ترجمه قدیمی گویا
|
سقوط نينوا
خراب كننده در مقابل تو برميآيد. حصار را حفظ كن، راه را ديدباني نما، كمر خود را قوّي گردان و قوّت خويش را بسيار زياد كن. 2 زيرا خداوند عظمت يعقوب را مثل عظمت اسرائيل باز ميآورد و تاراجكنندگانْ ايشان راتاراج ميكنند و شاخههاي مَوْهاي ايشان را تلف مينمايند. 3 سپر جبّاران او سُرخ شده و مردان جنگي به قرمز ملبّس و ارابهها در روز تهيّه او از فولادْ لامع است و نيزهها متحرّك ميباشد. 4 ارابهها را در كوچهها بتندي ميرانند، در چهارسوها بهم برميخورند. نمايش آنها مثل مشعلها است و مانند برقها ميدوند. 5 او بزرگان خود را به ياد ميآورد و ايشان در راه رفتن لغزش ميخورند. دوان دوان به حصار ميآيند و منجنيق را حاضر ميسازند. 6 دروازههاي نهرها گشاده است و قصر گداخته ميگردد. 7 و حُصَّب برهنه شده، (به اسيري) برده ميشود و كنيزانش مثل ناله فاختهها سينهزنان ناله ميكنند. 8 و نينوا از روزي كه به وجود آمد، مانند بركه آب ميبود. امّا اهلش فرار ميكنند، (و اگر چه صدا ميزنند) كه «بايستيد! بايستيد!»، ليكن احدي ملتفت نميشود.
9 نقره را غارت كنيد و طلا را به يغما بريد زيرا كه اندوختههاي او را و كثرت هرگونه متاع نفيسهاش را انتهايي نيست. 10 او خالي و ويران و خراب است و دلش گداخته و زانوهايش لرزان و در همه كمرها درد شديد ميباشد و رنگ رويهاي همه پريده است. 11 بيشه شيران و مرتع شيران ژيان كجا است كه در آن شير نر و شير ماده و شير بچه ميخراميدند و ترسانندهاي نبود؟ 12 شير نر براي حاجت بچههاي خود ميدريد و به جهت شيرهاي مادهاش خفه ميكرد و مغارههاي خود را از شكار و بيشههاي خويش را از صيد پر ميساخت.
13 امّا الا´ن يهوه صبايوت ميگويد: «من به ضدّ تو هستم و ارابههايش را به دود خواهم سوزانيد و شمشيرْ، شيران ژيان تو را هلاك خواهد ساخت وشكار تو را از زمين منقطع خواهم نمود و آواز ايلچيانت ديگر مسموع نخواهد شد.»
اي نينـوا، عمـرت بسرآمده است ! سپاهيان دشمن ، تو را محاصره كرده اند. پس برج و باروهاي خود را تقويت كن . جاده را ديده باني نما و منتظر حمله دشمن باش . 2 (تو سرزمين اسرائيل را ويران كردي ، ولي خداوند عزت و قدرتشان را به ايشان باز مي گرداند.)
3 سپرهاي سرخ دشمن برق مي زنند! لباس هاي نظامي سرخ رنگ آنها را ببين ! عرابه هاي درخشان آنها را مشاهده نما كه در كنار هم بوسيله اسبها به پيش حركت مي كنند. دشمن آماده حمله است !
4 عرابه هاي تو در خيابانها و ميدانها به سرعت از هم پيشي مي گيرند؛ مانند برق جلو مي روند و مثل مشعل مي درخشند! 5 پادشاه بر سر افسرانش فرياد مي زند و آنها دستپاچه شده ، با عجله بطرف ديوارهاي شهر مي دوند تا سنگرهايشان را برپا سازند. 6 اما خيلي دير شده است ! دريچه هاي رودخانه باز است . دشمن به داخل شهر رخنه كرده است . كاخ سلطنتي را وحشت فرا گرفته است ! 7 ملكه نينوا را برهنه به كوچه ها آورده اند؛ او را اسير كرده اند و نديمه هايش گريان بدنبال او مي روند و مثل فاخته ها مي نالند و سينه مي زنند. 8 شهر نينوا چون مخزن آبي است كه سوراخ شده باشد. اهالي آن با شتاب از آن بيرون مي ريزند و به فريادهايي كه آنها را از فرار باز مي دارد توجهي نمي كنند.
9 نقره ها را غارت كنيد! طلاها را به يغما ببريد! گنجهاي بي حسابش را تاراج كنيد! 10 شهر نينوا خراب و متروك شده است . دلها از ترس آب شده اند، زانوها مي لرزند، رمقي در مردم نمانده و رنگ از صورتها پريده است .
11 اينك ، آن نينواي بزرگ ، آن بيشه شيران و محل دليران كجاست ؟ نينوايي كه در آن پير و جوان بدون ترس و دلهره زندگي مي كردند.
راهنما
بابهاي 1 و 2 و 3 . وحي دربارة ويراني نينوا
در طي اين سه باب، هلاكت و ويراني نينوا با ذكر جزئيات روشني در قالب كلماتي كه گاه از نينوا سخن ميگويد و گاه با نينوا، بيان شده است.
احتمالاً عبارت «دير غضب بودن خداوند» (1 : 3)، اشارهاي است به منظور يادآوري ملاقات يونس نبي از شهر نينوا كه سالها پيش صورت گرفته بود. در كتابمقدس خشم خداوند (1 : 2 - 8) نقطة مقابل رحمت او ميباشد.
سقوط شهر خون ريز (3 : 1)، براي جهاني كه بيرحمانه توسط نينوا آزار و شكنجه ديده بود، خبر خوش و مژدة زائدالوصفي بشمار ميرفت؛ خصوصاً براي يهودا كه بارها مورد تهديد قرار گرفته بود.
به علت وجود تعداد زيادي كانالهاي دفاعي و امنيتي كه در امتداد ديوارهاي نينوا قرار داشت، اين شهر «مانند بركة آب» (2 : 8)، بنظر ميرسيد.
صفنيا نيز سقوط نينوا را در قالب اين كلمات اين چنين پيشگويي كرد: «نينوا، شهر فرحناك كه در اطمينان ساكن ميبود، و در دل خود ميگفت من هستم و غير از من ديگري نيست، ويران خواهد شد و به خوابگاه حيوانات و بيابان مبدل خواهد گرديد كه مرغ سقّا و خارپشت در شهرهاي آن جاي خواهند گرفت و هر كه از آن عبور كند بر آن سُخريه خواهد كرد (صفنيا 2 : 13 - 15).
نينوا
نينوا پايتخت امپراطوري آشور بود كه اسرائيل را نابود كرده بود. اين شهر توسط نمرود و كمي پس از طوفان نوح تأسيس شد (پيدايش 10 : 11 - 12). اين شهر از همان ابتدا بعنوان رقيب بابل محسوب ميشد. بابل در بخش جنوبي درة رود فرات قرار داشت، در حاليكه نينوا در قسمت شمالي درة اين رود واقع بود. اين دو شهر در حدود 450 كيلومتر از يكديگر فاصله داشتند. نينوا تقريباً در سال 900 ق.م. به قدرتي جهاني مبدل گرديد و چندي نگذشت كه كمر به نابودي اسرائيل بست. در حدود سال 785 ق.م. خداوند يونس نبي را به اين شهر اعزام كرد تا بدين وسيله آن را از مَشي سلطه جويانهاش بازگرداند. در طي 60 سال متوالي (در حدود 721 ق.م.)، سپاهيان آشور، حكومت شمالي اسرائيل را بطور كامل نابود كردند. نينوا به مدت 100 سال ديگر در دوراني آرام و عاري از جنگ، قوي و قويتر شد.
نينوا در دوران نبوت ناحوم، ملكة تمامي ممالك جهان بود و اقتدار و بيرحمي فوق تصوري داشت كه بر پاية قدرت نظامي و غارت ساير امتها بنا شده بود. ثروت بيانتهاي اقصاي جهان به خزاين نينوا ميريخت. ناحوم آن را به بيشة شيران ژيان كه خون امتها را ميمكند تشبيه ميكند (ناحوم 2 : 11 - 13).
واژة «نينوا» درواقع به كل روستاهاي متحد شدهاي اطلاق ميشد كه توسط يك سيستم عظيم آبياري، شُرب شده؛ و توسط برجهاي مستقر بر استحكامات واقع بر امتداد رود، محافظت ميشد. شهر اصلي نيز نينوا نام داشت. اين شهر در واقع منطقة كاخ مانند عظيمي بود كه در مركز مجموعة بزرگتر قرار داشت.
نينواي بزرگتر در حدود 45 كيلومتر طول و 15 كيلومتر عرض داشت. اين شهر بوسيلة 5 ديوار و 3 كانال كه توسط هزاران هزار اسيران بيگانه، تحت برنامة كار اجباري ساخته شده بود، محافظت ميشد بطوريكه يونس نبي از وجود 120000 طفل در اين شهر خبر ميدهد (يونس 4 : 11)، كه اشارهاي است بر اينكه جمعيت اين شهر قريب بر يك ميليون نفر بوده است. شهر نينواي اصلي كه در داخل اين مجموعه قرار داشت در حدود 5 كيلومتر طول و 5/2 كيلومتر عرض داشت و در محل تلاقي رود دجله با رود «خوسِر» (khoser) ساخته شده بود كه بوسيلة ديوارهايي به ارتفاع 30 متر محافظت ميشد. اين ديوارها به اندازهاي پهن بودند كه در بالاي آنها 4 ارابه در كنار هم محيط 13 كيلومتري اين ديوارها را طي ميكردند.
زماني كه نينوا هنوز در اوج قدرت خود بسر ميبرد، ناحوم روز سقوط ناگهاني آن را با اين كلمات نبوت ميكند: «آواز مرگ نينوا»، «تضرع بجهت عدالت».
سقوط نينوا
سقوط نينوا در سال 607 ق.م. يا احتمالاً 612 ق.م. اتفاق افتاد. در طي حدود 20 سال پس از پيشگويي ناحوم، لشگري از سپاهيان بابل و ماد، نينوا را به محاصرة خود درآورد. پس از 2 سال كه از محاصرة شهر ميگذشت، طغيان ناگهاني رودخانه، بخشي از ديوار شهر را خراب كرد. ناحوم قبلاً پيشگويي كرده بود كه: «دروازههاي نهرها گشاده است» تا لشگر ويرانگر داخل گردد (2 : 6). بدين ترتيب اين شكاف مدخلي شد تا ماديان و بابليان به مقصود خود كه همانا ويران كردن شهر بود، دست يابند. جهت اسبان، آواز تازيانهها، صداي غرغر چرخها، جستن و غرش ارابهها، شمشيرهاي براق، و فراوانيِ مقتولان و لاشها از جنبههاي ديگر اين نبوت ميباشند (2 : 3 - 4 و 3 : 1 - 7). تمامي اين وقايعي را كه ناحوم نبوت كرده بود، دقيقاً اتفاق افتاد و بدين ترتيب شهر خونريز در بوتة فراموشي افتاد.
ويراني اين شهر به گونهاي بود كه حتي جايگاه و محل شهر نيز از ديدهها محو گرديد. زماني كه 200 سال بعد گزنفون به همراه 10000 نفر از سپاهيانش از اين محل ميگذشت چنين تصور كرد كه تپههاي موجود، خرابههاي برخي از شهرهاي پارتيان ميباشند. اسكندر كبير در نبرد معروف آربِلا به سال 331 ق.م. كه در نزديكي منطقة شهر نينوا رخ داد، نميدانست كه در ادوار پيشين در اين محل شهري وجود داشته است.
آثار و شواهد حاصل از كشفيات كامل خرابههاي نينوا، شكوه و جلال امپراطوري آشوريان را آنچنان آشكار كرد كه بسياري از متألهين و منتقدين مخالف را كه تصور ميكردند اشارات موجود در كتابمقدس و تواريخ گذشتگان افسانهاي بيش نيست، متقاعد ساخت كه نه تنها چنين شهري وجود داشته، بلكه عظمت امپراطوري آشور چنان بود كه هرگز چنين امپراطوري عظيمي وجود نداشته است. در سال 1820 ميلادي يك انگليسي بنام كلود جيمز ريچ، مدت 4 ماه به مطالعه و تهية نقشة سادهاي از تپههاي موجود در امتداد رود فرات منشعب از موصل پرداخت كه بوسيلة آن محل احتمالي خرابههاي نينوا را توضيح ميداد. در سال 1845، لايارد جايگاه نينوا را بطور قطعي تعيين كرد و به همراه همكاران خود ويرانههاي قصرهاي باشكوه سلاطين امپراطوري آشور را كشف كرد كه امروزه اسامي آنها به كلمات آشنايي مبدل شدهاند. با مطالعة صدها هزار از نوشتجات تاريخ آشور كه توسط خود آنها نوشته شده است، متوجه ميشويم كه تمامي اشارات كتابمقدس در اين زمينه بطرز قابل ملاحظهاي تأييد ميشوند.
تپة اصلي و مهم اين مجموعه، «كويونجيك» نام دارد. اين تپه در شرق رود دجله و دقيقاً در امتداد شهر موصل كنوني قرار دارد. اين تپه مساحتي در حدود 100 جريب را فرا ميگيرد و بطور متوسط در حدود 30 متر ارتفاع دارد. اين تپه بر ويرانههاي قصرهاي سنحاريب و آشور بانيپال قرار دارد. سنحاريب پادشاهي بود كه بر يهودا حمله كرد. قصر او بزرگتر از ساير قصرهاي سلاطين اين امپراطوري بود. اين قصر در سالهاي 1849 و 50 توسط لايارد كشف شد. مساحت اين قصر معادل با مساحت دهها ساختمان بزرگ امروزي بود.
نقشه 44 - خرابيهاي نينوا