دوم تواريخ
اين كتاب دنباله كتاب اول تواريخ ايام است. در اصل، اين دو يك كتاب بودهاند، و لذا نويسنده كتاب دوم تواريخ ايام نيز همان عزرا است.
در اينجا ميخوانيم كه سليمان سلطان بيرقيب اسرائيل ميشود و دستور ميدهد تا خانه خدا را بسازند. در عرض هفت سال خانه خدا ساخته ميشود. دعاي افتتاحيه سليمان در فصل ششم نوشته شده است.
ملكه سبا آوازه حكمت سليمان را ميشنود و براي ملاقات وي رهسپار اسرائيل ميشود. پس از گفتگو با سليمان، ملكه اظهار ميدارد: «اينك باور ميكنم كه هر چه در سرزمينم درباره حكمت تو و كارهاي بزرگت شنيدهام، همه راست بوده است. باور نميكردم تا اينكه آمدم و با چشمان خود ديدم. حكمت تو بيش از آنست كه فكرش را ميكردم!» ملكه سبا نمونهاي است از تعداد زيادي از مقامات ساير ممالكي كه آمدند تا از حكمت سليمان بهره بگيرند.
سليمان بدون جنگ و خونريزي، بر اسرائيل حكومت ميكرد. اما وي به اندازه پدرش خداترس نبود. با زناني بتپرست ازدواج ميكند و بجاي پيروي از خداوند به نصايح آنان گوش ميدهد. بت ميپرستد و مردم را به بيگاري ميگيرد. سر انجام پس از چهل سال سلطنت، بدون اظهار ندامت و توبه به درگاه خداوند، چشم از دنيا بر ميبندد، در حالي كه بزرگترين و ثروتمندترين پادشاه جهان بود. اما پس از مرگش، شكوه سلطنت او نيز از بين ميرود.
فصل ده تا سي و شش اين كتاب حاوي تاريخ يهودا (حكومت جنوبي) ميباشد. اين بخش شامل اصلاحات مذهبي و پيروزيهاي نظامي است. پادشاهاني كه در اين دوره حكومت ميكردند همه خداترس نبودند، لذا پادشاهان شرور و گناهكار، مردم را بسوي شرارت و گناه سوق ميدادند و پادشاهان نيك و خداترس، آنان را بسوي خدا و زندگي نيك هدايت ميكردند. كتاب با سقوط حكومت يهودا، تبعيد مردم يهودا به بابل و خرابي ساختمان خانه خدا پايان مييابد.
راهنما
دوم تواريخ
سلطنت سليمان
هيكل
تاريخ يهودا پس از جدا شدن ده سبط
كتاب دوم تواريخ در بردارنده مطالب كتابهاي اول و دوم پادشاهان است، با اين تفاوت كه به وقايع مربوط به پادشاهان ده سبط جدا شده نميپردازد.