ترجمه قدیمی گویا
|
خداوند ميگويد كه «در آن زماناستخوانهاي پادشاهان يهودا و استخوانهاي سرورانش و استخوانهاي كَهَنه و استخوانهاي انبيا و استخوانهاي سكنه اورشليم را از قبرهاي ايشان بيرون خواهند آورد. 2 و آنها را پيش آفتاب و ماه و تمامي لشكر آسمان كه آنها را دوست داشته و عبادت كرده و پيروي نموده و جستجو و سجده كردهاند پهن خواهند كرد و آنها را جمع نخواهند نمود و دفن نخواهند كرد بلكه بر روي زمين سرگين خواهد بود. 3 و يهوه صبايوت ميگويد كه تمامي بقيّه اين قبيله شرير كه باقي ميمانند در هر مكاني كه باقي مانده باشند و من ايشان را بسوي آن رانده باشم مرگ را بر حيات ترجيح خواهند داد.
گناه و مجازات
4 «و ايشان را بگو خداوند چنين ميفرمايد: اگر كسي بيفتد آيا نخواهد برخاست و اگر كسي مرتدّ شود آيا بازگشت نخواهد نمود؟ 5 پس چرا اين قوم اورشليم به ارتداد دايمي مرتدّ شدهاند و به فريب متمسّك شده، از بازگشت نمودن اِبا مينمايند؟ 6 من گوش خود را فرا داشته، شنيدم امّا براستي تكلّم ننمودند و كسي از شرارت خويش توبه نكرده و نگفته است چه كردهام بلكه هر يك مثل اسبي كه به جنگ ميدود به راه خود رجوع ميكند. 7 لقلق نيز در هوا موسم خود را ميداند و فاخته و پرستوك و كلنك زمان آمدنخود را نگاه ميدارند ليكن قوم من اَحكام خداوند را نميدانند. 8 چگونه ميگوييد كه ما حكيم هستيم و شريعت خداوند با ما است. به تحقيق قلم كاذب كاتبان به دروغ عمل مينمايد. 9 حكيمان شرمنده و مدهوش و گرفتار شدهاند. اينك كلام خداوند را ترك نمودهاند پس چه نوع حكمتي دارند. 10 بنابراين زنان ايشان را به ديگران خواهم داد و مزرعههاي ايشان را به مالكان ديگر. زيرا كه جميع ايشان چه خُرد و چه بزرگ پر از طمع ميباشند و همگي ايشان چه نبي و چه كاهن به فريب عمل مينمايند. 11 و جراحات قوم مرا اندك شفايي دادهاند چونكه ميگويند سلامتي است، سلامتي است، با آنكه سلامتي نيست. 12 آيا چون مرتكب رجاسات شدند خجل گرديدند؟ ني ابداً خجل نشدند بلكه حيا را احساس ننمودند بنابراين خداوند ميگويد: در ميان افتادگان خواهند افتاد و حيني كه من به ايشان عقوبت رسانم خواهند لغزيد.»
13 خداوند ميگويد: «ايشان را بالكّل تلف خواهم نمود كه نه انگور بر مو و نه انجير بر درخت انجير يافت شود و برگها پژمرده خواهد شد و آنچه به ايشان بدهم از ايشان زايل خواهد شد.» 14 پس ما چرا مينشينيم؟ جمع بشويد تا به شهرهاي حصاردار داخل شويم و در آنها ساكت باشيم. زيرا كه يهوه خداي ما ما را ساكت گردانيده و آب تلخ به ما نوشانيده است زانرو كه به خداوند گناه ورزيدهايم. 15 براي سلامتي انتظار كشيديم امّا هيچ خير حاصل نشد و براي زمان شفا و اينك آشفتگي پديد آمد. 16 صَهيلِ اسبان او از دان شنيده شد و از صداي شيهه زورآورانش تماميزمين متزلزل گرديد زيرا كه آمدهاند و زمين و هر چه در آن است و شهر و ساكنانش را خوردهاند. 17 زيرا خداوند ميگويد: اينك من در ميان شما مارها و افعيها خواهم فرستاد كه آنها را افسون نتوان كرد و شما را خواهند گزيد.»
18 كاش كه از غم خود تسلي مييافتم. دل من در اندرونم ضعف بهم رسانيده است. 19 اينك آواز تضرّع دختر قوم من از زمين دور ميآيد كه آيا خداوند در صهيون نيست و مگر پادشاهش در آن نيست؟ پس چرا خشم مرا به بُتهاي خود و اباطيل بيگانه به هيجان آوردند؟ 20 موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد و ما نجات نيافتيم. 21 به سبب جراحت دختر قوم خود مجروح شده و ماتم گرفتهام و حيرت مرا فرو گرفته است. 22 آيا بَلَسان در جلعاد نيست و طبيبي در آن ني؟ پس دختر قوم من چرا شفا نيافته است؟
خداوند ميفرمايد: «در آنوقت، دشمن قبرهاي پادشاهان و بزرگان يهودا، قبرهاي كاهنان، انبياء و ساكنان اورشليم را شكافته، استخوانهايشان را بيرون خواهد آورد، 2 و روي زمين در مقابل بتهايشان، آفتاب و ماه و ستارگان، پهن خواهد كرد بتهايي كه مورد پرستش و علاقه آنان بود و از آنها پيروي ميكردند. آن استخوانها ديگر جمعآوري و دفن نخواهند شد، بلكه مانند فضله حيوانات بر روي زمين خواهند ماند. 3 كساني كه از اين قومِ فاسد زنده بمانند، به هر جايي كه ايشان را پراكنده كرده باشم مرگ را بر زندگي ترجيح خواهند داد.»
گناه و مكافات
4 خداوند فرمود تا به قومش چنين بگويم: «كسي كه ميافتد، آيا دوباره بلند نميشود؟ كسي كه راه را اشتباه ميرود، آيا به راه راست باز نميگردد؟ 5 پس چرا قوم من، اهالي اورشليم، دچار گمراهي هميشگي شدهاند؟ چرا به بتهاي دروغين چسبيدهاند و نميخواهند نزد من بازگردند؟ 6 به گفتگوي آنها گوش دادم، ولي يك حرف راست نشنيدم! هيچكساز گناهش پشيمان نيست؟ هيچكس نميگويد: «چه كار زشتي مرتكب شدهام؟» بلكه مثل اسبي كه با سرعت به ميدان جنگ ميرود، همه با شتاب بسوي راههاي گناهآلودشان ميروند! 7 لكلك ميداند چه وقت كوچ كند؛ همينطور فاخته، پرستو و مرغ ماهيخوار؛ هر سال در زماني كه خدا تعيين كرده است، همه آنها باز ميگردند؛ ولي قوم من زمان بازگشت خود را نميدانند و از قوانين من بياطلاع هستند.
8 «چگونه ميگوييد كه دانا هستيد و قوانين مرا ميدانيد، در حاليكه معلمان شما آنها را تغيير دادهاند تا معني ديگري بدهند؟ 9 اين معلمانِ بظاهر داناي شما براي همين گناه تبعيد شده، شرمنده و رسوا خواهند شد. آنها كلام مرا رد كردهاند؛ آيا دانايي اين است؟ 10 بنابراين زنان و مزرعههاي ايشان را به ديگران خواهم داد؛ چون همه آنها از كوچك تا بزرگ طمعكارند؛ حتي انبياء و كاهنان نيز فقط در پيآنند كه مال مردم را به فريب تصاحب كنند. 11 آنها زخمهاي قوم مرا ميپوشانند گويي چيز چندان مهمي نيست؛ ميگويند: «آرامش برقرار است!» درحاليكه آرامشي وجود ندارد. 12 آيا قوم من از بتپرستي شرمندهاند؟ نه، ايشان هرگز احساس شرم و حيا نميكنند! از اين رو من ايشان را مجازات خواهم كرد و ايشان جان داده، در ميان كشتگان خواهند افتاد.»
13 خداوند ميفرمايد: «من تمام محصول زمين ايشان را نابود خواهم ساخت؛ ديگر خوشهاي بر درخت مو و انجيري بر درخت انجير ديده نخواهد شد؛ برگها نيز پژمرده ميشوند! هر آنچه به ايشان دادهام، از ميان خواهد رفت.»
14 آنگاه قوم خدا خواهند گفت: «چرا اينجا نشستهايم؟ بياييد به شهرهاي حصاردار برويم و آنجا بميريم؛ زيرا خداوند، خداي ما، ما را محكوم به نابـودي كرده و جام زهر داده تا بنوشيم، چون ما نسبت به او گناه ورزيدهايم. 15 براي صلح و آرامش انتظار كشيديم، ولي خبري نشد. چشم براه شفا و سلامتي بوديم، ولي وحشت و اضطراب گريبانگير ما شد.»
16 صداي اسبان دشمن از دان، مرز شمالي، شنيده ميشود؛ صداي شيهه اسبان نيرومندشان، همه را به لرزه انداخته است؛ چون دشمن ميآيد تا اين سرزمين و شهرها و اهالي آن را نابود سازد.
17 خداوند ميفرمايد: «من نيروهاي دشمن را مانند مارهاي سمي به جان شما خواهم انداخت مارهايي كه نميتوانيد افسونشان كنيد؛ هر چه تلاش كنيد، باز شما را گزيده، خواهند كشت.»
اندوه ارميا براي قومش
18 درد من، درمان نميپذيرد! دل من بيتاب است! 19 گوش كنيد! نالههاي قوم من از هر گوشه سرزمين شنيده ميشود! آنها ميپرسند: «پس خداوند كجاست؟ آيا پادشاه ما سرزمينمان را ترك گفته است؟»
خداوند جواب ميدهد: «چرا با پرستيدن بتها و خدايان غريب خود، خشم مرا شعلهور كرديد؟»
20 قوم با اندوه ميگويند: «فصل برداشت محصول گذشت؛ تابستان آمد و رفت؛ ولي ما هنوز نجات نيافتهايم!»
راهنما
باب 8 . «موسم حصاد گذشت»