6 گشودن شش مُهر

ترجمه شریف گویا

ترجمه شریف مکاشفه


شکستن مهرها

1. در آن هنگام که بره ، نخستین مهر از آن هفت مهر را شکست من ناظر بودم و شنیدم که یکی از آن حیوانات با صدائی مانند رعد می گوید « بیا »
2. و ناگهان اسب سفیدی دیدم که سوار آن کمانی به دست داشت و تاجی به او داده شد و او پیروزمندانه عازم فتح و ظفر شد.
3. وقتی بره ، دومین مهر را گشود شنیدم حیوان دوم گفت « بیا »
4. و اسب دیگری که سرخ رنگ بود بیرون آمد و به سوار آن قدرت داده شد تا صلح را از روی زمین بر دارد تا انسانها یکدیگر را بکشند و همچنین به او شمشیر بزرگی داده شد.
5. وقتی بره ، سومین مهر را گشود ، شنیدم که حیوان سوم گفت « بیا » آنگاه نگاه کردم و اسب سیاهی را دیدم که سوارش ترازوئی به دست داشت
6. و صدائی از میان آن حیوانات به گوشم رسید که می گفت : « قیمت یک چارک گندم و یا سه چارک جو مزد یک روز کار خواهد بود. به روغن زیتون و شراب آسیبی مرسان » .
7. زمانی که او چهارمین مهر را گشود صدای حیوان چهارم را شنیدم که می گفت « بیا »
8. وقتی به آنجا نگاه کردم اسب رنگ پریده ای را دیدم که نام سوارش مرگ بود و دنیای مردگان به دنبالش می آمد. به او قدرتی داده شد تا یک چهارم زمین را با شمشیر و گرسنگی و امراض مهلک و حیوانات وحشی از بین ببرد.
9. وقتی پنجمین مهر را گشود در زیر مذبح ارواح کسانی ر ا دیدم که به خاطر کلام خدا و اعتراف ایمان خود شهید شده بودند.
10. آنها با صدای بلند فریاد زدند : « ای خداوند قدوس و راستین ، تا به کی بر ساکنان زمین داوری نمی کنی و انتقام خون ما را از آنها نمی گیری ؟ »
11. به هر یک از آنها ردای سفیدی دادند و به آنها گفته شد که اندکی دیگر بیآرامند تا تعداد همقطاران و برادرانشان که می باید مثل آنان کشته شوند کامل گردد.
12. آنگاه وقتی بره ، ششمین مهر را گشود دیدم که زمین لرزهً شدیدی رخ داد. خورشید مانند پلاسی سیاه گشت ماه کاملا مثل خون سرخ شد
13. و ستارگان آسمان مانند انجیرهائی که از تند باد به زمین می ریزند فرو ریختند.
14. آسمان مانند طومار در هم پیچیده ای ناپدید شد و همهً کوه ها و جزیره ها از جای خود منتقل شدند ،
15. و پادشاهان و فرمانروایان زمین ، سر لشگران و توانگران ، زورمندان و همهً انسانها چه برده و چه آزاد خود را در غارها و در میان صخره های کوه ها پنهان ساختند.
16. و به کوه و کمرها می گفتند : « به روی ما بیفتید و ما را از چهرهً تخت نشین و از خشم و غضب بره پنهان کنید ،
17. زیرا روز عظیم خشم آنها رسیده است ، کی می تواند آن روز را تحمل کند ؟ »


ترجمه قدیمی(مکاشفه یوحنا)


گشودن‌ شش‌ مُهر
و ديدم‌ چون‌ برّه‌ يكي‌ از آن‌ هفت‌ مهر را گشود؛ و شنيدم‌ يكي‌ از آن‌ چهار حيوان‌ به‌ صدايي‌ مثل‌ رعد مي‌گويد: «بيا (و ببين‌)!» 2 و ديدم‌ كه‌ ناگاه‌ اسبي‌ سفيد كه‌ سوارش‌ كماني‌ دارد و تاجي‌ بدو داده‌ شد و بيرون‌ آمد، غلبه‌كننده‌ و تا غلبه‌ نمايد.
3 و چون‌ مهر دوّم‌ را گشود، حيوان‌ دوّم‌ را شنيدم‌ كه‌ مي‌گويد: «بيا (و ببين‌)!» 4 و اسبي‌ ديگر،آتشگون‌ بيرون‌ آمد و سوارش‌ را توانايي‌ داده‌ شده‌ بود كه‌ سلامتي‌ را از زمين‌ بردارد و تا يكديگر را بكُشند؛ و به‌ وي‌ شمشيري‌ بزرگ‌ داده‌ شد.
5 و چون‌ مهر سوم‌ را گشود، حيوان‌ سوّم‌ را شنيدم‌ كه‌ مي‌گويد: «بيا (و ببين‌)!» و ديدم‌ اينك‌ اسبي‌ سياه‌ كه‌ سوارش‌ ترازويي‌ بدست‌ خود دارد. 6 و از ميان‌ چهار حيوان‌، آوازي‌ را شنيدم‌ كه‌ مي‌گويد: «يك‌ هشت‌ يك‌ گندم‌ به‌ يك‌ دينار و سه‌ هشت‌ يك‌ جو به‌ يك‌ دينار و به‌ روغن‌ و شراب‌ ضرر مرسان‌.»
7 و چون‌ مُهر چهارم‌ را گشود، حيوان‌ چهارم‌ را شنيدم‌ كه‌ مي‌گويد: «بيا (و ببين‌)!» 8 و ديدم‌ كه‌ اينك‌ اسبي‌ زرد و كسي‌ بر آن‌ سوار شده‌ كه‌ اسم‌ او موت‌ است‌ و عالم‌ اموات‌ از عقب‌ او مي‌آيد؛ و به‌ آن‌ دو اختيار بر يك‌ ربع‌ زمين‌ داده‌ شد تا به‌ شمشير و قحط‌ و موت‌ و با وحوشِ زمين‌ بكُشند.
9 و چون‌ مُهر پنجم‌ را گشود، در زير مذبح‌ ديدم‌ نفوس‌ آناني‌ را كه‌ براي‌ كلام‌ خدا و شهادتي‌ كه‌ داشتند كشته‌ شده‌ بودند؛ 10 كه‌ به‌ آواز بلند صدا كرده‌، مي‌گفتند: «اي‌ خداوندِ قدّوس‌ و حقّ، تا به‌ كي‌ انصاف‌ نمي‌نمايي‌ و انتقام‌ خون‌ ما را از ساكنان‌ زمين‌ نمي‌كشي‌؟» 11 و به‌ هر يكي‌ از ايشان‌ جامه‌اي‌ سفيد داده‌ شد و به‌ ايشان‌ گفته‌ شد كه‌ اندكي‌ ديگر آرامي‌ نمايند تا عدد همقطاران‌ كه‌ مثل‌ ايشان‌ كشته‌ خواهند شد، تمام‌ شود.
12 و چون‌ مُهر ششم‌ را گشود، ديدم‌ كه‌ زلزله‌اي‌ عظيم‌ واقع‌ شد و آفتاب‌ چون‌ پلاس‌ پشمي‌ سياه‌ گرديد و تمام‌ ماه‌ چون‌ خون‌ گشت‌؛ 13 و ستارگان‌ آسمان‌ بر زمين‌ فرو ريختند، ماننددرخت‌ انجيري‌ كه‌ از باد سخت‌ به‌ حركت‌ آمده‌، ميوه‌هاي‌ نارس‌ خود را مي‌افشاند. 14 و آسمان‌ چون‌ طوماري‌ پيچيده‌ شده‌، از جا برده‌ شد و هر كوه‌ و جزيره‌ از مكان‌ خود منتقل‌ گشت‌. 15 و پادشاهانِ زمين‌ و بزرگان‌ و سپه‌سالاران‌ و دولتمندان‌ و جبّاران‌ و هر غلام‌ و آزاد خود را در مغاره‌ها و صخره‌هاي‌ كوهها پنهان‌ كردند. 16 و به‌ كوهها و صخره‌ها مي‌گويند كه‌ «بر ما بيفتيد و ما را مخفي‌ سازيد از روي‌ آن‌ تخت‌نشين‌ و از غضب‌ برّه‌؛ 17 زيرا روزِ عظيمِ غضب‌ او رسيده‌ است‌ و كيست‌ كه‌ مي‌تواند ايستاد؟»

ترجمه تفسیری

برّه‌ مهرها را باز مي‌كند
سوار اول‌: نبرد
همچنانكه‌ محو تماشا بودم‌، «برّه‌» نخستين‌ مهر را گشود. ناگاه‌ يكي‌ از آن‌ چهار موجود زنده‌، با صدايي‌ همچون‌ غرش‌ رعد گفت‌: «بيا!»
2 نگاه‌ كردم‌ و اسبي‌ سفيد ديدم‌. سوار بر اسب‌، كسي‌ را ديدم‌ كه‌ كماني‌ در دست‌ و تاجي‌ بر سر داشت‌. او اسب‌ را به‌ جلو مي‌راند تا در نبردهاي‌ بسيار، پيروز شود و فاتح‌ جنگ‌ باشد.

سوار دوم‌: ناآرامي‌

3 سپس‌ «برّه‌» مهر دوم‌ را باز كرد. آنگاه‌ شنيدم‌ كه‌ موجود زنده‌ دوم‌ گفت‌: «بيا!»
4 اين‌ بار، اسبي‌ سرخ‌ پديدار شد. به‌ سوار آن‌ شمشيري‌ داده‌ شده‌ بود تا قادر باشد صلح‌ و سلامتي‌ را از زمين‌ بردارد و بجاي‌ آن‌ هرج‌ و مرج‌ ايجاد كند. در نتيجه‌، جنگ‌ و خونريزي‌ در همه‌ جا آغاز شد.

سوار سوم‌: قحطي

5 چون‌ «برّه‌» مهر سوم‌ را گشود، شنيدم‌ كه‌ موجود زنده‌ سوم‌ گفت‌: «بيا!» آنگاه‌ اسب‌ سياهي‌ را ديدم‌ كه‌ سوارش‌ ترازويي‌ در دست‌ داشت‌. 6 سپس‌ از ميان‌ چهار موجود زنده‌، صدايي‌ به‌ گوش‌ رسيد كه‌ مي‌گفت‌: «يك‌ قرص‌ نان‌ گندم‌، يا يك‌ كيلو آرد جو، به‌ قيمت‌ مزد روزانه‌ يك‌ كارگر باشد. اما به‌ روغن‌ زيتون‌ و شراب‌ آسيبي‌ نرسان‌!»

سوار چهارم‌: مرگ‌

7 چون‌ «برّه‌» مهر چهارم‌ را گشود، صداي‌ موجودزنده‌ چهارم‌ را شنيدم‌ كه‌ گفت‌: «بيا!» 8 ناگاه‌ اسب‌ رنگ‌ پريده‌اي‌ ظاهر شد كه‌ سوارش‌ «مرگ‌» نام‌ داشت‌. به‌ دنبال‌ او، اسب‌ ديگري‌ مي‌آمد كه‌ نام‌ سوارش‌ «دنياي‌ مردگان‌» بود. به‌ آن‌ دو، اختيار و قدرت‌ داده‌ شد تا يك‌ چهارم‌ زمين‌ را بوسيله‌ جنگ‌، قحطي‌، بيماري‌ و جانواران‌ وحشي‌ نابود كنند.

فرياد شهدا براي‌ دادرسي

9 وقتي‌ مهر پنجم‌ را باز كرد، قربانگاهي‌ ظاهر شد. زير قربانگاه‌، روحهاي‌ كساني‌ را ديدم‌ كه‌ براي‌ موعظه‌ كلام‌ خدا و شهادت‌ راستين‌ خود شهيد شـده‌ بودنـد. 10 ايشان‌ با صدايي‌ بلند به‌ خداوند مي‌گفتند: «اي‌ خداوند پاك‌ و حق‌، تا به‌ كي‌ بر ساكنان‌ زمين‌ داوري‌ نمي‌كني‌ و انتقام‌ خون‌ ما را از آنان‌ نمي‌گيري‌؟» 11 سپس‌ به‌ هر يك‌ از ايشان‌، ردايي‌ سفيد دادند و گفتند كه‌ كمي‌ ديگر نيز استراحت‌ كنند تا همقطارانشـان‌ كه‌ بايـد ماننـد ايشـان‌ بخاطـر خدمت‌ بـه‌ عيسي‌ مسيح‌ شهيـد گردنـد، به‌ جمـع‌ آنان‌ بپيوندند.

غضب‌ خداوند

12 آنگاه‌ «بره‌» مهر ششم‌ را گشود. ناگهان‌ زلزله‌ شديدي‌ رخ‌ داد و خورشيد مانند پارچه‌اي‌ سياه‌، تيره‌ و تار گشت‌ و ماه‌ به‌ رنگ‌ خون‌ درآمد. 13 سپس‌ ديدم‌ كه‌ ستارگان‌ آسمان‌ بر زمين‌ مي‌ريزند، درست‌ مانند انجيرهاي‌ نارس‌ كه‌ در اثر باد شديد، از درخت‌ كنده‌ شده‌، بر زمين‌ مي‌افتند. 14 آسمان‌ نيز مانند يك‌ طومار به‌ هم‌ پيچيد و ناپديد گشت‌ و تمام‌ كوه‌ها و جزيره‌ها تكان‌ خورده‌، از جاي‌ خود منتقل‌ شدند. 15 پادشاهان‌ زمين‌ و رهبران‌ جهان‌، فرمانداران‌ و ثروتمندان‌، كوچك‌ و بزرگ‌، برده‌ و آزاد، همه‌ خود را در غارها و زير تخته‌ سنگهاي‌ كوه‌ها پنهان‌ كردند. 16 ايشان‌ به‌ كوه‌ها و صخره‌ها التماس‌ كرده‌، مي‌گفتند: «اي‌ كوه‌ها و اي‌ صخره‌ها، بر ما بيفتيد و ما را از روي‌ آنكه‌ بر تخت‌ نشسته‌ و از خشم‌ بره‌ پنهان‌ كنيد. 17 زيرا روز عظيم‌ خشم‌ آنان‌ فرا رسيده‌ است‌. پس‌ كيست‌ كه‌ تاب‌ مقاومت‌ داشته‌ باشد؟»

راهنما



باب‌ 6 . گشودن‌ مُهرها
گشودن‌ مُهر، سلسله‌اي‌ از بلايا را در پي‌ دارد. درست‌ پس‌ از پيروزي‌ (2)، مرگ‌ و قحطي‌ و بيماري‌ (4 - 8) به‌ دنبال‌ مي‌آيد - همان‌ داوريهاي‌ قديمي‌ خدا كه‌ انبياء دربارة‌ آنها بارها نبوت‌ كرده‌ بودند (به‌ ارمياء 14 : 12 ؛ حزقيال‌ 14 : 21 مراجعه‌ كنيد؛ اسب‌ سواران‌ از زكريا 1 : 8 مي‌آيند). ولي‌ عليرغم‌ بلاها، خدا بر همه‌ چيز نظارت‌ دارد. محبت‌ و توجه‌ او نسبت‌ به‌ قوم‌ خود هرگز زايل‌ نمي‌شود (9-11). آيات‌ 12 - 17 وقايع‌ فاجعه‌ آميزي‌ را به‌ تصوير مي‌كشند كه‌ در روز بزرگ‌ داوري‌ خدا رخ‌ خواهند داد. يوحنا با زبان‌ مكاشفه‌، تجزية‌ جهان‌ ثابت‌ و مستحكم‌ ما را نشان‌ مي‌دهد. به‌ متي‌ 29:24؛ يوئيل‌ 2 ؛ و صفنيا 1 نيز مراجعه‌ كنيد.
آية‌ 2 : اين‌ همان‌ شخصيت‌ 19 : 11 نيست‌.

آية‌ 6 : قيمت‌ ضروريات‌ اولية‌ زندگي‌، بحدي‌ بالاست‌ كه‌ مردم‌ عادي‌ بايد همة‌ دستمزد يك‌ روز خود را براي‌ خريدن‌ نان‌ بدهند.
  • مطالعه 1735 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ب ظ, %06 %649 %1394 %14:%بهمن