ترجمه شریف گویا
|
ترجمه شریف انجیل لوقا
پیام یحیی
« همچنین در متی 3: 1 ــ 12 و مرقس 1: 4 ــ 8 و یوحنا 1: 19 ــ 28 »
- در پانزدهمین سال حکومت طیبریوس قیصر وقتی پنطیوس پیلاطس فرماندار یهودیه و هیرودیس حاکم استان جلیل و برادرش فیلیپس حاکم استانهای ایتوریه و نواحی تراخونیتس و لیسانیوس حاکم آبلیه بود،
- یعنی در زمانی که حنا و قیافا کاهنان اعظم بودند، کلام خدا در بیابان به یحیی پسر زکریا رسید.
- او به تمام نواحی اطراف رود اردن میرفت و اعلام میکرد که مردم توبه کنند و برای آمرزش گناهان خود تعمید بگیرند.
- انچنانکه در کتاب اشعیا نبی آمده است:« شخصی در بیابان فریاد میزند: راهی برای خداوند آماده سازید، طریق او را راست نمائید.
- دره ها پر شوند، کوه ها و تپه ها صاف گردند، کجی ها راست خواهند شد راههای ناهموار هموار خواهند گشت
- و همۀ آدمیان نجات خدا را خواهند دید.»
- انبوه مردم بیرون می آمدند تا از دست یحیی تعمید بگیرند. او به ایشان گفت:« ای مارها، چه کسی شما را آگاه ساخت تا از خشم و غضب آینده بگریزید؟
- پس توبۀ خود را با ثمراتی که ببار می آورید نشان دهید و پیش خود نگوئید که ما پدری مانند ابراهیم داریم، بدانید که خدا قادر است از این سنگ ها فرزندانی برای ابراهیم بیافریند.
- تیشه بر ریشۀ درختان گذاشته شده و هر درختی که میوۀ خوب به بار نیاورد بریده و در آتش افکنده خواهد شد.»
- مردم از او پرسیدند:« پس تکلیف ما چیست؟»
- او پاسخ داد:« آن کسی که دو پیراهن دارد باید یکی از آنها را به کسی که ندارد بدهد و هر که خوراک دارد باید همچنین کند.»
- باجگیران هم برای گرفتن تعمید آمدند و از او پرسیدند:« ای استاد، ما چه باید بکنیم؟»
- بایشان گفت:« بیش از آنچه مقرر شده مطالبه نکنید.»
- سپاهیان هم پرسیدند:« ما چه کنیم؟» به آنان گفت:« از کسی به زور پول نگیرید و تهمت ناروا نزنید و به حقوق خود قانع باشید.»
- مردم در انتظار بسر میبردند و از یکدیگر می پرسیدند که آیا یحیی مسیح موعود است یا نه.
- اما او چنین جواب داد:« من شما را در آب تعمید میدهم اما کسی خواهد آمد که از من تواناتر است و من لایق آن نیستم که بند کفش او را باز کنم. او شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد.
- او چنگال خود را در دست دارد تا خرمن خود را پاک کند و گندم را در انبار جمع نماید، اما کاه را در آتشی خاموش نشدنی خواهد سوزانید.»
- یحیی با راه های بسیار و گوناگون مردم را تشویق میکرد و به آنها بشارت میداد
- اما هیرودیس، که بر سر موضوع زن برادرش هیرودیا و خلافکاریهای دیگر خود مورد سرزنش یحیی واقع شده بود،
- با انداختن یحیی به زندان مرتکب کاری بدتر از همه شد.
تعمید گرفتن عیسی
« همچنین در متی 3: 13 ــ 17 و مرقس 1: 9 ــ 11 »
- پس از آنکه همه تعمید گرفتند عیسی نیز تعمید گرفت و به دعا مشغول بود که آسمان گشوده شد
- و روح القدس به صورت کبوتری بر او نازل شد و صدائی از آسمان آمد:« تو پسر عزیز من هستی. از تو خوشنودم.»
شجره نامۀ عیسی
« همچنین در متی 1: 1 ــ 17 »
- وقتی عیسی ماموریت خود را شروع کرد در حدود سی سال از عمرش گذشته بود و بر حسب تصور مردم او پسر یوسف بود و یوسف پسر هالی،
- پسر متات، پسر لاوی، پسر ملکی، پسر ینا، پسر یوسف،
- پسر متاتیا، پسر آموس، پسر ناحوم، پسر حسلی، پسر نجی،
- پسر مات، پسر متاتیا، پسر شمعی، پسر یوسف، پسر یهودا،
- پسر یوحنا، پسر ریسا، پسر زروبابل، پسر سالتیئیل، پسر نیری،
- پسر ملکی، پسر ادی، پسر قوسام، پسر ایلمودام، پسر عیر،
- پسر یوسی، پسر ایلعاذر، پسر یوریم، پسر متات، پسر لاوی،
- پسر شمعون، پسر یهودا، پسر یوسف، پسر یونان، پسر ایلیاقیم،
- پسر ملیا، پسر مینان، پسر متاتا، پسر ناتان، پسر داود،
- پسر یسی، پسر عوبید، پسر بوعز، پسر شلمون، پسر نحشون،
- پسر عمیناداب، پسر ارام، پسر حصرون، پسر فارص، پسر یهودا،
- پسر یعقوب، پسر اسحق، پسر ابراهیم، پسر تارح، پسر ناحور،
- پسر سروج، پسر رعو، پسر فالج، پسر عابر، پسر صالح،
- پسر قینان، پسر ارفکشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لامک،
- پسر متوشالح، پسر خنوخ، پسر یارد، پسر مهللئیل پسر قینان،
پسر انوش، پسر شیث پسر آدم بود و آدم از خدا بود.
يحيي تعميد دهنده راه را براي عيسي آماده ميكند
(متي 3:1-12، مرقس 1:1-8)
و در سال پانزدهم از سلطنت طيباريوسقيصر، در وقتي كه پنطيوس پيلاطُس، والي يهوديّه بود و هيروديس، تيترارك جليل و برادرش فيلپُس تيتراركِ ايطوريّه و ديار تَراخوُنيتس و ليسانيوس تيتراركِ آبليّه 2 و حنّا و قيافا رؤساي كهنه بودند، كلام خدا به يحيي ابن زكريّا در بيابان نازل شده، 3 به تمامي حوالي اُرْدُن آمده، به تعميد توبه بجهت آمرزش گناهان موعظه ميكرد. 4 چنانچه مكتوب است در صحيفه كلمات اِشعَياي نبي كه ميگويد: «صداي ندا كنندهاي در بيابان، كه راه خداوند را مهيّا سازيد و طُرُق او را راست نماييد. 5 هر وادي انباشته و هر كوه و تلّي پست و هر كجي راست و هر راهِ ناهموار صاف خواهد شد؛ 6 و تمامي بشر نجات خدا را خواهند ديد.»
7 آنگاه به آن جماعتي كه براي تعميد وي بيرون ميآمدند، گفت: «اي افعيزادگان، كه شما را نشان داد كه از غضب آينده بگريزيد؟ 8 پس ثمراتِ مناسب توبه بياوريد و در خاطر خود اين سخن را راه مدهيد كه ابراهيم پدر ماست، زيرا به شما ميگويم خدا قادر است كه از اين سنگها، فرزندان براي ابراهيم برانگيزاند. 9 و الا´ن نيز تيشه بر ريشه درختان نهاده شده است؛ پس هر درختي كه ميوه نيكو نياورد، بريده و در آتش افكنده ميشود.»
10 پس مردم از وي سؤال نموده گفتند: «چهكنيم؟» 11 او در جواب ايشان گفت: «هر كه دو جامه دارد، به آنكه ندارد بدهد. و هركه خوراك دارد نيز چنين كند.» 12 و باجگيران نيز براي تعميد آمده، بدو گفتند: «اي استاد چه كنيم؟» 13 بديشان گفت: «زيادتر از آنچه مقرّر است، مگيريد.» 14 سپاهيان نيز از او پرسيده، گفتند: «ما چه كنيم؟» به ايشان گفت: «بر كسي ظلم مكنيد و بر هيچكس افترا مزنيد و به مواجب خود اكتفا كنيد.»
15 و هنگامي كه قوم مترصّد ميبودند و همه در خاطر خود دربـاره يحيـي تفكّـر مينمودنـد كه اين مسيـح است يا نـه، 16 يحيـي به همه متوجّه شده گفت: «من شما را به آب تعميد ميدهم، ليكن شخصي تواناتر از من ميآيد كه لياقت آن ندارم كه بند نعلين او را بـاز كنـم. او شمـا را به روحالقدس و آتش تعميد خواهد داد. 17 او غربـال خود را به دسـت خـود دارد و خرمـن خويش را پاك كرده، گنـدم را در انبـار خـود ذخيـره خواهـد نمـود و كاه را در آتشـي كـه خاموشي نميپذيرد خواهد سوزانيد.» 18 و به نصايـح بسيـار ديگـر، قــوم را بشــارت مـيداد.
هيروديس يحيي را زنداني ميكند
19 امّا هيروديس تيترارك چون بهسبب هيروديا، زن برادر او فيلِپس و ساير بديهايي كه هيروديس كرده بود از وي توبيخ يافت، 20 اين را نيز بر همه افزود كه يحيي را در زندان حبس نمود.
يحيي عيسي را تعميد ميدهد
(متي 3:13-17، مرقس 1:9-11)
21 امّا چون تمامي قوم تعميد يافته بودند و عيسي هم تعميد گرفته دعا ميكرد، آسمان شكافته شد 22 و روحالقدس به هيأت جسماني، مانند كبوتري بر او نازل شد و آوازي از آسمان در رسيد كه «تو پسر حبيب من هستي كه به تو خشنودم.»
نسبنامه عيسي
(متي 1:1-17)
ترجمه تفسیری
يحيي راه را براي مسيح آماده مي كند
در سال پانزدهم فرمانروايي تيبريوس ، امپراطور روم ، كلام خدا در بيابان بر يحيي ، پسر زكريا، نازل شد. (در آن زمان ، پنطيوس پيلاطوس فرماندار يهوديه ؛ هيروديس حاكم جليل ؛ فيليپ برادر هيروديس ، حاكم ايالات ايتوريه و تراخونيتس ؛ و ليسانيـوس حاكم آبليه بود. حنّا و قيافا نيز كاهنان اعظم بودند.) 3 يحيي پس از دريافت پيغام خدا، رسالت خود را آغاز كرد. او در مناطق اطراف رود اردن مي گشت و مردم را ارشاد مي نمود و مي گفت كه توبه كنند و تعميد بگيرند تا خدا گناهانشان را بيامرزد.
4 يحيي همان كسي است كه اشعيا درباره اش پيشگويي كرده و گفته بود: «كسي در بيابان صدا مي زند و مي گويد كه راهي براي آمدن خداوند بسازيد! راهي راست در صحرا برايش آماده كنيد! 5 كوه ها و تپه ها را هموار سازيد؛ دره ها را پر كنيد! راه هاي كج را راست و جاده هاي ناهموار راصاف نماييد! 6 آنگاه همه مردم نجات خدا را خواهند ديد!»
7 بسياري از مردم ، براي غسل تعميد نزد يحيي مي آمدند. يكبار او به عده اي از ايشان گفت : «اي مارهاي خوش خط و خال ، فكر كرديد مي توانيد بدون توبه واقعي ، از عذاب جهنم بگريزيد؟ 8 رفتارتان نشان مي دهد كه واقعاً توبه كرده ايد يا نه . اين فكر را نيز از سرتان بيرون كنيد كه چون جدتان ابراهيم است ، از غضب خدا در امان خواهيد ماند، زيرا خدا مي تواند از اين سنگهاي بيابان براي ابراهيم فرزندان بوجود آورد! 9 اكنون تيشه داوري خدا بر ريشه درخت زندگي شما گذاشته شده است . هر درختي كه ميوه خوب ندهد، بريده و در آتش انداخته خواهد شد!»
10 از او پرسيدند: «چه بايد بكنيم ؟»
11 جواب داد: «اگر دو پيراهن داريد، يكي را بدهيد به كسي كه ندارد. اگر خوراك اضافي نيز داريد، اينچنين كنيد.»
12 مأمورين جمع آوري باج و خراج كه به بدنامي معروف بودند، نيز براي غسل تعميد نزد او آمدند و پرسيدند: «استاد، چگونه نشان دهيم كه از گناهانمان دست كشيده ايم ؟»
13 پاسخ داد: «با درستكاري تان ! بيش از آنچه دولت روم تعيين كرده است ، از كسي باج و خراج نگيريد.»
14 عده اي از نظاميان رومي نيز از او پرسيدند: «ما چه كنيم ؟»
يحيي جواب داد: «با زور و تهديد از مردم پول نگيريد. تهمت ناروا به كسي نزنيد و به حقوقي كه مي گيريد، قانع باشيد.»
15 در آن روزها، اميد مردم به ظهور مسيح موعود قوت گرفته بود و همه از خود مي پرسيدند كه آيا يحيي همان مسيح است يا نه ؟ 16 يحيي در اين باره به مردم گفت : «من شما را با آب تعميد مي دهم . اما بزودي شخصي خواهد آمد كه شما را با روح القدس و آتش تعميد خواهد داد. مقام او بالاتر از من است و من حتي لايق نيستم كه بند كفشهايش را بگشايم . 17 اوكاه را از گندم جدا كرده ، آن را در آتشي كه خاموشي نمي پذيرد خواهد سوزانيد و گندم را در انبار ذخيره خواهد نمود.» 18 بدينسان يحيي با چنين نصايحي ، كلام خدا را به مردم اعلام مي كرد و مژده مي داد كه ملكوت خدا نزديك است .
19و20 (اما پس از اينكه يحيي آشكارا هيروديس را بسبب ازدواج با هيروديا، زن برادر خود فيليپ ، و خطاهاي فراوان ديگرش سرزنش كرد، هيروديس او را به زندان انداخت و گناه ديگري به گناهان بيشمار خود افزود.)
21 يك روز، پس از آنكه همه تعميد گرفته بودند، عيسي نيز نزد يحيي آمد و تعميد گرفت و مشغول دعا گرديد. در آن حال ، آسمان گشوده شد، 22 و روح القدس به شكل كبوتري نازل شد و بر او قرار گرفت ؛ و ندايي نيز از آسمان در رسيد كه : «تو فرزند عزيز من هستي ! از تو بسيار خشنودم !»
اجداد عيسي مسيح
23 عيسي تقريباً سي ساله بود كه خدمت خود را آغاز كرد. مردم او را پسر يوسف مي دانستند.
پدر يوسف ، هالي بود.
24 پدر هالي ، متات بود.
پدر متات ، لاوي بود.
پدر لاوي ، ملكي بود.
پدر ملكي ، ينا بود.
پدر ينا، يوسف بود.
25 پدر يوسف ، متاتيا بود.
پدر متاتيا، آموس بود.
پدر آموس ، ناحوم بود.
پدر ناحوم ، حسلي بود.
پدر حسلي ، نجي بود.
26 پدر نجي ، مائت بود.
پدر مائت ، متاتيا بود.
پدر متاتيا، شمعي بود.
پدر شمعي ، يوسف بود.
پدر يوسف ، يهودا بود.
پدر يهودا، يوحنا بود.
27 پدر يوحنا، ريسا بود.
پدر ريسا، زروبابل بود.
پدر زروبابل ، سائلتي ئيل بود.
پدر سائلتي ئيل ، نيري بود.
28 پدر نيري ، ملكي بود.
پدر ملكي ، ادي بود.
پدر ادي ، قوسام بود.
پدر قوسام ، ايلمودام بود.
پدر ايلمودام ، عير بود
29 پدر عير، يوسي بود.
پدر يوسي ، ايلعاذر بود.
پدر ايلعاذر، يوريم بود.
پدر يوريم ، متات بود.
پدر متات ، لاوي بود.
30 پدر لاوي ، شمعون بود.
پدر شمعون ، يهودا بود.
پدر يهودا، يوسف بود.
پدر يوسف ، يونان بود.
پدر يونان ، ايلياقيم بود.
31 پدر ايلياقيم ، مليا بود.
پدر مليا، مينان بود.
پدر مينان ، متاتا بود.
پدر متاتا، ناتان بود.
پدر ناتان ، داود بود.
32 پدر داود، يسي ' بود.
پدر يسي '، عوبيد بود.
پدر عوبيد، بوعز بود.
پدر بوعز، شلمون بود.
پدر شلمون ، نحشون بود.
33 پدر نحشون ، عميناداب بود.
پدر عميناداب ، ارام بود.
پدر ارام ، حصرون بود.
پدر حصرون ، فارص بود.
پدر فارص ، يهودا بود.
34 پدر يهودا، يعقوب بود.
پدر يعقوب ، اسحاق بود.
پدر اسحاق ، ابراهيم بود.
پدر ابراهيم ، تارح بود.
پدر تارح ، ناحور بود.
35 پدر ناحور، سروج بود.
پدر سروج ، رعو بود.
پدر رعو، فالج بود.
پدر فالج ، عابر بود.
پدر عابر، صالح بود.
36 پدر صالح ، قينان بود.
پدر قينان ، ارفك شاد بود.
پدر ارفك شاد، سام بود.
پدر سام ، نوح بود.
پدر نوح ، لمك بود.
37 پدر لمك ، متوشالح بود.
پدر متوشالح ، خنوخ بود.
پدر خنوخ ، يارد بود.
پدر يارد، مهلل ئيل بود.
پدر مهلل ئيل ، قينان بود.
38 پدر قينان ، انوش بود.
پدر انوش ، شيث بود.
پدر شيث ، آدم بود.
راهنما
لوقا 3 : 1 - 20 . يحيي تعميد دهنده
موعظة يحيي تعميد دهنده در چهار انجيل ذكر شده است (متي 3 : 1 - 12 ، مرقس 1 : 1 - 8 ، يوحنا 1 : 6 - 8 و 19 - 28) اما لوقا شرح مفصل اين موعظه را ارائه ميدهد.
داستان دوران كودكي و جواني يحيي به صورتي گذرا در يك جمله خلاصه شده است (1 : 8). او از اجتماع گريزان بود و به تنهايي در بخش غربي درياي مرده كه بياباني دهشتناك بود، بسر ميبرد.
او از همان دوران كودكي به اين حقيقت پي برده بود كه رويداد مهمي كه در طي قرون متمادي بسياري منتظر وقوع آن بودند، بزودي اتفاق ميافتاد و او خود پيشرو و منادي آن بود.
چنانكه از كوه نبو نظري به اطراف اندازيم، شاهد منظرهاي خواهيم بود كه موسي به آن تحت عنوان سرزمين موعود نظر انداخت و با ديدن آن به مسيح موعود اشاره كرد. از اين منطقه، رود اردن نيز قابل مشاهده است كه يوشع از ميان آن عبور نمود و همچنين شهر اريحا كه ديوارهاي آن به فرماندهي يوشع فرو ريخت. اين منطقه همان جايي است كه عاموس نبي گلة خود را به چرا ميبرد و در آنجا رؤياي ظهور پادشاهي از نسل داود را ميديد كه بر همة امتها فرمانروايي خواهد نمود. از اينجا شهر كريت نيز كه در كنارة آن ايليا توسط كلاغها تغذيه شد، قابل مشاهده است. يحيي در آنجا بر اتفاقات تاريخ تفكر و تعمق مينمود و ميديد كه تاريخ در حال رسيدن به اوج خود است، پس براي دعوت خود انتظار ميكشيد.
يحيي ميدانست كه او همان ايلياي عهد عتيق نيست ولي آن ايليايي است كه در پيشگوييهاي عهد عتيق به او اشاره شده است (1 : 17 ، متي 11 : 14 ، 17 : 10 - 13 ؛ ملاكي 4 : 5 ؛ يوحنا 21:1). با توجه به اين موضوع از عادات و سبك لباس پوشيدن ايليا الگو ميگرفت.
خوراك يحيي ملخ و عسل وحشي بود (متي 3 : 4)، ملخها از قديمالايام به عنوان غذا مصرف می شدند.
نقشه 51
ملخ را معمولاً سرخ ميكردند و يا اينكه در حالي كه در زير نور آفتاب خشك ميشد، به صورت آجيل برشته مورد مصرف قرار ميگرفت. طعم اين غذا تقريباً شبيه طعم مِيگو است.
هنگامي كه يحيي 30 سال داشت خدا او را دعوت به خدمت كرد. در آن زمان، قوم خدا در زير يوغ ظالمانة روميها زندگي سختي را سپري مينمودند و نالة شكايت در ميان آنان شنيده ميشد. اما نداي بلند اين گوشهنشين بيابان كه آمدن نجات دهندة موعود را خبر ميداد، شوكي در اجتماع آن زمان ايجاد نمود.
او در بخش تحتاني رود اردن به مقابل اريحا، در يكي از مناطق اصلي آن ناحيه يعني دروازة اصلي شهر اورشليم ايستاده، به موعظه پرداخت (به نقشة شمارة 45 مراجعه شود).
عصارة پيغام او «توبه» بود. موعظة او نتيجة موفقيت آميزي داشت. سيل جمعيت از نواحي مختلف براي شنيدن پيغام او سرازير شد و عدة كثيري به جهت گرفتن تعميد جلو آمدند (متي 3 : 5). حتي هيروديس نيز با خوشحالي حاضر به شنيدن پيغام يحيي بود (مرقس 6 : 20). يوسفوس مينويسد «او نفوذ عظيمي بر مردم داشت تا حدي كه حاضر به اجراي فتواي او بودند.»
او آناني را كه مشتاق توبه بودند، به تعميد دعوت ميكرد. همان چيزي كه بايستي قبل از تعميد مسيحي نيز رعايت شود.
يحيي در اوج شهرت خود بود كه عيسي را نيز تعميد داد و او را به عنوان مسيح موعود معرفي نمود. با آمدن عيسي، مأموريت يحيي خاتمه يافت و از صحنه خارج شد. او باعث بيداري قوم شده بود و آنها را براي ظهور پسر خدا آماده ساخته بود. يحيي كار خود را به تكميل رسانده بود.
او مدت چندين ماه به موعظه و تعميد دادن ادامه داد و به بخش شمالي يعني عينون نقل مكان كرد (يوحنا 3 : 23 به نقشة شمارة 45 مراجعه شود).
يحيي تقريباً يكسال پس از تعميد عيسي، توسط هيروديس به زندان افكنده شد. انگيزة هيروديس در اين عمل، صرفاً ارضاء هوس همسر شريرش بود (متي 14 : 1 - 5). اين واقعه در اوايل مأموريت عيسي در منطقة يهوديه به وقوع پيوست (متي 4 : 12 ، يوحنا 3 : 22 ، 4 : 35).
محل زنداني شدن يحيي نام برده نشده است. اما به نظر ميرسد كه او در مكاروس، واقع در شرق درياي سياه يا طبريه، واقع در كرانة غربي درياچة جليل زنداني بوده است. هر دوي اين مكانها محل استقرار هيروديس بودند. سر او در دومين عيد فصح از تن جدا شد (متي 12:14-13 ، يوحنا 6 : 4).
شك و ترديد يحيي تعجبآور است (متي 11 : 3). او با اطمينان شهادت مثبت و قطعي مبني بر اينكه عيسي بره و پسر خداست ارائه داده بود (يوحنا 1 : 29 - 34). اما حالا در پشت درهاي بستة زندان و در ميان ديوارهاي سياهچال به ديدة شك به اين موضوع مينگريست. عيسي اعمالي را كه يحيي از مسيح موعود انتظار داشت، انجام نداده بود. يحيي انتظار داشت تا مسيح همچون فرمانروايي سياسي، حكومتي براي خود اعلام كند. گويا خدا همة بخشهاي ملكوت خود را بر يحيي مكشوف نساخته بود. حتي شاگردان نيز در فهم اين مطلب كند و آهسته بودند (به توضيحات مربوط به متي 10 مراجعه شود).
نظر به اينكه يحيي مأموريت خود را كمي قبل از تعميد عيسي آغاز نموده بود پس معلوم ميشود كه طول مدت خدمت او در حدود يكسال و نيم بود. او 30 سال را در عزلت، يكسال و نيم را نيز در موعظه بين عموم بسر برد و پس از آن يكسال و 4 ماه را در زندان سپري نمود، سپس از صحنه خارج شد. اين كل اطلاعاتي است كه از زندگي شخصي كه پيش از مسيح راه را براي آمدن او هموار مينمود در اختيار داريم. شهادت عيسي مسيح در مورد او اين بود كه «از اولاد زنان بزرگتري از يحيي تعميد دهنده برنخاست» (متي 11:11). لازم به ذكر ميباشد كه يحيي معجزهاي انجام نداد (يوحنا 41:10).
لوقا 3 : 21 - 22، تعميد عيسي (به توضيحات مربوط به متي 3 : 13 - 17 مراجعه شود).
لوقا 3 : 23 - 28، نسب نامة عيسي (به توضيحات مربوط به متي 1 : 1 - 17 مراجعه شود).
نقشه 52