يونس نبي از جانب خداوند مأموريت مي يابد تا به نينوا، پايتخت آشور برود و مردم آنجا را بسوي خداوند هدايت كند. اما يونس از اين كار سر باز ميزند، زيرا اهالي آنجا دشمنان اسرائيل بودند و آرزوي يونس اين بود كه خدا آنان را مجازات كند. بنابراين، بجاي رفتن به نينوا، يونس راهي ترشيش ميشود. اما در طي سفر دريايي، خداوند حوادثي پيش مي آورد كه يونس مجبور ميشود فرمان خداوند را اجرا كند و به نينوا برود.
راهنما
يونس نبي
راهنماي مطالعه كتابمقدس
رسالتي در اعلام رحمت خدا به شهر نينوا
نينوا پايتخت امپراطوري آشور بود. امپراطوري آشور در حدود 300 سال بعنوان يگانه ابرقدرت بر جهان حكومت كرد (900 الي 607 ق.م.). امپراطوري آشور تقريباً از زمان منقسم شدن حكومت يهوديان و در اواخر دورة سلطنت سليمان به قدرت رسيد. اين امپراطوري بتدريج حكومت شمالي اسرائيل را به طرف خود جلب و نهايتاً آن را نابود كرد. پادشاهان آشور كه همزمان با دورة حكومت اسرائيل و يهودا سلطنت كردهاند عبارتند از:
- شلمناسر دوم (860 - 825 ق.م.). او بود كه جريان سقوط حكومت اسرائيل را آغاز كرد.
- اداد نيراري (808 - 783). او از اسرائيل باج و خراج ميگرفت و احتمالاً ملاقات يونس از نينوا در زمان او صورت گرفته است.
- تغلت فلاسر سوم (747 - 727). بسياري از اسرائيليان در زمان او تبعيد شدند.
- شلمناسر چهارم (727 - 722). او سامره را محاصره كرد.
- سارگون دوم (722 - 705). او باقي ماندگان اسرائيل را به اسارت برد. اشعيا در زمان او زندگي ميكرد.
- سنحاريب (705 - 681). او يهودا را مورد حمله قرار داد. ضمناً اشعيا نيز معاصر با او بود.
- اسرحدون (681 - 668). پادشاه بسيار مقتدري بود.
- آشور بانيپال (668 - 626). مقتدرترين و بيرحمترين پادشاه اين سلسله بود. احتمالاً ناحوم در زمان او زندگي ميكرد.
- دو پادشاه نه چندان مقتدر (626 - 607). امپراطوري جبّار آشور در زمان آنان سقوط كرد.
بدين سان يونس نبي از جانب خداوند مأموريت يافت تا امتي را كه در حال برانداختن قوم او بودند، حيات و فراخي حال عطا كند. او با روحية ميهن پرستانهاي كه داشت، ميديد كه چگونه ابزار جنگي آشوريان با بيرحمي و خشونت در حال نزديك شدن به قوم خدا ميباشند؛ لذا تعجبي ندارد كه او در خلاف جهتي كه خداوند براي او مقرر كرده بود، گريخته باشد.
يونس نبي از اهالي جَت - حافر بود. او در زمان سلطنت يربعام دوم ميزيست (790 الي 749 ق.م.). او همچنين در استرداد بخشهايي از خاك از دست رفتة اسرائيل بطور قابل ملاحظهاي، مؤثر واقع شد (دوم پادشاهان 14 : 25). يونس نبي به همان اندازه كه نبي خوبي قلمداد ميشد، ضمناً از سياستمداران مشهور نيز به حساب ميآمد.
آيا اين كتاب از صحت تاريخي برخوردار ميباشد؟
طبيعتاً، از نقطه نظر عقل بيايمان، داستان ماهي بزرگ باورنكردني و ظاهراً نامعقول بنظر ميرسد و موجب ميشود تا به وقايع اين كتاب با ديد ترديد نگريسته شود. بيايمانان، اين جريان و كلاً اين كتاب را افسانه، قصه و حكايت، مَثَل يا نثر مسجع يا چيزهايي از اين قبيل معرفي ميكنند. عيسي مسيح صريحاً از اين كتاب بعنوان واقعهاي تاريخي ياد كرد (متي 12 : 39 - 41). هر برداشت ديگري غير از آنچه در بيان صريح عيسي مسيح نهفته است، حاكي از نهايت سوءاستفاده و تحريف اين كلام بشمار ميرود. عيسي مسيح از اين واقعه بعنوان «آيت» و نشانهاي از قيام خود از مردگان ياد كرد. او از ماهي، توبة اهالي نينوا، قيام خود و روز داوري به يك گونه سخن راند. او هنگامي كه از قيام خود و روز داوري سخن ميگفت، قطعاً واقعي بودن آنها را مورد تأكيد قرار ميداد. بر همين اساس عيسي مسيح داستان يونس نبي را نيز تأييد كرد. و از نظر ما نيز، همين امر ملاك قضاوت ميباشد. ما ايمان داريم كه اين واقعه به همان گونهاي كه شرح داده شده، حقيقتاً اتفاق افتاده است و يونس نبي با هدايت روح خدا، بدون آنكه سعي كند براي اشتباه خود دليلي بياورد، خودش كتاب مذكور را به رشتة تحرير درآورد و همچنين اين كتاب تحت هدايت مستقيم روح خدا در ميان كتبِ مقدس بعنوان بخشي از مكاشفهاي كه خدا از خود مكشوف ساخته است، در هيكل جاي گرفت.
كلمة ماهي كه در برخي از ترجمهها به اشتباه «نهنگ» ترجمه شده است، در واقع به معني «ماهي بزرگ» يا «موجود عظيم الجثة دريايي» ميباشد. بسياري از جانوران عظيمالجثهاي كه تا كنون صيد شدهاند، به اندازهاي بزرگ بودهاند كه ميتوانستند انساني را ببلعند. ولي نكتهاي كه در اين داستان نهفته است، شهادتي است بر اينكه اين واقعه يك معجزه بود؛ بطوريكه مأموريت يونس به شهر نينوا را تأييد ميكند. صرفنظر از چنين معجزة شگفت آوري، مردم نينوا توجه كمي به يونس نشان دادند (لوقا 11 : 30).
نكات باستان شناختي:
تا آنجا كه مطلع ميباشيم در كتيبههاي آشوريان در مورد توبة مردم نينوا هيچگونه ذكري به ميان نيامده است. اما آثار و شواهد موجود دلالت بر آن دارند كه «اداد - نيراري» همچون «آمنوفيس چهارم» كه حاكم مصر بود، اصلاحاتي انجام داده است. در زمان سلطنت سه تن از پادشاهان آشور كه پس از «اداد نيراري» به قدرت رسيدند، كشور گشايي آشوريان مسكوت و متوقف مانده بود. در طي اين دوره اسرائيل توانست اراضي از دست رفتة خود را استرداد نمايد (دوم پادشاهان 14 : 25). شواهد بسياري وجود دارند مبني بر اينكه تأثير يونس نبي بر نينوا عميق و بنيادين بوده است. تأثيري كه در واقع ناشي از جهاني بودن مأموريت او و پيغام عهد عتيق است.
هدف خدا در اين كتاب
از يك نظر، ممكن است هدف مورد نظر در رابطه با به تعويق افتادن اسارت اسرائيل باشد، چرا كه آرزوي غلبه بر اسرائيل يكي از چيزهايي بود كه اهالي نينوا بايد از آن توبه ميكردند (3 : 8).
اما عمدتاً چنين بنظر ميرسد كه قصد خدا اين بود تا نشان دهد به همان نحوي كه قوم خود را مورد توجه قرار ميدهد، همچنين نسبت به ساير امتها نيز علاقمند ميباشد.
علاوه بر اين، خانة يونس در جِتّ حافر بود (دوم پادشاهان 14 : 25). يعني در نزديكي ناصره، جايي كه خانة عيسي مسيح قرار داشت كه از نظر او يونس يك «آيت» بشمار ميرفت.
همچنين يافا، جايي كه يونس از آنجا سوار كشتي شد تا بدين وسيله از اعلام پيغام خدا به قوم ديگري امتناع ورزد، جايي بود كه 800 سال بعد، خدا به پطرس فرمود تا مژدة انجيل را به ديگر امتها نيز بشارت دهد (اعمال رسولان باب 10).
ضمناً عيسي مسيح واقعة اين كتاب را بعنوان اشارهاي بر قيام خود در «روز سوم» نقل ميكند (متي 12 : 40).
و بالاخره ماجراي يونس نبي تصويري است از واقعة عظيم تاريخي كه عبارت است از قيام مسيح و اعلام انجيل به جميع امتها.