16 بی وفایی اورشلیم

ترجمه قدیمی گویا

ترجمه قدیمی(کتاب حزقیال)



بي‌وفايي‌ اورشليم‌
و كلام‌ خداوند بر من‌ نازل‌ شده‌، گفت‌:2 «اي‌ پسر انسان‌ اورشليم‌ را از رجاساتش‌ آگاه‌ ساز! 3 و بگو خداوند يهوه‌ به‌ اورشليم‌ چنين‌ مي‌فرمايد: اصل‌ و ولادت‌ تو از زمين‌ كنعان‌ است‌. پدرت‌ اَموري‌ و مادرت‌ حِتّي‌ بود. 4 و امّا ولادت‌ تو. در روزي‌ كه‌ متولّد شدي‌، نافت‌ را نبريدند و تو را به‌ آب‌ غسل‌ ندادند و طاهر نساختند و نمك‌ نماليدند و به‌ قنداقه‌ نپيچيدند. 5 چشمي‌ بر تو شفقت‌ ننمود و بر تو مرحمت‌ نفرمود تا يكي‌ از اين‌ كارها را براي‌ تو بعمل‌ آورد. بلكه‌ در روز ولادتت‌ جان‌ تو را خوار شمرده‌، تو را بر روي‌ صحرا انداختند. 6 و من‌ از نزد تو گذر نمودم‌ و تو را در خونت‌ غلطان‌ ديدم‌. پس‌ تو را گفتم‌: اي‌ كه‌ به‌ خونت‌ آلوده‌ هستي‌ زنده‌ شو! بلي‌ گفتم‌: اي‌ كه‌ به‌ خونت‌ آلوده‌ هستي‌، زنده‌ شو! 7 و تو را مثل‌ نباتاتِ صحرا بسيار افزودم‌ تا نمّو كرده‌، بزرگ‌ شدي‌ و به‌ زيبايي‌ كامل‌ رسيدي‌. پستانهايت‌ برخاسته‌ و مويهايت‌ بلند شد، ليكن‌ برهنه‌ و عريان‌ بودي‌.
8 «و چون‌ از تو گذر كردم‌ برتو نگريستم‌ و اينك‌ زمان‌ تو زمان‌ محبّت‌ بود. پس‌ دامن‌ خود را بر تو پهن‌ كرده‌، عرياني‌ تو را مستور ساختم‌ وخداوند يهوه‌ مي‌گويد كه‌ با تو قسم‌ خوردم‌ و با تو عهد بستم‌ و از آن‌ من‌ شدي‌. 9 و تو را به‌ آب‌ غسل‌ داده‌، تو را از خونت‌ طاهر ساختم‌ و تو را به‌ روغن‌ تدهين‌ كردم‌. 10 و تو را به‌ لباس‌ قلاّبدوزي‌ ملبّس‌ ساختم‌ و نعلين‌ پوست‌ خز به‌ پايت‌ كردم‌ و تو را به‌ كتان‌ نازك‌ آراسته‌ و به‌ ابريشم‌ پيراسته‌ ساختم‌. 11 و تو را به‌ زيورها زينت‌ داده‌، دستبندها بر دستت‌ و گردن‌بندي‌ بر گردنت‌ نهادم‌. 12 و حلقه‌اي‌ در بيني‌ و گوشواره‌ها در گوشهايت‌ و تاج‌ جمالي‌ بر سرت‌ نهادم‌. 13 پس‌ با طلا و نقره‌ آرايش‌ يافتي‌ و لباست‌ از كتان‌ نازك‌ و ابريشم‌ قلاّبدوزي‌ بود و آرد مَيده‌ و عسل‌ و روغن‌ خوردي‌ و بي‌نهايت‌ جميل‌ شده‌، به‌ درجه‌ ملوكانه‌ ممتاز گشتي‌. 14 و آوازه‌ تو به‌ سبب‌ زيباييت‌ در ميان‌ امّت‌ها شايع‌ شد. زيرا خداوند يهوه‌ مي‌گويد كه‌ آن‌ زيبايي‌ از جمال‌ من‌ كه‌ بر تو نهاده‌ بودم‌ كامل‌ شد.
15 «امّا بر زيبايي‌ خود توكّل‌ نمودي‌ و به‌ سبب‌ آوازه‌ خويش‌ زناكار گرديدي‌ و زناي‌ خويش‌ را بر هر رهگذري‌ ريختي‌ و از آن‌ او شد. 16 و از لباسهاي‌ خود گرفتي‌ و مكان‌هاي‌ بلند رنگارنگ‌ براي‌ خود ساخته‌، بر آنها زنا نمودي‌ كه‌ مثل‌ اين‌ كارها واقع‌ نشده‌ و نخواهد شد. 17 و زيورهاي‌ زينت‌ خود را از طلا و نقره‌، من‌ كه‌ به‌ تو داده‌ بودم‌، گرفته‌، تمثالهاي‌ مردان‌ را ساخته‌ با آنها زنا نمودي‌. 18 و لباس‌ قلاّبدوزي‌ خود را گرفته‌، به‌ آنها پوشانيدي‌ و روغن‌ و بخور مرا پيش‌ آنها گذاشتي‌. 19 و نان‌ مرا كه‌ به‌ تو داده‌ بودم‌ و آرد مَيده‌ و روغن‌ و عسل‌ را كه‌ رزق‌ تو ساخته‌ بودم‌، پيش‌ آنها براي‌ هديه‌ خوشبويي‌ نهادي‌ و چنين‌ شد. قول‌ خداوند يهوه‌ اين‌ است‌. 20 و پسران‌ و دخترانت‌ را كه‌ براي‌ من‌ زاييده‌ بودي‌ گرفته‌، ايشان‌را به‌ جهت‌ خوراك‌ آنها ذبح‌ نمودي‌. آيا زنا كاري‌ تو كم‌ بود 21 كه‌ پسران‌ مرا نيز كشتي‌ و ايشان‌ را تسليم‌ نمودي‌ كه‌ براي‌ آنها از آتش‌ گذرانيده‌ شوند؟ 22 و در تمامي‌ رجاسات‌ و زناي‌ خود، ايّام‌ جواني‌ خود را حيني‌ كه‌ عريان‌ و برهنه‌ بودي‌ و در خون‌ خود مي‌غلطيدي‌ بياد نياوردي‌.»
23 و خداوند يهوه‌ مي‌گويد: «واي‌ بر تو! واي‌ بر تو! زيرا بعد از تمامي‌ شرارت‌ خود، 24 خراباتها براي‌ خود بنا نمودي‌ و عمارات‌ بلند در هر كوچه‌ براي‌ خود ساختي‌. 25 بسر هر راه‌ عمارتهاي‌ بلند خود را بنا نموده‌، زيبايي‌ خود را مكروه‌ ساختي‌ و براي‌ هر راهگذري‌ پايهاي‌ خويش‌ را گشوده‌، زناكاريهاي‌ خود را افزودي‌. 26 و با همسايگان‌ خود پسران‌ مصر كه‌ بزرگ‌ گوشت‌ مي‌باشند، زنا نمودي‌ و زناكاري‌ خود را افزوده‌، خشم‌ مرا به‌ هيجان‌ آوردي‌. 27 لهذا اينك‌ من‌ دست‌ خود را بر تو دراز كرده‌، وظيفه‌ تو را قطع‌ نمودم‌ و تو را به‌ آرزوي‌ دشمنانت‌ يعني‌ دختران‌ فلسطينيان‌ كه‌ از رفتار قبيح‌ تو خجل‌ بودند، تسليم‌ نمودم‌. 28 و چونكه‌ سير نشدي‌، با بني‌ آشور نيز زنا نمودي‌ و با ايشان‌ نيز زنا نموده‌، سير نگشتي‌. 29 و زناكاريهاي‌ خود را از زمين‌ كنعان‌ تا زمين‌ كلدانيان‌ زياد نمودي‌ و از اين‌ هم‌ سير نشدي‌.»
30 خداوند يهوه‌ مي‌گويد: «دل‌ تو چه‌ قدر ضعيف‌ است‌ كه‌ تمامي‌ اين‌ اعمال‌ را كه‌ كارِ زنِ زانيه‌ سليطه‌ مي‌باشد، بعمل‌ آوردي‌. 31 كه‌ بسر هر راه‌ خرابات‌ خود را بنا نمودي‌ و در هر كوچه‌ عمارات‌ بلند خود را ساختي‌ و مثل‌ فاحشه‌هاي‌ ديگر نبودي‌ چونكه‌ اجرت‌ را خوار شمردي‌. 32 اي‌ زن‌ زانيه‌ كه‌ غريبان‌ را به‌ جاي‌ شوهر خود مي‌گيري‌! 33 به‌ جميع‌ فاحشه‌ها اجرت‌ مي‌دهند.امّا تو به‌ تمامي‌ عاشقانت‌ اجرت‌ مي‌دهي‌ و ايشان‌ را اجير مي‌سازي‌ كه‌ از هر طرف‌ به‌ جهت‌ زناكاريهايت‌ نزد تو بيايند. 34 و عادت‌ تو در زناكاري‌ات‌ برعكس‌ ساير زنان‌ است‌. چونكه‌ كسي‌ به‌ جهت‌ زناكاري‌ از عقب‌ تو نمي‌آيد و تو اجرت‌ مي‌دهي‌ و كسي‌ به‌ تو اجرت‌ نمي‌دهد. پس‌ عادت‌ تو بر عكس‌ ديگران‌ است‌.
35 «بنابراين‌ اي‌ زانيه‌! كلام‌ خداوند را بشنو! 36 خداوند يهوه‌ چنين‌ مي‌گويد: چونكه‌ نقد تو ريخته‌ شد و عرياني‌ تو از زناكاري‌ات‌ با عاشقانت‌ و با همه‌ بتهاي‌ رجاساتت‌ و از خون‌ پسرانت‌ كه‌ به‌ آنها دادي‌ مكشوف‌ گرديد، 37 لهذا هان‌ من‌ جميع‌ عاشقانت‌ را كه‌ به‌ ايشان‌ مُلتَذّ بودي‌ و همه‌ آناني‌ را كه‌ دوست‌ داشتي‌، با همه‌ كساني‌ كه‌ از ايشان‌ نفرت‌ داشتي‌ جمع‌ خواهم‌ نمود. و ايشان‌ را از هر طرف‌ نزد تو فراهم‌ آورده‌، برهنگي‌ تو را به‌ ايشان‌ مكشوف‌ خواهم‌ ساخت‌، تا تمامي‌ عريانيت‌ را ببينند. 38 و بر تو فتواي‌ زناني‌ را كه‌ زنا مي‌كنند و خونريز مي‌باشند، خواهم‌ داد. و خون‌ غضب‌ و غيرت‌ را بر تو وارد خواهم‌ آورد. 39 و تو را به‌ دست‌ ايشان‌ تسليم‌ نموده‌، خراباتهاي‌ تو را خراب‌ و عمارات‌ بلند تو را منهدم‌ خواهند ساخت‌. و لباست‌ را از تو خواهند كند و زيورهاي‌ قشنگ‌ تو را خواهند گرفت‌ و تو را عريان‌ و برهنه‌ خواهند گذاشت‌. 40 و گروهي‌ بر تو آورده‌، تو را به‌ سنگها سنگسار خواهند كرد و به‌ شمشيرهاي‌ خود تو را پاره‌پاره‌ خواهند نمود. 41 و خانه‌هاي‌ تو را به‌ آتش‌ سوزانيده‌، در نظر زنان‌ بسيار بر تو عقوبت‌ خواهند رسانيد. پس‌ من‌ تو را از زنا كاري‌ بازخواهم‌ داشت‌ و بار ديگر اجرت‌ نخواهي‌ داد. 42 و حدّت‌ خشم‌ خود را بر تو فرو خواهم‌ نشانيد و غيرت‌ من‌ از تو خواهد برگشت‌ و آرام‌ گرفته‌، بارديگر غضب‌ نخواهم‌ نمود. 43 چونكه‌ ايّام‌ جواني‌ خود را به‌ ياد نياورده‌، مرا به‌ همه‌ اين‌ كارها رنجانيدي‌، از اين‌ جهت‌ خداوند يهوه‌ مي‌گويد كه‌ اينك‌ نيز رفتار تو را بر سرت‌ وارد خواهم‌ آورد و علاوه‌ بر تمامي‌ رجاساتت‌ ديگر اين‌ عمل‌ قبيح‌ را مرتكب‌ نخواهي‌ شد.
44 «اينك‌ هر كه‌ مَثَل‌ مي‌آورد اين‌ مَثَل‌ را بر تو آورده‌، خواهد گفت‌ كه‌ مَثَل‌ مادر، مَثَل‌ دخترش‌ مي‌باشد. 45 تو دختر مادر خود هستي‌ كه‌ از شوهر و پسران‌ خود نفرت‌ مي‌داشت‌. و خواهر خواهران‌ خود هستي‌ كه‌ از شوهران‌ و پسران‌ خويش‌ نفرت‌ مي‌دارند. مادر شما حِتّي‌ بود و پدر شما اَموري‌. 46 و خواهر بزرگ‌ تو سامره‌ است‌ كه‌ با دختران‌ خود بطرف‌ چپ‌ تو ساكن‌ مي‌باشد. و خواهر كوچك‌ تو سدوم‌ است‌ كه‌ با دختران‌ خود بطرف‌ راست‌ تو ساكن‌ مي‌باشد. 47 امّا تو در طريق‌هاي‌ ايشان‌ سلوك‌ نكردي‌ و مثل‌ رجاسات‌ ايشان‌ عمل‌ ننمودي‌. بلكه‌ گويا اين‌ سهل‌ بود كه‌ تو در همه‌ رفتار خود از ايشان‌ زياده‌ فاسد شدي‌.»
48 پس‌ خداوند يهوه‌ مي‌گويد: «به‌ حيات‌ خودم‌ قسم‌ كه‌ خواهر تو سدوم‌ و دخترانش‌ موافق‌ اعمال‌ تو و دخترانت‌ عمل‌ ننمودند. 49 اينك‌ گناه‌ خواهرت‌ سَدُوم‌ اين‌ بود كه‌ تكبّر و فراواني‌ نان‌ و سعادتمندي‌ رفاهيّت‌ براي‌ او و دخترانش‌ بود و فقيران‌ و مسكينان‌ را دستگيري‌ ننمودند، 50 و مغرور شده‌، در حضور من‌ مرتكب‌ رجاسات‌ گرديدند. لهذا چنانكه‌ صلاح‌ ديدم‌ ايشان‌ را از ميان‌ برداشتم‌. 51 و سامره‌ نصف‌ گناهانت‌ را مرتكب‌ نشد، بلكه‌ تو رجاسات‌ خود را از آنها زياده‌ نمودي‌ و خواهران‌ خود را به‌ تمامي‌ رجاسات‌ خويش‌ كه‌ بعمل‌ آوردي‌ مبرّي‌' ساختي‌. 52 پس‌ تو نيز كه‌ بر خواهران‌ خود حكم‌ دادي‌ خجالت‌ خود را متحمّل‌ بشو. زيرا به‌ گناهانت‌ كه‌ در آنها بيشتر از ايشان‌ رجاسات‌ نمودي‌ ايشان‌ از تو عادل‌تر گرديدند. له'ذا تو نيز خجل‌ شو و رسوايي‌ خود را متحمّل‌ باش‌ چونكه‌ خواهران‌ خود را مبرّي‌' ساختي‌. 53 و من‌ اسيري‌ ايشان‌ يعني‌ اسيري‌ سَدُوم‌ و دخترانش‌ و اسيري‌ سامره‌ و دخترانش‌ و اسيري‌ اسيران‌ تو را در ميان‌ ايشان‌ خواهم‌ برگردانيد. 54 تا خجالت‌ خود را متحمّل‌ شده‌، از هر چه‌ كرده‌اي‌ شرمنده‌ شوي‌ چونكه‌ ايشان‌ را تسلّي‌ داده‌اي‌. 55 و خواهرانت‌ يعني‌ سدّوم‌ و دخترانش‌ به‌ حالت‌ نخستين‌ خود خواهند برگشت‌. و سامره‌ و دخترانش‌ به‌ حالت‌ نخستين‌ خود خواهند برگشت‌. و تو و دخترانت‌ به‌ حالت‌ نخستين‌ خود خواهيد برگشت‌. 56 امّا خواهر تو سدوم‌ در روز تكبّر تو به‌ زبانت‌ آورده‌ نشد. 57 قبل‌ از آنكه‌ شرارت‌ تو مكشوف‌ بشود. مثل‌ آن‌ زماني‌ كه‌ دختران‌ اَرام‌ مذمت‌ مي‌كردند و جميع‌ مجاورانش‌ يعني‌ دختران‌ فلسطينيان‌ كه‌ تو را از هر طرف‌ خوار مي‌شمردند.»
58 پس‌ خداوند مي‌فرمايد كه‌ «تو قباحت‌ و رجاسات‌ خود را متحمّل‌ خواهي‌ شد. 59 زيرا خداوند يهوه‌ چنين‌ مي‌گويد: به‌ نهجي‌ كه‌ تو عمل‌ نمودي‌ من‌ با تو عمل‌ خواهم‌ نمود، زيرا كه‌ قَسَم‌ را خوار شمرده‌، عهد را شكستي‌. 60 ليكن‌ من‌ عهد خود را كه‌ در ايّام‌ جواني‌ات‌ با تو بستم‌ به‌ ياد خواهم‌ آورد و عهد جاوداني‌ با تو استوار خواهم‌ داشت‌. 61 و هنگامي‌ كه‌ خواهران‌ بزرگ‌ و كوچك‌ خود را پذيرفته‌ باشي‌، آنگاه‌ راههاي‌ خود را به‌ ياد آورده‌، خجل‌ خواهي‌ شد. و من‌ ايشان‌ را به‌ جاي‌ دختران‌ به‌ تو خواهم‌ داد، ليكن‌ نه‌ از عهد تو. 62 و من‌ عهد خود را با تو استوار خواهم‌ ساخت‌ و خواهي‌ دانست‌ كه‌ من‌ يهوه‌ هستم‌. 63 تا آنكه‌ به‌ياد آورده‌، خجل‌ شوي‌. و خداوند يهوه‌ مي‌فرمايد كه‌ چون‌ من‌ همه‌ كارهاي‌ تو را آمرزيده‌ باشم‌، بار ديگر به‌ سبب‌ رسوايي‌ خويش‌ دهان‌ خود را نخواهي‌ گشود.»
ترجمه تفسیری


اورشليم‌، همسر بي‌وفا
بار ديگر خداوند با من‌ سخن‌ گفت‌ و فرمود:
«اي‌ انسان‌ خاكي‌، اورشليم‌ را از گناهان‌ و اعمال‌ كثيفش‌ آگاه‌ ساز، 3 و به‌ او از جانب‌ من‌ چنين‌ بگو:
«تو در سرزمين‌ كنعان‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشودي‌. پدرت‌ اموري‌ بود و مادرت‌، حيتي‌! 4 وقتي‌ به‌ دنيا آمدي‌، كسي‌ اهميتي‌ به‌ تو نداد؛ نه‌ نافت‌ را بريدند، نه‌ تو را شستند و نه‌ در قنداقه‌ پيچيدند. 5 هيچكس‌ كوچكترين‌ توجهي‌ به‌ تو نداشت‌ و دلش‌ به‌ حال‌ تو نمي‌سوخت‌ و كسي‌ حاضر نبود از تو نگهداري‌ كند. روزي‌ كه‌ متولد شدي‌، چون‌ از تو كراهت‌ داشتند، تو را در بيابان‌ انداختند و همانجا رهايت‌ كردند.
6و7 «همان‌ وقت‌ از كنار تو عبور كردم‌ و ديدم‌ كه‌ در خونت‌ مي‌غلطي‌. پس‌ به‌ تو گفتم‌: زنده‌ بمان‌! تو را همچون‌ گياه‌ صحرا پرورش‌ دادم‌، و تو رشد كردي‌ و دوشيزه‌اي‌ زيبا شدي‌؛ سينه‌هايت‌ برآمد و موهايت‌ بلند شد، اما عريان‌ بودي‌.
8 «مدتي‌ بعد كه‌ از كنارت‌ گذشتم‌ به‌ تو نگاه‌ كردم‌؛ اينبار آماده‌ ازدواج‌ بودي‌، پس‌ ردايم‌ را بر تو انداختم‌، عرياني‌ات‌ را پوشاندم‌ و سوگند ياد كرده‌، با تو پيمان‌ ازدواج‌ بستم‌ و تو از آن‌ من‌ شدي‌. 9 سپس‌شستشويت‌ دادم‌ تا از خونت‌ پاك‌ شوي‌ و بر بدنت‌ روغن‌ ماليدم‌. 10 لباسهاي‌ زيباي‌ قلابدوزي‌ شده‌، از جنس‌ كتان‌ لطيف‌ و ابريشم‌ به‌ تو دادم‌ و كفش‌ از پوست‌ خز به‌ پايت‌ كردم‌. 11 تو را با زيورآلات‌ آراستم‌، النگوها به‌ دستت‌ كردم‌ و گردن‌ بند به‌ گردنت‌ انداختم‌، 12 حلقه‌ در بيني‌ات‌ و گوشواره‌ در گوشهايت‌ و تاجي‌ زيبا بر سرت‌ گذاشتم‌. 13 به‌ اين‌ ترتيب‌، با طلا و نقره‌ آراسته‌ و زيبا شدي‌. لباس‌هاي‌ زيباي‌ قلابدوزي‌ شده‌، از كتان‌ لطيف‌ و ابريشم‌ پوشيدي‌ و بهترين‌ خوراكها را خوردي‌. زيبايي‌ تو خيره‌ كننده‌ بود و همچون‌ ملكه‌ شدي‌. 14 زيبايي‌ات‌ بسبب‌ كمالاتي‌ كه‌ من‌ به‌ تو بخشيده‌ بودم‌، كامل‌ گرديد و زبانزد همه‌ قومها شد.
15 «اما تو فكر كردي‌ كه‌ مي‌تواني‌ جدا از من‌ نيز كمال‌ خود را حفظ‌ كني‌. بنابراين‌ از زيبايي‌ و آوازه‌ات‌ سرمست‌ شدي‌ و در ورطه‌ زناكاري‌ افتادي‌ و همچون‌ يك‌ فاحشه‌، خود را در اختيار هر رهگذري‌ گذاشتي‌. 16 آن‌ رختهاي‌ زيبايي‌ را كه‌ به‌ تو داده‌ بودم‌، براي‌ ساختن‌ بتخانه‌ها و تزيين‌ بستر فاحشگي‌ات‌ بكار بردي‌. چنين‌ چيزي‌ هرگز رخ‌ نداده‌ و نخواهد داد. 17 آن‌ جواهرات‌ و طلا و نقره‌اي‌ را كه‌ به‌ تو داده‌ بودم‌، گرفتي‌ و با آنها مجسمه‌ مردان‌ را ساختي‌ و آنها را پرستش‌ نموده‌، به‌ من‌ خيانت‌ كردي‌.
18 «لباسهاي‌ زيباي‌ قلابدوزي‌ شده‌اي‌ را كه‌ به‌ تو بخشيده‌ بودم‌، به‌ بتهايت‌ پوشاندي‌! روغن‌ و بخور مرا براي‌ پرستش‌ بتها بكار بردي‌! 19 آرد و روغن‌ و عسل‌ مرغوبي‌ را كه‌ براي‌ خوراك‌ به‌ تو داده‌ بودم‌، براي‌ آنها نذر كردي‌ تا از تو راضي‌ باشند! 20 پسران‌ و دختراني‌ را كه‌ براي‌ من‌ زاييده‌ بودي‌، گرفتي‌ و براي‌ خدايانت‌ قرباني‌ كردي‌! آيا زناكاري‌ كافي‌ نبود كه‌ به‌ چنين‌ جنايتي‌ هم‌ دست‌ زدي‌؟ 21 تو فرزندان‌ مرا كشتي‌ و براي‌ بتها قرباني‌ كردي‌ و سوزاندي‌ و 22 در تمام‌ اين‌ سالهاي‌ زناكاري‌ و گناه‌، يك‌ بار هم‌ دوران‌ گذشته‌ را بياد نياوردي‌، دوراني‌ كه‌ برهنه‌ بودي‌ و درخونت‌ مي‌غلطيدي‌.
23 «واي‌ برتو، واي‌ بر تو كه‌ بعد از اينهمه‌ شرارت‌، 24و25 در هر كوي‌ و برزني‌ عمارتها براي‌ بت‌پرستي‌ و زناكاري‌ات‌ بنا كردي‌، و زيبايي‌ خود را بي‌ارزش‌ و خوار كردي‌ و در اختيار هر رهگذري‌ قرار دادي‌ و روز به‌ روز فاسدتر شدي‌. 26 با مصر، اين‌ سرزمين‌ فاسد پيمان‌ اتحاد بستي‌ و او را بر جمع‌ فاسقانت‌ افزودي‌ و خشم‌ مرا شعله‌ور ساختي‌.
27 «از اين‌ جهت‌ دست‌ خود را دراز كرده‌ام‌ تا تو را مجازات‌ نمايم‌ و مواهب‌ خود را از تو باز پس‌ گيرم‌. تو را در جنگ‌ فلسطيني‌ها كه‌ تشنه‌ خونت‌ هستند، رها كرده‌ام‌. حتي‌ آنها نيز از رفتار شرم‌آورت‌ نفرت‌ دارند.
28 «با آشوري‌ها نيز زنا كردي‌، زيرا با ايشان‌ همپيمان‌ شدي‌ و بتهايشان‌ را پرستيدي‌. ولي‌ با همه‌ اينها، سير نشدي‌! 29 پس‌ به‌ بتهاي‌ بابل‌، سرزمين‌ بازرگانان‌، روي‌ آوردي‌، ولي‌ به‌ اين‌ هم‌ قانع‌ نشدي‌.
30 «چقدر تو سست‌ اراده‌ هستي‌! كارهاي‌ تو، كارهاي‌ يك‌ روسپي‌ بي‌حياست‌! 31 بر سر هر راه‌، بتخانه‌ و بر سر هر كوچه‌، فاحشه‌خانه‌ ساختي‌! ولي‌ تو مانند فاحشه‌هاي‌ ديگر، بدنبال‌ پول‌ نيستي‌. 32 تو همچون‌ همسري‌ خائن‌ و زناكار هستي‌ كه‌ شوهر خود را رها مي‌كند و به‌ آغوش‌ مردان‌ ديگر پناه‌ مي‌برد. 33و34 آري‌، تو با روسپي‌هاي‌ ديگر فرق‌ داري‌. روسپي‌ها از فاسقان‌ خود پول‌ و هديه‌ مي‌گيرند، اما تو بجاي‌ اجرت‌ گرفتن‌، اجرت‌ و رشوه‌ مي‌دهي‌ تا بيايند و با تو زنا كنند، چون‌ كسي‌ رغبتي‌ به‌ تو نشان‌ نمي‌دهد.
35و36 «حال‌، اي‌ بدكاره‌، به‌ آنچه‌ مي‌گويم‌ گوش‌ فرا ده‌: بسبب‌ فساد و زناكاري‌ با فاسقانت‌، يعني‌ پرستش‌ و عبادت‌ بتها، و نيز براي‌ آنكه‌ فرزندانت‌ را براي‌ خدايانت‌ قرباني‌ كردي‌، 37 اينك‌ من‌ فاسقان‌ يعني‌ همدستانت‌ را، چه‌ آناني‌ را كه‌ دوست‌ داشتني‌ و چه‌ آناني‌ را كه‌ دوست‌ نداشتني‌، همه‌ را گرد خواهم‌ آورد و در مقابل‌ ايشان‌ تو را عريان‌ خواهم‌ ساخت‌. 38 تو را براي‌ جنايتها و زناكاري‌هايت‌، با خشم‌ و غضب‌، مجازات‌ و هلاك‌ خواهم‌ نمود. 39 تو را به‌ دست‌ اين‌ قومها، يعني‌ فاسقانت‌ خواهم‌ سپرد. آنان‌عشرتكده‌ها و بتخانه‌هايت‌ را با خاك‌ يكسان‌ كرده‌، تمام‌ جواهرات‌ زيبايت‌ را غارت‌ خواهند نمود و برهنه‌ و بينوا رهايت‌ خواهند ساخت‌. 40 آنها تو را سنگسار كرده‌، با شمشير پاره‌پاره‌ خواهند نمود. 41 خانه‌هايت‌ را خواهند سوزاند و در مقابل‌ زنان‌ ديگر مجازاتت‌ خواهند كرد. من‌ تو را از زناكاري‌ با بتها باز خواهم‌ داشت‌ و ديگر نخواهم‌ گذاشت‌ كه‌ به‌ فاسقانت‌ يعني‌ به‌ همدستانت‌ اجرت‌ و رشوه‌ دهي‌. 42 آنگاه‌ آتش‌ خشم‌ و غيرت‌ من‌ فرو خواهد نشست‌ و آرام‌ خواهد گرفت‌ و ديگر غضبناك‌ نخواهم‌ بود. 43 تو دوران‌ جواني‌ خود را به‌ فراموشي‌ سپردي‌ و با كارهايت‌ مرا رنجانيدي‌ و زناكاريهايت‌ را هم‌ بر آنها افزودي‌. پس‌ من‌ هم‌ تو را به‌ سزاي‌ اعمالت‌ مي‌رسانم‌.
44 «اي‌ اورشليم‌، مردم‌ درباره‌ تو خواهند گفت‌ كه‌ چنان‌ مادري‌، چنين‌ دختري‌ هم‌ بايد داشته‌ باشد. 45 تو براستي‌ شبيه‌ مادرت‌ هستي‌ كه‌ از شوهر و فرزندانش‌ نفرت‌ مي‌داشت‌؛ تو درست‌ شبيه‌ خواهرانت‌ هستي‌ كه‌ از شوهران‌ و فرزندانشان‌ بيزار بودند. براستي‌ كه‌ مادرت‌ حيتي‌ بود و پدرت‌ اموري‌!
46 «خواهر بزرگ‌ تو سامره‌ است‌ كه‌ با دخترانش‌ يعني‌ آباديهاي‌ اطرافش‌، در شمال‌ تو زندگي‌ مي‌كنند. خواهر كوچكت‌ سدوم‌ است‌ كه‌ با دخترانش‌ در جنوب‌ تو ساكن‌ هستند. 47 تو نه‌ فقط‌ راه‌ها و گناهان‌ ايشان‌ را تقليد كردي‌، بلكه‌ در مدتي‌ كوتاه‌، ازآنان‌ جلو افتادي‌ و از ايشان‌ فاسدتر شدي‌. 48 به‌ ذات‌ مقدس‌ خود سوگند كه‌ سدوم‌ و آباديهاي‌ اطرافش‌، به‌ اندازه‌ تو و آباديهايت‌، فاسد و شرير نبودند! 49 گناه‌ خواهرت‌ سدوم‌ و دخترانش‌ اين‌ بود كه‌ از فراواني‌ نعمت‌ و آسايش‌ و امنيت‌ مغرور شده‌ بودند و هيچ‌ به‌ فكر فقرا و مستمندان‌ نبودند. 50 آنها با كمال‌ گستاخي‌ در حضور من‌ مرتكب‌ اعمال‌ زشت‌ و بت‌پرستي‌ مي‌شدند؛ بنابراين‌ من‌ نيز ايشان‌ را از ميان‌ بردم‌.
51 «سامره‌ حتي‌ نصف‌ گناهان‌ تو را هم‌ مرتكب‌ نشد. كارهاي‌ زشت‌ و بت‌پرستي‌هاي‌ تو، به‌ مراتب‌ بيشتر از خواهرانت‌ بوده‌ است‌. تو روي‌ آنها را سفيد كردي‌! 52 پس‌ تعجب‌ نكن‌ اگر آنها كمتر از تو مجازات‌ شوند، زيرا گناهان‌ تو بقدري‌ هولناك‌ است‌كه‌ در برابر تو، خواهرانت‌ پاك‌ و بي‌گناه‌ بنظر مي‌رسند!
53 «ولي‌ روزي‌ خواهد رسيد كه‌ سعادت‌ را به‌ سدوم‌ و سامره‌ و مردم‌ يهودا باز خواهم‌ گرداند. 54 شرمساري‌ و مجازات‌ سنگين‌ تو باعث‌ تسلي‌ آنها خواهد شد، چون‌ از مجازات‌ آنها شديدتر خواهد بود. 55 آري‌ ، خواهرانت‌ سدوم‌ و سامره‌ و دخترانشان‌ يعني‌ آباديهاي‌ اطرافشان‌، و خود تو نيز با دخترانت‌ بار ديگر بحالت‌ نخستين‌ خود برخواهيد گشت‌. 56 در آن‌ روزها با تكبر و غـرور سـدوم‌ را مسخره‌ مي‌كـردي‌، 57 اما حال‌ كه‌ شرارتت‌ براي‌ همه‌ عيان‌ و آشكار گشته‌، خودت‌ نيز مورد تمسخر و ملامت‌ ادوم‌ و تمام‌ همسايگانش‌ و همه‌ فلسطيني‌ها قرار گرفته‌اي‌. 58 بنابراين‌، به‌ سزاي‌ شرارتها واعمال‌ زشت‌ خود خواهي‌ رسيد.
59 «از آنجا كه‌ سوگند و وفاداري‌ات‌ را فراموش‌ كردي‌ و عهد مرا شكستي‌، من‌ نيز تو را مجازات‌ خواهم‌ نمود. 60 اما من‌ عهدي‌ را كه‌ در دوران‌ جواني‌ات‌ با تو بستم‌، بياد خواهم‌ آورد و اينبار عهدي‌ جاودان‌ با تو خواهم‌ بست‌، 61 و تو با شرمساري‌، اعمال‌ زشتت‌ را بياد خواهي‌ آورد؛ و هنگامي‌ كه‌ خواهران‌ بزرگ‌ و كوچكت‌ يعني‌ سامره‌ و سدوم‌ را باز آورم‌ و ايشان‌ را دختران‌ تو بگردانم‌ تا بر ايشان‌ حكمراني‌ كني‌، از لطف‌ و بزرگواري‌ من‌ خجل‌ و شرمگين‌ خواهي‌ شد، چون‌ خودت‌ مي‌داني‌ كه‌ شايسته‌ اين‌ لطف‌ نبوده‌اي‌، زيرا عهد مرا شكسته‌اي‌. 62 من‌ بار ديگر عهد خود را با تو برقرار خواهم‌ ساخت‌ تا بداني‌ كه‌ من‌ خداوند هستم‌. 63 من‌ گناهانت‌ را خواهم‌ آمرزيد و تو با بياد آوردن‌ آنها، از خجالت‌ و شرمساري‌، ديگر دهان‌ خود را نيز نخواهي‌ گشود.»

راهنما



باب‌ 16 . حكايت‌ زن‌ خيانتكار

اين‌ باب‌ تصوير روشني‌ از بت‌ پرستي‌ اسرائيل‌ ارائه‌ مي‌دهد؛ اسرائيلي‌ كه‌ همچون‌ عروسي‌ مورد علاقة‌ شوهر خود بود، بطوري‌ كه‌ او را به‌ درجة‌ ملوكانه‌ رسانيد و او را به‌ كتان‌ نازك‌ و ابريشم‌ و هر گونه‌ زيوري‌ آراست‌. اما اسرائيل‌ همچون‌ فاحشه‌اي‌ خويشتن‌ را به‌ هر رهگذري‌ تسليم‌ كرد؛ به‌ حدي‌ كه‌ حتي‌ سدوم‌ و سامره‌ نيز از شرارت‌ او خجلت‌ زده‌ شدند.

 

  • مطالعه 1651 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ب ظ, %14 %558 %1394 %12:%بهمن