ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(كتاب جامعه)
حكمت
نيكنامي از روغن معطّر بهتر است و روز مُمات از روز ولادت. 2 رفتن به خانه ماتم از رفتن به خانه ضيافت بهتر است زيرا كه اينآخرتِ همه مردمان است و زندگان اين را در دل خود مينهند. 3 حزن از خنده بهتر است زيرا كه از غمگينيِ صورت، دل اصلاح ميشود. 4 دل حكيمان در خانه ماتم است و دل احمقان در خانه شادماني.
5 شنيدن عتاب حكيمان بهتر است از شنيدن سرود احمقان، 6 زيرا خنده احمقان مثل صداي خارها در زير ديگ است و اين نيز بطالت است. 7 به درستي كه ظلم، مردِ حكيم را جاهل ميگرداند و رشوه، دل را فاسد ميسازد.
8 انتهاي امر از ابتدايش بهتر است؛ و دل حليم از دل مغرور نيكوتر. 9 در دل خود به زودي خشمناك مشو زيرا خشم در سينه احمقان مستقّر ميشود.
10 مگو چرا روزهاي قديم از اين زمان بهتر بود، زيرا كه در اين خصوص از روي حكمت سؤال نميكني.
11 حكمت مثل ميراث نيكو است بلكه به جهت بينندگان آفتاب نيكوتر. 12 زيرا كه حكمت ملجايي است و نقره ملجايي؛ اما فضيلتِ معرفت اين است كه حكمت صاحبانش را زندگي ميبخشد.
13 اعمال خدا را ملاحظه نما زيرا كيست كه بتواند آنچه را كه او كج ساخته است راست نمايد؟ 14 در روز سعادتمندي شادمان باش و در روز شقاوت تأمل نما زيرا خدا اين را به ازاء آن قرار داد كه انسان هيچ چيز را كه بعد از او خواهد شد دريافت نتواند كرد.
15 اين همه را در روزهاي بطالت خود ديدم. مرد عادل هست كه در عدالتش هلاك ميشود ومرد شرير هست كه در شرارتش عمر دراز دارد. 16 پس گفتم به افراط عادل مباش و خود را زياده حكيم مپندار مبادا خويشتن را هلاك كني. 17 و به افراط شرير مباش و احمق مشو مبادا پيش از اجلت بميري. 18 نيكو است كه به اين متمسّك شوي و از آن نيز دست خود را برنداري زيرا هر كه از خدا بترسد، از اين هر دو بيرون خواهد آمد.
19 حكمت مرد حكيم را توانايي ميبخشد بيشتر از ده حاكم كه در يك شهر باشند. 20 زيرا مرد عادلي در دنيا نيست كه نيكويي ورزد و هيچ خطا ننمايد.
21 و نيز به همه سخناني كه گفته شود دل خود را منه، مبادا بنده خود را كه تو را لعنت ميكند بشنوي. 22 زيرا دلت ميداند كه تو نيز بسيار بارها ديگران را لعنت نمودهاي.
23 اين همه را با حكمت آزمودم و گفتم به حكمت خواهم پرداخت اما آن از من دور بود. 24 آنچه هست، دور و بسيار عميق است. پس كيست كه آن را دريافت نمايد؟ 25 پس برگشته دل خود را بر معرفت و بحث و طلب حكمت و عقل مشغول ساختم تا بدانم كه شرارت حماقت است و حماقت ديوانگي است. 26 و دريافتم كه زني كه دلش دامها و تلهها است و دستهايش كمندها ميباشد، چيز تلختر از موت است. هر كه مقبول خدا است، از وي رستگار خواهد شد اما خطاكار گرفتار وي خواهد گرديد.
27 جامعه ميگويد كه اينك چون اين را با آن مقابله كردم تا نتيجه را دريابم اين را دريافتم، 28 كه جان من تا به حال آن را جستجو ميكند و نيافتم. يك مرد از هزار يافتم اما از جميع آنها زني نيافتم. 29 همانا اين را فقط دريافتم كه خدا آدمي را راست آفريد، اما ايشان مخترعات بسيارطلبيدند.
ترجمه تفسيري
نيكنامي از بهترين عطرها نيز خوشبوتر است.
روز مرگ از روز تولد بهتر است. 2 رفتن به خانهاي كه در آن عزاداري ميكنند بهتر از رفتن به خانهاي است كه در آن جشن برپاست، زيرا زندگان بايد هميشه اين را به ياد داشته باشند كه روزي خواهند مرد. 3 غم از خنده بهتر است، زيرا هر چند صورت را غمگين ميكند اما باعث صفاي دل ميگردد. 4 كسي كه دايم به فكر خوشگذراني است، نادان است، شخص دانا به مرگ ميانديشد.
5 گوش دادن به انتقاد اشخاص دانا بهتر است از گوش دادن به تعريف و تمجيد احمقان، 6 كه مانند صداي ترق و تروق خارها در آتش، بيمعني است.
7 گرفتن رشوه، شخص دانا را نادان ميسازد و دل او را فاسد ميكند.
8 انتهاي امر از ابتدايش بهتر است. صبر از غروربهتر است. 9 بر خشم خود چيره شو، زيرا كساني كه زود خشمگين ميشوند احمقند.
10 حسرت روزهاي گذشته را نخور، زيرا از كجا ميداني كه آن روزها بهتر بوده است؟
11 حكمت بيش از هر ميراثي براي زندگان مفيد است. 12 حكمت و ثروت هر دو پناهگاهي براي انسان هستند، اما برتري حكمت در اين است كه حيات ميبخشد.
13 در مورد آنچه كه خداوند انجام داده است فكر كن. آيا كسي ميتواند آنچه را كه خدا كج ساخته، راست نمايد؟ 14 پس وقتي سعادت به تو روي ميآورد شادي كن و هنگامي كه سختيها به تو هجوم ميآورند بدان كه خداوند هم خوشي ميدهد و هم سختي و انسان نميداند در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد.
15 در اين زندگي پوچ خيلي چيزها ديدهام، از جمله اينكه برخي نيكوكاران زود ميميرند در حالي كه برخي بدكاران عمر طولاني ميكنند. 16 پس بيش از حد نيكوكار و خردمند نباش مبادا خود را از بين ببري، 17 و بيش از حد بدكار و احمق هم نباش مبادا پيش از اجلت بميري. 18 از خدا بترس و از اين دو افراط به دور باش تا كامياب شوي.
19 يك مرد حكيم تواناتر از ده حاكم است كه بر يك شهر حكومت ميكنند.
20 در دنيا آدم كاملاً درستكاري وجود ندارد كه هر چه ميكند درست باشد و هرگز خطايي از او سر نزند.
21 حرفهايي را كه از مردم ميشنوي به دل نگير، حتي وقتي كه ميشنوي غلامت به تو ناسزا ميگويد؛ 22 چون تو خودت خوب ميداني كه بارها به ديگران ناسزا گفتهاي.
23 من تمام اين چيزها را با حكمت بررسـي كردم و تصميم گرفتم بدنبال حكمت بـروم، ولـي حكمت از مـن دور بـود. 24 كيسـت كه بتـوانـد آن را بـه دسـت آورد؟ حكمت بسيـار عميـق و دور از دسترس است. 25 پس به تحقيـق و جستجـوي حكمت پرداختم تا به دليل هر چيزي پي ببـرم ودريابم كه هر كه شرارت و بدي ميكند احمق و ديوانه است.
26 زن حيلهگر تلختر از مرگ است. عشق او مانند دام، مردان را گرفتار ميسازد و بازوانش مانند كمند آنها را به بند ميكشد. كسي كه در پي خشنودي خداوند است از دام او رهايي مييابد، اما آدم گناهكار گرفتار آن ميشود.
27و28 «حكيم» ميگويد: «من در حين تحقيقات خود، در حالي كه هنوز به نتيجهاي نرسيده بودم، متوجه شدم كه در ميان هزار مرد ميتوان يك مرد خوب يافت؛ اما در ميان زنان، يك زن خوب هم يافت نميشود. 29 بالاخره به اين نتيجه رسيدم كه خدا انسانها را خوب و راست آفريده است، اما آنها به راههاي كج رفتهاند.»
راهنما
بابهاي5 الي10 . امثالمتفرقه
بيانمصيبتو اضمحلالاز ديدگاههايمختلفدر اين بخش، با موضوعاصليكتابدر ارتباطميباشد. سبكادبيمورد علاقةسليمان، استفادهاز مثلبود. در آيات7 : 27 و 28 اشارهايضمنيبهحرمسرايسليمانشدهاست. او صاحبيكهزار زنبود (اولپادشاهان11 : 1 - 11). از متن26:7-28 ميتوانحدسزد كهاو بخاطر داشتنهمسرانبيايماندر قصر خود با مشكلاتيمواجهبودهاست.