ترجمه قدیمی گویا
|
و مردمان قريه يَعاريم آمده، تابوت خداوند را آوردند، و آن را به خانة ابيناداب در جِبْعه داخل كرده، پسرش اَلِعازار را تقديس نمودند تا تابوت خداوند را نگاهباني كند.
داوري سموئيل
2 و از روزي كه تابوت در قريه يعاريم ساكن شد، وقت طول كشيد تا بيست سال گذشت. و بعد از آن خاندان اسرائيل براي پيروي خداوند جمع شدند.
3 و سموئيل تمامي خاندان اسرائيل را خطاب كرده، گفت: «اگر به تمامي دل به سوي خداوند بازگشت نماييد، و خدايان غير و عَشْتاروت را از ميان خود دور كنيد، و دلهاي خود را براي خداوند حاضر ساخته، او را تنها عبادت نماييد، پس او شما را از دست فلسطينيان خواهد رهانيد.» 4 آنگاه بني اسرائيل بَعْليم و عَشْتاروت را دور كرده، خداوند را تنها عبادت نمودند.
5 و سموئيل گفت: «تمامي اسرائيل را در مِصْفَه جمع كنيد تا دربارة شما نزد خداوند دعانمايم.» 6 و در مِصْفَه جمع شدند و آب كشيده، آن را به حضور خداوند ريختند، و آن روز را روزه داشته، در آنجا گفتند كه «بر خداوند گناه كرده ايم.» و سموئيل بني اسرائيل را در مِصْفَه داوري نمود.
7 و چون فلسطينيان شنيدند كه بنياسرائيل در مِصْفَه جمع شده اند، سروران فلسطينيان بر اسرائيل برآمدند، و بني اسرائيل چون اين را شنيدند، از فلسطينيان ترسيدند. 8 و بني اسرائيل به سموئيل گفتند: «از تضرع نمودن براي ما نزد يَهُوَه خداي ما ساكت مباش تا ما را از دست فلسطينيان برهاند.» 9 و سموئيل برة شيرخواره گرفته، آن را به جهت قرباني سوختني تمام براي خداوند گذرانيد، و سموئيل دربارة اسرائيل نزد خداوند تضرع نموده، خداوند او را اجابت نمود. 10 و چون سموئيل قرباني سوختني را ميگذرانيد، فلسطينيان براي مقاتلة اسرائيل نزديك آمدند. و در آن روز خداوند به صداي عظيم بر فلسطينيان رعد كرده، ايشان را منهزم ساخت، و از حضور اسرائيل شكست يافتند. 11 و مردان اسرائيل از مِصْفَه بيرون آمدند و فلسطينيان را تعاقب نموده، ايشان را تا زير بيت كار شكست دادند.
12 و سموئيل سنگي گرفته، آن را ميان مِصْفَه و سِنّ برپا داشت و آن را اَبَنْعَزَر ناميده، گفت: «تا بحال خداوند ما را اعانت نموده است.» 13 پس فلسطينيان مغلوب شدند، و ديگر به حدود اسرائيل داخل نشدند، و دست خداوند در تمامي روزهاي سموئيل بر فلسطينيان سخت بود. 14 و شهرهايي كه فلسطينيان از اسرائيل گرفته بودند، از عَقْرُون تا جَتّ، به اسرائيل پس دادند، واسرائيل حدود آنها را از دست فلسطينيان رهانيدند، و در ميان اسرائيل و اَموريان صلح شد.
15 و سموئيل در تمام روزهاي عمر خود بر اسرائيل داوري مينمود. 16 و هر سال رفته، به بيت ئيل و جِلْجال و مِصْفَه گردش ميكرد، و در تمامي اين جاها بر اسرائيل داوري مينمود. 17 و به رامه بر مي گشت زيرا خانه اش در آنجا بود و در آنجا بر اسرائيل داوري مي نمود، و مذبحي در آنجا براي خداوند بنا كرد.
مردم قرية يعاريم آمده، صندوق عهد خداوند را به خانة كوهستاني ابيناداب بردند و پسرش البعازار را براي نگهداري آن تعيين كردند.2 صندوق عهد، مدت بيست سال در آنجا باقي ماند. طي آن مدت، بني اسرائيل در تنگي بودند، زيرا خداوند ايشان را ترك گفته بود.
پيروزي سموئيل بر فلسطينيها
3 سموئيل به بني اسرائيل گفت: « اگر با تمام دل بسوي خداوند بازگشت نماييد و خدايان بيگانه و عشتاروت را از ميان خود دور كنيد و تصميم بگيريد كه فقط خداوند را اطاعت و عبادت نماييد، آنوقت خدا هم شما را از دست فلسطينيها نجات خواهد داد.»
4 پس آنها بتهاي بعل و عشتاروت را نابود كردند و فقط خداوند را پرستش نمودند.5 سپس، سموئيل به ايشان گفت: « همة شما به مصفه بياييد و من براي شما در حضور خداوند دعا خواهم كرد. »
6 بنابراين همة آنها در مصفه جمع شدند. سپس از چاه آب كشيدند و به حضور خداوند ريختند و تمام روز را روزه گرفته، به گناهان خود اعتراف كردند. در اين روز، سموئيل در مصفه به رهبري بني اسرائيل تعيين شد.
7 وقتي رهبران فلسطيني شنيدند كه بني اسرائيل در مصفه گرد آمده اند، سپاه خود را آماده جنگ كرده، عازم مصفه شدند. هنگامي كه قوم اسرائيل متوجه شدند كه فلسطيني ها نزديك مي شوند، بسيار ترسيدند.8 آنها از سموئيل خواهش نموده، گفتند: « از دعا كردن به درگاه خداوند دست نكش تا او ما را از دست فلسطيني ها نجات دهد. »
9 سموئيل برة شيرخواره اي را بعنوان قرباني سوختني به خداوند تقديم كرد و از او درخواست نمود تا اسرائيلي ها را برهاندو خداوند دعاي او را اجابت فرمود.10 درست در همان لحظهاي كه سموئيل مشغول قرباني كردن بود، فلسطيني ها وارد جنگ شدند. اما خداوند از آسمان مانند رعد بانگ برآورد و فلسطيني ها پريشان شده، از اسرائيلي ها شكست خوردند.11 اسرائيلي ها آنها را از مصفه تا بيت كار تعقيب نموده، در طول راه همه را هلاك كردند.12 آنگاه سموئيل سنگي گرفته، آن را بين مصفه و شن برپا داشت و گفت: « تا بحال خداوند ما را كمك كرده است. » و آن سنگ را ابن عزر (يعني « سنگ كمك » ) ناميد.13 پس فلسطيني ها مغلوب شدند و تا زماني كه سموئيل زنده بود ديگر به اسرائيلي ها حمله نكردند، زيرا خداوند بضد فلسطيني ها عمل مي كرد.14 شهرهاي اسرائيلي، واقع در بين عقرون و جت كه به دست فلسطيني ها افتاده بود، دوباره به تصرف اسرائيل در آمد. در ميان اسرائيلي ها و اموري ها نيز در آن روزها صلح برقرار بود.
راهنما
بابهاي 4 ، 5 ، 6 ، 7 . تصرف صندوقچة عهد بدست فلسطينيان
صندوقچة عهد پس از آنكه به تصرف فلسطينيان درآمد، ديگر هرگز به شيلوه بازگردانده نشد. پس از آن ديگر شيلوه اهميت خود را از دست داد. صندوقچه به مدت 7 ماه در شهرهاي فلسطينيان باقي ماند و در اين مدت بلاياي عظيمي دامنگير فلسطينيان شد.
پس صندوقچه را به بيت شمس، و پس از آن به قرية يعاريم بردند كه به مدت 20 سال در آنجا باقي ماند (7 : 2). بعدها داود آن را به اورشليم منتقل كرد و خيمهاي براي آن ساخت (دوم سموئيل 6:12 ؛ دوم تواريخ 1 : 4)؛ و تا موقعي كه سليمان هيكل را بنا كرد، در آن خيمه باقي ماند. پس از تخريب اورشليم، ديگر نشاني از صندوقچة عهد پيدا نشد.
پس از آنكه صندوقچة عهد از شيلوه خارج شد، خيمه مدتي در نوب (21 : 1 ؛ مرقس 2 : 26)؛ و مدتي در جبعون (اول تواريخ 21 : 29) باقي ماند؛ تا اينكه سليمان آن را در هيكل قرار داد (اول پادشاهان 8 : 4).