ترجمه قدیمی گویا
|
جنگ با ربّه و فلسطينيان
و واقع شد در وقت تحويل سال، هنگام بيرون رفتن پادشاهان، كه يوآب قوت لشكر را بيرون آورد، و زمين بنيعَمُّون را ويران ساخت و آمده، رَبَّه را محاصره نمود. اما داود در اورشليم ماند و يوآب رَبَّه را تسخير نموده، آن را منهدم ساخت. 2 و داود تاج پادشاه ايشان را از سرش گرفت كه وزنش يك وزنة طلا بود و سنگهاي گرانبها داشت و آن را بر سر داود گذاشتند و غنيمت از حد زياده از شهر بردند. 3 و خلق آنجا را بيرون آورده، ايشان را به ارّهها و چومهاي آهنين و تيشهها پارهپاره كرد؛ و داود به همين طور با جميع شهرهاي بنيعَمُّون رفتار نمود. پس داود و تمامي قوم به اورشليم برگشتند.
4 و بعد از آن جنگي با فلسطينيان در جازَر، واقع شد كه در آن سِبْكاي حُوشاتي سِفّاي را كه از اولاد رافا بود كشت و ايشان مغلوب شدند. 5 و باز جنگ با فلسطينيان واقع شد و اَلْحانان بن ياعير لحميرا كه برادر جُليات جَتِّي بود كُشت كه چوب نيزهاش مثل نورد جولاهكان بود. 6 و باز جنگ در جَتّ واقع شد كه در آنجا مردي بلند قد بود كه بيست و چهار انگشت، شش بر هر دست و شش بر هر پا داشت و او نيز براي رافا زاييده شده بود. 7 و چون او اسرائيل را به تنگ آورد، يَهُوناتان بن شِمْعا برادر داود او را كُشت. 8 اينان براي رافا در جَتّ زاييده شدند و به دست داود و به دست بندگانش افتادند.
داود ربه را ميگيرد
(دوم سموئيل 12:26-31)
سال بعد در فصل بهار، فصلي كه پادشاهان معمولاً درگير جنگ هستند يوآب سپاه اسرائيل را بسيج كرد و به شهرهاي عمونيها حمله بـرد، اما داود پادشـاه در اورشليم ماند. يوآب شهر ربه را محاصـره نمـوده، آن را گرفت و ويـران كـرد. 2 وقتي داود به ميدان جنگ آمد، تاج گرانبهاي پادشاه عمونـي را از سـر او برداشت و بر سر خـود گذاشت. اين تاج حدود سـي و پنج كيلو وزن داشت و از طلا و جواهـرات قيمتـي ساختـه شـده بـود. داود غنيمت زيـادي از شهـر ربه گرفت و با خود برد. 3 داود، مردم آن شهر را اسيـر كـرده، اره و تيشـه و تبـر بدستشـان داد و آنها را به كارهاي سخت گماشت. او با اهالي شهرهاي ديگر عمون نيز همينطور عمل كرد. سپـس داود و قشون او به اورشليم بازگشتند.
جنگ با فلسطينيها
(دوم سموئيل 21:15-22)
4 پس از مدتـي باز جنگـي با فلسطينيهـا در جـازر درگرفت. سبكاي حوشاتي، سفاي را كه يك غول فلسطيني بـود، كشت و فلسطينيهـا تسليم شدنـد.
5 در طي جنگ ديگري با فلسطينيها، الحانان (پسر ياعير)، لحمي را كه برادر جليات جتي بود و نيزهاي به كلفتي چوب نساجها داشت، كشت.
6و7 يك بار هم وقتي فلسطينيها در جت با اسرائيليها ميجنگيدنـد، يك غـول فلسطينـي كه در هر دست و پايش شش انگشت داشت، نيروهاي اسرائيلي را به ستوه آورد. آنگاه يوناتان، برادر زاده داود كه پسـر شمعا بود، او را كـشت.