ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(كتاب جامعه)
ظلم، محنت و تنهايي
پس من برگشته، تمامي ظلمهايي را كه زير آفتاب كرده ميشود، ملاحظه كردم. و اينك اشكهاي مظلومان و براي ايشان تسلّيدهندهاي نبود! و زور بطرف جفاكنندگان ايشان بود اما براي ايشان تسلّيدهندهاي نبود! 2 و من مردگاني را كه قبل از آن مرده بودند، بيشتر از زندگاني كه تا بحال زندهاند آفرين گفتم. 3 و كسي را كه تا بحال بوجود نيامده است، از هر دو ايشان بهتر دانستم چونكه عمل بد را كه زير آفتاب كرده ميشود، نديده است.
4 و تماميِ محنت و هر كاميابي را ديدم كه براي انسان باعث حسد از همسايه او ميباشد. و آن نيز بطالت و در پي باد زحمت كشيدن است. 5 مرد كاهل دستهاي خود را بر هم نهاده، گوشت خويشتن را ميخورد. 6 يك كف پر از راحت از دو كف پر از مشقّت و در پي باد زحمت كشيدن بهتر است.
7 پس برگشته، بطالت ديگر را زير آسمان ملاحظه نمودم. 8 يكي هست كه ثاني ندارد و او را پسري يا برادري نيست و مشقّتش را انتها ني وچشمش نيز از دولت سير نميشود. و ميگويد از براي كه زحمت كشيده، جان خود را از نيكويي محروم سازم؟ اين نيز بطالت و مشقّت سخت است. 9 دو از يك بهترند چونكه ايشان را از مشقّتشان اجرت نيكو ميباشد؛ 10 زيرا اگر بيفتند، يكي از آنها رفيق خود را خواهد برخيزانيد. ل'كن واي بر آن يكي كه چون بيفتد ديگري نباشد كه او را برخيزاند. 11 و اگر دو نفر نيز بخوابند، گرم خواهند شد اما يك نفر چگونه گرم شود. 12 و اگر كسي بر يكي از ايشان حمله آورد، هر دو با او مقاومت خواهند نمود. و ريسمان سهلا بزودي گسيخته نميشود.
بطالت ترقي
13 جوان فقير و حكيم از پادشاه پير و خرف كه پذيرفتن نصيحت را ديگر نميداند بهتر است. 14 زيرا كه او از زندان به پادشاهي بيرون ميآيد و آنكه به پادشاهي مولود شده است فقير ميگردد. 15 ديدم كه تمامي زندگاني كه زير آسمان راه ميروند، بطرف آن پسر دوّم كه بجاي او برخيزد، ميشوند. 16 و تمامي قوم يعني همه كساني را كه او بر ايشان حاكم شود انتها نيست. ليكن اعقاب ايشان به او رغبت ندارند. به درستي كه اين نيز بطالت و در پي باد زحمت كشيدن است.
ترجمه تفسيري
ظلم، زحمت و تنهايي
سپس ظلمهايي راكه در زير اين آسمان ميشد مشاهده كردم. اشكهاي مظلوماني را ديدم كه فريادرسي نداشتند. قدرت در دست ظالمان بود و كسي نبود كه به داد مظلومان برسد. 2 پس گفتم كساني كه قبل از ما مردهاند از آناني كه هنوز زندهاند خوشبختترند؛ 3 و خوشبختتر از همه كساني هستند كه هنوز به دنيا نيامدهاند، زيرا ظلمهايي را كه زير اين آسمان ميشود نديدهاند.
4 همچنين متوجه شدم كه بسبب حسادت است كه مردم تلاش ميكنند موفقيت كسب كنند. اين نيز مانند دويدن بدنبال باد، بيهوده است. 5 كسي كه دست روي دست ميگـذارد و گرسنگـي ميكشـد، احمـق است؛ 6 اما كسي هم كه دايم مشغول كار است و تلاش ميكند ثروت بيشتري به دست آورد بدنبال باد ميدود. بهتر است انسان يك لقمه نان به دست آورد و با آسودگي بخورد.
7 و نيز در زير آسمان بيهودگي ديگري ديدم: 8 مردي بود كه تنها زندگي ميكرد؛ نه پسري داشت و نه برادري. با اين حال سخت تلاش ميكرد و از اندوختن مال و ثروت سير نميشد. او براي چه كسي زحمت ميكشيد و خود را از لذات زندگي محروم ميكرد؟ اين نيز رنج و زحمت بيهودهاي است.
9 دو نفر از يك نفر بهترند، زيرا نفع بيشتري از كارشان عايدشان ميشود. 10 اگر يكي از آنها بيفتد، ديگري او را بلند ميكند؛ اما چه بيچاره است شخصي كه ميافتد ولي كسي را ندارد كه به او كمك كند. 11 وقتي دو نفر كنار هم ميخوابند، گرم ميشوند؛ اما كسـي كه تنهاست چطـور ميتواند خود را گرم كند؟ 12 اگر شخص، تنها باشد و كسي بر او حمله كند، از پاي درميآيد، اما اگر دو نفر باشند ميتوانند از خود دفاع كنند. ريسمان سه لا به آساني پاره نميشود.
بيهودگي ترقي
13 يك جوان فقير و حكيم بهتر از پادشاه پيرو ناداني است كه نصيحت نميپذيرد. 14 چنين جوان فقيري حتي ممكن است از كنج زندان به تخت پادشاهي برسد. 15 مردمي كه زير اين آسمان زندگي ميكنند از چنين جواني كه جانشين پادشاه شده است حمايت مينمايند. 16 او ميتواند بر عده زيادي حكومت كند؛ اما نسل بعدي، او را نيز بركنار ميكند! اين نيز مانند دويدن بدنبال باد، بيهوده است.
راهنما
بابهاي1 و 2 و 3 و 4 . همهچيز بطالتاست
در دنياييكههمهچيز درگذر استو خوشيو سعادتدواميندارد، سليمانبر آنشد تا براياينسؤالپاسخيبيابد كهدر چنيندنياييچگونهبايد زندگيكرد؟ دنياييسراسر يكنواخت. احساسبطالت، خلاء و بينصيبي، در تمامكارهاييكهسليمانكردهبود ديدهشد. حتيحكمتكهسليمانآنرا مجدّانهجستجو كردهبود و آنرا بسيار ارجمينهاد، نااميد كنندهو حزنآور بود. اعمالو لذاتطبيعيبشر در نظر او در پيباد زحمتكشيدنبودند. و علاوهبر اينشرارتو ستمكشيهايگستردةبشر، اوضاعرا وخيمتر ميكرد.