ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(غزل غزلهاي سليمان)
محبوب:
اي خواهر و عروس من، به باغ خود آمدم.مرّ خود را با عطرهايم چيدم. شانه عسل خود را با عسل خويش خوردم. شراب خود را با شير خويش نوشيدم.
دختران اورشليم:
اي دوستان بخوريد، و اي ياران بنوشيد، و به سيري بياشاميد.
محبوبه:
2 من در خواب هستم امّا دلم بيدار است. آواز محبوب من است كه در را ميكوبد (و ميگويد): «از براي من باز كن اي خواهر من! اي محبوبه من و كبوترم و اي كامله من! زيرا كه سر من از شبنم وزلفهايم از ترشّحات شب پر است.» 3 رخت خود را كندم چگونه آن را بپوشم؟ پايهاي خود را شستم چگونه آنها را چركين نمايم؟ 4 محبوب من دست خويش را از سوراخ در داخل ساخت و احشايم براي وي به جنبش آمد. 5 من برخاستم تا در را به جهت محبوب خود باز كنم، و از دستم مرّ و از انگشتهايم مرّ صافي بر دسته قفل بچكيد. 6 به جهت محبوب خود باز كردم؛ امّا محبوبم روگردانيده، رفته بود. چون او سخن ميگفت جان از من بدر شده بود. او را جستجو كردم و نيافتم او را خواندم و جوابم نداد. 7 كشيكچياني كه در شهر گردش ميكنند مرا يافتند، بزدند و مجروح ساختند. ديدهبانهاي حصارها بُرقِع مرا از من گرفتند. 8 اي دختران اورشليم، شما را قسم ميدهم كه اگر محبوب مرا بيابيد، وي را گوييد كه من مريض عشق هستم.
دختران اورشليم:
9 اي زيباترين زنان، محبوب تو از ساير محبوبان چه برتري دارد و محبوب تو را بر ساير محبوبان چه فضيلت است كه ما را چنين قسم ميدهي؟
محبوبه:
10 محبوب من سفيد و سرخ فام است، و بر هزارها افراشته شده است. 11 سر او طلاي خالص است و زلفهايش به هم پيچيده و مانند غُراب سياه فام است. 12 چشمانش كبوتران نزد نهرهاي آب است، با شير شسته شده و در چشمخانه خود نشسته. 13 رخسارهايش مثل باغچه بَلَسان و پشتههاي رياحين ميباشد. لبهايش سوسنها است كه از آنها مرّ صافيميچكد. 14 دستهايش حلقههاي طلاست كه به زبرجدّ مُنَقَّش باشد و بَرِ او عاج شفّاف است كه به ياقوت زرد مُرَصَّع بُوَد. 15 ساقهايش ستونهاي مرمر بر پايههاي زرِ ناب مؤسّس شده، سيمايش مثل لبنان و مانند سروهاي آزاد برگزيده است. 16 دهان او بسيار شيرين و تمام او مرغوبترين است. اين است محبوب من و اين است يار من، اي دختران اورشليم.
ترجمه تفسيري
محبوب
اي محبوبه من واي عـروس من، من به بـاغ خود آمـدهام! مُـر و عطرهايـم را جمـع ميكنـم، عسل خود را ميخورم و شير و شرابم را مينوشم.
دختران اورشليم:
اي دلدادگان بخوريد و بنوشيد و از محبت سرمست و سرشار شويد.
محبوبه
2 ميخوابم، اما دلم آرام ندارد. صداي محبوبم را ميشنوم كه بر در كوبيده، ميگويد: «باز كن اي محبوبه من و اي دلدار من، اي كبوتر من كه در تو عيبي نيست. سرم از ژاله شبانگاهي خيس شده و شبنم بر موهايم نشسته است.»
3 ولي من لباسم را از تن درآوردهام، چگونه ميتوانم دوباره آن را بپوشم؟ پاهايم را شستهام، چگونه ميتوانم آنها را دوباره كثيف كنم؟
4 محبوبم دستش را از سوراخ در داخل كرده و ميكوشد در را باز كنـد. دلـم براي او بشـدت ميتپد. 5 بر ميخيزم تا در را به روي او بگشايم. وقتي دست بر قفل مينهم، انگشتانم به عطر مُـّر آغشته ميگـردد. 6 در را براي محبوبم باز ميكنم، ولي او رفته است. چقدر دلم ميخواهد باز صدايش را بشنوم! دنبالش ميگردم، اما او را در هيچ جا نمييابم. صدايش ميكنم، ولي جوابي نميشنوم. 7 شبگردهاي شهر مرا مييابند و ميزنند و مجروحم ميكنند. نگهبانان حصار رداي مرا از من ميگيرند. 8 اي دختران اورشليم، شما را قسم ميدهم كه اگر محبوب مرا يافتيد به او بگوييد كه من از عشق او بيمارم.
دختران اورشليم:
9 اي زيباترين زنان، مگر محبوب تو چه برتري بر ديگران دارد كه ما را اينچنين قسم ميدهي؟
محبوبه
10 محبوب من سفيدرو و زيباست. او در ميان ده هزار جوان همتايي ندارد. 11 سر او با موهاي مواج سياه رنگش، با ارزشتر از طلاي ناب است. 12 چشمانش به لطافت كبوتراني است كه كنار نهرهاي آب نشستـهاند و گويـي خـود را در شيـر شستـهانـد. 13 گونههايش مانند گلزارها، معطر است. لبانش مثل سوسنهايي است كه از آن عطر مر ميچكد. 14 دستهايش همچون طلايي است كه با ياقوت آراسته شده باشد. پيكرش عاج شفاف گوهرنشان است. 15 ساقهايش چون ستونهاي مرمر است كه در پايههايطلايي نشانده شده باشند. سيماي او همچون سروهاي لبنان بيهمتاست. 16 دهانش شيرين است و وجودش دوست داشتني. اي دختران اورشليم، اين است محبوب و يار من.
راهنما