ترجمه قدیمی گویا
|
كلام خداوند كه در ايام عُزّيّا و يوتام و آحاز و حِزقيا پادشاهان يهودا و در ايام يربعام بن يوآش پادشاه اسرائيل، بر هوشع بن بَئيري نازل شد.
همسر و اولاد هوشع
2 ابتداي كلام خداوند به هوشع. خداوند به هوشع گفت: «برو و زني زانيه و اولاد زناكار براي خود بگير زيرا كه اين زمين از خداوند برگشته، سخت زناكار شدهاند.» 3 پس رفت و جُومَر دختر دبلايم را گرفت و او حامله شده، پسري برايش زاييد. 4 و خداوند وي را گفت: «او را يزرعيل نام بنه زيرا كه بعد از اندك زماني انتقام خون يزرعيل را از خاندان ييهو خواهم گرفت و مملكت خاندان اسرائيل را تلف خواهم ساخت. 5 و در آن روز كمان اسرائيل را در وادي يزرعيل خواهم شكست.»
6 پس بار ديگر حامله شده، دختري زاييد و او وي را گفت: «او را لُوروحامَه نام بگذار، زيرا بار ديگر بر خاندان اسرائيل رحمت نخواهم فرمود، بلكه ايشان را از ميان بالكلّ خواهم برداشت. 7 ليكن بر خاندان يهودا رحمت خواهم فرمود و ايشان را به يهوه خداي ايشان نجات خواهم داد و ايشان را به كمان و شمشير و جنگ و اسبان و سواران نخواهم رهانيد.»
8 و چون لُوروحامَه را از شير بازداشته بود، حامله شده، پسري زاييد. 9 و او گفت: «نام او را لُوعَمّي بخوان زيرا كه شما قوم من نيستيد و من (خداي) شما نيستم. 10 ليكن شماره بنياسرائيل مثل ريگ دريا خواهد بود كه نتوان پيمود و نتوان شمرد و در مكاني كه به ايشان گفته ميشد شما قوم من نيستيد، در آنجا گفته خواهد شد پسران خداي حيّ ميباشيد. 11 و بنييهودا و بنياسرائيل با هم جمع خواهند شد و يك رئيس به جهت خود نصب نموده، از آن زمين برخواهند آمد زيرا كه روز يزرعيل، روز عظيمي خواهد بود.»
در دوران سلطنت عزيـا، يوتام، آحاز و حزقيا، پادشاهان يهودا و يربعام پسر يوآش، پادشاه اسرائيل، اين پيامها از طرف خداوند به هوشع پسر بئيري رسيد.
زن و فرزندان هوشع
2 اوليـن پيامـي كه خداونـد به هوشـع داد ايـن بـود:
«برو و با زني فاحشه ازدواج كن تا آن زن از مرداني ديگر بچه هايي براي تو بزايد. اين امر به روشني نشان خواهد داد كه چگونه قوم من بي وفايي كرده اند و با پرستش خدايان ديگر آشكارا مرتكب زنا شده و به من خيانت ورزيده اند.»
3 پس، هوشع با «گومر» دختر دبلايم ازدواج كرد و گومر حامله شده، پسري برايش زاييد.
4و5 آنگاه خداوند فرمود: «نام اين پسر را يزرعيل بگذار، زيرا ميخواهم بزودي در دره يزرعيل، دودمان ييهو پادشاه را مجازات كنم و انتقام خونهايي را كه ريخته است بگيرم. در دره يزرعيل قدرت اسرائيل را در هم شكسته به استقلال اين قوم پايان خواهم داد. »
6 طولي نكشيد كه گومر بار ديگر حامله شده، دختري زاييد. خداوند به هوشع فرمود: «نام او را لوروحامه (يعني «ديگر رحمت بس است») بگذار، چون ديگر بر مردم اسرائيل رحم نميكنم و آنان را نمي بخشم؛ 7 ولي بر مردم يهودا رحمت خواهم نمود و من، خود، بدون هيچگونه كمكي از جانب سپاهيان و سلاحهايشان، ايشان را از چنگ دشمنانش خواهم رهانيد. »
8 بعد از اينكه گومر لوروحامه را از شير گرفت، بار ديگر حامله شد و اين بار پسري زاييد. 9 خداوند فرمود: «اسمش را لوعمي (يعني «قوم من نيست») بگذار، چون اسرائيل از آن من نيست و من خداي او نيستم.»
راهنما
بابهاي 1 و 2 و 3 . همسر و فرزندان هوشع
خداوند به هوشع فرمان داد تا «زن زانيهاي» را به همسري خود برگزيند (1 : 2). اسرائيل كه عروس خداوند بود (حزقيال 16 : 8 - 15)، خدا را ترك كرده، و همچون زن شوهرداري كه خود را تسليم مردان غريبه كند، خود را به عبادت خدايان غير، سپرده بود. از اين رو «زن زانيه»، عنوان مناسبي بود براي قومي كه تماماً روح زناكاري داشت، لذا ممكن است اين امر دلالت بر آن داشته باشد كه جومر الزاماً يك فاحشه نبوده باشد.
در هر حال، آنچه از بيان و مفهوم اين قسمت به سادگي ميتوان دريافت، اين است كه اين موضوع بعنوان تجربهاي واقعي در زندگي خصوصي هوشع اتفاق افتاده است و نبي خدا حقيقتاً از جانب خدا فرمان يافت تا به نشانة محبت خدا نسبت به اسرائيلِ بيوفا، با زن ناپاك و بيعفتي ازدواج كند. زني كه احتمالاً در ابتدا پاكدامن و محجوب بود ولي بعدها خيانت ورزيده، او را ترك كرد و معشوقة مرد ديگري شد كه ميتوانست بهتر نيازهاي او را در زمينة خوشگذراني و تجملگرايي تأمين نمايد (5:2). هوشع بار ديگر او را محبت نمود و او را بازخريد كرد (3 : 1 - 2). عبادت بتهاي موجود عموماً با انجام اعمال غيراخلاقي توأم بود (4 : 11 - 14). در چنين شرايطي، حفظ پاكدامني براي يك زن، كار دشواري بود، و «زناكاري» امري بود كه تقريباً در مورد اكثر زنهاي آن روزگار مصداق داشت. احتمالاً زني كه هوشع با آن ازدواج كرد نيز يكي از همين نوع زنها بوده است.
برخي از عبارات، اشاره به خانوادة هوشع در مفهوم لغوي آن دارند، در حاليكه برخي ديگر مفهوم مجازي دارد و به قوم او اشاره ميكند؛ در بعضي موارد نيز در عبارات، ايهام هست و هردو معني لغوي و مجازي درهم آميخته است. بطوريكه «جملات او همچون ضربات قلب شكستهاي ادا ميشوند.»
آيات 3 : 1 - 5 در مورد بازگشت و اصلاح همسر هوشع سخن ميگويد. او با پرداختن مبالغي او را بازگرداند و از او خواست تا بدون تخطي از روابط زناشويي، روزهاي بسيار در كنار او بماند. به همين نحو اين موضوع تصويري است از باقي ماندن اسرائيل در روزگاري كه: «بني اسرائيل ايام بسياري بدون پادشاه و بدون قرباني خواهند ماند.» اين دوران مربوط است به زمان پيش از بازگشت پرماجراي آنها به خداوند و پادشاه خود، داود (آيات 3 و 4).
فرزندان هوشع. نه فقط ازدواج و زندگي زناشويي هوشع تصويري بود از آنچه او بدان موعظه ميكرد، بلكه او فرزندان خود را با توجه به پيغام اصلي زندگياش نامگذاري كرد. يزرعيل، نام اولين فرزند او بود (1 : 4 و 5). يزرعيل شهري بود كه شاهد خونريزيهاي بيرحمانة ييهو بود (دوم پادشاهان 10 : 1 - 14). درة يزرعيل از قديمالايام ميدان نبردي بود كه شكست سلطنت اسرائيل نيز در آن رقم زده شد. هوشع با يزرعيل ناميدن فرزندش قصد داشت به پادشاه و قوم بگويد كه هنگام تنبيه و مجازات فرا رسيده است.