ترجمه قدیمی گویا
|
نبوت به ضد رئيس صور
و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت:2 «اي پسر انسان به رئيس صور بگو:خداوند يهوه چنين ميفرمايد: چونكه دلت مغرور شده است و ميگويي كه من خدا هستم و بر كرسي خدايان در وسط دريا نشستهام، و هر چند انسان هستي و نه خدا، ليكن دل خود را مانند دل خدايان ساختهاي. 3 اينك تو از دانيال حكيمتر هستي و هيچ سرّي از تو مخفي نيست؟ 4 و به حكمت و فطانت خويش توانگري براي خود اندوخته و طلا و نقره در خزاين خود جمع نمودهاي. 5 به فراواني حكمت و تجارت خويش دولت خود را افزودهاي پس به سبب توانگريات دلت مغرور گرديده است.» 6 بنابراين خداوند يهوه چنين ميفرمايد: «چونكه تو دل خود را مثل دل خدايان گردانيدهاي، 7 پس اينك من غريبان و ستم كيشان امّتها را بر تو خواهم آورد كه شمشيرهاي خود را به ضدّ زيبايي حكمت تو كشيده، جمال تو را ملوّث سازند. 8 و تو را به هاويه فرود آورند. پس به مرگ آناني كه در ميان دريا كشته شوند خواهي مرد. 9 آيا به حضور قاتلان خود خواهي گفت كه من خدا هستم؟ ني بلكه در دست قاتلانت انسان خواهي بود و نه خدا. 10 از دست غريبان به مرگ نامختونان كشته خواهي شد، زيرا خداوند يهوه ميفرمايد كه من اين را گفتهام.»
11 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 12 «اي پسر انسان، براي پادشاه صور مرثيه بخوان و وي را بگو خداوند يهوه چنين ميفرمايد: تو خاتم كمال و مملّو حكمت و كامل جمال هستي. 13 در عدن در باغ خدا بودي و هر گونه سنگ گرانبها از عقيقِ احمر و ياقوتِ اصفر و عقيقِ سفيد و زبرجد و جَزْع و يَشْب و ياقوت كبود وبَهرَمان و زمرّد پوشش تو بود. و صنعت دفّها و نايهايت در تو از طلا بود كه در روز خلقت تو آنها مهيّا شده بود. 14 تو كروبي مسح شده سايه گستر بودي. و تو را نصب نمودم تا بر كوه مقدّس خدا بوده باشي. و در ميان سنگهاي آتشين ميخراميدي. 15 از روزي كه آفريده شدي تا وقتي كه بيانصافي در تو يافت شد به رفتار خود كامل بودي. 16 امّا از كثرت سوداگريات بطن تو را از ظلم پر ساختند. پس خطا ورزيدي و من تو را از كوه خدا بيرون انداختم. و تو را اي كروبي سايهگستر، از ميان سنگهاي آتشين تلف نمودم. 17 دل تو از زيباييات مغرور گرديد و به سبب جمالت حكمت خود را فاسد گردانيدي. لهذا تو را بر زمين مياندازم و تو را پيش روي پادشاهان ميگذارم تا بر تو بنگرند. 18 به كثرت گناهت و بيانصافيِ تجارتت، مَقْدَسهاي خويش را بيعصمت ساختي. پس آتشي از ميانت بيرون ميآورم كه تو را بسوزاند و تو را به نظر جميع بينندگانت بر روي زمين خاكستر خواهم ساخت. 19 و همه آشنايانت از ميان قومها بر تو متحيّر خواهند شد. و تو محلّ دهشت شده، ديگر تا به ابد نخواهي بود.»
نبوت به ضد صيدون
20 و كلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 21 «اي پسر انسان نظر خود را بر صيدون بدار و به ضدّش نبوّت نما. 22 و بگو خداوند يهوه چنين ميفرمايد: اينك اي صيدون من به ضدّ تو هستم و خويشتن را در ميان تو تمجيد خواهم نمود. و حيني كه بر او داوري كرده و خويشتن را در ويتقديس نموده باشم، آنگاه خواهند دانست كه من يهوه هستم. 23 و وبا در او و خون در كوچههايش خواهم فرستاد. و مجروحان به شمشيري كه از هر طرف بر او ميآيد در ميانش خواهند افتاد. پس خواهند دانست كه من يهوه هستم. 24 و بار ديگر براي خاندان اسرائيل از جميع مجاوران ايشان كه ايشان را خوار ميشمارند، خاري خلنده و شوك رنج آورنده نخواهد بود. پس خواهند دانست كه من خداوند يهوه ميباشم.» 25 خداوند يهوه چنين ميگويد: «هنگامي كه خاندان اسرائيل را از قومهايي كه در ميان ايشان پراكنده شدهاند جمع نموده، خويشتن را از ايشان به نظر امّتها تقديس كرده باشم، آنگاه در زمين خودشان كه به بنده خود يعقوب دادهام ساكن خواهند شد. 26 و در آن به امنيّت ساكن شده، خانهها بنا خواهند نمود و تاكستانها غرس خواهند ساخت. و چون بر جميع مجاوران ايشان كه ايشان را حقير ميشمارند داوري كرده باشم، آنگاه به امنيّت ساكن شده، خواهند دانست كه من يهوه خداي ايشان ميباشم.»
پيشگويي بضد پادشاه صور
پيغام ديگري از جانب خداوند به من دادهشد:
2و3 «اي انسان خاكي، به حكمران صور بگو كه خداوند ميفرمايد: «تو بقدري مغرور شدهاي كه فكر ميكني خدا هستي و در قلمرو خود كه جزيرهايست در وسط دريا، مانند يك خدا بر تخت نشستهاي! هر چند به خود ميبالي كه مثل خدا هستي، ولي بدان كه انساني بيش نيستي. تو ميگويي از دانيال داناتري و هيچ سِرّي از تو مخفي نيست. 4 با حكمت و دانايي خود، مال و ثروت زياد جمع كردهاي و طلا و نقره وگنجهاي بسيار اندوختهاي. 5 حكمت تو، تو را بسيار ثروتمند و مغرور كرده است.»
6 خداوند ميفرمايد: «چون ادعا ميكني كه مانند خدا دانا هستي، 7 من سپاه دشمن بيرحمي را كه مايه وحشت قومهاست ميفرستم تا شكوه و زيبايي تو را كه به حكـمت خـود بـدست آوردهاي از بيـن ببـرند. 8 آنها تو را به قعر جهنم ميفرستند و تو در قلب دريا خواهي مرد. 9 آيا در حضور قاتـلان خـود باز ادعاي خدايي خواهي كرد؟ نه، بلكه در آن هنگام تو يك انسان خواهي بود و نه خدا. 10 مثل يك شخص مطرود، بدست بيگانهها كشته خواهي شد. من كه خداوند هستم اين را گفتهام.»
11 بار ديگر خداوند به من فرمود:
12 «اي انسان خاكي، براي پادشاه صور گريه كن. به او بگو كه خداوند ميفرمايد: «تو مظهر كمال حكمت و زيبايي بودي 13 و در عدن كه باغ خدا بود، قرار داشتي. خود را با انواع سنگهاي گرانبها از قبيل عقيق سرخ، ياقوت زرد، الماس، زبرجد، جزع، يشم، ياقوت كبود، ياقوت سرخ و زمرد تزيين ميكردي. زيورهاي تو همه از طلا بود. تمام اينها در آن روزي كه بوجود آمدي به تو داده شد. 14 تو را بعنوان فرشته نگهبان انتخاب كردم. تو در كوه مقدس من بودي و در ميان سنگهاي درخشان راه ميرفتي.
15 «از روزي كه آفريده شدي در تمام كارهايت كامل و بينقص بودي تا اينكه شرارت در تو راه يافت. 16 تجارت زياد تو با ديگران باعث شد تو ظالم و گناهكار شوي. به اين سبب تو را از كوه خود بيرون انداختم. اي فرشته نگهبان، مـن تـو را از ميان سنگهاي درخشان بيرون انداختـه، هـلاك ساختـم. 17 دل تو از زيباييات مغرور شد، و شكوه جلالت باعث شد حكمتت به حماقـت تبديل شود. به همين علت تو را بر زمين انداختـم و در برابـر چشمـان پادشاهـان، درماندهات كردم. 18 تقدس خود را به سبب حرص و طمع از دست دادي. پس، از ميانخودت آتشي بيرون آوردم و پيش چشمان كساني كه تماشا ميكردند، تو را سوزانـدم و به خاك و خاكستر تبديل نمودم. 19 تمام كساني كه تو را ميشناختند، از آنچه كه بر سرت آمده است حيران و وحشتزده شدهاند. تو براي هميشه از بين رفتهاي.»
پيشگويي بضد صيدون
20 بيغامي ديگر از جانب خداوند به من رسيد:
21 «اي انسان خاكي، بسوي شهر صيدون نگاه كرده، بضد آن پيشگويي كن و بگو 22 خداوند چنين ميفرمايد: «اي صيدون، من دشمن تو هستم و قدرتم را به تو نشان خواهم داد. وقتي با مجازات كردن تو قدوسيت خود را آشكار كنم، آنگاه خواهند دانست كه من خداوند هستم. 23 امراض مسري بر تو ميفرستم و سربازان دشمن از هر طرف به تو حمله كرده، ساكنان تو را از دم شمشير خواهند گذراند و خون در كوچهها جاري خواهد شد. آنگاه خواهي دانست كه من خداوند هستم. 24 تو و ساير همسايگان اسرائيل، ديگر مثل خار، قوم اسرائيل را زخمي نخواهيد كرد، هر چند كه قبلاً آنها را خوار شمرديد و با ايشان بدرفتاري كرديد.»
راهنما
باب 28 : 1 - 19 بيانگر سرنگوني پادشاه و رئيس مغرور صور ميباشد، كه تخت خود را در جزيرة حصين و غيرقابل تسخير نهاده و هر خطري را كه امنيت او را تهديد ميكند به شوخي ميگيرد.
باب 28 : 20 - 24 شرح سرنگوني صيدون ميباشد كه در 30 كيلومتري شمال صور قرار داشت. نبوكدنصر صيدون را كمي قبل از حمله به صور تسخير كرده بود.