ترجمه شریف گویا
|
حكايت بيوه زن
و براي ايشان نيز مَثَلي آورد در اينكه ميبايد هميشه دعا كرد و كاهلي نورزيد. 2 پس گفت كه «در شهري داوري بود كه نه ترس از خدا و نه باكي از انسان ميداشت. 3 و در همان شهر بيوه زني بود كه پيش وي آمده ميگفت، داد مرا از دشمنم بگير. 4 و تا مدّتي بهوي اعتنا ننمود؛ ولكن بعد از آن با خود گفت، هر چند از خدا نميترسم و از مردم باكي ندارم، 5 ليكن چون اين بيوه زن مرا زحمت ميدهد، به داد او ميرسم، مبادا پيوسته آمده، مرا به رنج آورد.» 6 خداوند گفت: «بشنويد كه اين داور بيانصاف چه ميگويد؟ 7 و آيا خدا برگزيدگان خود را كه شبانهروز بدو استغاثه ميكنند، دادرسي نخواهد كرد، اگرچه براي ايشان دير غضب باشد؟ 8 به شما ميگويم كه به زودي دادرسي ايشان را خواهد كرد. ليكن چون پسر انسـان آيـد، آيا ايمـان را بر زميـن خواهـد يافـت؟»
حكايت دعاي فريسي و باجگير
9 و اين مَثَل را آورد براي بعضي كه بر خود اعتماد ميداشتند كه عادل بودند و ديگران را حقير ميشمردند 10 كه «دو نفر يكي فريسي و ديگري باجگير به هيكل رفتند تا عبادت كنند. 11 آن فريسي ايستاده، بدينطور با خود دعا كرد كه خدايا تو را شكر ميكنم كه مثل ساير مردم حريص و ظالم و زناكار نيستم و نه مثل اين باجگير. 12 هر هفته دو مرتبه روزه ميدارم و از آنچه پيدا ميكنم، ده يك ميدهم. 13 امّا آن باجگير دور ايستاده، نخواست چشمان خود را بهسوي آسمان بلند كند بلكه به سينه خود زده گفت، خدايا بر من گناهكار ترحّم فرما. 14 به شما ميگويم كه اين شخص، عادل كرده شده به خانه خود رفت به خلاف آن ديگر، زيرا هر كه خود را برافرازد، پست گردد و هركس خويشتن را فروتن سازد، سرافرازي يابد.»
بركت دادن كودكان
(متي 19:13-15، مرقس 10:13-16)
15 پس اطفال را نيز نزد وي آوردند تا دست بر ايشان گذارد. امّا شاگردانش چون ديدند، ايشان را نهيب دادند. 16 ولي عيسي ايشان را خوانده، گفت: «بچهها را واگذاريد تا نزد من آيند و ايشان را ممانعت مكنيد، زيرا ملكوت خدا براي مثل اينها است. 17 هرآينه به شما ميگويم هر كه ملكوت خدا را مثل طفل نپذيرد، داخل آن نگردد.»
جوان ثروتمند
(متي 19:16-30، مرقس 10:17-31)
18 و يكي از رؤسا از وي سؤال نموده، گفت: «اي استاد نيكو چه كنم تا حيات جاوداني را وارث گردم؟» 19 عيسي وي را گفت: «از بهر چه مرا نيكو ميگويي و حال آنكه هيچكس نيكو نيست جز يكي كه خدا باشد. 20 احكام را ميداني: زنا مكن، قتل مكن، دزدي منما، شهادت دروغ مده و پدر و مادر خود را محترم دار.» 21 گفت: «جميع اينها را از طفوليّت خود نگاه داشتهام.» 22 عيسي چون اين را شنيد، بدو گفت: «هنوز تو را يك چيز باقي است. آنچه داري بفروش و به فقرا بده كه در آسمان گنجي خواهي داشت؛ پس آمده مرا متابعت كن.» 23 چون اين را شنيد محزون گشت، زيرا كه دولت فراوان داشت. 24 امّا عيسي چون او را محزون ديد گفت: «چه دشوار است كه دولتمندان داخل ملكوت خدا شوند. 25 زيرا گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول دولتمندي در ملكوتخدا.» 26 اما شنوندگان گفتند: «پس كه ميتواند نجات يابد؟» 27 او گفت: «آنچه نزد مردم محال است، نزد خدا ممكن است.»
28 پطرس گفت: «اينك ما همه چيز را ترك كرده، پيروي تو ميكنيم.» 29 به ايشان گفت: «هرآينه به شما ميگويم، كسي نيست كه خانه يا والدين يا زن يا برادران يا اولاد را بجهت ملكوت خدا ترك كند، 30 جز اينكه در اين عالم چند برابر بيابد و در عالم آينده حيات جاوداني را.»
سومين پيشگويي عيسي درباره
مرگ خود
(متي 20:17-19، مرقس 10:32-34)
31 پس آن دوازده را برداشته، به ايشان گفت: «اينك به اورشليم ميرويم و آنچه به زبان انبيا درباره پسر انسان نوشته شده است، به انجام خواهد رسيد. 32 زيرا كه او را به امّتها تسليم ميكنند و استهزا و بيحرمتي كرده، آب دهان بر وي انداخته، 33 و تازيانه زده، او را خواهند كشت و در روز سوم خواهد برخاست.» 34 امّا ايشان چيزي از اين امور نفهميدند و اين سخن از ايشان مخفي داشته شد و آنچه ميگفت، درك نكردند.
شفاي فقير كور
(متي 20:29-34، مرقس 10:46-52)
35 و چون نزديك اريحا رسيد، كوري بجهت گدايي بر سر راه نشسته بود. 36 و چون صداي گروهي را كه ميگذشتند شنيد، پرسيد: «چه چيز است؟» 37 گفتندش:«عيسي ناصري درگذر است.» 38 در حال فرياد برآورده گفت: «اي عيسي، اي پسر داود، بر من ترحّم فرما.» 39 و هرچند آناني كه پيش ميرفتند، او را نهيب ميدادند تا خاموششود، او بلندتر فرياد ميزد كه «پسر داودا بر من ترحم فرما.» 40 آنگاه عيسي ايستاده، فرمود تا او را نزد وي بياورند. و چون نزديك شد از وي پرسيده، 41 گفت: «چه ميخواهي براي تو بكنم؟» عرض كرد: «اي خداوند، تا بينا شوم.» 42 عيسي به وي گفت: «بينا شو كه ايمانت تو را شفا داده است.» 43 در ساعت بينايي يافته، خدا را تمجيد كنان از عقب او افتاد و جميع مردم چون اين را ديدند، خدا را تسبيح خواندند.
بايد با جديت دعا كرد
روزي عيسي براي شاگردانش مثلي آورد تا نشان دهد كه لازم است هميشه دعا كنند و تا جواب دعاي خود را نگرفته اند، از دعا كردن باز نايستند.
2 پس چنين فرمود: «در شهري ، يك قاضي بود كه نه از خدا مي ترسيد و نه توجهي به مردم داشت . 3 بيوه زني از اهالي همان شهر، دائماً نزد او مي آمد و از او مي خواست كه به شكايتش عليه كسي كه به او ضرر رسانده بود، رسيدگي كند. 4و5 قاضي تا مدتي به شكايت او توجهي نكرد. اما سرانجام از دست او به ستوه آمد و با خود گفت : با اينكه من نه از خدا مي ترسم و نه از مردم ، اما چون اين زن مايه دردسر من شده است ، بهتر است به شكايتش رسيدگي كنم تا اينقدر مزاحم من نشود.»
6 آنگاه عيساي خداوند فرمود: «ببينيد اين قاضي بي انصاف چه مي گويد! 7 اگر چنين شخص بي انصافي ، راضي شود به داد مردم برسد، آيا خدا به داد قوم خود كه شبانه روز به درگاه او دعا و التماس مي كنند، نخواهد رسيد؟ 8 يقين بدانيد كه خيلي زود دعاي ايشان را اجابت خواهد فرمود. اما سؤال اينجاست كه وقتي من ، مسيح به اين دنيا بازگردم ، چند نفر را خواهم يافت كه ايمان دارند و سرگرم دعا هستند؟»
خدا دعاي فروتنان را جواب مي دهد
9 سپس براي كساني كه به پاكي و پرهيزگاري خود مي باليدند و ساير مردم را حقير مي شمردند، اين داستان را تعريف كرد:
10 «دو نفر به خانه خدا رفتند تا دعا كنند؛ يكي ، فريسي مغرور و خودپسندي بود و ديگري ، مأمور باج و خراج . 11 فريسي خودپسند، كناري ايستاد و با خود چنين دعا كرد: اي خدا تو را شكر مي كنم كه من مانند ساير مردم ، خصوصاً مانند اين باجگير، گناهكار نيستم . نه دزدي مي كنم ، نه به كسي ظلم مي كنم و نه مرتكب زنا مي شوم . 12 در هفته دو بار روزه مي گيرم و از هر چه كه بدست مي آورم ، يك دهم را در راه تو مي دهم .
13 «اما آن باجگير گناهكار در فاصله اي دور ايستاد و به هنگام دعا، حتي جرأت نكرد از خجالت سر خود را بلند كند، بلكه با اندوه به سينه خود زده ، گفت : خدايا، بر من گناهكار رحم فرما!
14 «به شما مي گويم كه اين مرد گناهكار، بخشيده شد و به خانه رفت ، اما آن فريسي خودپسند، از بخشش و رحمت خدا محروم ماند. زيرا هر كه خود را بزرگ جلوه دهد، پست خواهد شد و هر كه خود را فروتن سازد، سربلند خواهد گرديد.»
عيسي كودكان را محبت مي كند
15 روزي چند زن ، فرزندان خود را نزد عيسي آوردند تا برسر ايشان دست بگذارد و بركتشان بدهد. اما شاگردان عيسي وقتي اين را ديدند، مادران را سرزنش كردند و مانع آمدن ايشان شدند. 16و17 اما عيسي كودكان را نزد خود فراخواند و به شاگردان فرمود: «بگذاريد بچه هاي كوچك نزد من بيايند، و هرگز مانع آنان نشويد. زيرا فقط كساني مي توانند ازبركات ملكوت خدا بهره مند گردند كه همچون اين بچه هاي كوچك ، دلي بي آلايش و زودباور داشته باشند؛ و هـر كه ايمانـي چون ايمان اين بچه هـا نداشتـه باشد هرگز از بركت ملكوت خدا بهره اي نخواهد برد.»
خطر ثروت زياد
18 روزي يكي از سران قوم يهود از عيسي پرسيد: «اي استاد نيكو، من چه كنم تا زندگي جاوداني داشته باشم ؟»
19 عيسي از او پرسيد: «وقتي مرا نيكو مي خواني ، آيا متوجه مفهوم آن هستي ؟ زيرا فقط خدا نيكوست و بس ! 20 اما جواب سؤالت ؛ خودت خوب مي داني كه در ده فرمان ، خدا چه فرموده است : زنا نكن ، قتل نكن ، دزدي نكن ، دروغ نگو، به پدر و مادرت احترام بگذار، و غيره .»
21 آن مرد جواب داد: «اين قوانين را يك به يك از كودكي انجام داده ام .»
22 عيسي فرمود: «هنوز يك چيز كم داري . هر چه داري بفروش و به فقرا بده تا براي آخرت تو، توشه اي باشد. آنگاه بيا و مرا پيروي كن .»
23 آن شخص ، با شنيدن اين سخن ، غمگين شد و رفت ، زيرا بسيار ثروتمند بود. 24 در همان حال كه مي رفت ، عيسي او را مي نگريست . سپس رو به شاگردان كرد و فرمود: «چه دشوار است كه ثروتمندي وارد ملكوت خدا شود. 25 گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از وارد شدن شخص ثروتمند به ملكوت خدا.»
26 كساني كه اين سخن را شنيدند، گفتند: «اگر چنين است ، پس چه كسي مي تواند نجات يابد؟»
27 عيسي فرمود: «خدا مي تواند كارهايي انجام دهد كه براي انسان غير ممكن است .»
28 پطرس گفت : «ما خانه و زندگي مان را رها كرده ايم و تو را پيروي مي كنيم .»
29 عيسي جواب داد: «هر كه براي خدمت به ملكوت خدا، مانند شما خانه ، زن و فرزندان ، برادران و خواهران ، و پدر و مادر خود را ترك كند، 30 درهمين دنيا چندين برابر به او عوض داده خواهد شد و در عالم آينده نيز زندگي جاوداني را خواهد يافت .»
عيسي مرگ و رستاخيز خود را پيشگويي مي كند
31 سپس آن دوازده شاگرد را نزد خود گرد آورد و به ايشان فرمود: «چنانكه مي دانيد، ما بسوي اورشليم مي رويم . وقتي به آنجا برسيم ، تمام آنچه كه انبياي پيشين درباره من پيشگويي كرده اند، عملي خواهد شد. 32 در آنجا مرا بدست غير يهوديان خواهند سپرد تا مرا مورد استهزاء قرار داده ، بي احترامي كنند؛ به صورتم آب دهان بيندازند، 33 شلاقم بزنند و سرانجام به قتل رسانند. اما من روز سوم پس از مرگ ، زنده خواهم شد!»
34 اما شاگردان چيزي از سخنان او درك نكردند، و مفهوم آنها از ايشان مخفي نگاه داشته شد، گويي براي ايشان معما مي گفت .
شفاي فقير نابينا
35 ايشان در طي راه به نزديكي شهر اريحا رسيدند. در كنار راه ، كوري نشسته بود و گدايي مي كرد. 36 چون صداي رفت و آمد مردم را شنيد، پرسيد: «چه خبر است ؟» 37 گفتند: «عيساي ناصري در حال عبور است !» 38 بلافاصله فريادكنان گفت : «اي عيسي ، اي پسر داود، بر من رحم كن !»
39 آناني كه پيشاپيش عيسي مي رفتند، سعي كردند او را ساكت كنند، اما مرد كور هر بار صدايش را بلندتر مي كرد و فرياد مي زد: «اي پسر داود، به من رحم كن !»
40و41 وقتي عيسي به آن محل رسيد، ايستـاد و گفت «او را نزد من بياوريد!» چون او را نزديك آوردند، از او پرسيد: «چه مي خواهي براي تو انجام دهم ؟»
جواب داد: «سرور من ، مي خواهم بينا شوم .»
42 عيسي فرمود: «بسيار خوب ، بينا شو! ايمانت تو را شفا داده است !»
راهنما
لوقا 18 : 1 - 8 . «بيوه زن سمج»
اين داستان، تا حدي شبيه داستان شخصي است كه نصف شب درِ خانة دوست خود را كوبيد (لوقا 11 : 5 - 13). پيغام اصلي همة اين مثلها اين است كه خدا نسبت به صبر و اصرار و ماندن در دعا احترام خاصي قائل است. در متي 6 : 7 عيسي، در عين حال به ما نسبت به تكرار باطل و ورد گونه هشدار ميدهد. او اضافه ميكند كه «پدر شما همة احتياجات شما را قبل از آنكه از او سؤال كنيد ميداند.» اما بنظر ميرسد كه اين دو مورد يعني تكرار و اصرار در دعا با هم سازگار نيستند. آيا حقيقتاً عيسي كداميك از اين دو را به ما پيشنهاد ميكند؟ مسلماً هميشه وفق دادن دو جنبة يك حقيقت، كار آساني نيست. خواستة حقيقي ما بايد اين باشد كه در تسليم معتدل به ارادة الهي بسر ببريم. خدا از ما ميخواهد كه احتياجات و خواستههاي خود را به خدا اعلان كنيم. و اين بايد در حالتي باشد كه در صورت تأخير در جواب، به خودمان اجازة دلسردي ندهيم. يادگيري روش دعا كردن امري است كه ما آن را در طول زندگي با بكارگيري نظم و استقامت فرا ميگيريم.
بعنوان مثال، براي داشتن دعاي مؤثر، ما بايد ياد بگيريم كه چگونه ديگران را ببخشيم (مرقس 25:11). در متي 7 : 12 دعا بطور مستقيم با حكم اعظم مسيح (قانون طلايي) ارتباط داده شده است. اين مسلم است كه اولين قدم واجب در دعا داشتن ايمان است. بايد به اين نكته توجه داشت كه جهت گرفتن جواب در دعا، بسياري از شرايط، بايد در ابتدا بوسيلة خود ما ايجاد گردند. وعدههاي خدا براي كسانيكه به او ايمان دارند، شگفت انگيز و عالي هستند. بايد توجه داشت كه عيسي در اين بخش تأكيد زيادي بر ايمان ميكند.
قدرت ايمان
عيسي بارها و بارها دعا كرد (به لوقا 11 : 1 مراجعه شود) و بارها دربارة دعا كردن سخن گفت. موارد ذيل فهرستي است از تأكيداتي كه عيسي دربارة ايمان داشت. در اين آيات، ايمان به عنوان بخشي از عملكرد دعا ياد شده است:
- در ناصره «و به سبب بيايماني ايشان معجزة بسيار در آنجا ظاهر نساخت» (متي 13 : 58)
- خطاب به شاگردان، در طوفان «از بهر چه ترسانيد و چونست كه ايمان نداريد» (مرقس 4 : 40 ؛ لوقا 8 : 25)
- خطاب به يايروس، «ترسان مباش، ايمان آور و بس كه شفا خواهد يافت» (لوقا 8 : 50)
- خطاب به زن مبتلا به استحاضه «ايمانت تو را شفا داده است» (مرقس 5 : 34)
- سخن يوزباشي خطاب به عيسي «فقط سخني بگو و خادم من صحّت خواهد يافت». عيسي خطاب به يوزباشي «چنين ايماني در اسرائيل هم نيافتهام». خادم او شفا يافت (متي 8 : 8 و 10 و 13)
- خطاب به دو مرد كور «آيا ايمان داريد كه اينكار را ميتوانم كرد»، «بر وفق ايمانتان به شما بشود» (متي 9 : 28 و 29)
- خطاب به زن اهل صور و صيدون «اي زن ايمان تو عظيم است تو را بر حسب خواهش تو بشود» (متي 15 : 28)
- خطاب به پطرس هنگام غرق شدن در آب «اي كم ايمان چرا شك آوردي؟» (14 : 31)
- خطاب به شاگردان «اي فرقة بيايمان تا كي با شما باشم و تا چه حد متحمل شما بشوم (مرقس 9 : 19)
- سخن شاگردان خطاب به عيسي «چرا ما نتوانستيم او را بيرون كنيم؟» عيسي خطاب به شاگردان «به سبب بيايماني شما» (متي 17 : 19 و 20)
- خطاب به شاگردان «اگر ايمان بقدر دانة خردلي ميداشتيد، بدين كوه ميگفتيد از اينجا بدانجا منتقل شو، البته منتقل ميشد و هيچ امري بر شما محال نميبود. هر آنچه با ايمان بدعا طلب كنيد، خواهيد يافت. مؤمن را همه چيز ممكن است. آنچه در دعا سؤال كنيد، يقين بدانيد كه آن را يافتهايد و به شما عطا خواهد شد» (متي 17 : 20 ، 21 : 22 ؛ مرقس 9 : 23 ، 11 : 22 - 25)
- خطاب به مرتا بر سر قبر ايلعازر «اگر ايمان بياوري، جلال خدا را خواهي ديد» (يوحنا 40:11)
- خطاب به عدهاي كثير در كفرناحوم «عمل خدا اين است كه به آن كسي كه او فرستاد، ايمان بياوريد» (يوحنا 6 : 29).
بنظر ميرسد كه بعضي از اين عبارات، حالت اغراق آميز داشته باشند. اما بايد توجه داشت كه تأكيد خاصي كه عيسي بر ايمان دارد، اغلب مبهوت كننده است، بنابراين نميتوان نام مبالغه بر آن گذاشت. عيسي، جهت پايهگذاري كليسا، به رسولان قدرت انجام معجزات مخصوصي اعطا نمود و بدينوسيله مأموريت آنان را تأييد نمود. همة ما ميدانيم كه او به آنان قدرت انجام معجزاتي را داد كه امروزه ما اگر ادعاي اينچنين اعمالي را بكنيم، گويا كار احمقانهاي كردهايم. اين مسلم است كه رسولان هر وقت كه دلشان ميخواست، قادر به معجزه كردن نبودند. بعضي وقتها آنها ميتوانستند معجزه كنند و گاهي اوقات هم نميتوانستند. در افسس عدة كثيري بوسيلة دستمالهايي كه به بدن پولس خورده بود، شفا يافتند (اعمال رسولان 12:19) در حاليكه در موقعيتي ديگر، پولس حتي نميتوانست همكار عزيز خود را شفا بخشد. او مينويسد: «تروفميس را در ميلتس بيمار واگذاردم» (دوم تيموتائوس 20:4). بنابراين بنظر ميرسد كه هر وقت خدا بخواهد، اين قدرت را به رسولان ميبخشد.
هنگاميكه عيسي دربارة دعا كردن و ايمان سخن ميگويد اگرچه بسياري از كلمات او بنظر ما عجيب و غريب بنظر برسند ولي بايد دانست كه او دقيقاً ميداند كه چه ميگويد و هدف او از گفتن اين موارد چيست. او خودش از دنياي ناديده قدم به جهان گذاشت و بطور كامل نسبت به قدرتهاي پشت پرده و ناديدهاي كه مربوط به جهان غير مادي هستند، شناخت واقعي دارد. و اينها آن چيزهايي هستند كه ما اصلاً دربارة آنها اطلاعاتي نداريم. بنابراين نبايد مصمم به توضيح همة آن چيزي كه عيسي در مورد دعا گفت باشيم تا آن را در ساختار و چارچوب فهم و درك محدود خودمان درآوريم. اگر با صبر، اصرار و استقامت و تداوم در دعا منتظر نتيجه باشيم، قطعاً به نتايجي خواهيم رسيد كه در حالت عادي تصور آن نيز غير ممكن است.
عيسي مطمئناً از ابراز اين سخنان منظور خاصي داشت. او فقط نميخواست كه چيزي گفته باشد. اين مسلم است كه هدف او از دادن اين تعاليم، آموزش يك سري دروس پايهاي براي همة بني نوع بشر در همة قرون بوده است. خدا، كنترل همة امور را در دست دارد و قدرت دارد كه قدرتهاي ناشناخته را در جهت كنترل قدرتهايي كه ما دربارة آنها معلوماتي داريم، بكار گيرد. عيسي فرمود كه خدا ميتواند اين عمل را بوسيلة ايمان به او انجام دهد.
لوقا 18 : 9 - 14 . فريسي و باجگير
اكثر فريسيان افرادي بودند بسيار خودخواه و رياكار كه بر عدالت شخصي خود افتخار ميكردند و نسبت به ديگران خود را برتر ميدانستند. رفتار آنها حاكي از آن بود كه گويي خدا نيز بوجود آنان افتخار ميكند! اما عيسي دروناً از اين ظاهر سازيهاي روحاني بيزار بود. تلخترين كلمات او خطاب به فريسيان و در ارتباط با رياكاريهاي آنان بود (متي 23). او گناهان باجگيران و زنان زناكار را اغماض ننمود، چرا كه آمده بود تا آنها را نجات بخشد و بدين ترتيب هنگاميكه آنها خود ميپذيرفتند كه چقدر گناهكارند، اولين قدم كه شامل اعتراف به گناه بود را به جهت نجات يافتن برميداشتند.
هدف از ذكر اين مثل آن است كه اولين قدم اساسي جهت ايجاد رابطه با خدا كه همانا درك گناهكار بودن و حس احتياج به رحمت خدا است، نشان داده شود.
لوقا 18 : 15 - 17 . اطفال
(اين مطلب در متي 13:19 و مرقس 13:10-16 نيز مذكور است.)
عيسي، اخيراً دربارة باجگيري سخن گفته بود كه نجات يافت، چرا كه از گناهان خود ناراحت و پشيمان بود. در اين بخش اول نشان ميدهد كه آسمان جايگاه افرادي است كه طفل گونه باشند. آسمان جاي اشخاص متكبري كه خيلي خود را مهم ميشمارند نيست. اينچنين افراد طوري رفتار ميكنند گويا كه همة دنيا مال آنها است. امروزه تعداد زيادي از اينچنين افراد در كليسا نيز ديده ميشوند. اما در آسمان ديگر خبري از اينچنين افراد نيست. عيسي بوضوح فرمود: «تا مثل طفل كوچك نشويد، هرگز داخل ملكوت آسمان نخواهيد شد» (متي 18 : 3). يك كودك تعليم پذير، قابل اعتماد، آزاد از غرور عقلاني، چشم و گوش بسته و دوست داشتني است. عيسي اطفال را دوست داشت، در حاليكه شاگردان به كودكان اهميت نميدادند و براي آنها مهم نبود اگر اطفال مورد اذيت و آزار قرار ميگرفتند. اين موضوع باعث رنجش عيسي ميشد.
لوقا 18 : 18 - 30 . حاكم جوان ثروتمند
اين واقعه در متي 19 : 16 - 30 و مرقس 10 : 17 - 31 نيز ذكر شده است. عيسي به او گفت كه همة اموال خود را ببخشد. اما اين بدان معني نبود كه هر كس كه ميخواهد عيسي را متابعت كند، بايد همة پول و اموال خود را جهت پيروي از او، از دست بدهد. زكي نصف اموال خود را بخشيد و عيسي نيز نجات عظيم را به او هديه كرد (لوقا 19 : 9).
اما اين جوان آنقدر اسير دولت و اموال خود بود كه نميتوانست عامل مفيدي براي ملكوت خدا باشد. بنظر برخي از مفسرين، «سوراخ سوزن» اشاره به در كوچكي است كه در دروازة بزرگ شهر جاسازي ميشود تا مسافرين پياده از آن وارد شهر شوند و شتر به سختي از آن وارد ميشود، مگر آنكه زانو بزند. بسياري از مفسرين نيز عقيده بر اين دارند كه عيسي واقعاً به سوزن اشاره ميكند و نه چيز ديگر. در هر صورت منظور عيسي از عنوان كردن اين موضوع اين است كه به امري غير ممكن اشاره كند (27) و بدينوسيله در آخر خاطر نشان ميكند كه آنچه در نظر انسان غير ممكن است، براي خدا ممكن است.
در اين بخش، به وعدههاي عجيبي برميخوريم كه به كساني داده ميشود كه همه چيز را در راه پيروي مسيح ترك ميكنند (28 - 30). اين مورد در مرقس 10 : 28 - 31 نيز ذكر شده است. صد چندان در اين جهان و در جهان آينده نيز حيات جاوداني.
موقعيت اجتماعي شاگردان
اكثر شاگردان مسيح از طبقات پايين اجتماع محسوب ميشدند. اما برخي از آنها نيز اشخاص سرشناس و دولتمند و بانفوذ بودند. پطرس، يعقوب، يوحنا و اندرياس در واقع تاجران ثروتمندي بودند. متي، مسئول اخذ ماليات يا باجگير بود و احتمالاً از لحاظ مالي وضعيت خوبي داشت. در ميان زناني كه تصميم به پيروي عيسي گرفتند، يونا، همسر خادم هيروديس بود كه در واقع از قصر پادشاه آمده بود. مريم و مرتا و ايلعازر يكي از خانوادههاي ثروتمند ساكن اطراف اورشليم بودند (به يوحنا 12 : 1 - 8 مراجعه شد). يوسف رامهاي و نيقوديموس از اعضا سنهدرين (شوراي يهود) بودند. سرهنگ اهل كفرناحوم، احتمالاً يكي از افسران دربار هيروديس بود (يوحنا 4 : 46). يوزباشي اهل كفرناحوم كه كنيسة يهوديان را بنا كرده بود (لوقا 7 : 1 - 10)، يكي از افسران ارتش روم بود. زكي باجگير نيز مرد دولتمندي بود (لوقا 19 : 2).
لوقا 18 : 31 - 43 . مرد كور اهل اريحا