ترجمه قدیمی گویا
|
قحطي و شمشير
كلام خداوند كه درباره خشكسالي به ارميا نازل شد.
2 «يهودا نوحهگري ميكند و دروازههايش كاهيده شده، ماتمكنان بر زمين مينشينند و فرياد اورشليم بالا ميرود. 3 و شُرفاي ايشان صغيران ايشان را براي آب ميفرستند و نزد حفرهها ميروند و آب نمييابند و با ظرفهاي خالي برگشته، خجل و رسوا ميشوند و سرهاي خود راميپوشانند. 4 به سبب اينكه زمين منشقّ شده است چونكه باران بر جهان نباريده است. فلاّحان خجل شده، سرهاي خود را ميپوشانند. 5 بلكه غزالها نيز در صحرا ميزايند و (اولاد خود را) ترك ميكنند چونكه هيچ گياه نيست. 6 و گورخران بر بلنديها ايستاده، مثل شغالها براي باد دم ميزنند و چشمان آنها كاهيده ميگردد چونكه هيچ علفي نيست.»
7 اي خداوند اگر چه گناهان ما بر ما شهادت ميدهد اما به خاطر اسم خود عمل نما زيرا كه ارتدادهاي ما بسيار شده است و به تو گناه ورزيدهايم. 8 اي تو كه اميد اسرائيل و نجاتدهنده او در وقت تنگي ميباشي، چرا مثل غريبي در زمين و مانند مسافري كه براي شبي خيمه ميزند شدهاي؟ 9 چرا مثل شخص متحيّر و مانند جبّاري كه نميتواند نجات دهد هستي؟ امّا تو اي خداوند در ميان ما هستي و ما به نام تو ناميده شدهايم پس ما را ترك منما.
10 خداوند به اين قوم چنين ميگويد: «ايشان به آواره گشتن چنين مايل بودهاند و پايهاي خود را باز نداشتند. بنابراين خداوند ايشان را مقبول ننمود و حال عصيان ايشان را به ياد آورده، گناه ايشان را جزا خواهد داد.» 11 و خداوند به من گفت: «براي خيريّت اين قوم دعا منما! 12 چون روزه گيرند ناله ايشان را نخواهم شنيد و چون قرباني سوختني و هديه آردي گذرانند ايشان را قبول نخواهم فرمود بلكه من ايشان را به شمشير و قحط و وبا هلاك خواهم ساخت.»
13 پس گفتم: «آه اي خداوند يهوه اينك انبيا به ايشان ميگويند كه شمشير را نخواهيد ديد و قحطي به شما نخواهد رسيد بلكه شما را در اين مكان سلامتي پايدار خواهم داد.» 14 پس خداوند مرا گفت: «اين انبيا به اسم من به دروغنبوّت ميكنند. من ايشان را نفرستادم و به ايشان امري نفرمودم و تكلّم ننمودم، بلكه ايشان به رؤياهاي كاذب و سحر و بطالت و مكر دلهاي خويش براي شما نبوّت ميكنند. 15 بنابراين خداوند درباره اين انبيا كه به اسم من نبوّت ميكنند و من ايشان را نفرستادهام و ميگويند كه شمشير و قحط در اين زمين نخواهد شد ميگويد كه اين انبيا به شمشير و قحط كشته خواهند شد. 16 و اين قومي كه براي ايشان نبوّت ميكنند در كوچههاي اورشليم به سبب قحط و شمشير انداخته خواهند شد و كسي نخواهد بود كه ايشان و زنان ايشان و پسران و دختران ايشان را دفن كند زيرا كه شرارت ايشان را بر ايشان خواهم ريخت. 17 پس اين كلام را به ايشان بگو: چشمان من شبانهروز اشك ميريزد و آرامي ندارد زيرا كه آن دوشيزه يعني دختر قوم من به شكستگي عظيم و صدمه بينهايت سخت شكسته شده است. 18 اگر به صحرا بيرون روم اينك كشتگان شمشير و اگر به شهر داخل شوم اينك بيماران از گرسنگي. زيرا كه هم انبيا و كهنه در زمين تجارت ميكنند و هيچ نميدانند.»19 آيا يهودا را بالكلّ ترك كردهاي و آيا جانت صهيون را مكروه داشته است؟ چرا ما را چنان زدهاي كه براي ما هيچ علاجي نيست؟ براي سلامتي انتظار كشيديم امّا هيچ خيري نيامد و براي زمان شفا و اينك اضطراب پديد آمد. 20 اي خداوند به شرارت خود و به عصيان پدران خويش اعتراف مينماييم زيرا كه به تو گناه ورزيدهايم. 21 به خاطر اسم خود ما را ردّ منما. كرسي جلال خويش را خوار مشمار. عهد خود را كه با ما بستي به ياد آورده، آن را مشكن. 22 آيادر ميان اباطيل امّتها هستند كه باران ببارانند و آيا آسمان ميتواند بارش بدهد؟ مگر تو اي يهوه خداي ما همان نيستي و به تو اميدوار هستيم چونكه تو فاعل همه اينكارها ميباشي.
خشكسالي و هلاكت
خداوند درباره خشكسالي يهودا به ارميا چنين فرمود:
2 «سرزمين يهودا عزادار است؛ زندگي و جنب و جوش از شهرها رخت بربسته؛ مردم همه ماتمزدهاند و صداي آه و نالهشان از اورشليم به گوش ميرسد. 3 ثروتمندان خدمتكاران خود را براي آوردن آب به سر چاهها ميفرستند، اما چاهها همه خشك است؛ پس نااميـد و سرافكنده، دست خالي بـاز ميگردنـد. 4 كشاورزان مأيـوس و غمگينند، چون باران نباريده و زمين، خشك شده و ترك خورده است! 5 در بيابان، آهو بچهاش را به حال خود رها ميكند، چون علوفه نمييابد. 6 گورخرها نيز روي تپههاي خشك ميايستند و مثل شغالهاي تشنه، نفسنفس ميزنند و در جستجوي علف، چشمانشان را خسته ميكنند، ولي چيزي براي خوردن نمييابند.»
7 اي خداوند، اگر چه گناهان ما، ما را محكوم ميسازند، ولي بخاطر عزت نام خود ما را ياري نما! ما بسيار از تو دور شدهايم و در حـق تـو گنـاه كردهايـم. 8 اي اميد اسرائيل، اي كسي كه در تنگنا و گرفتاري نجات دهنده مايي، چرا مثل غريبي كه از سرزمين ما رد ميشود و مسافري كه شبي نزد ما ميماند، نسبت به ما بيگانه گرديدهاي؟ 9 آيا تو هم درمانده شدهاي؟ آيا مانند جنگجوي ناتواني گرديدهاي كه كاري از او ساخته نيست؟ خداوندا، تو در ميان مايي و ما نام تو را برخود داريم و قوم تو هستيم؛ پس اي خداوند، ما را به حال خود رها مكن!
10 ولي خداوند به اين قوم چنين جواب ميدهد: «شما خود دوست داشتيد از من دور شويد و سرگردان گرديد، و هيچ كوشش نكرديد احكام مرا بجا آوريد. پس من نيز، ديگر شما را نميپذيرم. تمام كارهاي بدتان را به ياد آورده، بسبب گناهانتان شما را مجازات خواهم نمود.»
11 خداوند به من گفت: «از اين پس از من نخواه كه اين قوم را ياري نمايم و بركت دهم. 12 حتي اگر روزه بگيرند، به دادشان نخواهم رسيد؛ اگر هم هديه و قرباني بياورند، نخواهم پذيرفت؛ بلكه ايشان را با جنگ و قحطي و وبا هلاك خواهم كرد!»
13 آنگاه گفتم: «خداوندا، انبيايشان ميگويند كه نه جنگ ميشود، نه قحطي! آنها به مردم ميگويند كه تو حتماً به ايشان صلح و آرامش پايدار ميبخشي.»
14 خداوند فرمود: «اين انبياء به نام من به دروغ نبوت ميكنند؛ من نه آنها را فرستادهام و نه پيامي به ايشان دادهام؛ رؤياهاي آنان از جانب من نيست، بلكه آنان از سحر و جادو و تخيل دلهاي فريبكار خود با شما سخن ميگويند. 15 من اين انبياي فريبكار را كه به نام من پيام ميآورند مجازات خواهم كرد، زيرا من به ايشان سخني نگفتهام. آنها ميگويند كه نه جنگ ميشود نه قحطي، پس ايشان را در جنگ و قحطي هلاك خواهم ساخت! 16 و اين قوم كه به اين پيشگوييها گوش مـيدهند، به همانگونه كشته خواهند شد و نعشهايشان در كوچههاي اورشليم خواهد افتاد و كسي باقي نخواهد ماند تا جنازهها را دفن كند؛ زن و شوهر، دختر و پسر، همه از بين خواهند رفت، زيرا من آنها را بسبب گناهانشان مجازات خواهم نمود.
17 «پس با ايشان درباره اندوه خود سخن بران و بگو: «شب و روز از چشمانم اشك غم جاري است و آرام و قرار ندارم، چون هموطنانم به دم تيغ افتادهاند و روي زمين در خون خود ميغلطند. 18 اگر به صحرا بروم، نعش كساني را ميبينم كه به ضرب شمشير كشته شدهاند؛ و اگر به شهر بروم با كساني روبرو ميشوم كه در اثر گرسنگي و بيماري در حال مرگند؛ هم انبياء و هم كاهنان به سرزميني بيگانه برده شدهاند.»
راهنما
بابهاي 14 و 15 . شفاعت ارمياء