ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(غزل غزلهاي سليمان)
محبوب:
اينك تو زيبا هستي اي محبوبه من، اينك تو زيبا هستي و چشمانت از پشت بُرقِع تو مثل چشمان كبوتر است و موهايت مثل گله بزها است كه بر جانب كوه جلعاد خوابيدهاند. 2 دندانهايت مثل گله گوسفندان پشم بريده كه از شستن برآمده باشند و همگي آنها توأم زاييده و در آنها يكي هم نازاد نباشد. 3 لبهايت مثل رشته قرمز و دهانت جميل است و شقيقههايت در عقب بُرقِع تو مانند پاره انار است. 4 گردنت مثل برج داود است كه به جهت سلاح خانه بنا شده است و در آن هزار سپر يعني همه سپرهاي شجاعان آويزان است. 5 دو پستانت مثل دو بچه توأم آهو ميباشد كه در ميان سوسنها ميچرند، 6 تا نسيم روز بوزد و سايهها بگريزد. به كوه مرّ و به تلّ كندر خواهم رفت.
7 اي محبوبه من، تمامي تو زيبا ميباشد. در تو عيبي نيست. 8 بيا با من از لبنان اي عروس، با من از لبنان بيا. از قلّه اَمانه از قلّه شَنير و حَرمون از مَغارَههاي شيرها و از كوههاي پلنگها بنگر. 9 اي خواهر و عروس من، دلم را به يكي از چشمانت و به يكي از گردنبندهاي گردنت ربودي. 10 اي خواهر و عروس من، محبّتهايت چه بسيار لذيذاست. محبّتهايت از شراب چه بسيار نيكوتر است و بوي عطرهايت از جميع عطرها. 11 اي عروس من، لبهاي تو عسل را ميچكاند زير زبان تو عسل و شير است و بوي لباست مثل بوي لبنان است. 12 خواهر و عروس من، باغي بسته شده است. چشمه مُقَفّل و منبع مختوم است. 13 نهالهايت بستان انارها با ميوههاي نفيسه و بان و سنبل است. 14 سنبل و زعفران و ني و دارچيني با انواع درختان كندر، مرّ و عود با جميع عطرهاي نفيسه. 15 چشمه باغها و بركه آب زنده و نهرهايي كه از لبنان جاري است.
محبوبه:
16 اي باد شمال، برخيز و اي باد جنوب، بيا. بر باغ من بوز تا عطرهايش منتشر شود. محبوب من به باغ خود بيايد و ميوه نفيسه خود را بخورد.
ترجمه تفسيري
محبوب
تـو چه زيبايي، اي محبوبه من! چشمانت از پشت روبند به زيبايي و لطافت كبوتران است. گيسوان مواج تو مانند گله بزها است كه از كوه جلعاد سرازير ميشوند. 2 دندانهاي صاف و مرتب تو به سفيدي گوسفنداني هستند كه به تازگي پشمشان را چيده و آنها را شسته باشند. 3 لبانت سرخ و دهانت زيباست. گونههايت از پشت روبند همانند دو نيمه انار است. 4 گردنت به گردي برج داود است و زينت گردنت مانند هزار سپر سربازاني است كه دور تا دور برج را محاصره كردهاند. 5 سينههايت مثل بچه غزالهاي دو قلويي هستند كه در ميان سوسنها ميچرند.
6 پيش از آنكه روز تمام شود و سايهها بگريزند، من به كوه مر و تپه كندر خواهم رفت. 7 تو چهزيبايي، اي محبوبه من! در تو هيچ نقصي نيست.
8 اي عروس من، با من بيا. از بلنديهاي لبنان و اما نه، و از فراز سنير و حرمون، جايي كه شيران و پلنگان لانه دارند، به زير بيا. 9 اي محبوبه من و اي عروس من، تو با يك نگاهت دلم را ربودي و با يك حلقه گردنبندت مرا در بند كشيدي. 10 اي محبوبه من و اي عروس من، چه گواراست محبت تو! محبت تو دلپذيرتر از شراب است و خوشبوتر از تمامي عطرها. 11 از لبان تو عسل ميچكد و در زير زبانت شير و عسل نهفته است. بوي لباس تو همچون رايحه دلانگيز درختان لبنان است.
12 اي محبوبه من و اي عروس من، تو مانند باغي بسته، و همچون چشمهاي دست نيافتني، تنها از آن من هستي. 13و14 تو مثل بوستان زيباي انار هستي كه در آن ميوههاي خوش طعم به ثمر ميرسند. در تو سنبل و حنا، زعفران و نيشكر، دارچين و گياهان معطري چون مر و عود ميرويند.
15 تو مانند چشمهساري هستي كه باغها را سيراب ميكند و همچون آب رواني هستي كه از كوههاي لبنان جاري مي شود.
محبوبه
16 اي نسيم شمال، و اي باد جنوب، برخيزيد! برخيزيـد و بر من كه باغ محبوبـم هستم بوزيـد تا بـوي خوش من همه جـا پراكنده شـود. بگذاريـد او بـه باغ خود بيايد و از ميوههاي خوش طعم آن بخورد.
راهنما
باب4 . پادشاه، عروسخود را ميستايد. عروسپاسخميدهد و پادشاهرا بهباغلذتهايزناشوييخويشدعوتميكند.