسمان‌ حصاردار است‌، و نيز بني‌عناق‌ را در آنجا ديده‌ايم‌.» 29 پس‌ من‌ به‌ شما گفتم‌: «مترسيد و از ايشان‌ هراسان‌ مباشيد. 30 يَهُوَه‌ خداي‌ شما كه‌ پيش‌ روي‌ شما مي‌رود براي‌ شما جنگ‌ خواهد كرد، برحسب‌ هرآنچه‌ به‌ نظر شما در مصر براي‌ شما كرده‌ است‌.» 31 و هم‌ در بيابان‌ كه‌ در آنجا ديديد چگونه‌ يَهُوَه‌ خداي‌ تو مثل‌ كسي‌ كه‌ پسر خود را مي‌برد تو را در تمامي‌ راه‌ كه‌ مي‌رفتيد برمي‌داشت‌ تا به‌ اينجا رسيديد. 32 ليكن‌ با وجود اين‌، همة‌ شما به‌ يَهُوَه‌ خداي‌ خود ايمان‌ نياورديد. 33 كه‌ پيش‌ روي‌ شما در راه‌ مي‌رفت‌ تا جايي‌ براي‌ نزول‌ شما بطلبد، وقت‌ شب‌ در آتش‌ تا راهي‌ را كه‌ به‌ آن‌ برويد به‌ شما بنمايد و وقت‌ روز در ابر.
34 و خداوند آواز سخنان‌ شما را شنيده‌، غضبناك‌ شد، و قسم‌ خورده‌، گفت‌: 35 «هيچكدام‌ از اين‌ مردمان‌ و از اين‌ طبقه‌ شرير، آن‌ زمين‌ نيكو را كه‌ قسم‌ خوردم‌ كه‌ به‌ پدران‌ شما بدهم‌، هرگز نخواهند ديد. 36 سواي‌ كاليب‌ بن‌ يَفُنَّه‌ كه‌ آن‌ را خواهد ديد و زميني‌ را كه‌ در آن‌ رفته‌ بود، به‌ وي‌ و به‌ پسرانش‌ خواهم‌ داد، چونكه‌ خداوند را پيروي‌ كامل‌ نمود.» 37 و خداوند بخاطر شما برمن‌ نيز خشم‌ نموده‌، گفت‌ كه‌ «تو هم‌ داخل‌ آنجا نخواهي‌ شد. 38 يوشع‌ بن‌ نون‌ كه‌ بحضور تو مي‌ايستد داخل‌ آنجا خواهد شد. پس‌ او را قوي‌گردان‌ زيرا اوست‌ كه‌ آن‌ را براي‌ بني‌اسرائيل‌ تقسيم‌ خواهد نمود. 39 و اطفال‌ شما كه‌ درباره‌ آنها گفتيد كه‌ به‌ يغما خواهند رفت‌، و پسران‌ شما كه‌ امروز نيك‌ و بد را تميز نمي‌دهند، داخل‌ آنجا خواهند شد، و آن‌ را به‌ ايشان‌ خواهم‌ داد تا مالك‌ آن‌ بشوند. 40 و اما شما روگردانيده‌، از راه‌ بحرقلزم‌ به‌ بيابان‌ كوچ‌ كنيد.»
41 و شما در جواب‌ من‌ گفتيد كه‌ «به‌ خداوند گناه‌ ورزيده‌ايم‌؛ پس‌ رفته‌، جنگ‌ خواهيم‌ كرد، موافق‌ هرآنچه‌ يَهُوَه‌ خداي‌ ما به‌ ما امر فرموده‌ است‌. و همه‌ شما اسلحه‌ جنگ‌ خود را بسته‌، عزيمت‌ كرديد كه‌ به‌ كوه‌ برآييد. 42 آنگاه‌ خداوند به‌ من‌ گفت‌: «به‌ ايشان‌ بگو كه‌ نروند و جنگ‌ منمايند زيرا كه‌ من‌ در ميان‌ شما نيستم‌، مبادا از حضور دشمنان‌ خود مغلوب‌ شويد.» 43 پس‌ به‌ شما گفتم‌، ليكن‌ نشنيديد، بلكه‌ از فرمان‌ خداوند عصيان‌ ورزيديد، و مغرور شده‌، به‌ فراز كوه‌ برآمديد. 44 و امورياني‌ كه‌ در آن‌ كوه‌ ساكن‌ بودند به‌ مقابله‌ شما بيرون‌ آمده‌، شما را تعاقب‌ نمودند، بطوري‌ كه‌ زنبورها مي‌كنند و شما را از سعير تا حُرْما شكست‌ دادند. 45 پس‌ برگشته‌، به‌ حضور خداوند گريه‌ نموديد، اما خداوند آواز شما را نشنيد و به‌ شما گوش‌ نداد.
46 و در قادِش‌ برحسب‌ ايّام‌ توقّفِ خود، روزهاي‌ بسيار مانديد.
ترجمه تفسیری


در ايـن‌ كتاب‌، سخنرانـي‌ موسـي‌ خطاب‌ به‌ قوم‌ اسرائيل‌، زماني‌ كه‌ آنها در بيابان‌ عربه‌ (واقع‌ در صحراي‌ موآب‌) در شرق‌ رود اردن‌ بودند، ثبت‌ شده‌ است‌. شهرهاي‌ اين‌ ناحيه‌ عبارت‌ بودند از: سوف‌، فاران‌، توفل‌، لابان‌، حضيروت‌ و دي‌ ذهب‌. (فاصله‌ كوه‌ حوريب‌ تا قادش‌ برنيع‌ از طريق‌ كوه‌ سعير يازده‌ روز است‌. ) اين‌ سخنراني‌ در روز اول‌ ماه‌ يازدهم‌ سال‌ چهلم‌ بعد از خروج‌ بني‌اسرائيل‌ از مصر ايراد شد. در آن‌ زمان‌، سيحون‌، پادشاه‌ اموري‌ها كه‌ در حشبون‌ حكومت‌ مي‌كرد شكست‌ خورده‌ بود و عوج‌، پادشاه‌ سرزمين‌ باشان‌ كه‌ در عشتاروت‌ حكومت‌ مي‌كرد، در اَدَرعي‌ مغلوب‌ شده‌ بود. موسي‌ در اين‌ سخنراني‌ بشرح‌ قوانين‌ و دستورات‌ خداوند مي‌پردازد:

دستور به‌ ترك‌ حوريب‌
6 وقتي‌ ما در كوه‌ حوريب‌ بوديم‌ خداوند، خدايمان‌ به‌ ما فرمود: «به‌ اندازه‌ كافي‌ در اينجا مانده‌ايد. 7 اكنون‌ برويد و سرزمين‌ كوهستاني‌ اموريها، نواحي‌ دره‌ اردن‌، دشتها و كوهستانها، صحراي‌ نِگِب‌ و تمامي‌ سرزمين‌ كنعان‌ و لبنان‌ يعني‌ همه‌ نواحي‌ سواحل‌ مديترانه‌ تا رود فرات‌ را اشغال‌ نماييد. 8 تمامي‌ آن‌ را به‌ شما مي‌دهم‌. داخل‌ شده‌، آن‌ را تصرف‌ كنيد، چون‌ اين‌ سرزميني‌ است‌ كه‌ من‌ به‌ نياكان‌ شما ابراهيم‌ و اسحاق‌ و يعقوب‌ و تمامي‌ نسل‌هاي‌ آينده‌ ايشان‌ وعده‌ داده‌ام‌.»

موسي‌ قضات‌ تعيين‌ مي‌كند
(خروج‌ 18:13-27)
9 در آن‌ روزها به‌ مردم‌ گفتم‌: «شما براي‌ من‌ بارسنگيني‌ هستيد و من‌ نمي‌توانم‌ به‌ تنهايي‌ اين‌ بار را به‌ دوش‌ بكشم‌، 10 چون‌ خداوند شما را مثل‌ ستارگان‌ زياد كرده‌ است‌. 11 خداوند، خداي‌ نياكانتان‌، شما را هزار برابر افزايش‌ دهد و طبق‌ وعده‌اش‌ شما را بركت‌ دهد. 12 ولي‌ من‌ چگونه‌ مي‌توانم‌ به‌ تنهايي‌ تمامي‌ دعواها و گرفتاريهايتان‌ را حل‌ و فصل‌ نمايم‌؟ 13 بنابراين‌ از هر قبيله‌ چند مرد دانا و مجرب‌ و فهميده‌ انتخاب‌ كنيد و من‌ آنها را به‌ رهبري‌ شما منصوب‌ خواهم‌ كرد.» 14 ايشان‌ با اين‌ امر موافقت‌ كردند 15 و من‌ افرادي‌ را كه‌ آنها از هر قبيله‌ انتخاب‌ كرده‌ بودند برايشان‌ گماردم‌ تا مسئوليت‌ گروه‌هاي‌ هزار، صد، پنجاه‌ و ده‌ نفري‌ را بعهده‌ گرفته‌، به‌ حل‌ دعواهاي‌ آنان‌ بپردازند. 16 به‌ آنها دستور دادم‌ كه‌ در همه‌ حال‌، عدالت‌ را كاملاً رعايت‌ كنند، حتي‌ نسبت‌ به‌ غريبه‌ها. 17 به‌ آنها گوشزد كردم‌: «هنگام‌ داوري‌ از كسي‌ جانبداري‌ نكنيد، بلكه‌ نسبت‌ به‌ بزرگ‌ و كوچك‌ يكسان‌ قضاوت‌ نماييد. از مردم‌ نترسيد، چون‌ شما از طرف‌ خداوند داوري‌ مي‌كنيد. هر مسئله‌اي‌ كه‌ حل‌ آن‌ برايتان‌ مشكل‌ است‌ نزد من‌ بياوريد تا من‌ آن‌ را فيصله‌ دهم‌.» 18 در همان‌ وقت‌ دستورات‌ ديگري‌ را هم‌ كه‌ قوم‌ مي‌بايست‌ انجام‌ دهند، به‌ ايشان‌ دادم‌.

بررسي‌ سرزمين‌ كنعان‌
(اعداد 13:1-33)
19و20و21 آنگاه‌ طبق‌ دستور خداوند، خدايمان‌ كوه‌ حوريب‌ را ترك‌ گفته‌، از بيابان‌ بزرگ‌ و ترسناك‌ گذشتيم‌ و سرانجام‌ به‌ ميان‌ كوهستانهاي‌ اموري‌ها رسيديم‌. بعد به‌ قادش‌ برنيع‌ رسيديم‌ و من‌ به‌ قوم‌ گفتم‌: «خداوند، خدايمان‌ اين‌ سرزمين‌ را به‌ ما داده‌ است‌. برويد و همچنانكه‌ به‌ ما امر فرموده‌ آن‌ را تصرف‌ كنيد. نترسيد و هراس‌ به‌ دلتان‌ راه‌ ندهيد.»
22 ولي‌ آنها جواب‌ دادند: «بياييد افرادي‌ به‌ آنجا بفرستيم‌ تا آن‌ سرزمين‌ را بررسي‌ كنند و گزارشي‌ از شهرهاي‌ آنجا به‌ ما بدهند تا ما بدانيم‌ از چه‌ راهي‌ مي‌توانيم‌ به‌ آنجا رخنه‌ كنيم‌.»
23 اين‌ پيشنهاد را پسنديدم‌ و دوازده‌ نفر، يعني‌ از هر قبيله‌ يك‌ نفر، انتخاب‌ كردم‌. 24و25 آنها از ميان‌كوهستانها گذشته‌، به‌ وادي‌ اشكول‌ رسيده‌، آنجا را بررسي‌ كردند و با نمونه‌هايي‌ از ميوه‌هاي‌ آن‌ سرزمين‌ مراجعت‌ نموده‌، گفتند: «سرزميني‌ كه‌ خداوند، خدايمان‌ به‌ ما داده‌ است‌ سرزمين‌ حاصلخيزي‌ است‌.» 26 ولي‌ قوم‌ از ورود به‌ آنجا خودداري‌ نموده‌، عليه‌ دستور خداوند قيام‌ كردند. 27 آنها در خيمه‌هايشان‌ غرغر و شكايت‌ كرده‌، گفتند: «لابد خداوند از ما بيزار است‌ كه‌ ما را از مصر به‌ اينجا آورده‌ تا به‌ دست‌ اموري‌ها كشته‌ شويم‌. 28 كار ما به‌ كجا خواهد كشيد؟ برادران‌ ما كه‌ آن‌ سرزمين‌ را بررسي‌ كرده‌اند با خبرهايشان‌ ما را ترسانده‌اند. آنها مي‌گويند كه‌ مردم‌ آن‌ سرزمين‌ بلند قد و قوي‌ هيكل‌ هستند و ديوار شهرهايشان‌ سر به‌ فلك‌ مي‌كشد. آنها غولهايي‌ از بني‌عناق‌ نيز در آنجا ديده‌اند.»
29 ولي‌ من‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌: «نترسيد و هراس‌ به‌ دلتان‌ راه‌ ندهيد. 30و31 خداوند، خداي‌ شما هادي‌ شماست‌ و براي‌ شما جنگ‌ خواهد كرد، همانطور كه‌ قبلاً در مصر و در اين‌ بيابان‌ اين‌ كار را براي‌ شما كرد. ديده‌ايد كه‌ در تمام‌ طول‌ راه‌ از شما مراقبت‌ كرده‌ است‌ همانطور كه‌ يك‌ پدر از بچه‌اش‌ مواظبت‌ مي‌كند.» 32 ولي‌ با اين‌ همه‌ به‌ خداوند اعتماد نكردند، 33 هر چند خداوند در طول‌ راه‌ آنها را هدايت‌ مي‌نمود و پيشاپيش‌ آنها حركت‌ مي‌كرد تا مكاني‌ براي‌ برپا كردن‌ اردويشان‌ پيدا كند، و شبها با ستوني‌ از آتش‌ و روزها با ستوني‌ از ابر آنها را راهنمايي‌ مي‌نمود.

خداوند قوم‌ اسرائيل‌ را تنبيه‌ مي‌كند
(اعداد 14:20-45)
34و35 آري‌، خداوند شكوه‌هايشان‌ را شنيد و بسيار غضبناك‌ شد و قسم‌ خورده‌، گفت‌: «حتي‌ يك‌ نفر از تمامي‌ اين‌ نسل‌ شرير زنده‌ نخواهد ماند تا سرزمين‌ حاصلخيزي‌ را كه‌ به‌ پدرانشان‌ وعده‌ داده‌ بودم‌ ببيند 36 مگر كاليب‌ پسر يَفُنه‌. من‌ زميني‌ را كه‌ او بررسي‌ كرده‌ است‌ به‌ او و به‌ نسلش‌ خواهم‌ داد، زيرا از من‌ اطاعت‌ كامل‌ نمود.»
37 خداوند بخاطر آنها بر من‌ نيز خشمناك‌ شد و به‌ من‌ فرمود: «تو به‌ سرزمين‌ موعود داخل‌ نخواهي‌ شد.


38 بجاي‌ تو، دستيارت‌ يوشع‌ (پسر نون‌) قوم‌ را هدايت‌ خواهد كرد. او را تشويق‌ كن‌ تا براي‌ بعهده‌ گرفتن‌ رهبري‌ آماده‌ شود.»
39 سپس‌ خداوند خطاب‌ به‌ همه‌ ما فرمود: «من‌ سرزمين‌ موعود را به‌ همان‌ اطفالي‌ كه‌ مي‌گفتيد دشمنان‌، آنها را به‌ اسارت‌ خواهند برد، به‌ ملكيت‌ خواهم‌ داد. 40 اما شما اكنون‌ برگرديد و از راهي‌ كه‌ بسوي‌ درياي‌ سرخ‌ مي‌رود به‌ بيابان‌ برويد.»
41 آنگاه‌ قوم‌ اسرائيل‌ اعتراف‌ نموده‌، به‌ من‌ گفتند: «ما گناه‌ كرده‌ايم‌؛ اما اينك‌ به‌ آن‌ سرزمين‌ مي‌رويم‌ و همانطور كه‌ خداوند، خدايمان‌ به‌ ما امر فرموده‌ است‌ براي‌ تصاحب‌ آن‌ خواهيم‌ جنگيد.» پس‌ اسلحه‌هايشان‌ را به‌ كمر بستند و گمان‌ كردند كه‌ غلبه‌ بر تمامي‌ آن‌ ناحيه‌ آسان‌ خواهد بود.
42 ولي‌ خداوند به‌ من‌ گفت‌: «به‌ ايشان‌ بگو كه‌ اين‌ كار را نكنند، زيرا من‌ با ايشان‌ نخواهم‌ رفت‌ و دشمنانشان‌ آنها را مغلوب‌ خواهند كرد.»
43 من‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌، ولي‌ گوش‌ ندادند. آنها مغرور شده‌، فرمان‌ خداوند را اطاعت‌ نكردند و براي‌ جنگيدن‌ به‌ كوهستان‌ برآمدند. 44 ولي‌ اموريهايي‌ كه‌ در آنجا ساكن‌ بودند براي‌ مقابله‌ با آنها بيرون‌ آمده‌، مثل‌ زنبور ايشان‌ را دنبال‌ كردند و از سعير تا حرمه‌ آنها را كشتند. 45 آنگاه‌ قوم‌ اسرائيل‌ بازگشته‌، در حضور خداوند گريستند، ولي‌ خداوند گوش‌ نداد. 46 سپس‌ آنها مدت‌ مديدي‌ در قادش‌ ماندند.

راهنما

باب‌هاي‌ 1 ، 2 ، 3 . از سينا تا اردن‌
بازنگري‌ و مختصري‌ از كتاب‌ اعداد بابهاي‌ 1-33 . پس‌ از به‌ كمال‌ رسيدن‌ يكي‌ از باشكوه‌ترين‌ و بي‌باكترين‌ اعمالِ همة‌ اعصار، آخرين‌ تقاضايِ موسي‌ از خدا براي‌ عبور از اردن‌، رد شد (3:23-28)، چرا كه‌ خدا چيز بهتري‌ در دنيايي‌ بهتر براي‌ او درنظر داشت‌.
  • مطالعه 1607 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ب ظ, %08 %607 %1394 %13:%بهمن