ترجمه قدیمی گویا
|
رؤياي جلال خدا
پس نگريستم و اينك بر فَلَكي كه بالاي سر كروبيان بود، چيزي مثل سنگ ياقوت كبود و مثل نمايش شبيه تخت بر زَبَر آنها ظاهر شد. 2 و آن مرد را كه به كتان ملبّس بود خطاب كرده گفت: «در ميان چرخها در زير كروبيان برو و دستهاي خود را از اخگرهاي آتشي كه در ميان كروبيان است پر كن و بر شهر بپاش.» و او در نظر من داخل شد. 3 و چون آن مرد داخل شد، كروبيان بطرف راست خانه ايستاده بودند و ابر، صحن اندروني را پر كرد. 4 و جلال خداوند از روي كروبيان به آستانه خانه برآمد و خانه از ابر پر شد و صحن از فروغ جلال خداوند مملّو گشت. 5 و صداي بالهاي كروبيان تا به صحن بيروني، مثل آواز خداي قادر مطلق حيني كه تكلّم ميكند، مسموع شد.
6 و چون آن مرد را كه ملبّس به كتان بود امر فرموده، گفت كه «آتش را از ميان چرخها از ميان كروبيان بردار.» آنگاه داخل شده، نزد چرخها ايستاد. 7 و يكي از كروبيان دست خود را از ميان كروبيان به آتشي كه در ميان كروبيان بود دراز كرده، آن را برداشت و به دست آن مردي كه به كتان، ملبّس بود نهاد و او آن را گرفته، بيرون رفت. 8 و در كروبيان شبيه صورت دست انسان زير بالهاي ايشان ظاهر شد.
9 و نگريستم و اينك چهار چرخ به پهلوي كروبيان يعني يك چرخ به پهلوي يك كروبي و چرخ ديگر به پهلوي كروبي ديگر ظاهر شد. و نمايش چرخها مثل صورت سنگ زبرجد بود. 10 و امّا نمايش ايشان چنين بود. آن چهار را يك شباهت بود كه گويا چرخ در ميان چرخ باشد. 11 و چون آنها ميرفت بر چهار جانب خود ميرفت و حيني كه ميرفت به هيچ سو ميل نميكرد، بلكه به جايي كه سر به آن متوجّه ميشد از عقب آن ميرفت. و چون ميرفت به هيچ سو ميل نميكرد. 12 و تمامي بدن و پشتها و دستها و بالهاي ايشان و چرخها يعني چرخهايي كه آن چهار داشتند از هر طرف پر از چشمها بود. 13 و به سمع من به آن چرخها ندا در دادند كه «اي چرخها!» 14 و هر يك را چهار رو بود. روي اوّل روي كروبي بود و روي دوّم روي انسان و سوّم روي شير و چهارم روي عقاب.
15 پس كروبيان صعود كردند. اين همان حيوان است كه نزد نهر خابُور ديده بودم. 16 و چونكروبيان ميرفتند، چرخها به پهلوي ايشان ميرفت و چون كروبيان بالهاي خود را برافراشته، از زمين صعود ميكردند، چرخها نيز از پهلوي ايشان برنميگشت. 17 چون ايشان ميايستادند آنها ميايستاد و چون ايشان صعود مينمودند، آنها با ايشان صعود مينمود، زيرا كه روح حيوان در آنها بود. 18 و جلال خداوند از بالاي آستانه خانه بيرون آمد و بر زَبَرِ كروبيان قرار گرفت. 19 و چون كروبيان بيرون رفتند، بالهاي خود را برافراشته، به نظر من از زمين صعود نمودند. و چرخها پيش روي ايشان بود و نزد دهنه دروازه شرقي خانه خداوند ايستادند. و جلال خداي اسرائيل از طرف بالا بر ايشان قرار گرفت. 20 اين همان حيوان است كه زير خداي اسرائيل نزد نهر خابُور ديده بودم، پس فهميدم كه اينان كروبيانند. 21 هر يك را چهار روي و هر يك را چهار بال بود و زير بالهاي ايشان شبيه دستهاي انسان بود. 22 و امّا شبيه رويهاي ايشان چنين بود. همان رويها بود كه نزد نهر خابُور ديده بودم. هم نمايش ايشان و هم خود ايشان (چنان بودند) و هر يك به راه مستقيم ميرفت.
ناگهان ديـدم كه بر صفحهاي كه بالاي سر فرشتگان، يعني همان موجودات زنده، قرار داشت، چيزي مثل يك تخت سلطنتي به رنگ ياقوت كبود ظاهر شد. 2 آنگاه خداوند به مرد كتانپوش فرمود: «به ميان چرخهايي كه زير فرشتگان است برو و مشتي از زغال افروخته بردار و آن را بر روي شهر بپاش.»
آن مرد در مقابل ديدگان من اين كار را كرد. 3 وقتي او به ميان چرخها رفت، فرشتگان در قسمت جنوبي خانه خدا ايستاده بودند، و ابري حياط دروني را پر كرد. 4 سپس حضور پرجلال خداوند از بالاي سر فرشتگان برخاست و بر آستانه خانه خدا قرار گرفت و خانه خدا از ابر جلال پر شد و حياط آن از درخشش پر شكوه حضور خداوند مملو گشت. 5 صداي بالهاي فرشتگان، مانند صداي خداي قادر مطلق بود وتا حياط بيروني بطور واضح شنيده ميشد.
6 وقتي خداوند به آن مرد كتانپوش دستور داد كه به ميان فرشتگان برود واز ميان چرخها يك مشت زغال افروخته بردارد، او رفت و كنار يكي از چرخها ايستاد، 7 و يكي از فرشتگان دست خود را دراز كرد و مقداري زغال افروخته از آتشي كه در ميانشان بود، برداشت و در دست مرد كتانپوش گذاشت. او هم گرفت و بيرون رفت. 8 (هر فرشته، زير بالهاي خود، چيزي شبيه به دست انسان داشت.)
9-13 هر يك از آن چهار فرشته، يك چرخ كنار خود داشت و شنيدم كه به اين چرخها «چرخ در چرخ» ميگفتند، چون هر چرخ، يك چرخ ديگر در داخل خود داشت. اين چرخها مثل ياقوت سبز ميدرخشيدند و نوري سبز متمايل به زرد از خود منتشر ميكردند. ساختمان اين چرخها طوري بود كه فرشتگان ميتوانستند به هر جهتي كه بخواهند بروند. وقتي ميخواستند مسير خود را تغيير بدهند، دور نميزدند بلكه صورتشان به هر سمتي كه متمايل ميشد، به همان سمت ميرفتند. هر يك از آن چهار چرخ با پرهها و لبههايش پر از چشم بود. 14 هر فرشته چهار صورت داشت؛ نخستين صورت، شبيه صورت گاو، دومين، شبيه صورت انسان، سومين، مانندصورت شير و چهارمين، مانند صورت عقاب بود.
15و16و17 اين فرشتگان همان موجوداتي بودند كه در كنار رود خابور ديده بودم. هنگامي كه آنها بالهاي خود را ميگشودند و بسوي آسمان بالا ميرفتند، چرخها نيز همراه آنها برميخاستند و در كنار آنها ميماندند، و وقتي فرشتگان ميايستادند، چرخها هم ميايستادند، چون روح آنها در چرخها نيز قرار داشت.
18 پس از آن، درخشش پر شكوه حضور خداوند آستانه خانه خدا را ترك گفت و بالاي سر فرشتگان قرار گرفت، 19 و در همان حال كه نگاه ميكردم، فرشتگان بالهاي خود را گشودند و به همراه چرخها از زمين برخاستند و بر بالاي دروازه شرقي خانه خدا ايستادند، در حالي كه حضور پرجلال خداي اسرائيل برفراز آنها قرار داشت.
راهنما
در باب 10 از حضور مجدد كروبي باب اول سخن به ميان آمده كه بر ويراني و كشتار شهر اورشليم نظارت دارد.