ترجمه قدیمی گویا
|
سرود دبوره
و در آن روز دَبورَه و باراق بن اَبينوعَم سرود خوانده، گفتند:
2 «چونكه پيشروان در اسرائيل پيشروي كردند، چونكه قوم نفوس خود را به ارادت تسليم نمودند، خداوند را متبارك بخوانيد.
3 اي پادشاهان بشنويد! اي زورآوران گوش دهيد! من خود براي خداوند خواهم سراييد. براي يهوه خداي اسرائيل سرود خواهم خواند.
4 اي خداوند وقتي كه از سعير بيرون آمدي، وقتي كه از صحراي اَدُوم خراميدي، زمين متزلزل شد و آسمان نيز قطرهها ريخت، و ابرها هم آبها بارانيد.
5 كوهها از حضور خداوند لرزان شد و اين سينا از حضور يهوه، خداي اسرائيل.
6 در ايام شَمْجَر بنعَنات، در ايام ياعيل شاهراهها ترك شده بود، و مسافران از راههاي غيرمتعارفميرفتند.
7 حاكمان در اسرائيل ناياب و نابود شدند، تا من، دَبورَه، برخاستم، در اسرائيل، مادر برخاستم.
8 خدايان جديد را اختيار كردند. پس جنگ در دروازهها رسيد. در ميان چهلهزار نفر در اسرائيل، سپري و نيزهاي پيدا نشد.
9 قلب من به حاكمان اسرائيل مايل است، كه خود را در ميان قوم به ارادت تسليم نمودند. خداوند را متبارك بخوانيد.
10 اي شما كه بر الاغهاي سفيد سواريد و بر مسندها مينشينيد، و بر طريق سالك هستيد، اين را بيان كنيد.
11 دور از آواز تيراندازان، نزد حوضهاي آب در آنجا اعمال عادلة خداوند را بيان ميكنند، يعني احكام عادلة او را در حكومت اسرائيل. آنگاه قوم خداوند به دروازهها فرود ميآيند.
12 بيدار شو، بيدار شو اي دَبورَه. بيدار شو بيدار شو و سرود بخوان. برخيز اي باراق و اي پسر اَبينوعَم، اسيران خود را به اسيري ببر.
13 آنگاه جماعت قليل بر بزرگان قوم تسلط يافتند و خداوند مرا بر جباران مسلط ساخت.
14 از افرايم آمدند، آناني كه مقر ايشان در عماليق است. در عقب تو بنيامين با قومهاي تو، و از ماكير داوران آمدند. و از زبولون آناني كه عصاي صفآرا را به دست ميگيرند.
15 و سروران يساكار همراه دَبورَه بودند؛ چنانكه باراق بود همچنان يساكار نيز بود. در عقب او به وادي هجوم آوردند. فكرهاي دل نزد شعوب رؤبين عظيم بود.
16 چرا در ميان آغلها نشستي؟ آيا تا ني گلهها را بشنوي؟ مباحثات دل، نزد شعوب رؤبين عظيم بود.
17 جِلْعاد به آن طرف اُرْدُنّ ساكن ماند. و دان چرا نزد كشتيها درنگ نمود؟ اشير به كنارة دريا نشست، و نزد خليجهاي خود ساكن ماند.
18 و زبولون قومي بودند كه جان خود را به خطر موت تسليم نمودند، و نفتالي نيز در بلنديهاي ميدان.
19 پادشاهان آمده، جنگ كردند. آنگاه پادشاهان كنعان مقاتله نمودند. در تَعَنَك نزد آبهاي مَجِدّو. و هيچ منفعت نقره نبردند.
20 از آسمان جنگ كردند. ستارگان از منازل خود با سِيسَرا جنگ كردند.
21 نهر قيشون ايشان را در ربود. آن نهر قديم يعني نهر قيشون. اي جان من قوت را پايمال نمودي.
22 آنگاه اسبان، زمين را پازدن گرفتند، به سبب تاختن يعني تاختن زورآوران ايشان.
23 فرشتة خداوند ميگويد ميروز را لعنت كنيد، ساكنانش را به سختي لعنت كنيد، زيرا كه به امداد خداوند نيامدند تا خداوند را در ميان جباران اعانت نمايند.
24 ياعيل، زن حابرقيني، از ساير زنان مبارك باد! از زنان چادرنشين مبارك باد!
25 او آب خواست و شير به وي داد، و سرشير را در ظرف ملوكانه پيش آورد.
26 دست خود را به ميخ دراز كرد، و دست راست خود را به چكش عمله. و به چكش سِيسَرا را زده، سرش را سفت، و شقيقة او را شكافت و فرو دوخت.
27 نزد پايهايش خم شده، افتاد و دراز شد.نزد پايهايش خم شده، افتاد. جايي كه خم شد در آنجا كشته افتاد.
28 از دريچه نگريست و نعره زد، مادر سِيسَرا ازشبكه (نعره زد): چرا ارابهاش در آمدن تأخير ميكند؟ و چرا چرخهاي ارابههايش توقف مينمايد؟
29 خاتونهاي دانشمندش در جواب وي گفتند. ليكن او سخنان خود را به خود تكرار كرد.
30 آيا غنيمت را نيافته، و تقسيم نميكنند؟ يك دختر، دو دختر براي هر مرد. و براي سِيسَرا غنيمت رختهاي رنگارنگ، غنيمت رختهاي رنگارنگ قلابدوزي، رخت رنگارنگ قلابدوزي دورو. بر گردنهاي اسيران.
31 همچنين اي خداوند جميع دشمنانت هلاك شوند. و اما محبان او مثل آفتاب باشند، وقتي كه در قوتش طلوع ميكند.»
و زمين چهل سال آرامي يافت.
سرود دبوره و باراق
آنگاه دبوره و باراق اين سرود را به مناسبت پيروزي خود سراييدند:
2 خداوند را ستايش كنيد!
رهبران اسرائيل شجاعانه به جنگ رفتند،
و قوم با اشتياق از آنها پيروي نمودند.
3 اي پادشاهان و اي حكام گوش كنيد!
من در وصف خداوند خواهم سراييد،
و براي خداي اسرائيل سرود خواهم خواند.
4 اي خداوند، وقتي از سعير بيرون آمدي
و صحراي ادوم را ترك فرمودي،
زمين متزلزل گرديد
و آسمان قطرات بارانش را فرو ريخت.
5 آري، حتي كوه سينا از حضور خداي اسرائيل به لرزه درآمد!
6 در ايام شمجر و ياعيل شاهراهها متروك بودند.
مسافران از كوره راههاي پرپيچ و خم عبور ميكردند.
7 اسرائيل رو به زوال ميرفت،
تا اينكه دبوره برخاست تا همچون مادري از اسرائيل حمايت كند.
8 چون اسرائيل بدنبال خدايان تازه رفت،
جنگ به دروازههاي ما رسيد.
در ميان چهل هزار مرد اسرائيلي،
نه نيزهاي يافت ميشد و نه سپري.
9 قلب من مشتاق رهبران اسرائيل است
كه با اشتياق تمام، خود را وقف كردند.
خداوند را ستايش كنيد،
10 اي كساني كه بر الاغهاي سفيد سواريد
و بر فرشهاي گران قيمت مينشينيد،
و اي كساني كه پاي پياده راه ميرويد.
11 گوش كنيد! سرايندگان، گرد چاهها جمع شدهاند
تا پيروزيهاي خداوند را بسرايند.
آري، آنان ميسرايند
كه چگونه خداوند اسرائيل را پيروز ساخت،
و چگونه قوم خداوند از دروازههاي دشمن گذشتند!
12 بيدار شو اي دبوره! بيدار شو و سرود بخوان.
برخيز اي باراق!
اي فرزند ابينوعم، برخيز و اسيرانت را به اسارت ببر!
13 مردان امين از كوه سرازير شدند،
قوم خداوند براي جنگ نزد او آمدند.
14 مردان جنگي از قبايل افرايم و بنيامين
و از ماخير و زبولون آمدند.
15 رهبران يساكار با دبوره و باراق،
به دره هجوم بردند.
اما قبيله رئوبين مردد بود.
16 چرا رئوبين درميان آغلها ماند؟
آيا ميخواست به نواي ني شبانان گوش دهد؟
آري قبيله رئوبين مردد بود!
17 چرا جلعاد در آنسوي رود اردن ماند؟
چرا دان نزد كشتيهايش توقف نمود؟
چرا اشير كنار دريا نزد بنادر خود ساكت نشست؟
18 اما قبايل زبولون و نفتالي
جان خود را در ميدان نبرد به خطر انداختند.
19 پادشاهان كنعان در تعنك
نزد چشمههاي مجدو جنگيدند،
اما پيروزي را به چنگ نياوردند.
20 ستارگان از آسمان با سيسرا جنگيدند.
21 رود خروشان قيشون، دشمن را با خود برد.
اي جان من با شهامت به پيش برو.
22 صداي پاي اسبان دشمن را بشنويد!
ببينيد چگونه چهار نعل ميتازند و دور ميشوند!
23 فرشته خداوند ميگويد:
ميروز را لعنت كنيد،
ساكنانش را به سختي لعنت نماييد،
زيرا به كمك خداوند نيامدند
تا او را در جنگ با دشمنان ياري دهند.»
24 آفرين بر ياعيل، زن حابرقيني،
خداوند او را بركت دهد، بيش از تمامي زنان خيمه نشين!
25 سيسرا آب خواست، اما ياعيل در جامي ملوكانه به وي شير داد!
26 آنگاه ميخ چادر و چكش را برداشت
و ميخ را بر شقيقهاش كوبيد و سرش را به زمين دوخت.
27 او نزد پايهاي ياعيل افتاد و جان سپرد.
28 مادر سيسرا از پنجره اطاقش
چشم براه او دوخته بود و ميگفت:
چرا عرابهاش نميآيد؟
چرا صداي چرخهاي عرابهاش را نميشنوم؟»
29 نديمههاي خردمندش با او هم صدا شده گفتند:
30 غنيمت فراوان به چنگ آوردهاند
و براي تقسيم آن وقت لازم دارند.
يك يا دو دختر نصيب هر سرباز ميشود.
سيسرا جامههاي رنگارنگ به ارمغان خواهد آورد،
شالهاي قلابدوزي براي گردن ما با خود خواهد آورد.
31 اي خداوند تمامي دشمنانت
همچون سيسرا نابود گردند.
اما كساني كه تو را دوست دارند
مثل خورشيد تابان بدرخشند.
راهنما
بابهاي 4 و 5 . دبوره و باراق
اين دو، اسرائيل را از دست كنعانيان نجات دادند. كنعانيان بدست يوشع سركوب شده بودند، اما دوباره به قدرت رسيده بودند و با ارابههاي آهنينشان حيات اسرائيل را پايمال ميكردند.
نقشه 33
نكتة باستان شناختي:
ظلم و ستم كنعانيان (4 : 3). پيروزي اسرائيل در مجدّو (5 : 19).