20 در مکادونیه و یونان؛ زنده کردن افتیخس

ترجمه شریف گویا

ترجمه شریف اعمال رسولان


مسافرت پولس به مقدونیه و یونان


1. همینکه سروصداها خوابید پولس به دنبال شاگردان فرستاد و پس از تشویق آنان خداحافظی کرد و عازم مقدونیه شد.
2. او در آن نواحی میگشت و همه جا با سخنان خود به شاگردان دلگرمی میداد و به این ترتیب به یونان رسید.
3. پس از سه ماه اقامت در آنجا ، هنگامیکه خواست با کشتی به سوریه برود یهودیان علیه او توطئه چیدند. بنابراین او تصمیم گرفت از راه مقدونیه مراجعت نماید.
4. همراهان او عبارت بودند از سوپاترس بیریه ای وآرسترخس و سکندس تسالونیکی و غایوس دربه ای و تیموتائوس و تخیکوس و تروفیمس که از اهالی استان آسیا بودند.
5. اینها زودتر از ما رفتند و در شهر تروآس در انتظار ما ماندند.
6. خود ما پس از ایام عید فطیر از فیلیپی سوار کشتی شدیم و پنج روز بعد در بندر تروآس به آنان رسیدیم و یک هفته در آنجا ماندیم.

آخرین بازدید پولس از تروآس

7. در شب یکشنبه وقتی ما برای پاره کردن و خوردن نان دور هم جمع شدیم پولس به علت آنکه روز بعد عازم سفر بود به تفصیل برای آنان صحبت کرد و تا نصف شب به سخنان خود ادامه داد.
8. در بالاخانه ای که ما در آن جمع شده بودیم چراغهای زیادی روشن بود.
9. جوانی به نام یوتیخس جلوی پنجره نشسته بود و همینطور که پولس صحبت میکرد رفته رفته خوابش گرفت ، بالاخره خواب کاملا بر او غالب شد و از طبقه سوم به زیر افتاد و وقتی او را برداشتند مرده بود.
10. پولس پائین رفت و خود را روی او انداخت و او را در آغوش گرفت و به آنان گفت : « ناراحت نباشید ، او هنوز زنده است .»
11. پس پولس دوباره بالا رفت و نان را پاره کرد و خورد. و پس از گفتگو های بسیار که تا سپیدۀ صبح به طول انجامید پولس شهر را ترک کرد.
12. و آنان آن جوان را زنده به خانه بردند وخاطر همه از این بابت کاملا راحت شد.

سفر دریائی از تروآس به میلیتس

13. ما قبل از دیگران به طرف کشتی رفتیم ، و بطوریکه ، پولس قبلا قرار گذاشته بود به سوی اسس حرکت کردیم تا در آنجا پولس را سوار کنیم زیرا او قصد داشت که از راه خشکی به آنجا برود.
14. وقتی پولس در اسس به ما ملحق شد او را سوار کشتی نمودیم و به بندر میلیتس آمدیم.
15. روز بعد از راه دریا به مقابل جزیره خیوس رسیدیم و روز دوم از آنجا به جزیره ساموس رفتیم. فردای آن روز وارد بندر میلیتس شدیم ،
16. زیرا پولس تصمیم گرفته بود که از کنار افسس عبور نماید تا از اتلاف وقت در استان آسیا جلوگیری شود زیرا او اشتیاق بسیار داشت که در صورت امکان قبل از روز پنطیکاست در اورشلیم باشد.

خداحافظی پولس با رهبران کلیسای افسس

17. پولس از میلیتس پیامی به افسس فرستاد و رهبران کلیسا را فرا خواند.
18. وقتی آنها رسیدند به آنان گفت : « شما میدانید که از اولین روزی که من به استان آسیا پا گذاشتم در تمام اوقاتی که با شما بودم چگونه رفتار نمودم
19. یعنی با کمال تواضع و با اشکها و زحماتی که به وسیلۀ دسیسه های یهودیان برای من پیش میآمد مانند یک غلام خداوند را خدمت کردم.
20. شما میدانید که من برای خیر و صلاح شما از هیچ چیز مضایقه نکردم . من پیام را به شما رساندم و شما را پیش مردم و در خانه هایتان تعلیم دادم.
21. من به یهودیان و یونانیان اخطار کردم که آنها باید از گناهان خود توبه کنند و به خدا روی آورند و به خداوند ما عیسی ایمان داشته باشند.
22. اکنون دربندگی روح القدس در راه اورشلیم هستم و از آنچه به سرم خواهد آمد چیزی نمیدانم
23. جز اینکه روح القدس در هر شهر بطور آشکار مرا مطلع میسازد که حبس ها و سختی ها در انتظار من است .
24. اما ادامۀ زندگی برای من آنقدر ارزش ندارد که نگران جان خود باشم . تنها آرزوی من این است که مأموریت خود را انجام دهم و خدمتی را که عیسی خداوند به من سپرده بود یعنی اعلام مژدۀ فیض خدا به پایان رسانم.
25. « و اکنون خاطر جمع هستم که هیچیک از شما که برای اعلام پادشاهیء خدا با شما رفت و آمد داشته ام دیگر روی مرا نخواهد دید.
26. بنابرین امروز به شما میگویم : اگر کسی از شما هلاک شود من مسئول نیستم ،
27. زیرا برای اعلام جمیع مقاصد الهی به شما از هیچ کاری کوتاهی نکرده ام.
28. مواظب خود و مواظب آن گله ای باشید که روح القدس شما را به نظارت آن برگزیده است و چون شبانان ، کلیسائی راکه خداوند با خون خود خریده است پرورش دهید.
29. من میدانم که بعد از رفتن من گرگهای درنده به میان شما خواهند آمد که به گله ترحمی نخواهند کرد.
30. و حتی در میان خود شما افرادی پیدا خواهند شد که حقیقت را تغییر داده پیروانی را به دنبال خود خواهند کشید.
31. پس آگاه باشید و فراموش نکنید که چگونه دائمأ مدت سه سال روز و شب شما را تعلیم دادم و برای شما اشک ریختم.
32. اکنون شما را به خدا و کلام فیض بخش او می سپارم کلامی که قادر است شما را بنا کند و برکاتی را که میراث مقدسان او است به شما عطا فرماید.
33. من به پول یا لباس کسی چشم ندوخته ام .
34. خودتان میدانید که با این دست ها زحمت کشیده ام و نیازمندیهای خود و همراهانم را تأمین کرده ام.
35. من عملا به شما نشان داده ام که ما باید اینطور زحمت بکشیم و ناتوانان را یاری نمائیم و سخنان عیسی خداوند را بیاد داشته باشیم که فرمود: « دادن از گرفتن فرخنده تر است.»
36. وقتی پولس سخنان خود را به پایان رسانید با همۀ آنان زانو زد و دعا کرد.
37. همه با صدای بلند گریه میکردند و او را در آغوش میگرفتند و می بوسیدند.
آنچه بیش از هر چیز آنان را غمگین می ساخت این بود که پولس گفته بود دیگر آنها روی او را نخواهند دید. پس او را تا کشتی بدرقه نمودند.
ترجمه قدیمی(اعمال رسولان)


در مكادونيه‌ و يونان‌
و بعد از تمام‌ شدن‌ اين‌ هنگامه‌، پولُس‌شاگردان‌ را طلبيده‌، ايشان‌ را وداع‌ نمود و به‌ سمت‌ مكادونيه‌ روانه‌ شد. 2 و در آن‌ نواحي‌ سير كرده‌، اهل‌ آنجا را نصيحت‌ بسيار نمود و به‌ يونانستان‌ آمد. 3 و سه‌ ماه‌ توقّف‌ نمود و چون‌ عزم‌ سفر سوريه‌ كرد و يهوديان‌ در كمين‌ وي‌ بودند، اراده‌ نمود كه‌ از راه‌ مكادونيه‌ مراجعت‌ كند. 4 و سوپاتِرُس‌ از اهل‌ بيريه‌ و اَرَسْترخُس‌ و سَكُنْدُس‌ از اهل‌ تسالونيكي‌ و غايوس‌ از دِرْبَه‌ و تيموتاؤس‌ و از مردم‌ آسيا تيخيكس‌ و تَرُوفيمُس‌ تا به‌ آسيا همراه‌ او رفتند. 5 و ايشان‌ پيش‌ رفته‌، در تروآس‌ منتظر ما شدند. 6 و اما ما بعد از ايّام‌ فطير از فيلپي‌ به‌ كشتي‌ سوار شديم‌ و بعد از پنج‌ روز به‌ تروآس‌ نزد ايشان‌ رسيده‌، در آنجا هفت‌ روز مانديم‌.
زنده‌ كردن‌ افتيخس‌
7 و در اوّل‌ هفته‌، چون‌ شاگردان‌ بجهت‌ شكستن‌ نان‌ جمع‌ شدند و پولس‌ در فرداي‌ آن‌ روز عازم‌ سفر بود، براي‌ ايشان‌ موعظه‌ مي‌كرد و سخن‌ او تا نصف‌ شب‌ طول‌ كشيد. 8 و در بالاخانه‌اي‌ كه‌ جمع‌ بوديم‌، چراغِ بسيار بود. 9 ناگاه‌ جواني‌ كه‌ اَفْتيخس‌ نام‌ داشت‌، نزد دريچه‌ نشسته‌ بود كه‌ خواب‌ سنگين‌ او را درربود و چون‌ پولُس‌ كلام‌ را طول‌ مي‌داد، خواب‌ بر او مستولي‌ گشته‌، از طبقه‌ سوم‌ به‌ زير افتاد و او را مرده‌ برداشتند. 10 آنگاه‌ پولُس‌ به‌ زير آمده‌، بر او افتاد و وي‌ را در آغوش‌ كشيده‌، گفت‌: «مضطرب‌ مباشيد زيرا كه‌ جان‌ او در اوست‌.» 11 پس‌ بالا رفته‌ و نان‌ را شكسته‌، خورد و تا طلوع‌ فجر گفتگوي‌ بسيار كرده‌، همچنين‌ روانه‌ شد. 12 و آن‌ جوان‌ را زنده‌ بردند و تسلي‌ عظيم‌ پذيرفتند.
وداع‌ با رهبران‌ افسس‌
13 امّا ما به‌ كشتي‌ سوار شده‌، به‌ اَسوس‌ پيش‌ رفتيم‌ كه‌ از آنجا مي‌بايست‌ پولُس‌ را برداريم‌ كه‌ بدينطور قرار داد زيرا خواست‌ تا آنجا پياده‌ رود. 14 پس‌ چون‌ در اَسوس‌ او را ملاقات‌ كرديم‌، او را برداشته‌، به‌ مِتيليني‌ آمديم‌. 15 و از آنجا به‌ دريا كوچ‌ كرده‌، روز ديگر به‌ مقابل‌ خَيوس‌ رسيديم‌ و روز سوم‌ به‌ ساموس‌ وارد شديم‌ و در تَرُوجيليون‌ توقّف‌ نموده‌، روز ديگر وارد ميليتُس‌ شديم‌. 16 زيرا كه‌ پولُس‌ عزيمت‌ داشت‌ كه‌ از محاذي‌ اَفَسُس‌ بگذرد، مبادا او را در آسيا درنگي‌ پيدا شود، چونكه‌ تعجيل‌ مي‌كرد كه‌ اگر ممكن‌ شود تا روز پنطيكاست‌ به‌ اورشليم‌ برسد.
17 پس‌ از ميليتُس‌ به‌ اَفَسُس‌ فرستاده‌، كشيشان‌ كليسا را طلبيد. 18 و چون‌ به‌ نزدش‌ حاضر شدند،ايشان‌ را گفت‌: «بر شما معلوم‌ است‌ كه‌ از روز اوّل‌ كه‌ وارد آسيا شدم‌، چطور هر وقت‌ با شما بسر مي‌بردم‌؛ 19 كه‌ با كمال‌ فروتني‌ و اشكهاي‌ بسيار و امتحانهايي‌ كه‌ از مكايد يهود بر من‌ عارض‌ مي‌شد، به‌ خدمت‌ خداوند مشغول‌ مي‌بودم‌. 20 و چگونه‌ چيزي‌ را از آنچه‌ براي‌ شما مفيد باشد، دريغ‌ نداشتم‌ بلكه‌ آشكارا و خانه‌ به‌ خانه‌ شما را اِخبار و تعليم‌ مي‌نمودم‌. 21 و به‌ يهوديان‌ و يونانيان‌ نيز از توبه‌ به‌ سوي‌ خدا و ايمانِ به‌ خداوند ما عيسي‌ مسيح‌ شهادت‌ مي‌دادم‌. 22 و اينك‌ الا´ن‌ در روح‌ بسته‌ شده‌، به‌ اورشليم‌ مي‌روم‌ و از آنچه‌ در آنجا بر من‌ واقع‌ خواهد شد، اطّلاعي‌ ندارم‌. 23 جز اينكه‌ روح‌القدس‌ در هر شهر شهادت‌ داده‌، مي‌گويد كه‌ بندها و زحمات‌ برايم‌ مهيّا است‌. 24 ليكن‌ اين‌ چيزها را به‌ هيچ‌ مي‌شمارم‌، بلكه‌ جان‌ خود را عزيز نمي‌دارم‌ تا دور خود را به‌ خوشي‌ به‌ انجام‌ رسانم‌ و آن‌ خدمتي‌ را كه‌ از خداوند عيسي‌ يافته‌ام‌ كه‌ به‌ بشارت‌ فيض‌ خدا شهادت‌ دهم‌. 25 و الحال‌ اين‌ را مي‌دانم‌ كه‌ جميع‌ شما كه‌ در ميان‌ شما گشته‌ و به‌ ملكوت‌ خدا موعظه‌ كرده‌ام‌، ديگر روي‌ مرا نخواهيد ديد. 26 پس‌ امروز از شما گواهي‌ مي‌طلبم‌ كه‌ من‌ از خون‌ همه‌ بري‌ هستم‌، 27 زيرا كه‌ از اعلام‌ نمودن‌ شما به‌ تمامي‌ اراده‌ خدا كوتاهي‌ نكردم‌. 28 پس‌ نگاه‌ داريد خويشتن‌ و تمامي‌ آن‌ گله‌ را كه‌ روح‌القدس‌ شما را بر آن‌ اُسْقُف‌ مقرّر فرمود تا كليساي‌ خدا را رعايت‌ كنيد كه‌ آن‌ را به‌ خون‌ خود خريده‌ است‌. 29 زيرا من‌ مي‌دانم‌ كه‌ بعد از رحلت‌ من‌، گرگان‌ درنده‌ به‌ ميان‌ شما درخواهند آمد كه‌ بر گله‌ ترحّم‌ نخواهندنمود، 30 و از ميان‌ خودِ شما مردماني‌ خواهند برخاست‌ كه‌ سخنان‌ كج‌ خواهند گفت‌ تا شاگردان‌ را در عقب‌ خود بكشند. 31 لهذا بيدار باشيد و به‌ ياد آوريد كه‌ مدّت‌ سه‌ سال‌ شبانه‌روز از تنبيه‌ نمودن‌ هر يكي‌ از شما با اشكها باز نايستادم‌. 32 و الحال‌ اي‌ برادران‌ شما را به‌ خدا و به‌ كلام‌ فيض‌ او مي‌سپارم‌ كه‌ قادر است‌ شما را بنا كند و در ميان‌ جميع‌ مقدّسين‌ شما را ميراث‌ بخشد. 33 نقره‌ يا طلا يا لباس‌ كسي‌ را طمع‌ نورزيدم‌، 34 بلكه‌ خود مي‌دانيد كه‌ همين‌ دستها در رفع‌ احتياج‌ خود و رفقايم‌ خدمت‌ مي‌كرد. 35 اين‌ همه‌ را به‌ شما نمودم‌ كه‌ مي‌بايد چنين‌ مشقّت‌ كشيده‌، ضعفا را دستگيري‌ نماييد و كلام‌ خداوند عيسي‌ را به‌خاطر داريد كه‌ او گفت‌ دادن‌ از گرفتن‌ فرخنده‌تر است‌.»
36 اين‌ بگفت‌ و زانو زده‌، با همگي‌ ايشان‌ دعا كرد. 37 و همه‌ گريه‌ بسيار كردند و بر گردن‌ پولُس‌ آويخته‌، او را مي‌بوسيدند. 38 و بسيار متالّم‌ شدند خصوصاً بجهت‌ آن‌ سخني‌ كه‌ گفت‌: «بعد از اينْ روي‌ مرا نخواهيد ديد.» پس‌ او را تا به‌ كشتي‌ مشايعت‌ نمودند.
ترجمه هزاره نو

ترجمه تفسیری


وقتي سروصداها خوابيد، پولس به دنبال مسيحيان فرستاد و پس از موعظه و تشويق ، از آنان خداحافظي كرد و بطرف مقدونيه براه افتاد. 2 سر راه خود به هر شهري كه مي رسيد، براي مسيحيان موعظه مي كرد. به اين ترتيب ، به يونان رسيد 3 و سه ماه در آنجا اقامت نمود. سپس ، خواست با كشتي به سوريه برود، اما وقتي فهميد يهوديان توطئه چيده اند كه او را بكشند، تصميم گرفت از راه مقدونيه مراجعت كند.
4 چند نفر نيز تا آسيا همراه او رفتند كه عبارت بودند از سوپاترس اهل بيريه ، ارسترخوس و سكندس اهل تسالونيكي ، گايوس اهل دربه ، تيموتائوس ، تيخيكوس و تروفيموس كه همه به شهرهاي خود در آسيا باز مي گشتند. 5 ايشان جلوتر رفتند و در تروآس منتظر ما ماندند. 6 پس از عيد پِسَح ، از شهر فيليپي واقع در شمال يونان سوار كشتي شديم و پنج روز بعد به بندر تروآس در آسيا رسيديم و يك هفته در آنجا مانديم .
7 يكشنبه براي مراسم شام مقدس دور هم جمع شديم و پولس براي ما موعظه مي كرد؛ و چون روز بعد مي خواست از آن شهر برود، تا نيمه هاي شب صحبت كرد. 8 در بالاخانه اي كه جمع بوديم ، چراغهاي بسياري روشن بود. 9 همينطور كه پولس سخن را طول مي داد، جواني به نام افتيخُس كه كنار پنجره نشسته بود، خوابش برد و از طبقه سوم پايين افتاد و مرد. 10و11و12 پولس پايين رفت و او را در آغوش گرفت و گفت : «ناراحت نباشيد او صحيح و سالم است !» همينطور نيزبود! همه خوشحال شدند و با هم به بالاخانه بازگشتند و شام مقدس را خوردند. پولس باز سخن را ادامه داد تا كم كم هوا روشن شد. آنگاه ايشان را ترك گفت .
13 پولس مي خواست از راه خشكي به اَسـوس برود و ما پيش از او با كشتي به آن شهر رفتيم . 14 در اسوس به هم رسيديم و با كشتي به مِتيليني رفتيم . 15 روز بعد، از جزيرة خيوس گذشتيم و روز دوم به بندر ساموس رسيديم ، و روز سوم وارد ميليتُس شديم . 16 پولس نمي خواست اين بار در شهر افسس توقف نمايد، چون عجله داشت كه اگر ممكن باشد، براي عيد پنطيكاست در اورشليـم باشد. 17 اما وقتي در ميليتُس از كشتي پياده شديم ، براي كشيشان كليساي افسس پيغام فرستاد كه بيايند در كشتي او را ببينند.
18 وقتي آمدند، به آنان گفت : «شما مي دانيد از روزي كه به آسيا قدم گذاشتم تابحال ، 19 باكمال فروتني و اشك و آه به خداوند خدمت كرده و هميشه با خطر مرگ روبرو بوده ام ، چون يهوديان براي كشتن من توطئه مي چيدند. 20 با وجود اين ، چه در ميان مردم و چه در خانه ها، هميشه حقيقت را به شما گفته و هرگز كوتاهي نكرده ام . 21 به يهوديان و غير يهوديان نيز اعلام مي كردم كه لازم است از گناه دست بكشند و از راه ايمان به خداوند ما عيسي مسيح ، بسوي خدا بازگردند.
22 «اكنون به دستور روح خداوند مي خواهم به اورشليم بروم و نمي دانم بر من چه خواهد گذشت ، 23 بجز اينكه روح القدس در هر شهر به من مي گويد كه زندان و زحمت در انتظارم مي باشد. 24 ولي زندگي وقتي برايم ارزش دارد كه آن را در راه خدمتي كه عيساي خداوند به من سپرده است صرف كنم و آن را به كمال رسانم ، يعني پيغام خوش انجيل را به ديگران برسانم و بگويم كه خدا مهربان است و همه را دوست دارد.
25 «مي دانم كه بعد از اين ، هيچكدام از شما كه پيغام خدا را بارها به شما اعلام كرده ام ، ديگر مرا نخواهيد ديد. 26 بگذاريد بگويم كه خون كسي به گردن من نيست و اگر كسي از فيض خدا محروم مانده ، من مقصر نيستم . 27 چون در حق كسي كوتاهي نكردم ، بلكه پيغام خدا را به همه رساندم .
28 «پس مواظـب خودتان باشيـد و از گله خدايعني ايمانداراني كه مسيح به قيمت خون خود خـريده است نگهداري كنيد و كلام خدا را به ايشان تعليم دهيد؛ زيرا روح القدس شما را ناظر و مسئول مقرر فرمـود. 29 مي دانم وقتي بروم معلمين دروغين مانند گرگان درنده به جان شما خواهند افتاد و به گله رحم نخواهند كرد. 30 بعضي از ميان خود شما نيز حقيقت را وارونه جلوه خواهند داد تا مردم را به دنبال خود بكشند. 31 پس ، مواظب خود باشيد! فراموش نكنيد در اين سه سالي كه با شما بودم ، پيوسته از شما مواظبت مي كردم و شبانه روز براي شما در دعا اشك مي ريختم .
32 «و حال شما را به دست خدا و كلام پرقدرت او مي سپارم كه قادر است ايمان شما را بنا كند و تمام بركاتي را كه مخصوص برگزيدگان اوست ، به شما بدهد.
33 «مي بينيد كه من هرگز نه طمع پول داشتم و نه طمع لباس ، 34 بلكه با اين دستها هميشه كار مي كردم تا خرج خود و همراهانم را تأمين كنم . 35 از لحاظ كار سخت و كمك به فقرا نيز پيوسته براي شما نمونه بودم ، چون كلمات عيساي خداوند را بخاطر داشتم كه فرمود: دادن بهتر از گرفتن است .»
36 وقتي سخن پولس تمام شد، زانو زد و با ايشان دعا كرد. 37 سپس ، همه گرية بسيار كردند و پولس را در آغوش كشيده ، بوسيدند. 38 آنچه كه بيشتر از همه آنان را اندوهگين ساخت ، اين گفته پولس بود كه گفت : «ديگر مرا نخواهيد ديد». آنگاه او را تا كشتي بدرقه كردند.

راهنما



سفر دوبارة‌ پولس‌ به‌ يونان‌، 20 : 1 - 5
پولس‌، افسس‌ را در ماه‌ ژوئن‌ سال‌ 57 ميلادي‌ ترك‌ كرد (اول‌ قرنتيان‌ 16 : 18). او تابستان‌ و پاييز را در مكادونيه‌ سپري‌ نمود (اول‌ قرنتيان‌ 16 : 5 - 8) و سه‌ ماه‌ زمستان‌ را در قرنتس‌ اقامت‌ گزيد (اول‌ قرنتيان‌ 16 : 6) و سپس‌ از راه‌ مكادونيه‌ مراجعت‌ نمود (اعمال‌ 20 : 3). او در ماه‌ آوريل‌ سال‌ 58 ميلادي‌ بوسيلة‌ كشتي‌، فيليپي‌ را ترك‌ كرد (20 : 6) و مدت‌ تقريباً يكسال‌ را در يونان‌ مستقر شد. اين‌ احتمالاً همان‌ زماني‌ بود كه‌ او به‌ اليركون‌ رفت‌ (روميان‌ 15 : 19).
چهار رسالة‌ عظيم‌ پولس‌ در اين‌ دوره‌ نوشته‌ شد. اول‌ قرنتيان‌، از شهر افسس‌؛ دوم‌ قرنتيان‌، از شهر مكادونيه‌؛ غلاطيان‌ نيز همزمان‌ با دوم‌ قرنتيان‌ نوشته‌ شد؛ و رسالة‌ روميان‌ نيز از شهر قرنتس‌ به‌ رشتة‌ تحرير درآمد.
وداع‌ از كشيشان‌ كليساي‌ افسس‌، 20 : 17 - 38
او در اين‌ بخش‌ كلمات‌ آرامش‌ بخش‌ و دلنشيني‌ بكار مي‌برد. او اصلاً انتظار نداشت‌ كه‌ آنان‌ را دوباره‌ ببيند (25). اما نقشة‌ او تغيير كرد و دوباره‌ به‌ آنجا برگشت‌.

اين‌ نقطة‌ پاياني‌ سه‌ سفر بشارتي‌ پولس‌ بود كه‌ مدت‌ زمان‌ 12 سال‌ يعني‌ از سال‌ 45 - 57 ميلادي‌ را تحت‌ پوشش‌ قرار مي‌دهد. در اين‌ مدت‌، مراكز قدرتمند مسيحيت‌ در همة‌ شهرهاي‌ آسياي‌ صغير و يونان‌ و در قلب‌ دنياي‌ شناخته‌ شدة‌ آن‌ زمان‌ پايه‌ گذاري‌ شده‌ بود.
  • مطالعه 1320 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ق ظ, %06 %365 %1394 %07:%بهمن