ترجمه قدیمی گویا
|
پس تمامي سرداران لشكر و يوحانان بن قاريح و يَزَنْيا ابن هُوشَعْيا و تمامي خلق از خرد و بزرگ پيش آمدند، 2 و به ارميا نبيگفتند: «تمنّا اينكه التماس ما نزد تو پذيرفته شود و به جهت ما و به جهت تمامي اين بقيّه نزد يهوه خداي خود مسألت نمايي زيرا كه ما قليلي از كثير باقي ماندهايم چنانكه چشمانت ما را ميبيند. 3 تا يهوه خدايت ما را به راهي كه بايد برويم و به كاري كه بايد بكنيم اعلام نمايد.»
4 پس ارمياي نبي به ايشان گفت: «شنيدم. اينك من برحسب آنچه به من گفتهايد، نزد يهوه خداي شما مسألت خواهم نمود و هر چه خداوند در جواب شما بگويد به شما اطلاع خواهم داد و چيزي از شما باز نخواهم داشت.»
5 ايشان به ارميا گفتند: « خداوند در ميان ما شاهد راست و امين باشد كه برحسب تمامي كلامي كه يهوه خدايت به واسطه تو نزد ما بفرستد عمل خواهيم نمود. 6 خواه نيكو باشد و خواه بد، كلام يهوه خداي خود را كه تو را نزد او ميفرستيم اطاعت خواهيم نمود تا آنكه قول يهوه خداي خود را اطاعت نموده، براي ما سعادتمندي بشود.»
7 و بعد از ده روز واقع شد كه كلام خداوند بر ارميا نازل شد. 8 پس يوحانان بن قاريح و همه سرداران لشكر كه همراهش بودند و تمامي قوم را از كوچك و بزرگ خطاب كرده، 9 به ايشان گفت: «يهوه خداي اسرائيل كه شما مرا نزد وي فرستاديد تا دعاي شما را به حضور او برسانم چنين ميفرمايد: 10 اگر فيالحقيقة در اين زمين بمانيد، آنگاه شما را بنا نموده، منهدم نخواهم ساخت و غرس كرده، نخواهم كَند، زيرا از بلايي كه به شما رسانيدم پشيمان شدم. 11 از پادشاه بابل كه از او بيم داريد ترسان مباشيد. بلي خداوند ميگويد از او ترسان مباشيد زيرا كه من با شما هستم تا شما را نجات بخشم و شما را از دست اورهايي دهم. 12 و من بر شما رحمت خواهم فرمود تا او بر شما لطف نمايد و شما را به زمين خودتان پس بفرستد. 13 اما اگر گوييد كه در اين زمين نخواهيم ماند و اگر سخن يهوه خداي خود را گوش نگيريد، 14 و بگوييد ني بلكه به زمين مصر خواهيم رفت زيرا كه در آنجا جنگ نخواهيم ديد و آواز كَرِنّا نخواهيم شنيد و براي نان گرسنه نخواهيم شد و در آنجا ساكن خواهيم شد، 15 پس حال بنابراين اي بقيّه يهودا كلام خداوند را بشنويد: يهوه صبايوت خداي اسرائيل چنين ميگويد: اگر به رفتن به مصر جازم ميباشيد و اگر در آنجا رفته، ساكن شويد، 16 آنگاه شمشيري كه از آن ميترسيد البته آنجا در مصر به شما خواهد رسيد و قحطي كه از آن هراسان هستيد، آنجا در مصر شما را خواهد دريافت و در آنجا خواهيد مرد. 17 و جميع كساني كه براي رفتن به مصر و سكونت در آنجا جازم شدهاند، از شمشير و قحط و وبا خواهند مرد و اَحَدي از ايشان از آن بلايي كه من بر ايشان ميرسانم باقي نخواهد ماند و خلاصي نخواهد يافت. 18 زيرا كه يهوه صبايوت خداي اسرائيل چنين ميگويد: چنانكه خشم و غضب من بر ساكنان اورشليم ريخته شد، همچنان غضب من به مجرّد ورود شما به مصر بر شما ريخته خواهد شد و شما مورد نفرين و دهشت و لعنت و عار خواهيد شد و اين مكان را ديگر نخواهيد ديد. 19 اي بقيهيهودا خداوند به شما ميگويد به مصر مرويد، يقين بدانيد كه من امروز شما را تهديد نمودم. 20 زيرا خويشتن را فريب داديد چونكه مرا نزد يهوه خداي خود فرستاده، گفتيد كه براي ما نزد يهوه خداي ما مسألت نما و ما را موافق هر آنچه يهوه خداي ما بگويد، مخبر ساز و آن رابعمل خواهيم آورد. 21 پس امروز شما را مخبر ساختم اما شما نه به قول يهوه خداي خود و نه به هيچ چيزي كه به واسطه من نزد شما فرستاد گوش گرفتيد. 22 پس الا´ن يقين بدانيد كه شما در مكاني كه ميخواهيد برويد و در آن ساكن شويد از شمشير و قحط و وبا خواهيد مرد.»
درخواست دعاي مردم از ارميا
آنگاه يوحانان و عزريا (پسر هوشعيا) و ساير سرداران لشكر و تمام مردم، از كوچك تا بزرگ، نزد من آمدند 2 و گفتند: «التماس ميكنيم براي ما دعا كن، چون همانگونه كه ميبيني، از آن قوم بزرگ فقط عده كمي باقي ماندهايم. 3 از خداوند، خداي خودت درخواست نما تا به ما نشان دهد چه كنيم و به كجا برويم.»
4 جواب دادم: «بسيار خوب، من طبق درخواست شما، به حضور خداوند، خداي شما دعا خواهم كرد و هر چه بفرمايد، به شما خواهم گفت و چيزي راپنهان نخواهم نمود!»
5 آنها گفتند: «لعنت خداوند بر ما اگر هر چه او بگويد، اطاعت نكنيم، 6 چه طبق دلخواه ما باشد، چه نباشد! ما خداوند، خداي خود را كه تو را به حضور او ميفرستيم، اطاعت خواهيم نمود، زيرا اگر مطيع دستورات او باشيم، همه چيز براي ما به خير و خوبي تمام خواهد شد.»
پاسخ خدا به دعاي ارميا
7 ده روز بعد، خداوند به دعاي من جواب داد. 8 من نيز يوحانان و ساير سرداران لشكر و تمام قوم را از بزرگ تا كوچك فرا خواندم 9 و به ايشان گفتم: «درخواست شما را به درگاه خداوند، خداي اسرائيل بردم و او در پاسخ، چنين فرمود: 10 «در اين سرزمين بمانيد. اگر بمانيد، شما را استوار و برقرار خواهم ساخت و ديگر شما را منهدم و پراكنده نخواهم كرد، چون از بلايي كه بر سرتان آوردم، بسيار غمگين شدهام. 11 ديگر از پادشاه بابل نترسيد، چون من با شما هستم تا شما را نجات دهم و از دست او برهانم. 12 من از روي رحمت خود، كاري خواهم كرد كه او بر شما نظر لطف داشته باشد و اجازه دهد كه در سرزمين خود باقي بمانيد.»
13و14 «ولي اگر خداوند را اطاعت نكنيد و نخواهيد در اين سرزمين بمانيد، و براي رفتن به مصر پافشـاري نماييـد، به ايـن اميـد كه بتوانيـد در آنجـا از جنگ، گرسنگي و ترس و هراس در امان باشيد، 15 در اين صورت، اي بازماندگان يهودا، خداوند قادر متعال، خداي اسرائيل به شما چنين ميفرمايد: «اگر اصرار داريد كه به مصر برويد، 16 جنگ و قحطياي كه از آن ميترسيد، در آنجا دامنگيرتان خواهد شد و در همانجا از بين خواهيد رفت. 17 اين سرنوشت كساني است كه اصرار دارند به مصر بروند و در آنجا بمانند؛ بلي، شما همگي در اثر جنگ، گرسنگي و بيماري خواهيد مرد و هيچيك از شما از بلايي كه در آنجا بر سرتان خواهم آورد، جان سالم بدر نخواهد برد. 18 همانگونه كه آتش خشم و غضب من بر سر اهالي اورشليم ريخت، بمحض اينكه وارد مصرشويد، بر سر شما نيز خواهد ريخت. شما مورد نفرت و انزجار قرار خواهيد گرفت و به شما نفرين و ناسزا خواهند گفت و ديگر هرگز وطنتان را نخواهيد ديد.»
راهنما
بابهاي 42 و 43 . عزيمت به مصر
بقيهاي كه در اورشليم بودند از ترس انتقام نبوكدنصر بخاطر كشته شدن جدليا به مصر فرار كردند. گرچه خداوند به آنها هشدار داده بود كه اين كار به معني نابودي است، اما آنها رفتند و حتي ارمياء را نيز به همراه خود بردند.
نكات باستانشناختي:
ملاحظاتي در خصوص تحفنحيس (43 : 8 - 13). اين محل در حدود 16 كيلومتري (10 مايلي) غرب كانال سوئز تعيين شده است. در سال 1886، سر فليندرز پتري (Sir Flinders Petrie) خرابههاي قلعة بزرگي را در جلوي جايي كه «سكوي بزرگ صاف آجري» قرار داشت، يافت. جايي كه پتري عقيده داشت، ارمياء سنگها را در آنجا مخفي كرد (43 : 8).