ترجمه قدیمی گویا
|
خداوند ميگويد: «اي اسرائيل اگر بازگشت نمايي، اگر نزد من بازگشت نمايي و اگر رجاسات خود را از خود دور نمايي پراكنده نخواهي شد. 2 و به راستي و انصاف و عدالت به حيات يهوه قسم خواهي خورد و امّتها خويشتن را به او مبارك خواهند خواند و به وي فخر خواهند كرد.»
بلا از طرف شمال
3 زيرا خداوند به مردان يهودا و اورشليم چنين ميگويد: «زمينهاي خود را شيار كنيد و در ميان خارها مكاريد. 4 اي مردان يهودا و ساكنان اورشليم خويشتن را براي خداوند مختون سازيد و غلفه دلهاي خود را دور كنيد مبادا حدّت خشم من به سبب بدي اعمال شما مثل آتش صادر شده، افروخته گردد و كسي آن را خاموش نتواند كرد. 5 در يهودا اخبار نماييد و در اورشليم اعلان نموده، بگوييد و در زمين كَرِنّا بنوازيد و به آواز بلند ندا كرده، بگوييد كه جمع شويد تا به شهرهاي حصاردار داخل شويم. 6 عَلَمي بسوي صهيون برافرازيد و براي پناه فرار كرده، توقّف منماييد زيرا كه من بلايي و شكستي عظيم از طرف شمال ميآورم. 7 شيري از بيشه خود برآمده و هلاككننده امّتها حركت كرده، ازمكان خويش درآمده است تا زمين تو را ويران سازد و شهرهايت خراب شده، غيرمسكون گردد. 8 از اين جهت پلاس پوشيده، ماتم گيريد و ولوله كنيد زيرا كه حدّت خشم خداوند از ما برنگشته است. 9 و خداوند ميگويد كه در آن روز دل پادشاه و دل سروران شكسته خواهد شد و كاهنان متحيّر و انبيا مشوّش خواهند گرديد.»
10 پس گفتم: «آه اي خداوند يهوه! به تحقيق اين قوم و اورشليم را بسيار فريب دادي زيرا گفتي شما را سلامتي خواهد بود و حال آنكه شمشير به جان رسيده است.» 11 در آن زمان به اين قوم و به اورشليم گفته خواهد شد كه باد سموم از بلنديهاي بيابان بسوي دختر قوم من خواهد وزيد نه براي افشاندن و پاك كردن خرمن. 12 باد شديد از اينها براي من خواهد وزيد و من نيز الا´ن بر ايشان داوريها خواهم فرمود. 13 اينك او مثل ابر ميآيد و ارابههاي او مثل گردباد و اسبهاي او از عقاب تيزروترند. واي بر ما زيرا كه غارت شدهايم. 14 اي اورشليم دل خود را از شرارت شستوشو كن تا نجات يابي! تا به كي خيالات فاسد تو در دلت بماند؟ 15 زيرا آوازي از دان اخبار مينمايد و از كوهستان افرايم به مصيبتي اعلان ميكند.
16 امّتها را اطّلاع دهيد، هان به ضدّ اورشليم اعلان كنيد كه محاصرهكنندگان از ولايت بعيد ميآيند و به آواز خود به ضدّ شهرهاي يهودا ندا ميكنند. 17 خداوند ميگويد كه مثل ديدهبانان مزرعه او را احاطه ميكنند چونكه بر من فتنه انگيخته است. 18 راه تو و اعمال تو اين چيزها را بر تو وارد آورده است. اين شرارت تو به حدّيتلخ است كه به دلت رسيده است.
19 احشاي من احشاي من، پردههاي دل من از درد سفته شد و قلب من در اندرونم مشوّش گرديده، ساكت نتوانم شد چونكه تو اي جان من آواز كَرِنّا و نعره جنگ را شنيدهاي. 20 شكستگي بر شكستگي اعلان شده زيرا كه تمام زمين غارت شده است و خيمههاي من بغتةً و پردههايم ناگهان به تاراج رفته است. 21 تا به كي عَلَم را ببينم و آواز كَرِنّا را بشنوم؟ 22 چونكه قوم من احمقند و مرا نميشناسند و ايشان، پسران ابله هستند و هيچ فهم ندارند. براي بدي كردن ماهرند ليكن به جهت نيكوكاري هيچ فهم ندارند.
23 بسوي زمين نظر انداختم و اينك تهي و ويران بود و بسوي آسمان و هيچ نور نداشت. 24 بسوي كوهها نظر انداختم و اينك متزلزل بود و تمام تلّها از جا متحرّك ميشد. 25 نظر كردم و اينك آدمي نبود و تمامي مرغان هوا فرار كرده بودند. 26 نظر كردم و اينك بوستانها بيابان گرديده و همه شهرها از حضور خداوند و از حدّت خشم وي خراب شده بود.
27 زيرا خداوند چنين ميگويد: «تمامي زمين خراب خواهد شد ليكن آن را بالكلّ فاني نخواهم ساخت. 28 از اين سبب جهان ماتم خواهد گرفت و آسمان از بالا سياه خواهد شد زيرا كه اين را گفتم و اراده نمودم و پشيمان نخواهم شد و از آن بازگشت نخواهم نمود.» 29 از آواز سواران و تيراندازان تمام اهل شهر فرار ميكنند و به جنگلها داخل ميشوند و بر صخرهها برميآيند و تمامي شهرها ترك شده، احدي در آنها ساكن نميشود. 30 و تو حيني كه غارت شوي چه خواهي كرد؟ اگر چه خويشتن را به قرمز ملبّس سازي و به زيورهاي طلا بيارايي و چشمان خودرا از سرمه جلا دهي ليكن خود را عبث زيبايي دادهاي چونكه ياران تو تو را خوار شمرده، قصد جان تو دارند. 31 زيرا كه آوازي شنيدم مثل آواز زني كه درد زه دارد و تنگي مثل زني كه نخستزاده خويش را بزايد يعني آواز دختر صهيون را كه آه ميكشد و دستهاي خود را دراز كرده، ميگويد: واي بر من زيرا كه جان من به سبب قاتلان بيهوش شده است.
ترجمه تفسيری
دعوت به توبه
خداوند ميفرمايد: «اي اسرائيل، اگر نزد من بازگردي و دست از بتپرستي برداري و به من وفادار بماني، 2 اگر تنها مرا خداي خود بداني و با انصاف و راستي و درستي زندگي كني، آنگاه همه قومهاي جهان با ديدن تو بسوي من خواهند آمد و از من بركت يافته، به من افتخار خواهند نمود.»
3 خداوند به اهالي يهودا و اورشليم چنين ميفرمايد: «زمينِ سختِ دلتان را شخم بزنيد، و تخم خوب را در ميان خارها نكاريد. 4 دل و وجود خود را از هر آلايش بزداييد، و گرنه آتش خشم من شما را بسبب تمام گناهانتان خواهد سوزاند و كسي نخواهد توانست آن را خاموش كند.
حمله به يهودا
5 «شيپورها را در تمام سرزمين يهودا به صدا درآوريد! با صداي بلند فرياد برآوريد و به اهالي يهودا و اورشليم اعلان كرده، بگوييد كه به شهرهاي امن و حصاردار پناه ببرند! 6 راه اورشليم را با علامت مشخص كنيد! فرار كنيد و درنگ ننماييد! چون من بلا و ويراني مهلكي ازسوي شمال بر شما نازل خواهمكرد. 7 نابود كننده قومها مانند شيري از مخفي گاه خود بيرون آمده، بسوي سرزمين شما در حركت است! شهرهايتان خراب و خالي از سكنه خواهد شد. 8 پس لباس ماتم بپوشيد و گريه و زاري كنيد، زيرا شدت خشم خداوند هنوز كاهش نيافته است. 9 در آن روز، دل پادشاه و بزرگان از ترس فرو ريخته، كاهنان متحير و انبياء پريشان خواهند شد.»
10 (خداوندا، مردم از آنچه تو گفتي فريب خوردهاند! چون تو به اهالي اورشليم وعده آرامش و سلامتي دادي، حال آنكه اكنون شمشير بر گلوي ايشان قرار گرفته است!)
11و12 در آن زمان خداوند از بيابان، بادي سوزان بر ايشان خواهد فرستاد نه بادي ملايم براي زدودن خاشاك خرمن، بلكه طوفاني شديد. به اين ترتيب خداوند هلاكت قوم خود را اعلام ميكند. 13 نگاه كن! دشمن مانند ابر بسوي ما ميآيد؛ عرابههاي او همچون گردبادند و اسبهايش از عقاب تيزروتر. واي بر ما، چون غارت شدهايم!
14 اي اهالي اورشليم دلهاي خود را از شرارت پاك كنيد تا نجات يابيد! تا به كي ميخواهيد افكار ناپاك را در دلتان نگاه داريد؟ 15 قاصدان از شهر «دان» تا كوهستان «افرايم»، همه جا مصيبت شما را اعلام ميكنند. 16 آنها ميآيند تا به ملتها هشدار دهند و به اورشليم بگويند كه دشمن از سرزمين دور ميآيد و عليه شهرهاي يهودا غريو جنگ برميآورد.
17 خداوند ميفرمايد: «همانگونه كه كشاورزان، مزرعهاي را احاطه ميكنند، دشمن هم شهر اورشليم را محاصره خواهد كرد، زيرا قوم من برضد من شورش كردهاند. 18 اي يهودا، اين بلايا نتيجه رفتار و كارهاي خود تو است؛ مجازات تو بسيار تلخ است و همچون شمشيري در قلبت فرو رفته است.»
اندوه ارميا براي قومش
19 دردي طاقتفرسا وجودم را فرا گرفته و دلم بيتاب شده است! ديگر نميتوانم ساكت و آرام بمانم، چون صداي شيپور دشمن و فرياد جنگ در گوشم طنين افكنده است. 20 خرابي از پي خرابي فراميرسد تا سرزمين ما را بكلي ويران كند. ناگهان، در يك چشم بهم زدن، تمام خيمهها غارت ميشوند و خانهها به ويرانه تبديل ميگردند. 21 اين وضع تا به كي طول ميكشد؟ تا به كي بايد خروش جنگ و صداي شيپور جنگ را بشنوم؟
22 خداوند در جواب ميفرمايد: «تا وقتي كه قوم من در حماقتشان بمانند! چون ايشان نميخواهند مرا بشناسند. آنها مثل بچههاي نادان و احمقند؛ براي بدي كردن بسيار استادند، ولي در خوبي كردن هيچ استعدادي ندارند.»
23 به زمين نظر انداختم؛ همه جا ويران بود! به آسمان نگاه كردم؛ آن هم تيره و تار بود! 24 به كوهها نظر كردم؛ به خود ميلرزيدند و تپهها از جا كنده ميشدند. 25 نگاه كردم و ديدم نه آدمي بود و نه پرندهاي؛ همه گريخته بودند.
26 بوستان، بيابان گرديده و تمام شهرها از حضور خداوند و شدت خشم او خراب شده بود. 27 خداوند دستور ويراني سرزمين يهودا را صادر كرده است.
با اين همه، خداوند ميفرمايد: «اين سرزمين بكلي ويران نخواهد شد و گروه كوچكي باقي خواهد ماند. 28 بسبب فرماني كه بر ضد قومم صادر كردهام، تمام مردم دنيا عزا خواهند گرفت و آسمانها سياه خواهند پوشيد. ولي من اراده خود را اعلام كردهام و آن را تغيير نخواهم داد؛ تصميم خود را گرفتهام و از آن بر نخواهم گشت.»
29 اهالي شهرها از صداي نزديك شدن سواران و كمانداران فرار خواهند كرد. عدهاي در بيشهها پنهان خواهند شد و برخي به كوهها خواهند گريخت. شهرها از سكنـه خالي شده، مردم از ترس فرار خواهند كرد. 30 اي كه غارت شدهاي چرا ديگر لباس فاخر ميپوشي و خود را با جواهرات ميآرايي و به چشمانت سرمه ميكشي؟ از اين تلاشها هيچ سودي نميبري، چون يارانت از تو برگشته و قصد جانت را دارند.
راهنما
باب 4 . ويراني قريبالوقوع يهودا
اين باب به تشريح پيشروي سپاهيان غارتگر بابل ميپردازد كه اورشليم را به سال 606 - 586 ق.م. ويران كردند. تا اندازهاي نيز احتمال آن ميرود كه به حملة سكاها (قومي قديمي در شمال درياي سياه) اشاره داشته باشد كه در مقاطعي از زمان از بابليان پيشي گرفتند.
حملة سكاها
در همان سالي كه ارمياء به خدمت فراخوانده شد (626 ق.م.)، قبايل زيادي از بربريان شمال بطرز وحشيانهاي به اقوام جنوب غربي آسيا حمله كردند. اين قوم به هنگام ضعف قدرت در امپراتوري آشور، ضربات سختي را بر آشوريان وارد ساخت. رالينسون (Rawlinson) دربارة آن چنين ميگويد: «آنها از كوههاي قفقاز سرازير شدند و هيچكس نميدانست كه از كجا و به چه منظوري آمدهاند. گروه گروه از سكاها آمدند و در جلگههاي غني و سرسبز جنوب ساكن شدند. آنها كه تعدادشان قابل شمارش نبود مثل مور و ملخ به اين سرزمينها كه چون باغ و بوستان محسوب ميشد، هجوم آوردند و وقتي اين محل را ترك كردند آنچه از خود بجاي گذاشتند، بيابان بيآب و علفي بيش نبود. آنها همه را از كوچك و بزرگ و زن و مرد هلاك كردند. ساكنان اين مناطق بطرز بيرحمانهاي بدست اين متجاوزان قتل عام شدند. عدهاي نيز با زور به اسارت آنها برده شدند. تمامي محصولات اين مناطق به آتش كشيده شد و اين سرزمين به ويرانهاي مبدل گرديد.» خرابههايي كه اين قبايل بربر از خود بجاي گذاشتند به تاخت و تاز مغولها شبيه بودند.