ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی(کتاب دوم تواریخ)
آنگاه سليمان گفت: « خداوند فرموده است كه در تاريكي غليظ ساكن ميشوم. 2 اما من خانهاي براي سكونت تو و مكاني را كه تا به ابد ساكن شوي بنا نمودهام.»3 و پادشاه روي خود را برگردانيده، تمامي جماعت اسرائيل را بركت داد، و تمامي جماعت اسرائيل بايستادند. 4 پس گفت: «يَهُوَه خداياسرائيل متبارك باد كه به دهان خود به پدرم داود وعده داده، و به دست خود آن را به جا آورده، گفت: 5 از روزي كه قوم خود را از زمين مصر بيرون آوردم شهري از جميع اسباط اسرائيل برنگزيدم تا خانهاي بنا نمايم كه اسم من در آن باشد، و كسي را برنگزيدم تا پيشواي قوم من اسرائيل بشود. 6 اما اورشليم را برگزيدم تا اسم من در آنجا باشد و داود را انتخاب نمودم تا پيشواي قوم من اسرائيل بشود. 7 و در دل پدرم داود بود كه خانهاي براي اسم يَهُوَه خداي اسرائيل بنا نمايد. 8 اما خداوند به پدرم داود گفت: چون در دل تو بود كه خانهاي براي اسم من بنا نمايي نيكو كردي كه اين را در دل خود نهادي. 9 ليكن تو خانه را بنا نخواهي نمود، بلكه پسر تو كه از صُلب تو بيرون آيد او خانه را براي اسم من بنا خواهد كرد. 10 پس خداوند كلامي را كه گفته بود ثابت گردانيد و من به جاي پدرم داود برخاسته، و بر وفق آنچه خداوند گفته بود بر كرسي اسرائيل نشستهام و خانه را به اسم يَهُوَه خداي اسرائيل بنا نمودم. 11 و تابوت را كه عهد خداوند كه آن را با بنياسرائيل بسته بود در آن ميباشد در آنجا گذاشتهام.»
دعاي تقديس خانة خداوند
12 و او پيش مذبح خداوند به حضور تمامي جماعت اسرائيل ايستاده، دستهاي خود را برافراشت. 13 زيرا كه سليمان منبر برنجيني را كه طولش پنج ذراع، و عرضش پنج ذراع، و بلندياش سه ذراع بود ساخته، آن را در ميان صحن گذاشت و بر آن ايستاده، به حضور تماميجماعت اسرائيل زانو زد و دستهاي خود را به سوي آسمان برافراشته، 14 گفت: «اي يَهُوَه خداي اسرائيل! خدايي مثل تو نه در آسمان و نه در زمين ميباشد كه با بندگان خود كه به حضور تو به تمامي دل خويش سلوك مينمايند، عهد و رحمت را نگاه ميداري. 15 و آن وعدهاي را كه به بندة خود پدرم داود دادهاي، نگاه داشتهاي زيرا به دهان خود وعده دادي و به دست خود آن را وفا نمودي چنانكه امروز شده است. 16 پس الا´ن اي يَهُوَه خداي اسرائيل با بندة خود پدرم داود آن وعده را نگاه دار كه به او داده و گفتهاي كه به حضور من كسي كه بر كرسي اسرائيل بنشيند براي تو منقطع نخواهد شد، به شرطي كه پسرانت طريقهاي خود را نگاه داشته، به شريعت من سلوك نمايند چنانكه تو به حضور من رفتار نمودي. 17 و الا´ن اي يَهُوَه خداي اسرائيل كلامي كه به بندة خود داود گفتهاي ثابت بشود.
18 «اما آيا خدا فيالحقيقة در ميان آدميان بر زمين ساكن خواهد شد؟ اينك فلك و فلكالافلاك تو را گنجايش ندارد تا چه رسد به اين خانهاي كه بنا كردم. 19 ليكن اي يَهُوَه خداي من به دعا و تضرع بندة خود توجه نما و استغاثه و دعايي را كه بندهات به حضور تو ميكند اجابت فرما، 20 تا آنكه شب و روز چشمان تو بر اين خانه باز شود و بر مكاني كه دربارهاش وعده دادهاي كه اسم خود را در آنجا قرار خواهي داد تا دعايي را كه بندهات به سوي اين مكان بنمايد اجابت كني، 21 و تضرع بندهات و قوم خود اسرائيل را كه به سوي اين مكان دعا مينمايند، استماع نما و از آسمان مكان سكونت خود بشنو؛ و چون شنيدي عفو فرما.22 «اگر كسي با همساية خود گناه ورزد و قسم بر او عرضه شود كه بخورد و او آمده، پيش مذبح تو در اين خانه قسم خورد، 23 آنگاه از آسمان بشنو و عمل نموده، به جهت بندگانت داوري كن و شريران را جزا داده، طريق ايشان را بسر ايشان برسان ، و عادلان را عادل شمرده، ايشان را به حسب عدالت ايشان جزا بده.
24 «و هنگامي كه قوم تو اسرائيل به سبب گناهاني كه به تو ورزيده باشند، به حضور دشمنان خود مغلوب شوند، اگر به سوي تو بازگشت نموده، به اسم تو اعتراف نمايند و نزد تو در اين خانه دعا و تضرع كنند، 25 آنگاه از آسمان بشنو و گناه قوم خود اسرائيل را بيامرز و ايشان را به زميني كه به ايشان و به پدران ايشان دادهاي بازآور.
26 «هنگامي كه آسمان بسته شود و به سبب گناهاني كه به تو ورزيده باشند باران نبارد، اگر به سوي اين مكان دعا كنند و به اسم تو اعتراف نمايند و به سبب مصيبتي كه به ايشان رسانيده باشي از گناه خويش بازگشت كنند، 27 آنگاه از آسمان بشنو و گناه بندگانت و قوم خود اسرائيل را بيامرز و راه نيكو را كه در آن بايد رفت به ايشان تعليم بده، و به زمين خود كه آن را به قوم خويش براي ميراث بخشيدهاي باران بفرست.
28 «اگر در زمين قحطي باشد و اگر وبا يا باد سموم يا يرقان باشد يا اگر ملخ يا كرم باشد و اگر دشمنان ايشان، ايشان را در شهرهاي زمين ايشان محاصره نمايند هر بلايي يا هر مرضي كه بوده باشد، 29 آنگاه هر دعا و هر استغاثهاي كه از هر مرد يا از تمامي قوم تو اسرائيل كرده شود كه هر يك از ايشان بلا و غم دل خود را خواهد دانست، و دستهاي خود را به سوي اين خانه دراز خواهدكرد، 30 آنگاه از آسمان كه مكان سكونت تو باشد بشنو و بيامرز و به هر كس كه دل او را ميداني به حسب راههايش جزا بده، زيرا كه تو به تنهايي عارف قلوب جميع بنيآدم هستي. 31 تا آن كه ايشان در تمامي روزهايي كه بروي زميني كه به پدران ما دادهاي زنده باشند از تو بترسند.
32 «و نيز غريبي كه از قوم تو اسرائيل نباشد و به خاطر اسم عظيم تو و دست قوي و بازوي برافراشتة تو از زمين بعيد آمده باشد، پس چون بيايد و به سوي اين خانه دعا نمايد، 33 آنگاه از آسمان، مكان سكونت خود، بشنو و موافق هر آنچه آن غريب نزد تو استغاثه نمايد به عمل آور تا جميع قومهاي جهان اسم تو را بشناسند و مثل قوم تو اسرائيل از تو بترسند و بدانند كه اسم تو بر اين خانهاي كه بنا كردهام نهاده شده است.
34 «اگر قوم تو براي مقاتله با دشمنان خود به راهي كه ايشان را فرستاده باشي، بيرون روند و به سوي شهري كه برگزيدهاي و خانهاي كه به جهت اسم تو بنا كردهام، نزد تو دعا نمايند، 35 آنگاه دعا و تضرع ايشان را از آسمان بشنو و حق ايشان را به جا آور.36 «و اگر به تو گناه ورزيده باشند زيرا انساني نيست كه گناه نكند، و بر ايشان غضبناك شده، ايشان را به دست دشمنان تسليم كرده باشي و اسيركنندگان ايشان، ايشان را به زمين دور يا نزديك ببرند، 37 پس اگر در زميني كه در آن اسير باشند به خود آمده، بازگشت نمايند و در زمين اسيري خود نزد تو تضرع نموده، گويند كه گناه كرده و عصيان ورزيده، و شريرانه رفتار نمودهايم، 38 و در زمين اسيري خويش كه ايشان را به آن به اسيري برده باشند، به تمامي دل و تمامي جان خود به تو بازگشت نمايند، و به سويزميني كه به پدران ايشان دادهاي و شهري كه برگزيدهاي و خانهاي كه براي اسم تو بنا كردهام دعا نمايند، 39 آنگاه از آسمان، مكان سكونت خود، دعا و تضرع ايشان را بشنو و حق ايشان را بجا آور، و قوم خود را كه به تو گناه ورزيده باشند بيامرز. 40 پس الا´ن اي خداي من چشمان تو باز شود و گوشهاي تو به دعاهايي كه در اين مكان كرده شود شنوا باشد. 41 و حال تو اي يَهُوَه خدا، با تابوت قوت خود به سوي آرامگاه خويش برخيز. اي يَهُوَه خدا كاهنان تو به نجات ملبس گردند و مقدسانت به نيكويي شادمان بشوند. 42 اي يَهُوَه خدا روي مسيح خود را برنگردان و رحمتهاي بندة خود داود را بياد آور.»
ترجمه تفسیری
سليمان براي قوم سخنراني ميكند
(اول پادشاهان 8:12-21)
آنگاه سليمان پادشاه اينطور دعا كرد:
«خداوندا، تو فرمودهاي كه در ابر غليظ و تاريك ساكن ميشوي. ولي من براي تو خانهاي ساختهام تا هميشه در آن منزل كني!»
3و4 سپس پادشاه روبه جماعتي كه ايستاده بودند كرد و ايشان را بركت داده، گفت: «سپاس بر خداوند، خداي اسرائيل كه آنچه را شخصاً به پدرم داود وعده داده بود، امروز با دست خود بجا آورده است. 5 او به پدرم فرمود: «از زماني كه قوم خود را از مصر بيرون آوردم تاكنون در هيچ جاي سرزمين اسرائيل هرگز شهري را انتخاب نكردهام تا در آنجا خانهاي براي حرمت نام من بنا شود و نيز كسي را برنگزيدهام تا رهبر قوم من اسرائيل شود. 6 اما اكنون اورشليم را براي حرمت نام خود انتخاب كردهام و داود را برگزيدهام تا بر قوم من حكومت كند.»
7 «پدرم داود ميخواست اين خانه را براي خداوند، خداي اسرائيل بسازد. ولي خداوند به او فرمود: «قصد و نيت تو خوب است، 8 اما كسي كه بايد خانه خدا را بسازد تو نيستي. پسر تو خانه مرا بنا خواهد كرد.» 9و10 حال، خداوند به وعده خود وفا كرده است. زيرا من بجاي پدرم بر تخت سلطنتاسرائيل نشستهام و اين خانه را براي عبادت خداوند، خداي اسرائيل ساختهام. 11 صندوق عهد را در آنجا گذاشتهام، آن عهدي كه خداوند با قوم اسرائيل بست.»
دعاي سليمان
(اول پادشاهان 8:22-53)
12و13 آنگاه سليمان در حضور جماعت اسرائيل، روبروي قربانگاه خداوند، روي سكوي وسط حياط بيروني ايستاد. اين سكوي چهارگوش از مفرغ ساخته شده و طول هر ضلع آن پنج ذراع و بلنديش سه ذراع بود. سپس سليمان زانو زده، دستهاي خود را بطرف آسمان بلند نمود و اينطور دعا كرد:
14 «اي خداوند، خداي بنياسرائيل، در تمام زمين و آسمان خدايي همانند تو وجود ندارد. تو خدايي هستي كه عهد پر از رحمت خود را با كساني كه با تمام جان و دل احكام تو را اطاعت ميكنند، نگاه ميداري. 15 تو به وعدهاي كه به بنده خود، پدرم داود، دادي امروز وفا كردهاي. 16 پس اي خداوند، خداي اسرائيل، اينك به اين وعده نيز كه به پدرم دادي وفا كن كه فرمودي: «اگر فرزندان تو مثل خودت مطيع دستورات من باشند هميشه يك نفر از نسل تو بر اسرائيل پادشاهي خواهد كرد.» 17 الان اي خداوند، خداي اسرائيل، از تو خواستارم كه آنچه به پدرم وعده دادي انجام بشود.
18 «ولي آيا ممكن است كه خدا واقعاً روي زمين در ميان آدميان ساكن شود؟ اي خداوند، حتي آسمانها گنجايش تو را ندارند، چه رسد به اين خانهاي كه من ساختهام! 19 با وجود اين، اي خداوند، خداي من، تو دعاي مرا بشنو و آن را مستجاب فرما. 20 چشمان تو شبانه روز بر اين خانه باشد كه براي خود انتخاب كردهاي. هر وقت در اين مكان دعا ميكنم، دعاي مرا بشنو و اجابت فرما. 21 نه تنها من، بلكه هر وقت قوم تو اسرائيل نيز در اينجا دعا كنند، تو دعاي آنها را اجابت فرما و از آسمان كه محل سكونت توست، استغاثه ايشان را بشنو و گناهانشان را ببخش.
22 «هرگاه كسي متهم به جرمي شده باشد و از اوبخواهند پيش اين قربانگاه سوگند ياد كند كه بيگناه است، 23 آنوقت از آسمان بشنو و داوري كن. اگر به دروغ سوگند ياد نموده و مقصر باشد وي را به سزاي عملش برسان، در غير اينصورت بيگناهي او را ثابت و اعلام كن.
24 «وقتي قوم تو اسرائيل گناه ورزند و در نتيجه مغلوب دشمن شوند ولي بعد بسوي تو روي آورند و اعتـراف نمايند و در ايـن خانه بحضـور تو دعا كنند، 25 آنگاه از آسمان ايشان را اجابت فرما و گناه قوم خود را بيامرز و بار ديگر آنان را به اين سرزميني كه به ايشان و اجدادشان بخشيدهاي، بازگردان.
26 «وقتي قوم تو گناه كنند و آسمان بخاطر گناهشان بسته شود و ديگر باران نبارد ولي بعد آنها از گناهشان بازگشت نموده، اعتراف نمايند و بسوي اين خانه دعا كنند، 27 آنوقت از آسمان ايشان را اجابت فرما و گناه بندگان خود را بيامرز، و راه راست را به ايشان نشان بده و بر زميني كه به قوم خود به ملكيت دادهاي باران بفرست.
28 «هرگاه اين سرزمين دچار قحطي يا طاعون شود، يا محصول آن در اثر بادهاي سوزان و هجوم ملخ از بين برود، يا دشمن، قوم تو را در شهر محاصره كند و يا هر بلا و مرض ديگر پيش آيد، 29 و قوم تو، هر يك دستهاي خود را بسوي اين خانه دراز كرده، دعا كنند، آنگاه تو نالههاي ايشان را 30 از آسمان كه محل سكونت توست، بشنو و گناهانشان را ببخش. اي خدا، تو كه از دل مردم آگاهي، هر كس را بر حسب كارهايشان جزا بده 31 تا قوم تو در اين سرزمين كه به اجدادشان بخشيدهاي همواره از تو اطاعت كنند.
32 «وقتي بيگانگان از عظمت نام تو و معجزات شگفتانگيز تو با خبر شوند و از سرزمينهاي دور به اينجا بيايند و رو به اين خانه دعا كنند، 33 آنگاه از آسمان كه محل سكونت توست، دعاي آنها را بشنو و هر چه ميخواهند به آنها ببخش تا تمام اقوام روي زمين تو را بشناسند و مانند قوم خودت اسرائيل تو را احترام كرده، بدانند كه حضور تو در اين خانهاي است كه من ساختهام.
34 «اگر قوم تو به فرمان تو به جنگ دشمن بروند،و از ميدان جنگ بسوي اين شهر برگزيده تو و اين خانهاي كه من به اسم تو ساختهام بدرگاه تو دعا كنند، 35 آنگاه از آسمان دعاي ايشان را اجابت فرما و آنها را در جنگ پيروز گردان.
36 «اگر قوم تو نسبت به تو گناه كنند و كيست كه گناه نكند؟ و تو بر آنها خشمگين شوي و اجازه دهي دشمن آنها را به سرزمين خود، خواه دور، خواه نزديك، به اسارت ببرد، 37 هرگاه در آن كشور بيگانه به خود آيند و توبه كرده، به تو پناه آورند و دعا نموده، بگويند: «خداوندا ما به راه خطا رفتهايم و مرتكب گناه شدهايم.» 38 اگر آنان واقعاً از گناهان خود دست بكشند و بطرف اين سرزمين كه به اجداد ايشان بخشيدي و اين شهر برگزيده تو و اين خانهاي كه به اسم تو ساختهام، دعا كنند؛ 39 آنوقت از آسمان كه محل سكونت توست دعاها و نالههاي ايشان را بشنو و به داد آنان برس و قوم خود را كه به تو گناه كردهاند ببخش. 40 بلي، اي خداي من، بر ما نظر كن و تمام دعاهايي را كه در اين مكان بحضور تو كرده ميشود، بشنو! 41 حال اي خداوند، برخيز و با صندوق عهد خويش كه مظهر قوت توست به اين خانه وارد شو و در آن بمان. خداوندا، كاهنان تو به لباس نجات آراسته شوند و مقدسان تو بسبب اعمال نيكوي تو شادي كنند. 42 اي خداوند، روي خود را از من كه برگزيده تو هستم برنگردان. محبت و رحمت خود را در حق داود بياد آور.
راهنما
دوم تواريخ
سلطنت سليمان
هيكل
تاريخ يهودا پس از جدا شدن ده سبط
كتاب دوم تواريخ در بردارنده مطالب كتابهاي اول و دوم پادشاهان است، با اين تفاوت كه به وقايع مربوط به پادشاهان ده سبط جدا شده نميپردازد.
بابهاي 1 تا 9 . هيكل ، و شكوه سلطنت سليمان
(به اول پادشاهان 1 تا 11 نيز مراجعه كنيد).
به مدت 400 سال اسرائيل خيمهاي را به منظور مكان سكونت خدا در ميان خودشان، در اختيار داشتند و به نظر ميرسد خدا از اين امر راضي بود (دوم سموئيل 7 : 5 - 7). ولي هنگامي كه قوم مصلحت ديدند كه معبدي براي خدا بسازند، خدا نظر خود را دربارة نوع ساختمان آن اظهار داشت و نقشة آن را با «دست خط خودش» به داود داد (اول تواريخ 28 : 19 ؛ خروج 25 : 9)، تا «بسيار عظيم و نامي و جليل در تمامي زمينها» بشود (اول تواريخ 22 : 5).
داود قصد داشت هيكل را بسازد، ولي خدا او را منع كرد چرا كه او يك مرد جنگجو بود (اول تواريخ 22 : 8). خدا به داود در جنگها كمك ميكرد. ولي ظاهراً از نظر خدا مناسب نبود كه يك مرد جنگجو بنا كنندة خانة خدا باشد؛ تا ملل مغلوب احساس تلخي نسبت به خداي اسرائيل نداشته باشند، چرا كه در نهايت هدف خدا اين بود كه از طريق قوم خودش، ملل ديگر را به سوي خود بكشاند.
هيكل از سنگهاي عظيم و تيرها و تختههايي از جنس سرو كه با طلا پوشانده شده بودند، ساخته شده بود (اول پادشاهان 6 : 14 - 22؛ 7 : 9 - 12). ارزش طلا و نقره و مواد ديگري كه در بناي هيكل بكار رفتهاند (اول تواريخ 22 : 14 - 16 ؛ 29 : 2 - 9)، با پول امروزي ما بين 2 تا 5 ميليارد دلار تخمين زده شده كه بدون ترديد در آن زمان گرانقيمتترين و باشكوهترين ساختمان روي زمين بوده است. جلال و عظمت هيكل شايد هدفي داشته، ولي طلاي آن حرص و آز پادشاهان ديگر را برانگيخت.
هيكل بر اساس نقشة كلي خيمه ساخته شد (به نقشة 26 مراجعه كنيد)، ولي اندازة هر قسمت آن دو برابر خيمه بود؛ يعني اگر هر ذراع را 5/0 متر حساب كنيم، ابعاد هيكل به اين صورت بودند: 30 متر طول، 10 متر عرض و 15 متر ارتفاع (اول پادشاهان 6:2).
هيكل رو به شرق داشت. 10 متر غربي آن، قدسالاقداس يا محراب را تشكيل ميداد. 20 متر شرقي مكان اقدس يا خانه بود (اول پادشاهان 6 : 16 - 20). اين دو قسمت بوسيلة يك پرده از يكديگر جدا ميشدند (دوم تواريخ 3 : 14).
در قدسالاقداس، صندوق عهد قرار داشت كه دو كروبي بر آن سايه ميافكندند (اول پادشاهان 6:23 - 28). در مكان اقدس در كنار پرده و در مركز، مذبح طلايي بخور، در قسمت شمالي و قسمت جنوبي هر يك 5 شمعدان طلايي و 5 ميز نان تقدمه وجود داشت (اول پادشاهان 7 : 48 ، 49 ؛ دوم تواريخ 4 : 8).
در جلو، به جانب شرق، ايواني به عرض خانه وجود داشت كه عرض آن 5 متر بود. در دو سوي ايوان دو ستون برنزي، هر يك به قطر 2 متر و ارتفاع 12 متر قرار داشت (اول پادشاهان 6:3؛ 7:15-21).
در طول ديوارهاي شمالي، جنوبي و غربي هيكل، سه طبقه اتاق براي كاهنان بنا شده بود (اول پادشاهان 6 : 5 - 10).
در برابر هيكل، مذبح برنزي قربانيهاي سوختني به مساحت 10 مترمربع و ارتفاع 5 متر نصب شده بود (دوم تواريخ 4 : 1)؛ كه تصور ميشود محل آن همان صخرهاي بوده كه ابراهيم اسحق را بر آن تقديم كرد و امروزه صخرة گنبد ناميده ميشود و دقيقاً در زير مركز مسجد مسلمانان قرار دارد. در نزديكي آن در سمت جنوب حوض برنزي عظيمي به قطر 15 فوت و عمق 8 فوت قرار داشت كه بر روي 12 گاو برنزي نصب شده بود تا كاهنان در آن شستشو كنند. و 10 حوضچة كوچكتر قابل حمل نيز، يعني 5 عدد در قسمت شمالي و 5 عدد در قسمت جنوبي، وجود داشت كه آب لازم را براي گذراندن قربانيها فراهم ميكرد (اول پادشاهان 7:38و39؛ دوم تواريخ 4:1-6).
هيكل بين دو حياط احاطه شده بود: حياط يا «صحن دروني» و «صحن بزرگ» (اول پادشاهان 6:36 ؛ 7:12). مساحت آنها مشخص نيست. احتمالاً ساختمان قصر نيز در صحن بزرگ قرار داشته است.
هيكل بدست 000/30 اسرائيلي و 000/150 كنعاني بنا شد (اول پادشاهان 5:13-16؛ دوم تواريخ 2:17، 18؛ 8:7-9). بناي آن 7 سال طول كشيد (اول پادشاهان 6 : 38). هر قسمت آن در فاصلهاي دور از محل هيكل ساخته و آماده ميشد و سپس در جاي مناسب خودش قرار داده ميشد، بيآنكه صداي چكش يا ابزار ديگري شنيده شود (اول پادشاهان 6:7).
اورشليم بر 5 تپه بنا شده بود (به نقشة شماره 8 مراجعه كنيد). «ديوار داود» تپة جنوب شرقي را ميپوشاند. «ديوار سليمان» تصور ميشود تپههاي شرقي مركزي و جنوب غربي را در برداشته. «قصر سليمان» در پايين تپه و درست در شرق حياط هيكل قرار داشت؛ در جنوب قصر محل تخت سلطنت سليمان و در جنوب آن خانة جنگل لبنان بود، كه تصور ميشود اسلحه خانه بوده باشد (اول پادشاهان 7 : 2 و 8).
هيكل سليمان 400 سال پا بر جا ماند (970 - 589 ق. م.)؛ معبد زروبابل 500 سال (520 - 20 ق. م.) و معبد هيروديس 90 سال (20 ق. م. 70 ميلادي).
معبدهاي خدا
خيمه: به صورت چادر بود. محل سكونت خدا در ميان قوم اسرائيل به مدت 400 سال بود. بيشتر مواقع در شيلوه نگهداري ميشد (به خروج 25 تا 40 مراجعه كنيد).
معبد سليمان: شكوه آن چندان دوامي نداشت. در عرض پنج سال پس از مرگ سليمان اين معبد دستخوش غارت و چپاول گرديد. سرانجام در 586 ق.م. بدست بابليها ويران شد.
معبد حزقيال (حزقيال 40 - 43): معبد واقعي نبود بلكه رؤياي معبد ايدهآل ساخته شدة آينده بود.
نقشه 41 - نماي احتمالي هيكل (معبد) و كاخ سليمان
كنايس: در طول دوران اسارت به وجود آمدند. به صورت معبد نبودند بلكه بصورت ساختمانهايي كوچك در جوامع پراكندة يهودي بودند.
معبد زروبابل: پس از بازگشت از اسارت ساخته شد (به قسمت مربوط به عزرا و نحميا مراجعه كنيد). 500 سال دوام آورد.
معبد هيروديس: اين همان معبدي است كه مسيح در آن پا نهاد. بدست هيروديس، و از مرمر و طلا ساخته شد. شكوه و جلال آن غير قابل توصيف بود. در 70 ق. م. بدست روميان تخريب شد (به قسمت مربوط به يوحنا 2 : 13 مراجعه كنيد).
بدن مسيح: عيسي از بدن خود به عنوان معبد ياد ميكرد (يوحنا 2:19-21). خدا بواسطة او در ميان انسانها سكونت گزيد. از نظر عيسي، وجود معابد زميني براي پرستش خدا ضروري نيست (يوحنا 4:20-24).
كليسا به صورت جامع، معبد خدا و محل سكونت خدا در جهان است (اول قرنتيان 3:16-19).
هر فرد مسيحي، يك معبد خداست (اول قرنتيان 6:19)، كه عظمت و جلال معبد سليمان شايد نمونهاي از آن بوده باشد.
ساختمانهاي كليساها گاهي معابد خدا ناميده ميشوند، ولي اين مطلب در هيچ جاي كتابمقدس ذكر نشده است.
معبد در آسمان: خيمه، الگوي چيزي در آسمان بود (عبرانيان 9:11 و 24). يوحنا معبدي را در رؤيا ديد (مكاشفه 11:19). بعدها خدا و بره خودشان معبد شدند (مكاشفه 21:22).