ملاكي نبي حدود صد سال پس از حجي و زكريا مي زيست . در اين كتاب ، او از كاهنان مي خواهد تا وظايف خود را در قبال خانه خدا با صداقت و جديت انجام دهند. در اين زمان ، بناي خانه خدا تكميل شده بود، ولي مردم و حتي كاهنان نسبت به عبادت خداوند سست شده بودند. عده اي از مردم هدايا و ده يك درآمد خود را به خداوند تقديم نمي كردند، و يا حيوانات معيوب را براي قرباني به خانه خدا مي آوردند. ملاكي اين عده را كه با راستي و صداقت خداوند را عبادت نمي كنند سرزنش مي كند و به آنان يادآور مي شود كه خدا آنان را تنبيه خواهد كرد، مگر اينكه آنان از كارهاي زشت خود دست بردارند و توبه كنند.
در اين كتاب ملاكي بجهت توصيف مطالب خود، پرسشهاي بسياري را مطرح مي كند، از جمله اينكه : چرا خداوند ما را ترك گفته است ؟ او از ما چه مي خواهد؟ چگونه او را از خود خسته كرده ايم ؟ هنگامي كه او ظاهر شود چه كسي مي تواند زنده بماند؟ مگر ممكن است انسان خدا را گول زند؟
در خاتمه كتاب خود، ملاكي از آمدن مسيح موعود خبر مي دهد. او به مردم يادآور مي شود كه خداوند به فكر آنان است . كتاب ملاكي با اين سخنان آغاز مي شود: خداوند مي فرمايد: «من شما را هميشه دوست داشته ام !» و با وعده آمدن مسيح به پايان مي رسد: «اما براي شما كه ترس مرا در دل داريد، آفتاب عدالت با پرتو شفابخش خود طلوع خواهد كرد، و شما شاد و سبكبال مثل گوساله هايي كه به چراگاه مي روند، جست و خيز خواهيد نمود.»
راهنما
ملاكي نبي
راهنماي مطالعه كتابمقدس
آخرين پيغام عهد عتيق
خطاب به قومي نامطيع
تاريخ دقيق ملاكي نبي نامعلوم است. اعتقاد عمومي بر اين است كه او قريب به 100 سال پس از حجّي و زكريا ميزيسته است و با عزرا و نحميا در اصلاحاتي كه وضع نمودند همكاري داشته است. تاريخ او را بين سالهاي 450 الي 400 ق.م. تخمين زدهاند.
عدة قليلي (بقيّتي) در سال 536 ق.م. از اسارت مراجعت كرده و اين عده تحت رهبريهاي حجّي و زكرياي نبي هيكل را بازسازي كرده بودند (520 الي 516 ق.م.). 60 سال بعد يعني در سال 457 ق.م. عزرا در امر سامان بخشيدن قوم همت گماشت. 13 سال پس از اين تاريخ يعني در سال 444 ق.م. نحميا حصار اورشليم را بازسازي نمود.
بدين ترتيب در زمان ملاكي نبي، يهودياني كه در حدود 100 سال پيش از بابل مراجعت كرده بودند هر چند از بتپرستي ناشي از سكونت در اسارت آزاد شده بودند اما در عين حال از خانة خدا غافل و نسبت به آن بيتوجه بودند. كاهنان فاسد و اهمال كار شده بودند و قربانيهاي ناشايستي به خداوند تقديم ميكردند. در مورد پرداخت عُشرها سهل انگاري ميشد. قوم به عادات گذشتة خود در رابطه با مزاوجت با اقوام همساية بت پرست رجوع كرده بود (رجوع كنيد به كتاب عزرا باب 9).
بنابراين، يهوديان يعني قومي كه بيش از جميع امّتها در نظر خداوند التفات يافته بود، از ضعف و ناتواني خود دلسرد شده، به گناهان خود چسبيد و درنتيجه نسبت به انتظار ظهور مسيح موعود به جمود فكري دچار گرديد. ملاكي آنان را مطمئن ساخت كه مسيح موعود ظهور خواهد كرد اما بجهت داوري كساني همچون آنان.