ترجمه قدیمی گویا
|
چگونه خداوند از غضب خود دختر صهيون را به ظلمت پوشانيده و جلال اسرائيل را از آسمان به زمين افكنده است. و قدمگاه خويش را در روزِ خشم خود به ياد نياورده است.
2 خداوند تمامي مسكنهاي يعقوب را هلاك كرده و شفقت ننموده است. قلعههاي دختر يهودا را در غضب خود منهدم ساخته، و سلطنت و سرورانش را به زمين انداخته، بيعصمت ساخته است.
3 در حدّت خشم خود تمامي شاخهاي اسرائيل را منقطع ساخته، دست راست خود را از پيش روي دشمن برگردانيده است. و يعقوب را مثل آتش مشتعل كه از هر طرف ميبلعد سوزانيده است.
4 كمان خود را مثل دشمن زه كرده، با دست راست خود مثل عَدُوْ برپا ايستاده است. و همه آناني را كه در خيمه دختر صهيون نيكو منظر بودند به قتل رسانيده، غضب خويش را مثل آتش ريخته است.
5 خداوند مثل دشمن شده، اسرائيل را هلاك كرده و تمامي قصرهايش را منهدم ساخته و قلعههايش را خراب نموده است. و براي دختر يهودا ماتم و ناله را افزوده است.
6 و سايبان خود را مثل (كَپَري) در بوستان خراب كرده، مكان اجتماع خويش را منهدم ساخته است. يهوه، عيدها و سَبَّتها را در صهيون به فراموشي داده است. و در حدّت خشم خويش پادشاهان و كاهنان را خوار نموده است.
7 خداوند مذبح خود را مكروه داشته و مَقدَس خويش را خوار نموده و ديوارهاي قصرهايش را به دست دشمنان تسليم كرده است. و ايشان در خانه يهوه مثل ايّام عيدها صدا ميزنند.
8 يهوه قصد نموده است كه حصارهاي دختر صهيون را منهدم سازد. پس ريسمانكار كشيده، دست خود را از هلاكت باز نداشته، بلكه خندق و حصار را به ماتم درآورده است كه با هم نوحه ميكنند.
9 دروازههايش به زمين فرو رفته است پشتبندهايش را خراب و خرد ساخته است. پادشاه و سرورانش در ميان امّتها ميباشند و هيچ شريعتي نيست. و انبياي او نيز رؤيا از جانب يهوه نميبينند.
10 مشايخ دختر صهيون بر زمين نشسته، خاموش ميباشند، و خاك بر سر افشانده، پلاس ميپوشند. و دوشيزگان اورشليم سر خود را بسوي زمين ميافكنند.
11 چشمان من از اشكها كاهيده شد و احشايم به جوش آمده و جگرم به سبب خرابي دختر قوم من بر زمين ريخته شده است. چونكه اطفال و شيرخوارگان در كوچههاي شهر ضعف ميكنند.
12 و به مادران خويش ميگويند: گندم و شراب كجا است؟ زيرا كه مثل مجروحان در كوچههاي شهر بيهوش ميگردند، و جانهاي خويش را به آغوش مادران خود ميريزند.
13 براي تو چه شهادت توانم آورد و تو را بهچه چيز تشبيه توانم نمود اي دختر اورشليم! و چه چيز را به تو مقابله نموده، تو را اي دوشيزه دختر صهيون تسلّي دهم! زيرا كه شكستگي تو مثل دريا عظيم است و كيست كه تو را شفا تواند داد.
14 انبياي تو رؤياهاي دروغ و باطل برايت ديدهاند و گناهانت را كشف نكردهاند تا تو را از اسيري برگردانند، بلكه وحيِ كاذب و اسباب پراكندگي براي تو ديدهاند.
15 جميع رهگذريان برتو دستك ميزنند و سُخريّه نموده، سرهاي خود را بر دختر اورشليم ميجنبانند (و ميگويند): آيا اين است شهري كه آن را كمال زيبايي و ابتهاج تمام زمين ميخواندند؟
16 جميع دشمنانت، دهان خود را بر تو گشوده استهزا مينمايند و دندانهاي خود را به هم افشرده، ميگويند كه آن را هلاك ساختيم. البتّه اين روزي است كه انتظار آن را ميكشيديم، حال آن را پيدا نموده و مشاهده كردهايم.
17 يهوه آنچه را كه قصد نموده است بجا آورده و كلامي را كه از ايّام قديم فرموده بود به انجام رسانيده، آن را هلاك كرده و شفقت ننموده است. و دشمنت را برتو مسرور گردانيده، شاخ خصمانت را برافراشته است.
18 دل ايشان نزد خداوند فرياد برآورده، (ميگويد): اي ديوارِ دخترِ صهيون، شبانه روز مثل رود اشك بريز و خود را آرامي مده و مردمك چشمت راحت نبيند!
19 شبانگاه در ابتداي پاسها برخاسته، فرياد برآور و دل خود را مثل آب پيش روي خداوند بريز، و دستهاي خود را به خاطر جان اطفالت كه از گرسنگي به سر هركوچه بيهوش ميگردند، نزداو برافراز، 20 (و بگـو): اي يهـوه بنگـر و ملاحظـه فرما كه چنين عمل را به چه كس نمودهاي! آيا ميشود كه زنان ميوه رحم خـود و اطفالي را كه بـه ناز پرورده بودند بخورنـد؟ و آيا ميشـود كه كاهنان و انبيا در مقدس خداوند كشته شونـد؟
21 جوانان و پيران در كوچهها بر زمين ميخوابند. دوشيزگان و جوانان من به شمشير افتادهاند. در روز غضب خود ايشان را به قتل رسانيده، كُشتي و شفقت ننمودي.
22 ترسهاي مرا از هرطرف مثل روز عيد خواندي و كسي نبود كه در روز غضب يهوه نجات يابد يا باقي ماند. و آناني را كه به ناز پرورده و تربيت نموده بودم دشمن من ايشان را تلف نموده است.
چگونه خداوند اورشليم را با ابر خشم و غضب خويش پوشانيد و جلال آسماني اسرائيل را تباه كرد. او در روز خشم خود، حتي خانه خويش را به ياد نياورد.
2 خداوند به خانههاي اسرائيل رحم نكرد و تمام آنها را ويران نمود. او قلعههاي اورشليم را در هم شكست و اسرائيل را با تمام بزرگانش بيحرمت نمود.
3 او به هنگام خشم خود حاكمان اسرائيل را نابود كرد و هنگام حمله دشمن از قوم خود حمايت ننمود. آتش خشم او سراسر خاك اسرائيل را به نابودي كشاند.
4 او مانند يك دشمن، تير و كمانش را بسوي ما نشانه گرفت و جوانان برومند ما را كشت. او خشم خود را همچون شعله آتش بر خيمههاي اورشليم فرود آورد.
5 بلي، خداوند همچون يك دشمن، اسرائيل را هلاك كرد و قصرها و قلعههايش را ويران نمود و بر غم و غصه ساكنان يهودا افزود.
6 او خانه خود را كه محل عبادت بود ويران نموده است و ديگر كسي روزهاي «سَبَت» و عيدهاي مقدس را گرامي نميدارد. او در شدت خشم خويش پادشاهان و كاهنان را خوار نموده است.
7 خداوند قربانگاه خود را واگذارد و خانه خويش را ترك گفت. ديوارهاي قصرهاي اورشليم را بدست دشمن داد تا خراب كنند. اينك دشمن در خانه خدا كه زماني در آن عبادت ميكرديم، فرياد شادي وپيروزي سر ميدهد.
8 خداوند قصد نمود حصارهاي اورشليم را در هم بكوبد. او شهر را اندازهگيري كرد تا هيچ قسمتش از خرابي در امان نماند؛ و اينك برجها و حصارهاي اورشليم فرو ريختهاند.
9 دروازههاي اورشليم به زمين افتادهاند و پشتبندهايشان شكستهاند. پادشاهان و بزرگان اسرائيل به سرزمينهاي دور دست تبعيد شدهاند. ديگر شريعت خدا تعليم داده نميشود و انبياء نيز از جانب خداوند رؤيا نميبينند.
10 ريش سفيدان اورشليم پلاس برتن كرده، خاموش بر زمين نشستهاند و از شدت غم بر سر خود خاك ميريزند. دختران جوان اورشليم از شرم سر خود را به زير ميافكنند.
11 چشمانم از گريه تار شده است. از ديدن مصيبتي كه بر سر قومم آمده، غمي جانكاه وجودم را فراگرفته است. كودكان و شير خوارگان در كوچههاي شهر از حال رفتهاند.
12 آنها مانند مجروحان جنگي در كوچهها افتادهاند؛ گرسنه و تشنه، مادران خود را ميخوانند و در آغوش ايشان جان ميدهند.
13 اي اورشليم، غم تو را با غم چه كسي ميتوانم مقايسه كنم؟ چه بگويم و چگونه تو را دلداري دهم؟ زخم تو همچون دريا عميق است. چه كسي ميتواند شفايت دهد؟
14 انبيايت به دروغ براي تو نبوت كردند و گناهانت را به تو نشان ندادند. آنها با دادن پيامهاي دروغ تو را فريب دادند و باعث اسارتت شدند.
15 اينك هر رهگذري كه از كنارت ميگذرد با استهزاء سر خود را تكان داده ميگويد: «آيا اين است آن شهري كه به زيباترين و محبوبترين شهر دنيا معروف بود!»
16 تمام دشمنانت تو را مسخره ميكنند و با نفرت ميگويند: «بالاخره نابودش كرديم! انتظار چنين روزي را ميكشيديم و آن را با چشمان خود ديديم.»
17 اما اين كار، كار خداوند بود. او آنچه را سالها پيش فرموده بود انجام داد. همانگونه كه بارها اخطاركرده بود، به اورشليم رحم نكرد و آن را از بين برد و باعث شد دشمنانش از خرابي شهر شاد شوند و به قدرتشان ببالند.
18 اي مردم اورشليم در حضور خداوند گريه كنيد؛ اي ديوارهاي اورشليم، شب و روز همچون سيل، اشك بريزيد و چشمان خود را از گريستن بازمداريد.
19 شب هنگام برخيزيد و نالههاي دل خود را همچون آب در حضور خداوند بريزيد! دستهاي خود را بسوي او بلند كنيد و براي فرزندانتان كه در كوچهها از گرسنگي ميميرند، التماس نماييد!
20 خداوندا، اين قوم تو هستند كه آنها را به چنين بلايي دچار كردهاي. ببين چگونه مادران كودكانشان را كه در آغوش خود پروردهاند، ميخورند؛ و كاهنان و انبياء در خانه خداوند كشته ميشوند.
21 ببين چگونه پير و جوان، دختر و پسر، به شمشير دشمن كشته شده و دركوچهها افتادهاند. تو در روز غضبت بر ايشان رحم نكردي و ايشان را كشتي.
راهنما
باب 2 . غضب خداوند