ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(كتاب جامعه)
يك واقعه براي همه
زيرا كه جميع اين مطالب را در دل خود نهادم و اين همه را غور نمودم كه عادلان و حكيمان و اعمال ايشان در دست خداست. خواه محبت و خواه نفرت، انسان آن را نميفهمـد. همه چيز پيش روي ايشان است. 2 همه چيز براي همه كس مساوي است. براي عادلان و شريرانيك واقعه است؛ براي خوبان و طاهران و نجسان؛ براي آنكه ذبح ميكند و براي آنكه ذبح نميكند واقعه يكي است. چنانكه نيكانند همچنان گناهكارانند؛ و آنكه قسم ميخورد و آنكه از قسم خوردن ميترسد مساوياند.
3 در تمامي اعمالي كه زير آفتاب كرده ميشود، از همه بدتر اين است كه يك واقعه بر همه ميشود؛ و اينكه دل بنيآدم از شرارت پر است و مادامي كه زنده هستند، ديوانگي در دل ايشان است و بعد از آن به مردگان ميپيوندند. 4 زيرا براي آنكه با تمامي زندگان ميپيوندد، اميد هست چونكه سگ زنده از شير مرده بهتر است. 5 زانرو كه زندگان ميدانند كه بايد بميرند، اما مردگان هيچ نميدانند و براي ايشان ديگر اجرت نيست چونكه ذكر ايشان فراموش ميشود. 6 هم محبت و هم نفرت و حسد ايشان، حال نابود شده است و ديگر تا به ابد براي ايشان از هر آنچه زير آفتاب كرده ميشود، نصيبي نخواهد بود.7 پس رفته، نان خود را به شادي بخور و شراب خود را به خوشدلي بنوش چونكه خدا اعمال تو را قبل از اين قبول فرموده است. 8 لباس تو هميشه سفيد باشد و بر سر تو روغن كم نشود. 9 جميع روزهاي عمر باطل خود را كه او تو را در زير آفتاب بدهد، با زني كه دوست ميداري در جميع روزهاي بطالت خود خوش بگذران. زيرا كه از حيات خود و از زحمتي كه زير آفتاب ميكشي نصيب تو همين است. 10 هر چه دستت به جهت عمل نمودن بيابد، همان را با توانايي خود به عمل آور چونكه در عالم اموات كه به آن ميروي نه كار و نه تدبير و نه علم و نه حكمت است. 11 برگشتم و زير آفتاب ديدم كه مسابقت براي تيزروان و جنگ براي شجاعان و نان نيزبراي حكيمان و دولت براي فهيمان و نعمت براي عالمان نيست، زيرا كه براي جميع ايشان وقتي و اتفاقي واقع ميشود. 12 و چونكه انسان نيز وقت خود را نميداند، پس مثل ماهياني كه در تور سخت گرفتار و گنجشكاني كه در دام گرفته ميشوند، همچنان بنيآدم به وقت نامساعد، هر گاه آن بر ايشان ناگهان بيفتد، گرفتار ميگردند.
برتري حكمت
13 و نيز اين حكم را در زير آفتاب ديدم و آن نزد من عظيم بود: 14 شهري كوچك بود كه مردان در آن قليلالعدد بودند و پادشاهي بزرگ بر آن آمده، آن را محاصره نمود و سنگرهاي عظيم برپا كرد. 15 و در آن شهر مردي فقيرِ حكيم يافت شد، كه شهر را به حكمت خود رهانيد، اما كسي آن مرد فقير را بياد نياورد. 16 آنگاه من گفتم حكمت از شجاعت بهتر است، هر چند حكمت اين فقير را خوار شمردند و سخنانش را نشنيدند. 17 سخنان حكيمان كه به آرامي گفته شود، از فرياد حاكمي كه در ميان احمقان باشد زياده مسموع ميگردد. 18 حكمت از اسلحه جنگ بهتر است. اما يك خطاكار نيكويي بسيار را فاسد تواند نمود.
ترجمه تفسيري
همه نوع رويداد براي همه
پس از بررسي تمام اين چيزها فهميدم كه هر چند زندگي اشخاص درستكار و خردمند در دست خداست، ولي رويدادهاي خوشايند و ناخوشايند براي آنان رخ ميدهد و انسان نميفهمدچرا؟ 2 اين رويدادها براي همه انسانها رخ ميدهد، چه درستكار باشند چه بدكار، چه خوب باشند چه بد، چه پاك باشند چه ناپاك، چه مذهبي باشند چه غير مذهبي. فرقي نميكند كه انسان خوب باشد يا گناهكار، قسم دروغ بخورد يا از قسم خوردن بترسد. 3 يكي از بدترين چيزهايي كه در زير اين آسمان اتفاق ميافتد اين است كه همه نوع واقعه براي همه رخ ميدهد. به همين دليل است كه انسان مادامي كه زنده است ديوانهوار به شرارت روي ميآورد.
4 فقط براي زندهها اميد هست. سگ زنده از شير مرده بهتر است! 5 زيرا زندهها اقلاً ميدانند كه خواهند مرد! ولي مردهها چيزي نميدانند. براي مردهها پاداشي نيست و حتي ياد آنها نيز از خاطرهها محو ميشود. 6 محبتشان، نفرتشان و احساساتشان، همه از بين ميرود و آنها ديگر تا ابد در زير اين آسمان نقشي نخواهند داشت.
7 پس برو و نان خود را با لذت بخور و شراب خود را با شادي بنوش و بدان كه اين كار تو مورد قبول خداوند است. 8 هميشه شاد و خرم باش! 9 در اين روزهاي بيهوده زندگيت كه خداوند در زير اين آسمان به تو داده است با زني كه دوستش داري خوش بگذران، چون اين است پاداش همه زحماتي كه در زندگيت، زير اين آسمان ميكشي. 10 هر كاري كه ميكني آن را خوب انجام بده، چون در عالم مردگان، كه بعد از مرگ به آنجا خواهي رفت، نه كار كـردن هست، نه نقشه كشيـدن، نه دانستن و نه فهميدن.
11 من متوجه چيز ديگري نيز شدم و آن اين بود كه در دنيا هميشه سريعترين دونده، برنده مسابقه نميشود و هميشه قويترين سرباز در ميدان جنگ پيروز نميگردد. اشخاص دانا هميشه شكمشان سير نيست و افراد عاقل و ماهر هميشه به ثروت و نعمت نميرسند. همه چيز به شانس و موقعيت بستگي دارد. 12 انسان هرگز نميداند چه بر سرش خواهد آمد. همانطور كه ماهي در تور گرفتار ميشود و پرنده به دام ميافتد، انسان نيز وقتي كه انتظارش را ندارد در دام بلا گرفتار ميگردد.
مقايسه حكمت با حماقت
13 در زير اين آسمان با نمونهاي از حكمت روبرو شدم كه بر من تأثير عميقي گذاشت: 14 شهر كوچكي بود كه عده كمي در آن زندگي ميكردند. پادشاه بزرگي با سپاه خود آمده، آن را محاصره نمود و تدارك حمله به شهـر را ديد. 15 در آن شهر مرد فقيري زندگي ميكرد كه بسيار خردمند بود. او با حكمتي كه داشت توانست شهر را نجات دهد. اما بعد هيچكس او را به ياد نياورد. 16 آنوقت فهميدم كه اگر چه حكمت از قوت بهتر است، با وجود اين اگر شخص خردمند، فقير باشد خوار شمرده ميشود و كسي به سخنانش اعتنا نميكند. 17 ولي با اين حال، سخنان آرام شخص خردمند از فرياد پادشاه احمقان بهتر است. 18 حكمت از اسلحه جنگ مفيدتر است، اما اشتباه يك احمق ميتواند خرابي زيادي به بار آورد.
راهنما
بابهاي5 الي10 . امثالمتفرقه
بيانمصيبتو اضمحلالاز ديدگاههايمختلفدر اين بخش، با موضوعاصليكتابدر ارتباطميباشد. سبكادبيمورد علاقةسليمان، استفادهاز مثلبود. در آيات7 : 27 و 28 اشارهايضمنيبهحرمسرايسليمانشدهاست. او صاحبيكهزار زنبود (اولپادشاهان11 : 1 - 11). از متن26:7-28 ميتوانحدسزد كهاو بخاطر داشتنهمسرانبيايماندر قصر خود با مشكلاتيمواجهبودهاست.