ترجمه قدیمی گویا
|
اي لبنان درهاي خود را باز كن تا آتش،سروهاي آزاد تو را بسوزاند. 2 اي صنوبر ولِوِلَه نما زيرا كه سرو آزاد افتاده است (و درختان) بلند خراب شده. اي بلوطهاي باشان ولوله نماييد زيرا كه جنگل منيع افتاده است. 3 صداي وِلْوِلَه شبانان است زيرا كه جلال ايشان خراب شده؛ صداي غرّش شيران ژيان است زيرا كه شوكت اُردُنّ ويران گرديده است.
دو شبان
4 يهوه خداي من چنين ميفرمايد كه گوسفندان ذبح را بچران 5 كه خريداران ايشان آنها را ذبح مينمايند و مجرم شمرده نميشوند و فروشندگان ايشان ميگويند: خداوند متبارك باد زيرا كه دولتمند شدهايم. و شبانان آنها برايشان شفقت ندارند. 6 زيرا خداوند ميگويد: بر ساكنان اين زمين بار ديگر ترحّم نخواهم نمود و اينك من هر كس از مردمان را به دست همسايهاش و به دست پادشاهش تسليم خواهم نمود و زمين را ويران خواهند ساخت و از دست ايشان رهايي نخواهم بخشيد. 7 پس من گله ذبح يعني ضعيفترين گله را چرانيدم و دو عصا براي خود گرفتم كه يكي از آنها را نَعْمَه ناميدم و ديگري را حَبال نام نهادم و گله را چرانيدم. 8 و در يك ماه سه شبان را منقطع ساختم و جان من از ايشان بيزار شد و جان ايشان نيز از من متنفّر گرديد. 9 پس گفتم شما را نخواهم چرانيد. آنكه مُردني است بميرد و آنكه هلاك شدني است هلاك شود و باقيماندگان گوشت يكديگر را بخورند. 10 پس عصاي خود نَعْمَه را گرفته، آن را شكستم تا عهدي را كه با تمامي قومها بسته بودم شكسته باشم. 11 پس در آن روز شكسته شد و آن ضعيفترين گله كه منتظر من ميبودند فهميدند كه اين كلام خداوند است. 12 و به ايشان گفتم: اگر در نظر شما پسند آيد مزد مرا بدهيد والاّ ندهيد. پس به جهت مزد من، سي پاره نقره وزن كردند. 13 و خداوند مرا گفت: آن را نزد كوزهگر بينداز، اين قيمت گران را كه مرا به آن قيمت كردند. پس سي پاره نقره را گرفته، آن را در خانه خداوند نزد كوزهگر انداختم. 14 و عصاي ديگر خود حَبال را شكستم تا برادري را كه در ميان يهودا و اسرائيل بود شكسته باشم.
15 و خداوند مرا گفت: «بار ديگر آلات شبان احمق را براي خود بگير. 16 زيرا اينك من شبانيرا در اين زمين خواهم برانگيخت كه از هالكان تفقّد نخواهد نمود و گمشدگان را نخواهد طلبيد و مجروحان را معالجه نخواهد كرد و ايستادگان را نخواهد پرورد بلكه گوشت فربهان را خواهد خورد و سمهاي آنها را خواهد كَنْد. 17 واي بر شبان باطل كه گله را ترك مينمايد. شمشير بر بازويش و بر چشم راستش فرود خواهد آمد و بازويش بالكلّ خشك خواهد شد و چشم راستش بكلّي تار خواهد گرديد.»
نابودي قدرتمندان ظالم
اي لبنان ، دروازه هـاي خـود را باز كن تا آتش ، درختان سرو تو را بسوزاند. 2 اي درختان صنوبر، براي تمامي درختان سرو كه تباه شده اند گريه كنيد. اي بلوطهاي باشان زاري كنيد، زيرا جنگل عظيم نابود شده است . 3 اي حاكمان ، گريه و زاري كنيد، زيرا جاه و جلال شما بر باد رفته است . غرش اين شيرهاي ژيان را بشنويد، چون دره اردن پر شكوهشان ويران شده است .
قضيه دو چوپان
4 خداوند، خدايم به من فرمود: «برو و چوپان گوسفنداني باش كه قرار است سربـريده شوند. 5 رهبران شرور، قوم مرا خريد و فروش مي كنند. چوپانانشان آنها را با بي رحمي مي فروشند و مي گويند: «خدا را شكر! ثروتمند شديم !» و خريدارانشان آنها را خريده سر مي برند بدون اينكه مجازات شوند.»
6 خداوند مي فرمايد: «من ديگر بر مردم اين سرزمين رحم نخواهم كرد، بلكه مي گذارم آنها در چنگ رهبران شرور خودشان گرفتار شده ، كشته شوند. رهبران شرور، اين سرزمين را مبدل به بيابان خواهند كرد و من مانع كارشان نخواهم شد.»
7 پس من دو عصاي چوپاني در دست گرفته يكي را «فيض » و ديگري را «پيوند» ناميدم و همانطور كه به من دستور داده شده بود، گله را چرانيدم . 8 در عرض يك ماه ، از شر سه چوپان اين گله آزاد شدم ؛ ولي گوسفندان از من متنفر گشتند و من نيز از دست آنها خسته و بيزار گشتم .
9 پس به آنها گفتم : «از اين به بعد چوپان شما نخواهم بود. آن كه مردني است بگذار بميرد و آن كه كشته شدني است بگذار كشته شود. آنهايي هم كه باقي مي مانند بگذار همديگر را بدرند و بخورند!»
10 آنگاه عصايم را كه «فيض » نام داشت شكستم تا نشان دهم كه خداوند عهدي را كه با آنها بسته بود شكسته است . 11 پس در همان روز عهد شكسته شد. آنگاه كساني كه گوسفندان را خريد و فروش مي كردند و به من چشم دوخته بودند، متوجه شدند كه خداوند بوسيله كاري كه من كردم پيامي به آنها مي دهد.
12 من به آنها گفتم : «اگر مايليد، مزد مرا بدهيد.»
پس با سي تكه نقره مزد مرا دادند.
13 خداوند به من فرمود: «اين مبلغ هنگفتي را كه در مقابل ارزشت به تو دادند، نزد كوزه گر بينداز!»
پس من آن سي تكه نقـره را گرفتم و آن را در خانه خداوند نزد كوزه گر انداختم . 14 سپس عصاي ديگرم را كه «پيـوند» نام داشت شكستم تا نشان دهم كه پيوند برادري بين يهودا و اسرائيل شكسته شده است .
15 آنگاه خداوند به من فرمود كه باز بروم و به كار چوپاني مشغول شوم . اين بار قرار بود نقش يك چوپان بد را ايفا كنم .
راهنما
باب 11 تمثيلي است در خصوص شبانان. گلة خدا بخاطر دارا بودن شبانان دروغين پراكنده و قتل عام شده بود. محكوميت شبانان دروغين تصوير و نمايي است از رد كردن و نپذيرفتن شبان نيكو (آيات 12 و 13). اگر اين بخش از پيغام زكريا در عهد جديد نقل قول نشده بود، نميتوانستيم دريابيم كه اين قسمت با تسليم كردن عيسي به دست يهوداي اسخريوطي مرتبط ميباشد (متي 26 : 15؛ 9:27 - 10). نقل قول شدن اين موضوع آن هم به اين شكل، به منزلة كليد درك منظور خدا در اين متن ميباشد. رد كردن و نپذيرفتن شبان حقيقيِشان توأم بود با شكسته شدن دو عصا بنامهاي «نعمه» و «حبال» كه به منزلة عهد خدا مبني بر محافظت خدا از قوم و همچنين اتحاد مجدد آنان در سرزمين اجداديشان بود.