ترجمه قدیمی گویا
|
كاش كه سر من آب ميبود و چشمانمچشمه اشك. تا روز و شب براي كشتگان دختر قوم خود گريه ميكردم. 2 كاش كه در بيابان منزل مسافران ميداشتم تا قوم خود را ترك كرده، از نزد ايشان ميرفتم چونكه همگي ايشان زناكار و جماعت خيانتكارند. 3 زبان خويش را مثل كمان خود به دروغ ميكشند. در زمين قويّ شدهاند اما نه براي راستي زيرا خداوند ميگويد: «از شرارت به شرارت ترقّي ميكنند و مرا نميشناسند.» 4 هر يك از همسايه خويش باحذر باشيد و به هيچ برادر اعتماد منماييد زيرا هر برادر از پا درميآورد و هر همسايه به نمّامي گردش ميكند. 5 و هر كس همسايه خود را فريب ميدهد و ايشان براستي تكلّم نمينمايند و زبانخود را به دروغگويي آموختهاند و از كجرفتاري خسته شدهاند. 6 خداوند ميگويد كه «مسكن تو در ميان فريب است و از مكر خويش نميخواهند كه مرا بشناسند.»
7 بنابراين يهوه صبايوت چنين ميگويد: «اينك من ايشان را قال گذاشته، امتحان خواهم نمود. زيرا به خاطر دختر قوم خود چه توانم كرد؟ 8 زبان ايشان تير مهلك است كه به فريب سخن ميراند. به زبان خود با همسايه خويش سخنان صلحآميز ميگويند، اما در دل خـود بـراي او كمين ميگذارند.» 9 پس خداوند ميگويد: «آيا به سبب اين چيزهـا ايشان را عقوبت نرسانم و آيا جانم از چنين قومي انتقام نكشد؟»
10 براي كوهها گريه و نوحهگري و براي مرتعهاي بيابان ماتم برپا ميكنم زيرا كه سوخته شده است و احدي از آنها گذر نميكند و صداي مواشي شنيده نميشود. هم مرغان هوا و هم بهايم فرار كرده و رفتهاند. 11 و اورشليم را به تودهها و مأواي شغالها مبدّل ميكنم و شهرهاي يهودا را ويران و غيرمسكون خواهم ساخت. 12 كيست مرد حكيم كه اين را بفهمد و كيست كه دهان خداوند به وي سخن گفته باشد تا از اين چيزها اخبار نمايد كه چرا زمين خراب و مثل بيابان سوخته شده است كه احدي از آن گذر نميكند؟
13 پس خداوند ميگويد: «چونكه شريعت مرا كه پيش روي ايشان گذاشته بودم ترك كردند و آواز مرا نشنيدند و در آن سلوك ننمودند، 14 بلكه پيروي سركشي دل خود را نمودند، و از عقب بَعليم كه پدران ايشان آنها را به ايشان آموختند رفتند، 15 از اين جهت يهوه صبايوت خداياسرائيل چنين ميگويد: اينك من افسنتين را خوراك اين قوم خواهم ساخت و آب تلخ به ايشان خواهم نوشانيد. 16 و ايشان را در ميان امّتهايي كه ايشان و پدران ايشان آنها را نشناختند پراكنده خواهم ساخت و شمشير را در عقب ايشان خواهم فرستاد تا ايشان را هلاك نمايم.»
17 يهوه صبايوت چنين ميگويد: «تفكّر كنيد و زنان نوحهگر را بخوانيد تا بيايند و در پي زنان حكيم بفرستيد تا بيايند.» 18 و ايشان تعجيل نموده، براي ما ماتم برپا كنند تا چشمان ما اشكها بريزد و مژگان ما آبها جاري سازد. 19 زيرا كه آواز نوحهگري از صهيون شنيده ميشود كه چگونه غارت شديم و چه بسيار خجل گرديديم چونكه زمين را ترك كرديم و مسكنهاي ما ما را بيرون انداختهانـد. 20 پـس اي زنـان، كلام خداوند را بشنويد و گوشهاي شما كلام دهان او را بپذيرد و شما به دختران خود نوحهگري را تعليم دهيد و هر زن به همسايه خويش ماتم را. 21 زيرا موت به پنجرههاي ما برآمده، به قصرهاي ما داخل شده است تا اطفال را از بيرون و جوانان را از چهارسوها منقطع سازد.
22 خداوند چنين ميگويد: «بگو كه لاشهاي مردمان مثل سرگين بر روي صحرا و مانند بافه در عقب دروگر افتاده است و كسي نيست كه آن را برچيند.»
23 خداوند چنين ميگويد: «حكيم، از حكمت خود فخر ننمايد و جبّار، از تنومندي خويش مفتخر نشود و دولتمند از دولت خود افتخار نكند. 24 بلكه هر كه فخر نمايد از اين فخر بكند كه فهم دارد و مرا ميشناسد كه من يهوه هستم كه رحمت و انصاف و عدالت را در زمين بجا ميآورم زيرا خداوند ميگويد در اين چيزها مسرور ميباشم.»
25 خداوند ميگويد: «اينك اَيّامي ميآيد كه نامختونان را با مختونان عقوبت خواهم رسانيد. 26 يعني مصر و يهودا و ادوم و بنيعمون و موآب و آناني را كه گوشههاي موي خود را ميتراشند و در صحرا ساكنند. زيرا كه جميع اين امّتها نامختونند و تمامي خاندان اسرائيل در دل نامختونند.»
اي كاش سر من مخزن آب ميبود و چشمانم چشمه اشك تا براي كشتگان قومم شب و روز گريه ميكردم! 2 اي كاش منزلي در بيابان ميداشتم و براي فراموش كردن قومم به آنجا پناه ميبردم، چون همگي ايشان زناكار و خائناند!
3 خداوند ميفرمايد: «زبان خود را مثل كمان خم ميكنند تا سخنان دروغ خود را مانند تير رها سازند؛ بجاي راستي، دروغ بر سرزمينشان حكومت ميكند؛ در شرارت ورزيدن پيشرفت ميكنند و مرا در نظر ندارند.»
4 از دوستانتان برحذر باشيد! به برادرتان اعتماد نكنيد! چون برادران همه فريبكارند و دوستان همه سخنچين! 5 دوست، دوست را فريب ميدهد؛ كسي نيست كه سخن راست بگويد؛ ايشان زبان خود را عادت دادهاند كه دروغ بگويد؛ آنها با اين گناهان، خود را خسته و فرسوده ميكنند! 6 خداوند ميفرمايد: «تو در ميان دروغگويان و فريبكاراني زندگي ميكني كه نميخواهند بسوي من بيايند.»
7 بنابراين خداوند قادر متعال چنين ميفرمايد: «آنها را مثل فلز در كوره آتش ميگدازم تا تصفيه شوند؛ جز اين، چه ميتوانم بكنم؟ 8 زبان دروغگوي آنها، مثل تيري زهرآلود است؛ در حضور همسايههاي خود، سخنان دوستانه بر زبان ميرانند، ولي پشت سر، عليه ايشان توطئه ميچينند. 9 آيا بخاطر اين كارها نبايد ايشان را تنبيه كنم؟ آيا نبايد از چنين قومي انتقام بگيرم؟»
10 براي كوههاي سرسبز اين سرزمين و چراگاههاي خرم آن ميگريم و ماتم ميكنم، چون همه سوخته و ويران شدهاند، هيچ موجود زندهاي از آن نميگذرد؛ نه رمهاي هست، نه پرندهاي و نه جانوري؛ همه گريختهاند.
11 خداوند ميفرمايد: «اورشليم را به خرابه تبديل كرده، آن را لانه شغالها خواهم كرد؛ شهرهاي يهودا را خالي از سكنه و ويران خواهم ساخت.»
12 پرسيدم: «خداوندا، چرا اين سرزمين بايد به بيابان خشك و سوزان تبديل شود، بطوري كه كسي جرأت نكند از آن عبور نمايد؟ كدام انسان حكيمي ميتواند اين موضوع را درك كند؟ به چه كسي اين را آشكار كردهاي تا به مردم توضيح دهد؟»
13 خداوند در جواب فرمود: «قوم من از دستورهايي كه به ايشان داده بودم، سرپيچي كرده و به آنچه گفته بودم، عمل ننمودند، 14 بلكه بجاي آن، در پي خواستههاي دل سركش خود رفتند و طبق تعليم اجدادشان، بتهاي بعل را پرستيدند. 15 به اين سبب به ايشان خوراك تلخ خواهم داد و آب زهرآلود خواهم نوشانيد؛ 16 ايشان را در ميان قومهايي كه نه خودشان و نه اجدادشان ميشناختند، پراكنده خواهمساخت؛ حتي در آنجا نيز شمشير هلاكت را به تعقيبشان خواهم فرستاد تا بكلي نابود شوند.»
فرياد استمداد اهالي اورشليم
17 خداوند قادر متعال ميفرمايد: «به آنچه روي خواهد داد بينديشيد! آنگاه بدنبال زنان نوحهخوان بفرستيد، بدنبال ماهرترين آنها! 18 از ايشان بخواهيد تا با شتاب بيايند و آنچنان نوحهسرايي كنند كه چشمانتان از اشك پر شود و از مژههايتان آب جاري گردد! 19 به نالههاي اهالي اورشليم گوش دهيد كه ميگويند: «واي بر ما، چگونه غارت شديم! واي بر ما، چگونه رسوا گشتيم! بايد كه سرزمينمان را ترك كنيم، چون خانههايمان همه ويران شدهاند.»
20 اي زنان به كلام خداوند گوش دهيد و به سخنان او توجه كنيد! به دخترانتان نوحهگري و به همسايگانتان عزاداري بياموزيد. 21 زيرا شبح مرگ از پنجرهها به داخل خانهها و كاخهايتان خزيده است. ديگر بچهها در كوچهها بازي نميكنند و جوانان بر سر گذر جمع نميشوند، چون همه از بين رفتهاند.
22 خداوند ميفرمايد به ايشان بگو: «اجساد مردم مثل فضله در صحرا و مانند بافه در پشت سر دروگر، خواهـد افتاد و كسي نخواهـد بـود كه آنهـا را دفن كند.
23 «مرد دانا به حكمت خود افتخار نكند و شخص نيرومند به قوت خود نبالد و ثروتمند به ثروت خود فخر نكند؛ 24 بلكه هر كه ميخواهد افتخار كند، به اين افتخار كند كه مرا ميشناسد و ميداند كه خداوند هستم و رحمت و انصاف و عدالت را بر زمين بجا ميآورم چيزهايي كه موجب خشنودي و سرور من ميباشند.
راهنما
باب 9 . نبي شكسته دل