ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(غزل غزلهاي سليمان)
محبوبه:
من نرگس شارون و سوسن واديها هستم.
محبوب:
2 چنانكه سوسن در ميان خارها همچنان محبوبه من در ميان دختران است.
محبوبه:
3 چنانكه سيب در ميان درختان جنگل، همچنان محبوب من در ميان پسران است. در سايه وي به شادماني نشستم و ميوهاش براي كامم شيرين بود. 4 مرا به ميخانه آورد و عَلَم وي بالاي سر من محبّت بود. 5 مرا به قرصهاي كشمش تقويت دهيد و مرا به سيبها تازه سازيد، زيرا كه من از عشق بيمار هستم. 6 دست چپش در زير سر من است و دست راستش مرا در آغوش ميكشد. 7 اي دختران اورشليم، شما را به غزالها و آهوهاي صحرا قسم ميدهم كه محبوب مرا تا خودش نخواهد بيدار نكنيد و برنينگيزانيد. 8 آواز محبوب من است، اينك بر كوهها جستان و بر تلّها خيزان ميآيد. 9 محبوب من مانند غزال يا بچه آهو است. اينك او در عقب ديوار ما ايستاده، از پنجرهها مينگرد و از شبكهها خويشتن را نمايان ميسازد. 10 محبوب من مرا خطاب كرده، گفت: «اي محبوبه من و اي زيبايي من برخيز و بيا. 11 زيرا اينك زمستان گذشته و باران تمام شده و رفته است. 12 گلها بر زمين ظاهر شده و زمان اَلحان رسيده و آواز فاخته در ولايت ما شنيده ميشود. 13 درخت انجير ميوه خود را ميرساند و موها گل آورده، رايحه خوش ميدهد. اي محبوبه من و اي زيبايي من، برخيز و بيا.»
محبوب:
14 اي كبوتر من كه در شكافهاي صخره و در ستر سنگهاي خارا هستي، چهره خود را به من بنما و آوازت را به من بشنوان زيرا كه آواز تو لذيذ و چهرهات خوشنما است. 15 شغالها، شغالهاي كوچك را كه تاكستانها را خراب ميكنند براي ما بگيريد، زيرا كه تاكستانهاي ما گل آورده است.
محبوبه:
16 محبوبم از آن من است و من از آن وي هستم. در ميان سوسنها ميچراند. 17 اي محبوب من، برگرد و تا نسيم روز بوزد و سايهها بگريزد، (مانند) غزال يا بچه آهو بر كوههاي باتر باش.
ترجمه تفسيري
من گل سرخ «شارون» و سوسن واديها هستم.
محبوب
آري، محبوبه مـن در ميـان زنـان همچـون سوسني است در ميان خارها.
محبوبه
3 محبوب من در ميان مردان مانند درخت سيبي است در ميان درختان جنگلي. در زير سايهاش مينشينم، و ميوهاش كامم را شيرين ميسازد. 4 او مرا به تالار ضيافتش آورد و به همه نشان داد كه چقدرمرا دوست دارد. 5 مرا با كشمش تقويت دهيد، و جانم را با سيب تازه كنيد، زيرا من از عشق او بيمارم.
6 دست چپ او زير سر من است و دست راستش مرا در آغوش ميكشد. 7 اي دختران اورشليم، شما را به غزالها و آهوهاي صحرا قسم ميدهم كه مزاحم عشق ما نشويد.
8 گوش كنيد! اين محبوب من است كه دوان دوان از كوهها و تپهها ميآيد. 9 محبوب من همچون غزال و بچه آهو است. او پشت ديوار ما از پنجره نگاه ميكند.
10 محبوبم به من گفت: «اي محبوبه من، اي زيباي من، برخيز و بيا. 11 زمستان گذشته است. فصل باران تمام شده و رفته است. 12 گلها شكفته و زمان نغمه سرايي فرا رسيده است. صداي پرندگان در ولايت ما به گوش ميرسد. 13 برگ درختان سبز شده و هوا از رايحه تاكهاي نوشكفته، عطرآگين گشته است. اي محبوبه من، اي زيباي من، برخيز و بيا.»
محبوب
14 اي كبوتر من كه در شكاف صخرهها و پشت سنگها پنهان هستي، بگذار صداي شيرين تو را بشنوم و صورت زيبايت را ببينم.
15 روباهان كوچك را كه تاكستانها را خراب ميكنند بگيريد، چون تاكستان ما شكوفه كرده است.
محبوبه
16 محبوبم از آن من است و من از آن محبوبم. او گله خود را در ميان سوسنها ميچراند. 17 اي محبوب من، پيش از آنكه روز تمام شود و سايهها بگريزند، نزد من بيا؛ همچون غزال و بچه آهو بر كوههاي «باتر»، بسوي من بشتاب.
راهنما
باب2 . اشتياقعروسبهمحبتپادشاه. عروسدر بيشتر سخنانشبا خود حرفميزند و از همآغوشيپادشاهسخنميگويد.