ترجمه قدیمی گویا
|
مرثيه براي سروران اسرائيل
«پس تو اين مرثيه را براي سروراناسرائيل بخوان 2 و بگو: مادر تو چه بود. او در ميان شيران شير ماده ميخوابيد و بچههاي خود را در ميان شيران ژيان ميپرورد. 3 و يكي از بچههاي خود را تربيت نمود كه شير ژيان گرديد و به دريدن شكار آموخته شد و مردمان را خورد. 4 و چون امّتها خبر او را شنيدند، در حفره ايشان گرفتار گرديد و او را در غُلها به زمين مصر بردند. 5 و چون مادرش ديد كه بعد از انتظار كشيدن اميدش بريده شد، پس از بچههايش ديگري را گرفته، او را شيري ژيان ساخت. 6 و او در ميان شيران گردش كرده، شير ژيان گرديد و به دريدن شكار آموخته شده، مردمان را خورد. 7 و قصرهاي ايشان را ويران و شهرهاي ايشان را خراب نمود و زمين و هرچه در آن بود از آواز غرّش او تهي گرديد. 8 و امّتها از كشورها از هر طرف بر او هجوم آورده، دام خود را بر او گسترانيدند كه به حفره ايشان گرفتار شد. 9 و او را در غُلْها كشيده، در قفس گذاشتند و نزد پادشاه بابل بردند واو را در قلعهاي نهادند تا آواز او ديگر بر كوههاي اسرائيل مسموع نشود.
10 «مادر تو مثل درخت مَوْ مانند خودت نزد آبها غرس شده، به سبب آبهاي بسيار ميوه آوردوشاخه بسيار داشت. 11 و شاخههاي قوّي براي عصاهاي سلاطين داشت. و قدّ آن در ميان شاخههاي پر برگ به حدّي بلند شد كه از كثرت اغصانش ارتفاعش نمايان گرديد. 12 امّا به غضب كنده و به زمين انداخته شد. و باد شرقي ميوهاش را خشك ساخت و شاخههاي قويّاش شكسته و خشك گرديده، آتش آنها را سوزانيد. 13 و الا´ن در بيابان در زمين خشك و تشنه مغروس است. 14 و آتش از عصاهاي شاخههايش بيرون آمده، ميوهاش را سوزانيد. به نوعي كه يك شاخه قوّي براي عصاي سلاطين نمانده است. اين مرثيه است و مرثيه خواهد بود.»
مرثيهاي براي رهبران اسرائيل
خداوند فرمود كه براي رهبران اسرائيل اين مرثيه را بخوانم:
2 «مادر تو كه بود؟ او ماده شيري بود كه فرزندانش را ميان شيران ژيان بزرگ ميكرد! 3 او يكي از بچههاي خود را تربيت كرد تا شيري ژيان گردد. آن شيربچه شكار كردن را آموخت و آدمخوار شد. 4 وقتي خبر او به گوش قومها رسيد، آنها شكارچيان خود را فرستادند و او را در دام انداختند و به زنجير كشيده، به مصر بردند.
5 «وقتي مادرش از او قطع اميد كرد، يكي ديگر از بچههاي خود را گرفت و او را تربيت نمود تا شيري نيرومند گردد. 6 وقتي او بزرگ شد، شكار كردن را آموخت و آدمخوار شد و رهبر شيران گرديد. 7 او كاخها را خراب و شهرها را ويران كرد. مزرعهها را باير نمود و محصولاتشان را از بين برد. مردم همه از شنيدن غرش او، به خود ميلرزيدند! 8 پس قومهاي جهان از هر سو بر او هجوم آورده، به دامش انداختند و اسيرش كردند. 9 سپس او را به زنجير كشيدند و در قفس گذاشتند و بحضور پادشاه بابل بردند. در آنجا او را تحت مراقبت نگه داشتند تا بار ديگر غرشش در كوههاي اسرائيل شنيده نشود.
10 «مادر تو همچون درخت انگوري بود كه در كنار نهر آب، در اثر آب فراوان، هميشه تر و تازه و پر شاخ و برگ بود. 11 شاخههاي قوي و محكم آن براي عصاي سلاطين مناسب بود. آن درخت از درختان ديگر بلندتر گرديد بحدي كه از دور جلب توجه ميكرد. 12 اما دستاني خشمگين، آن درخت را ريشه كن كرده، بر زمين انداخت. باد شرقي شاخههاي نيرومندش را شكست و خشك كرد و آتش، آنها را سوزاند. 13 اكنون آن درخت در بيابان كاشته شده است، در زميني خشك و بيآب! 14 از درون ميپوسد و ميوهاش از بين ميرود، و از آن يك شاخه محكم نيز براي عصاي سلاطين باقي نميماند.»
راهنما
باب 19 . مرثيهاي بر سرنگوني تخت داود