این چه عشقی است که مجذون همه شب تا به سحر
سر به محراب دل و دامن لیلا شده است
این چه موجی است که تا پنجه به دریا افکند
در گم گشته برون از کف دریا شده است
این چه یاری است که تا پرده ز رخسار درید
عالمی در طلبش غرق تمنا شده است
این چه نوری است که از تابش آن دیده کور
باز گردیده و چنین روشن و بینا شده است
این چه طرحی است بر این گنبد مینا ز ازل
که جهان غافل از این حل معما شده است
سر این را ز سپهر از دل بیگانه مپرس
کشف این را ز به میلاد مسیحا شده است
چون خدا قافله بی قافله سالار بدید
به جهان آمده در صورت عیسی شده است