ترجمه قدیمی گویا
|
زيرا خداوند بر يعقوب ترحّم فرموده،اسرائيل را بار ديگر خواهد برگزيد و ايشان را در زمينشان آرامي خواهد داد. و غربا با ايشان ملحق شده، با خاندان يعقوب ملصق خواهند گرديد. 2 و قومها ايشان را برداشته، به مكان خودشان خواهند آورد. و خاندان اسرائيل ايشان را در زمين خداوند براي بندگي و كنيزي، مملوك خود خواهند ساخت. و اسيركنندگان خود را اسير كرده، بر ستمكاران خويشحكمراني خواهند نمود.
3 و در روزي كه خداوند تو را از اَلَم و اضطرابت و بندگي سخت كه بر تو مينهادند خلاصي بخشد، واقع خواهد شد 4 كه اين مثل را بر پادشاه بابل زده، خواهي گفت: چگونه آن ستمكار تمام شد و آن جور پيشه چگونه فاني گرديد! 5 خداوند عصاي شريران و چوگان حاكمان را شكست. 6 آنكه قومها را به خشم با صدمه متوالي ميزد و بر امّتها به غضب با جفاي بيحّد حكمراني مينمود، 7 تمامي زمين آرام شده و ساكت گرديدهاند و به آواز بلند ترنّم مينمايند. 8 صنوبرها نيز و سروهاي آزاد لبنان دربارة تو شادمان شده، ميگويند: «از زماني كه تو خوابيدهاي قطع كنندهاي بر ما برنيامده است.»
9 هاويه از زير براي تو متحرّك است تا چون بيايي تو را استقبال نمايد، و مردگان يعني جميع بزرگان زمين را براي تو بيدار ميسازد، و جميع پادشاهان امّتها را از كرسيهاي ايشان برميدارد. 10 جميع اينها تو را خطاب كرده، ميگويند: «آيا تو نيز مثل ما ضعيف شدهاي و مانند ما گرديدهاي؟» 11 جلال تو و صداي بربطهاي تو به هاويه فرود شده است. كِرمها زير تو گسترانيده شده و مورها تو را ميپوشانند.
12 اي زهره دختر صبح چگونه از آسمان افتادهاي؟ اي كه امّتها را ذليل ميساختي چگونه به زمين افكنده شدهاي؟ 13 و تو در دل خود ميگفتي: «به آسمان صعود نموده، كرسي خود را بالاي ستارگان خدا خواهم افراشت، و بر كوه اجتماع در اطراف شمال جلوس خواهمنمود. 14 بالاي بلنديهاي ابرها صعود كرده، مثل حضرت اعلي خواهم شد.» 15 لكن به هاويه به اسفلهاي حُفره فرود خواهي شد.
16 آناني كه تو را بينند بر تو چشم دوخته و در تو تأمّل نموده، خواهند گفت: «آيا اين آن مرد است كه جهان را متزلزل و ممالك را مرتعش ميساخت؟ 17 كه ربع مسكون را ويران مينمود و شهرهايش را منهدم ميساخت و اسيران خود را به خانههاي ايشان رها نميكرد؟»
18 همه پادشاهان امّتها جميعاً هر يك در خانه خود با جلال ميخوابند. 19 امّا تو از قبر خود بيرون افكنده ميشوي و مثل شاخه مكروه و مانند لباس كشتگاني كه با شمشير زده شده باشند، كه به سنگهاي حفره فرو ميروند و مثل لاشه پايمال شده. 20 با ايشان در دفن متّحد نخواهي بود چونكه زمين خود را ويران كرده، قوم خويش را كشتهاي. ذرّيت شريران تا به ابد مذكور نخواهند شد. 21 براي پسرانش به سبب گناه پدران ايشان قتل را مهيّا سازيد، تا ايشان برنخيزند و در زمين تصرّف ننمايند و روي ربع مسكون را از شهرها پر نسازند.
22 و يهوه صبايوت ميگويد: «من به ضدّايشان خواهم برخاست.» و خداوند ميگويد: «اسـم و بقيّـه را و نسـل و ذريّـت را از بابـل منقطـع خواهـم ساخت. 23 و آن را نصيب خارپشتها و خَلابهـاي آب خواهـم گردانيـد و آن را با جاروب هلاكت خواهم رُفت.» يهوه صبايوت ميگويد.
سرنوشت آشور
24 يَهُوَه صبايوت قسم خورده، ميگويد: «يقيناً به طوري كه قصد نمودهام همچنان واقع خواهد شد. و به نهجي كه تقدير كردهام همچنان بجا آورده خواهد گشت. 25 و آشور را در زمين خودم خواهم شكست و او را بر كوههاي خويش پايمال خواهم كرد. و يوغ او از ايشان رفع شده، بار وي از گردن ايشان برداشته خواهد شد.» 26 تقديري كه بر تماميِ زمين مقدّر گشته، اين است. و دستي كه بر جميع امّتها دراز شده، همين است. 27 زيرا كه يهوه صبايوت تقدير نموده است، پس كيست كه آن را باطل گرداند؟ و دست اوست كه دراز شده است پس كيست كه آن را برگرداند؟
وحي دربارة فلسطين
28 در سالي كه آحاز پادشاه مُرد اين وحي نازل شد: 29 اي جميع فلسطين شادي مكن از اينكه عصايي كه تو را ميزد شكسته شده است. زيرا كه از ريشه مار افعي بيرون ميآيد و نتيجه او اژدهاي آتشين پرنده خواهد بود. 30 و نخستزادگان مسكينان خواهند چريد و فقيران در اطمينان خواهند خوابيد. و ريشه تو را با قحطي خواهم كُشت و باقي ماندگان تو مقتول خواهند شد. 31 اي دروازه وِلوِلَه نما! و اي شهر فرياد برآور! اي تماميِ فلسطين تو گداخته خواهي شد. زيرا كه از طرف شمال دود ميآيد و از صفوف وي كسي دور نخواهد افتاد. 32 پس به رسولان امّتهاچه جواب داده شود: «اينكه خداوند صهيون را بنياد نهاده است و مسكينان قوم وي در آن پناه خواهند برد.»
خداوند بر قوم اسرائيل ترحم خواهد كرد و بار ديگر آنها را برخواهد گزيد و در سرزمينشان ساكن خواهد ساخت. بيگانگان مهاجر در آنجا با ايشان زندگي خواهند كرد. 2 قومهاي جهان به ايشان كمك خواهند كرد تا به وطن خود بازگردند. قوم اسرائيل در سرزميني كه خداوند به ايشان داده قومهاي ديگر را به بردگي خواهند گرفت. آناني كه قوم اسرائيل را اسير كرده بودند، خود به اسارت ايشان درخواهند آمد و بنياسرائيل بر دشمنان خود فرمانروايي خواهند كرد.
انهدام پادشاه بابل
3 هنگامي كه خداوند قوم خود را از درد و اضطراب، بندگي و بردگي رهايي بخشد، 4 آنگاه ايشان با ريشخند به پادشاه بابل چنين خواهند گفت:
«اي پادشاه ظالم سرانجام نابود شدي و ستمكاريهايت پايان گرفت 5 خداوند حكومت ظالمانه و شرارتآميز تو را در هم شكست. 6 تو با خشم و غضب، مردم را پيوسته شكنجه و آزار ميدادي، 7 اما اكنون تمام مردم از دست تو آسوده شده، در آرامش زندگي ميكنند و از شادي سرود ميخوانند. 8 صنوبرها و سروهاي لبنان نيز شادمانند زيرا از زماني كه تو سقوط كردي ديگر كسي نيست كه آنها را قطع كند!»
9 دنياي مردگان آماده ميشود تا به استقبال تو بيايد. رهبران و پادشاهان دنيا كه سالها پيش مردهاند، آنجا در انتظار تو هستند. 10 آنها وقتي تو را ببينند به تو خواهند گفت: «تو نيز مانند ما ضعيف شدي و با ما فرقي نداري! 11 حشمت تو از دست رفته است و نواي دلنشين بربطهاي قصرت ديگر بگوش نميرسد. اكنون تشك تو كرمها هستند و لحافت موريانهها.»
12 اي ستاره درخشان صبح، چگونه از آسمان افتادي! اي كه بر قومهاي جهان مسلط بودي، چگونه بر زمين افكنده شدي! 13 در دل خود ميگفتي: «تا به آسمان بالا خواهم رفت، تخت سلطنتم را بالاي ستارگان خدا خواهم نهاد و بر قله كوهي در شمال كه خدايان بر آن اجتماع ميكنند جلوس خواهم كرد. 14 به بالاي ابرها خواهم رفت و مانند خداي متعال خواهم شد.» 15 اما تو به دنياي مردگان كه در قعر زمين است، سرنگون شدي. 16 اينك وقتي مردگان تو را ميبينند به تو خيره شده، ميپرسند: «آيا اين همان كسي است كه زمين و قدرتهاي جهان را ميلرزاند؟ 17 آيا اين همان كسي است كه دنيا را ويران ميكرد و شهرها را از بين ميبرد و بر اسيران خود رحم نميكرد؟»
18 پادشاهان جهان، شكوهمندانه در قبرهايشان آراميدهاند، 19 ولي جنازه تو مثل شاخهاي شكسته، دور انداخته شده است. نعش تو در قبر روباز است و روي آن را جنازههاي كشتهشدگان جنگ پوشانده است. مثل لاشه حيواني هستي كه در زير سم اسبان له شده باشد. 20 تو مانند پادشاهان ديگر دفن نخواهي شد، زيرا مملكت خود را از بين بردي و قوم خود را به نابودي كشاندي. از خاندان شرور تو كسي زنده نخواهد ماند. 21 پسران تو بخاطر شرارت اجدادشان كشته خواهند شد، و كسي از آنها باقي نخواهد ماند تا دنيا را فتح كند و شهرها در آن بسازد.
22 خداوند قادر متعال ميفرمايد: «من خود برضد بابل برخواهم خاست و آن را نابود خواهم كرد. نسل بابليها را ريشه كن خواهم كرد تا ديگر كسي از آنها زنده نماند. 23 بابل را به باتلاق تبديل خواهم كرد تا جغدها در آن منزل كنند. با جاروي هلاكت، بابل را جارو خواهم كرد تا هر چه دارد از بين برود.» 24 خداوند قادر متعال قسم خورده، ميگويد: «آنچه اراده نموده و تقدير كردهام به يقين واقع خواهد شد. 25 من سپاه آشور را هنگامي كه به سرزمين من اسرائيل برسد، شكست خواهم داد و سربازانش را روي كوههايم تارومار خواهم كرد. قوم من ديگر برده آنها نخواهد بود و آنها را بندگي نخواهد كرد. 26 دست تواناي خود را دراز خواهم كرد و قومها را مجازات خواهم نمود. اين است آنچه براي قومها تقدير كردهام.» 27 بلي خداوند قادر متعال اين را تقدير كرده است. پس چه كسي ميتواند آن را باطل كند؟ اين دست اوست كه دراز شده است، بنابراين چهكسي ميتواند آن را بازگرداند؟
نبوت درباره سقوط فلسطين
28 در سالي كه آحاز پادشاه درگذشت، اين پيغام از سوي خدا نازل شد:
29 اي فلسطينيها، از مرگ پادشاهي كه بر شما ظلم ميكرد شادي نكنيد، زيرا پسرش از او بدتر خواهد كرد!» از مار، افعي بوجود ميآيد و از افعي، اژدهاي آتشين! 30 خداوند بيچارگان قوم خود را شباني خواهد كرد و آنها در چراگاه او راحت خواهند خوابيد، اما بر شما فلسطينيها قحطي خواهد فرستاد و شما را هلاك خواهد كرد. 31 اي شهرهاي فلسطين گريه و شيون كنيد و بلرزيد، زيرا سپاه خشمناكي در صفوف فشرده، از شمال بسوي شما در حركت است! 32 پس به فرستادگاني كه از فلسطين ميآيند چه بايد گفت؟ بايد گفت كه خداوند اورشليم را بنياد نهاده تا قوم رنجديده او در آن پناه گيرند.