ترجمه قدیمی گویا
|
توبيخ اسرائيل و تفقد از او
به برادران خود عَمّي بگوييد و به خواهرانخويش رُوْحامَه! 2 محاجه نماييد! با مادر خود محاجّه نماييد زيرا كه او زن من نيست و من شوهر او نيستم. له'ذا زناي خود را از پيش رويش و فاحشگي خويش را از ميان پستانهايش رفع بنمايد. 3 مبادا رخت او را كنده، وي را برهنه نمايم و او را مثل روز ولادتش گردانيده، مانند بيابان واگذارم و مثل زمين خشك گردانيده، به تشنگي بكُشَم. 4 و بر پسرانش رحمت نخواهم فرمود چونكه فرزندان زنا ميباشند. 5 زيرا مادر ايشان زنا نموده و والده ايشان بيشرمي كردهاست كه گفت: «در عقب عاشقان خود كه نان و آب و پشم و كتان و روغن و شربت به من دادهاند خواهم رفت.» 6 بنابراين، راه تو را به خارها خواهم بست و گرد او ديواري بنا خواهم نمود تا راههاي خود را نيابد. 7 و هر چند عاشقان خود را تعاقب نمايد به ايشان نخواهد رسيد و هر چند ايشان را بطلبد نخواهد يافت. پس خواهد گفت: «ميروم و نزد شوهر نخستين خود برميگردم زيرا در آنوقت از كنون مرا خوشتر ميگذشت.»
8 اما او نميدانست كه من بودم كه گندم و شيره و روغن را به او ميدادم و نقره و طلايي را كه براي بعل صرف ميكردند برايش ميافزودم. 9 پس من گندم خود را در فصلش و شيره خويش را در موسمش باز خواهم گرفت و پشم و كتان خود را كه ميبايست برهنگي او را بپوشاند برخواهم داشت. 10 و الا´ن قباحت او را به نظر عاشقانش مُنكَشِف خواهم ساخت و احدي او را از دست من نخواهد رهانيد. 11 و تمامي شادي او و عيدها و هلالها و سَبَّتها و جميع مواسمش را موقوف خواهم ساخت. 12 و موها و انجيرهايش را كه گفته بود اينها اجرت من ميباشد كه عاشقانم به من دادهاند، ويران خواهم ساخت و آنها را جنگل خواهم گردانيد تا حيوانات صحرا آنها را بخورند.
13 و خداوند ميگويد كه انتقام روزهاي بعليم را از او خواهم كشيد كه براي آنها بخور ميسوزانيد و خويشتن را به گوشوارها و زيورهاي خود آرايش داده، از عقب عاشقان خود ميرفت و مرا فراموش كرده بود. 14 بنابراين اينك او را فريفته، به بيابان خواهم آورد و سخنان دلاويز به او خواهم گفت. 15 و تاكستانهايش را ازآنجا به وي خواهم داد و وادي عَخور را به دروازه اميد (مبدّل خواهم ساخت) و در آنجا مانند ايام جوانياش و مثل روز بيرون آمدنش از زمين مصر خواهد سراييد.
16 و خداوند ميگويد كه «در آن روز مرا ايشي (يعني شوهر من) خواهد خواند و ديگر مرا بَعلي نخواهد گفت، 17 زيرا كه نامهاي بعليم را از دهانش دور خواهم كرد كه بار ديگر به نامهاي خود مذكور نشوند. 18 و در آن روز به جهت ايشان با حيوانات صحرا و مرغان هوا و حشرات زمين عهد خواهم بست و كمان و شمشير و جنگ را از زمين خواهم شكست و ايشان را به امنيت خواهم خوابانيد. 19 و تو را تا به ابد نامزد خود خواهم ساخت و تو را به عدالت و انصاف و رأفت و رحمانّيت نامزد خود خواهم گردانيد. 20 و چون تو را به امانت نامزد خود ساختم آنگاه يهوه را خواهي شناخت.»
21 و خداوند ميگويد: «من خطاب خواهم كرد، آسمانها را خطاب خواهم كرد و آنها زمين را خطاب خواهند كرد. 22 و زمين گندم و شيره و روغن را خطاب خواهد كرد و آنها يَزْرَعيل را خطاب خواهند كرد. 23 و او را براي خود در زمين خواهم كِشت و بر لُورُوْحامَه رحمت خواهم فرمود و به لُوعَمّي خواهم گفت تو قوم من هستي و او جواب خواهد داد تو خداي من ميباشي.»
اي يزرعيل، اسم برادر و خواهرت را عوض كن. نام برادرت را عمي (يعني «قوم من هستي») و اسم خواهرت را روحامه (يعني «ترحم شده») بگذار، زيرا اكنون خداوند بر او رحم ميفرمايد.
خيانت اسرائيل
2 مادرت را توبيخ كن، زيرا زن مرد ديگري شده است و من ديگر شوهر او نيستم. از او بخواه تا از فاحشگي دست بردارد و ديگر خودفروشي نكند؛ 3 وگر نه او را مثل روزي كه از مادر متولد شد عريان خواهم ساخت و مانند زميني كه دچار خشكسالي شده باشد از تشنگي هلاك خواهم كرد. 4 از فرزندان او چون فرزندان خودم مراقبت نخواهم كرد، زيرا آنها از آن من نيستند بلكه فرزندان مردان ديگري هستند. 5 مادرشان مرتكب زنا شده و با بيشرمي گفته است: «دنبال مرداني ميروم كه به من خوراك و پوشاك ميدهند.» 6 ولي من ديواري از خار و خس به دور او ميكشم و مانعي بر سر راه او ميگذارم تا راهش را پيدا نكند. 7 بطوري كه وقتي دنبال فاسقانش ميدود نتواند به آنها برسد. دنبال آنها خواهد گشت، ولي پيدايشان نخواهد كرد. آنگاه خواهد گفت: «بهتر است نزد شوهر خود بازگردم، چون وقتي كه با او بودم زندگي ام بهتر ميگذشت.» 8 او نمي فهمد كه هر چه دارد از من دارد. تمام طلا و نقرهاي را كه او براي پرستش بت خود بعل به كار ميبرد، من به او ميدادم.
9 ولي اكنون ديگر شراب و غلهاي را كه هميشه سر موعد براي او فراهم ميكردم به او نخواهم داد و لباسهايي كه براي پوشش برهنگي اش به او ميدادم از او پس خواهم گرفت. 10 قباحت او را در نظر فاسقانش آشكار خواهم ساخت و هيچكس نخواهد توانست او را از دست من خلاصي بخشد. 11 به تمام خوشيها و بزمها، عيدها و جشنهايش پايان خواهم داد. 12 تاكستانها و باغهاي ميوهاي را كه ادعا ميكند فاسقانش به او هديه داده اند نابود ميكنم. آنها را بصورت جنگل درميآورم و ميوه هايش را نصيب حيوانات صحرا ميگردانم. 13 بسبب تمام آن روزهايي كه براي بت خودش بعل، بخور ميسوزانيد و گوشوارههايش را به گوش ميكرد و با طلا و جواهرات، خود را مي آراست و مرا ترك نموده، بدنبال فاسقانش ميرفت، او را مجازات خواهم كرد. اين را خداوند ميفرمايد.
14 ولي دوباره دل او را بدست مي آورم و او را به بيابان خواهم برد و در آنجا با وي سخناني دلنشين خواهم گفت. 15 در آنجا باغهاي انگورش را به او پس خواهم داد، و «دره زحمات» او را به «دروازه اميد» مبدل خواهم ساخت. او باز در آنجا مانند روزهاي جواني اش و مثل زمان قديم كه او را از اسارت مصر آزاد كردم سرود خواهد خواند. 16 در آن روز مرا بجاي «سرور من»، «شوهر من» خطاب خواهد كرد. 17 كاري ميكنم كه «بعل» را فراموش كند و ديگر اسمش را نيز بر زبان نياورد.
18 در آن زمان، بين شما و حيوانات وحشي و پرندگان و خزندگان عهدي قرار ميدهم تا ديگر از هم نترسيد؛ و تمام سلاحهاي جنگي را از بين برده، به جنگها پايان خواهم داد. آنگاه در امنيت خواهيد زيست. 19 من با زنجير عدالت و انصاف و محبت و رحمت، شما را براي هميشه به خود پيوند خواهم داد. 20 من عهدي را كه با شما بسته ام بجا خواهم آورد و شما را نامزد خود خواهم ساخت و شما مرا در آن زمان واقعاً خواهيد شناخت.
21و22 در آن روز من دعاهاي قوم خود اسرائيل را اجابت خواهم كرد. بر زمين باران خواهم فرستاد و زمين نيز غله و انگور و زيتون توليد خواهد كرد.
راهنما
بابهاي 1 و 2 و 3 . همسر و فرزندان هوشع
خداوند به هوشع فرمان داد تا «زن زانيهاي» را به همسري خود برگزيند (1 : 2). اسرائيل كه عروس خداوند بود (حزقيال 16 : 8 - 15)، خدا را ترك كرده، و همچون زن شوهرداري كه خود را تسليم مردان غريبه كند، خود را به عبادت خدايان غير، سپرده بود. از اين رو «زن زانيه»، عنوان مناسبي بود براي قومي كه تماماً روح زناكاري داشت، لذا ممكن است اين امر دلالت بر آن داشته باشد كه جومر الزاماً يك فاحشه نبوده باشد.
در هر حال، آنچه از بيان و مفهوم اين قسمت به سادگي ميتوان دريافت، اين است كه اين موضوع بعنوان تجربهاي واقعي در زندگي خصوصي هوشع اتفاق افتاده است و نبي خدا حقيقتاً از جانب خدا فرمان يافت تا به نشانة محبت خدا نسبت به اسرائيلِ بيوفا، با زن ناپاك و بيعفتي ازدواج كند. زني كه احتمالاً در ابتدا پاكدامن و محجوب بود ولي بعدها خيانت ورزيده، او را ترك كرد و معشوقة مرد ديگري شد كه ميتوانست بهتر نيازهاي او را در زمينة خوشگذراني و تجملگرايي تأمين نمايد (5:2). هوشع بار ديگر او را محبت نمود و او را بازخريد كرد (3 : 1 - 2). عبادت بتهاي موجود عموماً با انجام اعمال غيراخلاقي توأم بود (4 : 11 - 14). در چنين شرايطي، حفظ پاكدامني براي يك زن، كار دشواري بود، و «زناكاري» امري بود كه تقريباً در مورد اكثر زنهاي آن روزگار مصداق داشت. احتمالاً زني كه هوشع با آن ازدواج كرد نيز يكي از همين نوع زنها بوده است.
برخي از عبارات، اشاره به خانوادة هوشع در مفهوم لغوي آن دارند، در حاليكه برخي ديگر مفهوم مجازي دارد و به قوم او اشاره ميكند؛ در بعضي موارد نيز در عبارات، ايهام هست و هردو معني لغوي و مجازي درهم آميخته است. بطوريكه «جملات او همچون ضربات قلب شكستهاي ادا ميشوند.»
آيات 3 : 1 - 5 در مورد بازگشت و اصلاح همسر هوشع سخن ميگويد. او با پرداختن مبالغي او را بازگرداند و از او خواست تا بدون تخطي از روابط زناشويي، روزهاي بسيار در كنار او بماند. به همين نحو اين موضوع تصويري است از باقي ماندن اسرائيل در روزگاري كه: «بني اسرائيل ايام بسياري بدون پادشاه و بدون قرباني خواهند ماند.» اين دوران مربوط است به زمان پيش از بازگشت پرماجراي آنها به خداوند و پادشاه خود، داود (آيات 3 و 4).
فرزندان هوشع. نه فقط ازدواج و زندگي زناشويي هوشع تصويري بود از آنچه او بدان موعظه ميكرد، بلكه او فرزندان خود را با توجه به پيغام اصلي زندگياش نامگذاري كرد. يزرعيل، نام اولين فرزند او بود (1 : 4 و 5). يزرعيل شهري بود كه شاهد خونريزيهاي بيرحمانة ييهو بود (دوم پادشاهان 10 : 1 - 14). درة يزرعيل از قديمالايام ميدان نبردي بود كه شكست سلطنت اسرائيل نيز در آن رقم زده شد. هوشع با يزرعيل ناميدن فرزندش قصد داشت به پادشاه و قوم بگويد كه هنگام تنبيه و مجازات فرا رسيده است.