ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قديمي(غزل غزلهاي سليمان)
غزل غزلها كه از آن سليمان است.
محبوبه:
2 او مرا به بوسههاي دهان خود ببوسد زيرا كه محبّت تو از شراب نيكوتر است. 3 عطرهاي تو بوي خوش دارد و اسم تو مثل عطر ريخته شده ميباشد. بنابراين دوشيزگان، تو را دوست ميدارند. 4 مرا بِكِش تا در عقب تو بدويم. پادشاه مرا به حجلههاي خود آورد. از تو وجد و شادي خواهيم كرد. محبّت تو را از شراب زياده ذكر خواهيم نمود. تو را از روي خلوص دوست ميدارند. 5 اي دختران اورشليم، من سيه فام امّا جميل هستم، مثل خيمههاي قيدار و مانند پردههاي سليمان. 6 بر من نگاه نكنيد چونكه سيهفام هستم، زيرا كه آفتاب مرا سوخته است. پسران مادرم بر من خشم نموده، مرا ناطور تاكستانها ساختند، امّا تاكستان خود را ديدهباني ننمودم. 7 اي حبيب جان من، مرا خبر ده كه كجا ميچراني و در وقت ظهر گلّه را كجا ميخواباني؟ زيرا چرا نزد گلههاي رفيقانت مثل آواره گردم.
محبوب:
8 اي جميلتر از زنان، اگر نميداني، در اثر گلهها بيرون رو و بزغالههايت را نزد مسكنهايشبانان بچران. 9 اي محبوبه من، تو را به اسبي كه در ارابة فرعون باشد تشبيه دادهام. 10 رخسارهايت به جواهرها و گردنت به گردنبندها چه بسيار جميل است.
محبوبه:
11 زنجيرهاي طلا با حَبّههاي نقره براي تو خواهيم ساخت. 12 چون پادشاه بر سفره خود مينشيند، سنبل من بوي خود را ميدهد. 13 محبوب من، مرا مثل طَبله مرّ است كه در ميان پستانهاي من ميخوابد.
محبوب:
14 محبوب من، برايم مثل خوشهبان در باغهاي عينجدي ميباشد. 15 اينك تو زيبا هستي اي محبوبه من، اينك تو زيبا هستي و چشمانت مثل چشمان كبوتر است.
محبوبه:
16 اينك تو زيبا و شيرين هستي اي محبوب من و تخت ما هم سبز است.
محبوب:
17 تيرهاي خانه ما از سرو آزاد است و سقف ما از چوب صنوبر.
ترجمه تفسيري
محبوبه
مـرا با لبانت ببـوس، زيرا محبت تو دلپذيرتر از شراب است. 3 تو خوشبو هستي و نامت رايحه عطرهاي دلانگيز را به خاطر ميآورد، و دختران شيفته تو ميشوند. 4 اي سَروَرَم، مرا با خود بِبَر تا از اينجا دور شويم. مرا به خانه خود ببر تا با هم شاد و خوش باشيم. تو دوست داشتني هستي و محبت تو بهتر از شراب است.
5 اي دختران اورشليم، من سياه اما زيبا هستم، همچون چادرهاي «قيدار» و خيمههاي سليمان. 6 به من كه سياه هستم اينچنين خيره مشويد، زيرا آفتاب مرا سوزانيده است. برادرانم بر من خشمگين شده مرا فرستادند تا در زير آفتاب سوزان از تاكستانها نگاهباني كنم، و من نتوانستم از خود مراقبت نمايم.
7 اي محبوب من، به من بگو امروز گلهات را كجا ميچراني؟ هنگام ظهر گوسفندانت را كجا ميخواباني؟ چرا براي يافتنت، در ميان گلههاي دوستانت سرگردان شوم؟
محبوب
8 اي زيباترين زن دنيا، اگر نميداني، رد گلهها را بگير و بسوي خيمه چوپانها بيا و در آنجا بزغالههايت را بچران. 9 اي محبوبه من، تو همچون ماديانهاي عرابه فرعون، زيبا هستي. 10 گيسوان بافته تو رخسارت را زينت ميبخشند و همچون جواهر، گردنت را ميآرايند. 11 ما برايت گوشوارههاي طلا با آويزههاي نقره خواهيم ساخت.
محبوبه
12 سرور من، سرمست از بوي خوش عطر من، بر بسترش دراز ميكشد. 13 محبوب من كه در آغوشم آرميده، رايحهاي چون مُر خوشبو دارد. 14 او مانند گلهاي وحشياي است كه در باغهاي «عين جدي» ميرويند.
محبوب
15 تو چه زيبايي، اي محبوبه من! چشمانت به زيبايي و لطافت كبوتران است.
محبوبه
16 اي محبوب من، تو چه جذاب و دوست داشتني هستي! سبزهزارها بستر ما هستند 17 و درختان سرو و صنوبر برما سايه ميافكنند.
راهنما
باب1 . محبتعروسنسبتبهپادشاه. اينباببيشتر سخنانعاشقانة او را در بر دارد، و پاسخهايپادشاهو گروهسرايندگان، كوتاهو مختصر ميباشند.