ترجمه شریف گویا
|
حكايت مباشر زيرك
و به شاگردان خود نيز گفت: «شخصي دولتمند را ناظري بود كه از او نزد وي شكايت بردند كه اموال او را تلف ميكرد. 2 پس او را طلب نموده، وي را گفت، اين چيست كه درباره تو شنيدهام؟ حساب نظارت خود را باز بده زيرا ممكن نيست كه بعد از اين نظارت كني. 3 ناظر با خود گفت چه كنم زيرا مولايم نظارت را از من ميگيرد؟ طاقت زمين كندن ندارم و از گدايي نيز عار دارم. 4 دانستم چه كنم تا وقتي كه از نظارت معزول شوم، مرا به خانه خود بپذيرند. 5 پس هر يكي از بدهكاران آقاي خود را طلبيده، به يكي گفت آقايم از تو چند طلب دارد؟ 6 گفت صد رطل روغن. بدو گفت سياهه خود را بگير و نشسته پنجاه رطل بزودي بنويس. 7 باز ديگري را گفت از تو چقدر طلب دارد؟ گفت صد كيل گندم. وي را گفت سياهه خود را بگير و هشتاد بنويس.
8 «پس آقايش، ناظر خائن را آفرين گفت، زيرا عاقلانه كار كرد. زيرا ابناي اين جهان در طبقه خويش از ابناي نور عاقلتر هستند. 9 و من شما را ميگويم دوستان از مال بيانصافي براي خود پيدا كنيد تا چون فاني گرديد شما را به خيمههاي جاوداني بپذيرند. 10 آنكه در اندك امين باشد در امر بزرگ نيز امين بُوَد و آنكه در قليل خائن بُوَد دركثير هم خائن باشد. 11 و هرگاه در مال بيانصافي امين نبوديد، كيست كه مال حقيقي را به شما بسپارد؟ 12 و اگر در مال ديگري ديانت نكرديد، كيست كه مال خاصّ شما را به شما دهد؟
13 «هيچ خادم نميتواند دو آقا را خدمت كند. زيرا يا از يكي نفرت ميكند و با ديگري محبّت، يا با يكي ميپيوندد و ديگري را حقير ميشمارد. خدا و مامونا را نميتوانيد خدمت نماييد.»
14 و فريسياني كه زر دوست بودند همه اين سخنان را شنيده، او را استهزا نمودند. 15 به ايشان گفت: «شما هستيد كه خود را پيش مردم عادل مينماييد، ليكن خدا عارف دلهاي شماست. زيرا كه آنچه نزد انسان مرغوب است، نزد خدا مكروه است. 16 تورات و انبيا تا به يحيي بود و از آن وقت بشارت به ملكوت خدا داده ميشود و هر كس به جّد و جهد داخل آن ميگردد. 17 ليكن آسانتر است كه آسمان و زمين زايل شود، از آنكه يك نقطه از تورات ساقط گردد. 18 هر كه زن خود را طلاق دهد و ديگري را نكاح كند زاني بُوَد و هر كه زن مطلّقة مردي را به نكاح خويش درآورد، زنا كرده باشد.
ماجراي ثروتمند و فقير
19 «شخصي دولتمند بود كه ارغوان و كتان ميپوشيد و هر روزه در عياشي با جلال بسر ميبرد. 20 و فقيري مقروح بود ايلَعازَر نام كه او را بر درگاه او ميگذاشتند، 21 و آرزو ميداشت كه از پارههايي كه از خوان آن دولتمند ميريخت، خود را سير كند. بلكه سگان نيز آمده زبان بر زخمهاي او ميماليدند. 22 باري آن فقير بمرد وفرشتگان، او را به آغوش ابراهيم بردند و آن دولتمند نيز مرد و او را دفن كردند. 23 پس چشمان خود را در عالم اموات گشوده، خود را در عذاب يافت، و ابراهيم را از دور و ايلعازَر را در آغوشش ديد. 24 آنگاه به آواز بلند گفت، اي پدر من ابراهيم، بر من ترحّم فرما و ايلعازَر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنك سازد، زيرا در اين نار معذّبم. 25 ابراهيم گفت، اي فرزند بهخاطر آور كه تو در ايّام زندگاني چيزهاي نيكوي خود را يافتي و همچنين ايلعازر چيزهاي بد را، ليكن او الحال در تسلّي است و تو در عذاب. 26 و علاوه بر اين، در ميان ما و شما ورطه عظيمي است، چنانچه آناني كه ميخواهند از اينجا به نزد شما عبور كنند، نميتوانند و نه نشينندگان آنجا نزد ما توانند گذشت. 27 گفت، اي پدر به تو التماس دارم كه او را به خانه پدرم بفرستي. 28 زيرا كه مرا پنج برادر است تا ايشان را آگاه سازد، مبادا ايشان نيز به اين مكان عذاب بيايند. 29 ابراهيم وي را گفت، موسي و انبيا را دارند؛ سخن ايشان را بشنوند. 30 گفت، نه اي پدر ما ابراهيم، ليكن اگر كسي از مُردگان نزد ايشان رود، توبه خواهند كرد. 31 وي را گفت، هرگاه موسي و انبيا را نشنوند، اگر كسي از مردگان نيز برخيزد، هدايت نخواهند پذيرفت.»
استفاده درست از مال دنيا
عيسي اين حكايت را براي شاگردان خود تعريف كرد: «مردي ثروتمند مباشري داشت كه به حساب دارايي هاي او رسيدگي مي كرد. اما به او خبر رسيد كه مباشرش در اموال او خيانت مي كند. 2 پس او را خواست و به او گفت : شنيده ام كه اموال مرا حيف و ميل مي كني ! پس هر چه زودتر حسابهايت را ببند، چون از كار بركنار هستي !
3 «مباشر پيش خود فكر كرد: حالا چه كنم ؟ وقتي از اين كار بركنار شدم ، نه قدرت بيل زدن دارم ، و نه غرورم اجازه مي دهد گدايي كنم . 4 فهميدم چه كنم ! بايد كاري كنم كه وقتي از اينجا مي روم ، دوستان زيادي داشته باشم تا از من نگهداري كنند.
5 «پس هر يك از بدهكاران ارباب خود را فرا خواند و با ايشان گفتگو كرد. از اولي پرسيد: چقدر به ارباب من بدهكار هستي ؟
6 «جواب داد: صد حلب روغن زيتون .
«مباشر گفت : درست است . اين هم قبضي است كه امضاء كرده اي . پاره اش كن و در يك قبض ديگر، بنويس پنجاه حلب !
7 «از ديگري پرسيد: تو چقدر بدهكاري ؟
«جواب داد: صد خروار گندم .
«به او گفت : قبض خود را بگير و بجاي آن بنويس هشتاد خروار!
8 «آن مرد ثروتمند، زيركي مباشر خائن را تحسين كرد! در واقع مردم بي ايمان ، در روابط خود با ديگران و در كارهاي خود، زيرك تر از مردم خداشناس هستند.
9 «مال دنيا اغلب در راه هاي بد مصرف مي شود. اما من به شما توصيه مي كنم كه آن را در راه درست بكار گيريد تا دوستان بيابيد. آنگاه وقتي مالتان از ميان برود، خانه اي در آخرت خواهيد داشت
10 «اگر در كارهاي كوچك درستكار باشيد، در كارهاي بزرگ نيز درستكار خواهيد بود؛ و اگر در امور جزئي نادرست باشيد، در انجام وظايف بزرگ نيز نادرست خواهيد بود. 11 پس اگر در مورد ثروتهاي دنيوي ، امين و درستكار نبوديد، چگونه در خصوص ثروتهاي حقيقي آسماني به شما اعتماد خواهند كرد؟ 12 و اگر در مال ديگران خيانت كنيد، چه كسي مال خود شما را به دستتان خواهد سپرد؟
13 «هيچ خدمتكاري نمي تواند دو ارباب را خدمت كند، زيرا يا از يكي نفرت دارد و به ديگري محبت مي كند و يا به يكي دل مي بندد و ديگري را پست مي شمارد. شما نيز نمي توانيد هم بنده خدا باشيد و هم بنده پول !»
14 فريسي ها وقتي اين سخنان را شنيدند، او را مسخره كردند، زيرا كه پول دوست بودند. 15 عيسي به ايشان فرمود: «شما در ظاهر، لباس تقوا و دينداري به تن داريد، اما خدا از باطن شريرتان باخبر است . تظاهر شما باعث مي شود كه مردم به شما احترام بگذارند، اما بدانيد كه آنچه در نظر انسان با ارزش است ، در نظر خدا مكروه و ناپسند است . 16 تا پيش از موعظه هاي يحيي ، تورات موسي و نوشته هاي انبياء راهنماي شما بودند. اما حال كه يحيي مژده فرا رسيدن ملكوت خدا را داده است ، مردم مي كوشند بزور وارد آن گردنـد. 17 اما اين بدان معني نيست كه تورات ، حتي در يك جزء، اعتبار خود را از دست داده باشد، بلكه همچون زمين و آسمان ، ثابت و پايدار است .
18 «هركه زن خود را طلاق دهد و با ديگري ازدواج كند، زنا مي كند؛ و هر مردي نيز كه با زن طلاق داده شده اي ازدواج كند، در واقع مرتكب زنا مي شود.»
مرد ثروتمند و ايلعازر فقير
19 عيسي فرمود: «مرد ثروتمندي بود كه جامه هاي نفيس و گرانبها مي پوشيد و هر روز به عيش و نوش و خوشگذراني مي پرداخت . 20 فقيري زخم آلود نيز بود، بنام ايلعازر، كه او را جلو در خانه آن ثروتمند مي گذاشتند. 21 ايلعازر آرزو مي داشت كه از پس مانده خوراك او، شكم خود را سير كند. حتي سگها نيز مي آمدند و زخمهايش را مي ليسيدند.
22 «سرانجام آن فقير مرد و فرشته ها او را نزد ابراهيم بردند، جايي كه نيكان بسر مي برند. آن ثروتمند هم مرد و او را دفن كردند، 23 اما روحش به دنياي مردگان رفت . در آنجا، در همان حالي كه عذاب مي كشيد، به بالا نگاه كرد و از دور ابراهيم را ديد كه ايلعازر در كنارش ايستاده است . 24 پس فرياد زد: اي پدرم ابراهيم ، بر من رحم كن و ايلعازر را به اينجا بفرست تا فقط انگشتش را در آب فرو ببرد و زبانم را خنك سازد، چون در ميان اين شعله ها عذاب مي كشم !
25 «اما ابراهيم به او گفت : فرزندم ، به خاطر بياور كه تو در دوران زندگي ات ، هر چه مي خواستي ، داشتي ، اما ايلعازر از همه چيز محروم بود. پس حالا او در آسايش است و تو در عذاب ! 26 از اين گذشته ، شكاف عميقي ما را از يكديگر جدا مي كند، بطوري كه نه ساكنين اينجا مي توانند به آن سو بيايند و نه ساكنين آنجا به اين سو.
27 «ثروتمند گفت : اي پدرم ابراهيم ، پس التماس مي كنم كه او را به خانه پدرم بفرستي ، 28 تا پنج برادر مرا از وجود اين محل رنج و عذاب آگاه سازد، مبادا آنان نيز پس از مرگ به اينجا بيايند! 29 ابراهيم فرمود: موسي و انبيا بارها و بارها ايشان را از اين امر آگاه ساخته اند. برادرانت مي توانند به سخنان ايشان توجه كنند.
30 «ثروتمند جواب داد: نه ، اي پدرم ابراهيم ! به كلام ايشان توجهـي ندارند. اما اگر كسي از مردگان نزد ايشان برود، يقيناً از گناهانشان توبه خواهند كرد.
راهنما
لوقا 16 : 1 - 13 . ناظر خائن
عيسي در اين بخش اگرچه نادرستي اين ناظر را تقبيح ميكند، ولي ذكاوت و تيزهوشي او را مورد تحسين قرار ميدهد. او اگرچه روش نادرستي را اتخاذ نمود، ولي روحية جبران كنندگي و تدارك ديدن براي آينده در او قابل تحسين بود.
ناظر نامبرده بوسيلة بكارگيري كالاي ارباب خود، براي خود دوستاني پيدا كرد. بنابراين ما نيز با استفاده از وسايلي كه در اختيار داريم، بايد در طلب ايجاد دوستي با افراد باشيم. اين مثل تصويري زيبا از كساني ارائه ميدهد كه هنگامي كه با آنها دوستي كرديم، همان اشخاص، استقبال كنندگان ما در آسمان خواهند بود.
عيسي در اين قسمت، سخنان تندي دربارة پول و علاقه به پول ارائه ميدهد. طمع به عنوان يكي از مخربترين گناهان و مسبب بسياري از جنايات نام برده شده است.
اين مسلم است كه براي رفع بسياري از نيازهاي روزانة خويش، ما به پول احتياج داريم. اما نكتة مهم اين است كه ما در زندگي خود حقيقتاً چه كسي را خدمت ميكنيم؟ آيا ما بندة پول هستيم يا بندة آن كس كه بخشندة اموال و پول به ما است.
لوقا 16 : 14 - 18 . تمسخر فريسيان
فريسيان تعاليم عيسي را در ارتباط با پول و اموال به تمسخر ميگرفتند. چرا كه آنان به پول و ثروت عشق ميورزيدند. آنها در واقع مذهبيون دنيوي بودند كه از راه مذهب ثروت هنگفتي براي خويش ذخيره مينمودند.
در آيات فوق ارتباط بين شريعت و طلاق به وضوح مشخص نيست. شايد منظور عيسي اين بود كه از زماني كه مژدة پادشاهي خدا عميقاً بر مردم اثر ميگذارد، براي فريسيان، موجه قلمداد نمودن تعليم رياكارانهشان مشكلتر شده است. تا موقعي كه آنها خود را نگهبانان شريعت ميدانند، از تعليم شريعت نسبت به طلاق غافلند و بنابراين با بروز كوچكترين اختلافي، مجوز آن را صادر ميكنند.
لوقا 16 : 19 - 31 . ايلعازر و مرد ثروتمند
منظور از «آغوش ابراهيم» (22) بهشت است كه در واقع مكاني است كه روحهاي مقدسين در آنجا در انتظار قيامت بسر ميبرند. عالم اموات، مكاني است كه هالكان در انتظار مجازات هستند.
در اين بخش، ايلعازر را پس از مرگ در حال مكالمه با ابراهيم ميبينيم. اينكه اين جريان تا چه حدي نمايشي و تجسمي است، مشخص نيست. اما بهرحال منعكس كنندة نكات خاصي است:
نكته اول اين است كه هنگام مرگ مقدسين، فرشتگان آنان را به حضور پر جلال الهي ميبرند.
نكتة دوم اين است كه بيايمانان در عذاب بسر ميبردند (23).
نكتة سوم اين است كه ورطة عظيم بين بهشت و عالم اموات وجود دارد و اين نشانگر اين مطلب است كه مرگ، نقطة پاياني فرصت ما براي نجات يافتن است.
نكتة چهارم اين است كه مژدة انجيل و كلام خدا براي به توبه كشيدن مردم، كافي و بس است (31).
نكتة پنجم اينكه معيارهاي اين جهان با معيارهاي دنياي پس از مرگ يكي نيست. بسياري از آنان كه در اين دنيا اولين بودند، در آنجا آخرين خواهند بود. بسياري از آنان كه افراد عاليمقام اين جهان را تشكيل ميدادند، در آنجا پستترين محسوب خواهند شد و بسياري از آنان كه افراد سرشناس كليسا از آنان غافل بودهاند، در آنجا برتر از آنان محسوب خواهند شد (متي 19 : 30 ، 20 : 1 - 16 ؛ مرقس 10 : 31).
بهشت و جهنم
داستان مرد ثروتمند و ايلعازر يكي از اشارات روشن و واضحي است كه عيسي در ميان تعاليم خود به زندگي پس از مرگ دارد. او بارها دربارة حيات آينده صحبت نمود. او اميد آسمان و ترس از جهنم را الزامي ميدانست. او اغلب در حاليكه بيايمانان و نجات يافتگان را در مقابل هم قرار ميدهد، به سرنوشت شوم گروه اول و حيات متبارك گروه دوم اشاره ميكند. (متي 12:5 و 22 و 29 و 30، 20:6، 21:7-27، 28:10، 29:13-43 و 49-50، 8:18-9، 13:22، 33:23، 23:25 و 30 و 34 و 41 و 46؛ مرقس 43:9-48؛ لوقا 4:12-5، 22:16-28؛ يوحنا 15:3 و 16 و 36، 24:5 و 28-29 و 39، 27:6 و 39-40 و 44 و 47 و 49 و 50 و 51 و 54، 2:17). بايد توجه داشت كه چقدر كلمات «آسمان» ، «جهنم» و «حيات جاودان» بكار برده شدهاند.