ترجمه قدیمی گویا
|
كمربند كتاني
خداوند به من چنين گفت كه «برو و كمربند كتاني براي خود بخر و آن را به كمر خود ببند و آن را در آب فرو مبر.» 2 پس كمربند را موافق كلام خداوند خريدم و به كمر خود بستم. 3 و كلام خداوند بار ديگر به من نازل شده، گفت: 4 «اين كمربند را كه خريدي و به كمر خود بستي بگير و به فرات رفته، آن را در شكاف صخره پنهان كن.»
5 پس رفتم و آن را در فرات برحسب آنچه خداوند به من فرموده بود پنهان كردم. 6 و بعد از مرور ايّام بسيار خداوند مرا گفت: «برخاسته، به فرات برو و كمربندي را كه تو را امر فرمودم كه در آنجا پنهان كني از آنجا بگير.» 7 پس به فَرات رفتم و كَنْده كمربند را از جايي كه آن را پنهان كرده بودم گرفتم و اينك كمربند پوسيده و لايق هيچكار نبود.
8 و كلام خداوند به من نازل شده، گفت: 9 « خداوند چنين ميفرمايد: تكبّر يهودا و تكبّر عظيم اورشليم را همچنين تباه خواهم ساخت. 10 و اين قوم شريري كه از شنيدن قول من ابا نموده، سركشي دل خود را پيروي مينمايند و در عقب خدايان غير رفته، آنها را عبادت و سجده ميكنند، مثل اين كمربندي كه لايق هيچكار نيست خواهند شد. 11 زيرا خداوند ميگويد: چنانكه كمربند به كمر آدمي ميچسبد، همچنان تمامي خاندان اسرائيل و تمامي خاندان يهودا رابه خويشتن چسبانيدم تا براي من قوم و اسم و فخر و زينت باشند اما نشنيدند. 12 پس اين كلام را به ايشان بگو: يهوه خداي اسرائيل چنين ميگويد: هر مشك از شراب پر خواهد شد و ايشان به تو خواهند گفت: مگر مانميدانيم كه هر مشك از شراب پر خواهد شد؟ 13 پس به ايشان بگو: خداوند چنين ميگويد: جميع ساكنان اين زمين را با پادشاهاني كه بر كرسي داود مينشينند و كاهنان و انبيا و جميع سكنه اورشليم را به مستي پر خواهم ساخت. 14 و خداوند ميگويد: ايشان را يعني پدران و پسران را با يكديگر بهم خواهم انداخت. از هلاك ساختن ايشان شفقت و رأفت و رحمت نخواهم نمود.»
هشدار در مورد اسارت
15 بشنويد و گوش فرا گيريد و مغرور مشويد زيرا خداوند تكلّم مينمايد. 16 براي يهوه خداي خود جلال را توصيف نماييد قبل از آنكه تاريكي را پديد آورد و پايهاي شما بر كوههاي ظلمت بلغزد. و چون منتظر نور باشيد آن را به سايه موت مبدّل ساخته، به ظلمت غليظ تبديل نمايد. 17 و اگر اين را نشنويد، جان من در خفا به سبب تكبّر شما گريه خواهد كرد و چشم من زارزار گريسته، اشكها خواهد ريخت از اين جهت كه گله خداوند به اسيري برده شده است. 18 به پادشاه و ملكه بگو خويشتن را فروتن ساخته، بنشينيد زيرا كه افسرها يعني تاجهاي جلال شما افتاده است.
19 شهرهاي جنوب مسدود شده، كسي نيست كه آنها را مفتوح سازد. و تمامي يهودا اسير شده، بالكلّ به اسيري رفته است. 20 چشمان خود را بلند كرده، آناني را كه از طرف شمال ميآيند بنگريد. گلهاي كه به تو داده شد وگوسفندان زيبايي تو كجا است؟ 21 اما چون او يارانت را به حكمراني تو نصب كند چه خواهي گفت؟ چونكه تو ايشان را بر ضرر خود آموخته كردهاي. آيا دردها مثل زني كه ميزايد تو را فرو نخواهد گرفت؟ 22 و اگر در دل خود گويي اين چيزها چرا به من واقع شده است، (بدانكه) به سبب كثرت گناهانت دامنهايت گشاده شده و پاشنههايت به زور برهنه گرديده است. 23 آيا حبشي، پوست خود را تبديل تواند نمود يا پلنگ، پيسههاي خويش را؟ آنگاه شما نيز كه به بدي كردن معتاد شدهايد نيكويي توانيد كرد؟ 24 و من ايشان را مثل كاه كه پيش روي باد صحرا رانده شود پراكنده خواهم ساخت.
25 خداوند ميگويد: «قرعه تو و نصيبي كه از جانب من براي تو پيموده شده اين است، چونكه مرا فراموش كردي و به دروغ اعتماد نمودي. 26 پس من نيز دامنهايت را پيش روي تو منكشف خواهم ساخت و رسوايي تو ديده خواهد شد. 27 فسق و شيهههاي تو و زشتي زناكاري تو و رجاسات تو را بر تلّهاي بيابان مشاهده نمودم. واي بر تو اي اورشليم تا به كي ديگر طاهر نخواهي شد!»
ترجمه تفسيری
كمربند كتاني
خداوند به من فرمود: «برو و يك كمربند كتاني بخر و به كمرت ببند، ولي آن را نشوي.» 2 پس كمربندي خريدم و به كمرم بستم. 3 سپس خداوند به من گفت: 4 «به كنـار رود فرات برو و آن كمربنـد را در شكاف صخرهاي پنهان كن.» 5 رفتم و همانطور كه خداوند فرموده بود، پنهانش كـردم.
6 پس از گذشت زماني طولاني، خداوند فرمود كه بروم و كمربند را از كنار رود فرات بياورم. 7 من هم رفتم و آن را از جايي كه پنهان كرده بودم، بيرون آوردم؛ ولي ديدم كه پوسيده است و ديگر به هيچ دردي نميخورد!
8و9 آنگاه خداوند فرمود: «به همين گونه من غرور مملكت يهودا و شهر اورشليم را ميپوسانم و از بين ميبرم. 10 اين قوم بدكار كه خواهان اطاعت از من نيست و بدنبال خواهشهاي ناپاك خود ميرود و بت ميپرستد، همچون اين كمربند، پوسيده شده، به هيچ دردي نخواهد خورد. 11 همانگونه كه كمربند را محكم به دور كمر ميبندند، مـن نيز اسرائيل و يهودا را محكم به خود بستم تا قوم من باشند و مايه سربلندي و عزت نام من گردند؛ ولي آنها از من اطاعت نكردند.»
مشك شراب
12 سپس خداوند فرمود: «به ايشان بگو: «همه مشكهاي شما از شراب پر خواهد شد.» ولي ايشان درجواب به تو خواهند گفت: «خود ميدانيم كه مشكهايمان همه از شراب لبريز خواهد شد.» 13 پس تو به ايشان بگو كه خداوند ميفرمايد: «مردم اين سرزمين را مانند كساني كه مست شدهاند، گيج خواهم ساخت، از پادشاهي كه از خاندان داود است تا كاهنان و انبياء و همه ساكنان اورشليم را؛ 14 و ايشان را به جان هم خواهم انداخت، حتي پدران و پسران را، تا يكديگر را نابود كنند؛ و هيچ چيز مرا از هلاك كردن آنها باز نخواهد داشت نه دلسوزي، نه ترحم و نه شفقت.»
هشدار در مورد اسارت
15 خداوند امر فرموده است، پس فروتن شويد و گوش كنيد! 16 خداوند، خداي خود را تكريم نماييد، پيش از آنكه دير شود، قبل از آنكه ظلمتي را پديد آورد كه نتوانيد راه خود را بر روي كوهها بيابيد؛ پيش از آنكه نوري را كه انتظار ميكشيديد به تاريكي مرگبار و سهمگين تبديل نمايد. 17 اگر گوش نكنيد، بسبب غرور شما در خفا خواهم گريست و اشك خواهم ريخت، چون قوم خداوند به اسارت برده ميشود.
18 خداوند فرمود: «به پادشاه و مادرش بگو كه از تخت سلطنت پايين بيايند و به خاك بنشينند، چون تاجهاي پرشكوهشان از سر آنها برداشته شده است. 19 دروازههاي شهرهاي جنوب يهودا همه بسته است و كسي نيست كه آنها را بگشايد؛ اهالي يهودا همه به اسارت رفتهاند.
20 «اي اورشليم نگاه كن! دشمن از سوي شمال بسوي تو ميآيد! كجاست آن گله زيبايي كه به دست تو سپردم تا از آن نگهداري كني؟ 21 هنگامي كه يارانت تو را شكست داده، بر تو حكومت كنند، چه حالي به تو دست خواهد داد؟ همچون زني كه ميزايد، از درد بخودخواهي پيچيد. 22 اگر از خودت بپرسي كه چرا اين بلاها بر سرت ميآيد، بدان كه بسبب گناهان زيادت به اين روز افتادهاي؛ براي همين است كه دشمن به تو تجاوز نموده و غارت و پايمالت كرده است.
راهنما
باب 13 . كمربند پوسيده
ارمياء بطور قابل ملاحظهاي در اعلام پيغام خدا از سمبولهاي مختلف استفاده ميكرد (رجوع كنيد به 19 : 1). احتمالاً كمربند كتاني، از جمله پوششهاي متداولي بود كه ارمياء نيز آن را بر كمر خود ميبست و وقتي در خيابانهاي اورشليم قدم ميزد، ديده ميشد. اين كمربند بعدها پوسيده، كهنه و كثيف شد و براي جلب توجه ديگران، در خدمت پيغام ارمياء قرار گرفت. وقتي انبوه جمعيت كنجكاو او را احاطه كرد و علت را جويا شد، نبي خدا فرصت را غنيمت شمرد تا شرح دهد كه به همين نحو خداوند، يهودا را كه در ابتدا زيبا و پرجلال بود، همچون كمربندي بر خود بست و در ميان ملل مختلف به حركت درآمد. اما آن نيز كهنه و پوسيده شد.