ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(كتاب جامعه)
پس آفريننده خود را در روزهاي جوانيات بياد آور قبل از آنكه روزهاي بلا برسد و سالها برسد كه بگويي مرا از اينها خوشي نيست. 2 قبل از آنكه آفتاب و نور و ماه و ستارگان تاريك شود و ابرها بعد از باران برگردد؛ 3 در روزي كه محافظان خانه بلرزند و صاحبان قوّت، خويشتن را خم نمايند و دستاسكنندگان چونكه كمانـد باز ايستنـد و آنانـي كه از پنجرههـا مينگرند تاريك شونـد. 4 و درهـا در كوچـه بستـه شود و آواز آسياب پست گـردد و از صـداي گنجشك برخيزد و جميع مغنيّات ذليل شوند. 5 و از هر بلندي بترسند و خوفها در راه باشد و درخت بادام شكوفـه آورد و ملخـي بـار سنگيـن باشـد و اشتها بريـده شـود. چونكه انسان به خانه جاوداني خود ميرود و نوحهگـران در كوچه گردش ميكنند. 6 قبـل از آنكه مفتـول نقـره گسيخته شود و كاسه طلا شكسته گردد و سبو نزد چشمه خرد شود و چرخ بر چاه منكسر گردد، 7 و خاك به زمين برگردد به طـوري كه بود، و روح نزد خدا كه آن را بخشيده بود رجوع نمايـد.
ختم امر
8 باطلاباطيل جامعه ميگويد: همه چيز بطالت است. 9 و ديگر چونكه جامعه حكيم بود باز هم، معرفت را به قوم تعليم ميداد و تفكّرنموده، غور رسي ميكرد و مثلهاي بسيار تأليف نمود. 10 جامعه تفحّص نمود تا سخنان مقبول را پيدا كند و كلمات راستي را كه به استقامت مكتوب باشد. 11 سخنان حكيمان مثل سُكهاي گاوراني است و كلمات اربابِ جماعت مانند ميخهاي محكم شده ميباشد، كه از يك شبان داده شود.
12 و علاوه بر اينها، اي پسر من پند بگير. ساختنِ كتابهاي بسيار انتها ندارد و مطالعه زياد، تَعَب بدن است. 13 پس ختم تمام امر را بشنويم. از خدا بترس و اوامر او را نگاه دار چونكه تمامي تكليف انسان اين است. 14 زيرا خدا هر عمل را با هر كار مخفي خواه نيكو و خواه بد باشد، به محاكمه خواهد آورد.
ترجمه تفسيري
آفريننده خود را در روزهاي جوانيت به ياد آور، قبل از اينكه روزهاي سخت زندگي فـرا رسد روزهايي كه ديگر نتواني از آنها لذت ببري. 2 آفريننـده خود را به ياد آور قبـل از اينكه ابرهاي تيره آسمان زندگي تو را فرا گيرند، و ديگر خورشيـد و ماه و ستارگان در آن ندرخشند؛ 3 دستهاي تو كه از تو محافظت ميكنند، بلرزند و پاهاي قـوي تو ضعيـف گردند؛ دندانهايـت كم شونـد و ديگـر نتواننـد غذا را بجوند و چشمانت كم سو گردند و نتوانند چيزي را ببينند؛ 4 گوشهايت سنگين شوند و نتوانند سر و صداي كوچه و صداي آسياب و نغمه موسيقي و آواز پرندگان را بشنوند؛ 5 به سختي راه روي و از هر بلندي بترسي؛ موهايت سفيد شوند،قوت تو از بين برود و اشتهايت كور شود؛ به خانه جاوداني بروي و مردم در كوچهها براي تو سوگواري كنند.
6 بلي، آفريننده خويش را به ياد آور، قبل از آنكه رشته نقرهاي عمرت پاره شود و جام طلا بشكند، كوزه كنار چشمه خرد شود و چرخ بر سر چاه آب متلاشي گردد، 7 بدن به خاك زمين كه از آن سرشته شده برگردد و روح بسوي خداوند كه آن را عطا كرده، پرواز كند.
8 «حكيم» ميگويد: «بيهودگي است! بيهودگي است! همه چيز بيهودگي است!»
خاتمه
9 «حكيم» آنچه را كه ميدانست به مردم تعليم ميداد، زيـرا مرد دانايي بود. او پس ازتفكر و تحقيق، مثلهاي بسياري تأليف كرد. 10 «حكيم» كوشش كرد با سخنان دلنشين، حقايق را صادقانه بيان كند.
11 سخنان مردان حكيم مانند چوبهاي تيزي هستند كه شبانان با آنها گوسفندان را هدايت ميكنند و مثل ميخهايي هستند كه محكم به زمين كوبيده شده باشند. اين سخنان جماعت را هدايت ميكنند، زيرا همه آنها توسط يك شبان يعني خداوند داده ميشوند. 12 ولي پسرم، از همه اينها گذشته، بدان كه نوشتن كتابها تمامي ندارد و مطالعه آنها بدن را خسته ميكند.
13 در خاتمه، حاصل كلام را بشنويم: انسان بايد از خداوند بترسد و احكام او را نگاه دارد، زيرا تمام وظيفه او همين است. 14 خدا هر عمل خوب يا بد ما را، حتي اگر در خفا نيز انجام شود، داوري خواهد كرد.
راهنما
بابهاي11 و 12 . پاسخسليمان
در جواببهاينسؤالكهانساندر دنياييكههمهچيز آنبطالتاست، بايد چهكند؛ پاسخو راهحلارائهشدهتوسطسليماندر كتاب، در بخشپاياني آنآمدهكه: بخور، بياشام، شادينما، نيكوييبكن، با همسر خود شاد زندگيكنو مهمتر از همه«از خدا بترس» و برايروز محاكمهو داورينهاييخدا آمادهباش. او با وجود تمامشكاياتيكهاز چگونگيخلقتداشت، نسبتبهوجود و عدالتخدا هيچشكيبخود راهنميداد. در اينكتابحداقل40 بار ذكر نامخدا آمدهاست