13 رسالت الهی برنابا و پولس؛ سفر اول بشارتی

ترجمه شریف گویا

ترجمه شریف اعمال رسولان


مأموریت برنابا و شائول


1.در آن زمان در کلیسای انطاکیه عده ای نبی و معلم از قبیل برنابا و شمعون ملقب به نیجر و لوکیوس قیروانی و مناحم ( که با هیرودیس پادشاه ، بزرگ شده بود) و شائول حضور داشتند.
2.یک روز که آنها روزه دار و مشغول عبادت خداوند بودند روح القدس به ایشان فرمود: « برنابا و شائول را مأمور انجام آن کاریکه من برای آنها مقرر کرده ام بنمائید.»
3.پس آنها بعد از روزه و دعا ، دست بر سر آن دو گذاردند و آنها را به مأموریت فرستادند.

سفر اول : بشارت در قبرس

4. این دو نفر که فرستادگان روح القدس بودند به بندر سلوکیه رفتند و از آنجا از راه دریا به قبرس آمدند
5. و وارد شهرسلامیس شدند و در کنیسه های یهودیان کلام خدا را منتشر میساختند و یوحنا ( که مرقس لقب داشت ) دستیار ایشان بود.
6. آنها تمام جزیره قبرس را طی کردند تا به شهر پافس رسیدند. در آنجا به یک جادوگر یهودی که نبی دروغین بود و بریشوع نام داشت برخوردند.
7. او از ملازمین سرگیوس پولس ، فرماندار قبرس که مردی هوشمند بود ، بشمار میآمد. فرماندار ، برنابا و شائول را به حضور خود احضار نمود زیرا میخواست کلام خدا را از آنها بشنود.
8. اما آن جادوگر که نام یونانی او علیما بود با آنان مخالفت میکرد و سعی داشت فرماندار را از ایمان آوردن باز دارد.
9. در این هنگام شائول که به نام پولس معروف شده بود پر از روح القدس شده به آن مرد چشم دوخت و گفت :
10. « ای فرزند شیطان ، ای دشمن تمام نیکی ها ، ای منبع نیرنگ و تبهکاری ، آیا از منحرف ساختن مردم از راه راست خداوند دست بر نمیداری؟
11. حالا ببین ، دست خدا ترا خواهد زد و نابینا خواهی شد و تا مدتی نور آفتاب را نخواهی دید.» در همان وقت دنیا در نظر علیما تیره و تار شد و کورکورانه به اینطرف وآنطرف میگشت تا شخصی را برای راهنمائی خود پیدا کند.
12. فرماندار که این جریان را دید ایمان آورد زیرا ازتعالیم خداوند سخت متحیر شده بود.

در انطاکیۀ پیسید یه

13. پولس و همراهان او پافس را ترک کردند و از راه دریا به پرجۀ پمفیلیه آمدند. یوحنا (مرقس ) از آنان جدا شد و به اورشلیم بازگشت.
14. ایشان از پرجه گذشته به شهر انطاکیه که یکی از شهرهای استان پیسیدیه است آمدند. در روز سبت به کنیسه وارد شدند و نشستند.
15. بعد از قرائت تورات و کتاب انبیاء رؤسای کنیسه پیش ایشان فرستادند و گفتند: « ای برادران چنانچه پیام تشویق کننده ای برای این قوم دارید بفرمائید.»
16. پولس برخاست و با اشارۀ دست ، از ایشان درخواست نمود که ساکت باشند و بعد چنین گفت :« ای مردان اسرائیلی و همه شما که خدا ترس هستید توجه نمائید.
17. خدای قوم اسرائیل ، نیاکان ما را برگزید و در آن هنگام که آنها در سرزمین مصر درغربت زندگی میکردند آنان را قومی بزرگ ساخت و دست خود را دراز کرد تا آنان را از آن سرزمین بیرون آورد.
18. مدت چهل سال در بیابانها متحمل ایشان شد.
19. پس از نابود ساختن آن هفت ملتی که مقیم کنعان بودند سرزمین آنها را
20. تا مدت چهار صد و پنجاه سال به عنوان میراث به تصرف اسرائیل در آورد. بعد از آن هم تا زمان سموئیل پیغمبر، داوران را به ایشان بخشید
21. و وقتی آنها خواستند برای خود یک پادشاه داشته باشند خدا شائول پسر قیس را که مردی از طایفۀ بنیامین بود به ایشان داد تا او مدت چهل سال حکمرانی کند.
22. بعد از آن او را بر کنار کرد و داود را برانگیخت تا پادشاه ایشان شود. خدا در حق داود چنین گواهی داده گفت :« من داود پسر یسی را مورد پسند خود یافته ام . او کسی است که هر چه بخواهم انجام میدهد.»
23. از نسل همین مرد، خدا بر طبق وعدۀ خود عیسی را به عنوان نجات دهنده ای برای اسرائیل برانگیخت.
24. قبل از آمدن او یحیی لزوم توبه وتعمید را به همۀ قوم اسرائیل اعلام میکرد
25. و وقتی خدمت خود را به انجام رسانید گفت : « من آنکسی که شما گمان میکنید نیستم . اما بعد از من کسی میآید که من لایق آن نیستم که بند نعلین او را باز نمایم .»
26. « ای برادران که فرزند ابراهیم هستید و نیز شما ای کسانیکه در این جمع حضور دارید و از خدا میترسید پیام این نجات به ما رسیده است ،
27. زیرا ساکنان اورشلیم و حکمرانان ایشان نه او را شناختند و نه از کلمات انبیاء که در هر روز سبت قرائت میشود چیزی فهمیدند ، اما با محکوم کردن او به پیشگوئیهای انبیاء تحقق بخشیدند.
28. اگر چه خطائی که مستوجب مرگ باشد در او نیافتند از پیلاطس تقاضا کردند تا او را اعدام کند.
29. و بعد از آنکه تمام پیش گوئیهای کتابمقدس را در مورد او به انجام رسانیدند او را از صلیب پائین آوردند و به خاک سپردند.
30. اما خدا او را پس از مرگ زنده گردانید
31. و کسانیکه در سفر از جلیل به اورشلیم همراه او بودند روزهای زیادی او را دیدند و هم اکنون در برابر قوم ، شاهدان او میباشند.
32. ما در حضور شما مژدۀ آن وعده ای را که خدا به پدران ما داد اعلام میکنیم
33. که خدا برای ما که فرزندان آنان هستیم با رستاخیز عیسی به آن وعده وفا کرده است ، چنانکه در مزمور دوم آمده است : « تو پسر من هستی امروز من پدر تو شده ام.»
34. باز هم در خصوص رستاخیز او از مردگان و اینکه دیگر او فساد را نخواهد دید خدا چنین فرمود: « من آن برکات مقدس و قابل اطمینانی راکه به داود وعده داده ام به تو خواهم بخشید »
35. و در جای دیگر میفرماید: « تو به این رضا نخواهی داد که بنده امین تو فساد را ببیند.»
36. و اما داود که در روزگار خود طبق ارادۀ خدا خدمت کرده بود درگذشت و به پدران خود ملحق شد و فساد را دید،
37. اما آن کسی که خدا او را زنده گردانید هرگز فساد را ندید.
38. ای برادران ، شما باید بدانید که مژدۀ آمرزش گناهان بوسیلۀ عیسی به شما اعلام شده است.
39. شما باید بدانید که هر کس به او ایمان آورد از تمام گناهانی که شریعت موسی نتوانست او را آزاد نماید آزاد خواهد شد.
40. پس مواظب باشید که این گفتۀ انبیاء در مورد شما صادق نباشد که میفرماید:
41. « ای استهزا کنندگان توجه کنید ، حیران شوید و نابود گردید ، زیرا در روزگار شما کاری خواهم کرد که حتی اگر کسی آنرا برایتان بیان کند باور نخواهید کرد.»
42. در موقع خروج از کنیسه مردم از آنها تقاضا کردند که هفتۀ بعد نیز دربارۀ این امور برای ایشان سخن بگویند
43. و وقتی مجلس تمام شد بسیاری از یهودیان و آنها که به یهودیت گرویده بودند بدنبال پولس و برنابا براه افتادند. این دو با آنان صحبت میکردند و ایشان را تشویق مینمودند که در فیض الهی استوار بمانند.
44. هفته بعد تقریبأ همۀ ساکنان آن شهر برای شنیدن پیام خدا گرد آمدند.
45. اما هنگامیکه یهودیان جماعت را دیدند حسادت ورزیدند و هر چه را پولس میگفت تکذیب میکردند و به او دشنام میدادند.
46. پولس و برنابا با شهامت و جسارت گفتند: « لازم بود که کلام خدا قبل از همه به گوش شما برسد ، اما چون شما آنرا رد کردید و خود را لایق حیات جاودانی ندانستید ، بدانید که ما از این پس پیش غیر یهودیان خواهیم رفت ،
47. زیرا خداوند چنین فرموده است : « من ترا برگزیدم که نور ملت ها و وسیلۀ رستگاری همۀ جهان باشی .»
48. وقتی غیر یهودیان این گفتار را شنیدند خوشحال شدند و از کلام خداوند تعریف کردند و آنانیکه برای دریافت حیات جاودانی معین شده بودند ایمان آوردند.
49. پیام خداوند در تمام آن سرزمین منتشر شد.
50. اما یهودیان زنان متنفذی که به یهودیت گرویده بودند و بزرگان شهر را بر ضد پولس و برنابا تحریک نمودند.پس آنان را آزار رسانیده از آن ناحیه بیرون کردند.
51. اما آن دو به عنوان اعتراض ، خاک آن شهر را از پاهای خود پاک کردند و به شهر قونیه رفتند
و شاگردان در انطاکیه پر از شادی و روح القدس گردیدند.
ترجمه قدیمی(اعمال رسولان)


رسالت‌ الهي‌ برنابا و سولس‌
و در كليسايي‌ كه‌ در اَنطاكيّه‌ بود، انبيا و معلّم‌ چند بودند: برنابا و شمعونِ ملقّب‌ به‌ نيجر و لوكيوسِ قيرواني‌ و مَناحمِ برادر رضاعي‌ هيروديسِ تيترارخ‌ و سولس‌. 2 چون‌ ايشان‌ در عبادت‌ خدا و روزه‌ مشغول‌ مي‌بودند، روح‌القدس‌ گفت‌: «بَرنابا و سولس‌ را براي‌ من‌ جدا سازيد از بهر آن‌ عمل‌ كه‌ ايشان‌ را براي‌ آن‌ خوانده‌ام‌.» 3 آنگاه‌ روزه‌ گرفته‌ و دعا كرده‌ و دستها بر ايشان‌ گذارده‌، روانه‌ نمودند.
سفر اول‌ بشارتي‌
خدمات‌ در قبرس‌
4 پس‌ ايشان‌ از جانب‌ روح‌القدس‌ فرستاده‌ شده‌، به‌ سلوكيّه‌ رفتند و از آنجا از راه‌ دريا به‌ قِپْرُس‌ آمدند. 5 و وارد سَلاميس‌ شده‌، در كنايس‌ يهود به‌ كلام‌ خدا موعظه‌ كردند و يوحنّا ملازم‌ ايشان‌ بود. 6 و چون‌ در تمامي‌ جزيره‌ تا به‌ پافُس‌ گشتند، در آنجا شخص‌ يهودي‌ را كه‌ جادوگر و نبي‌ كاذب‌ بود يافتند كه‌ نام‌ او بارْيشُوع‌ بود. 7 او رفيق‌ سَرْجيوُس‌ پولس‌ والي‌ بود كه‌ مردي‌ فهيم‌ بود. همان‌ بَرنابا و سَولُس‌ را طلب‌ نموده‌، خواست‌ كلام‌ خدا را بشنود. 8 امّا عَليما يعني‌ آن‌ جادوگر، زيرا ترجمه‌ اسمش‌ همچنين‌ مي‌باشد، ايشان‌ را مخالفت‌ نموده‌، خواست‌ والي‌ را از ايمان‌ برگرداند. 9 ولي‌ سولس‌ كه‌ پولُس‌ باشد، پر از روح‌القدس‌ شده‌، بر او نيك‌ نگريسته‌، 10 گفت‌:«اي‌ پر از هر نوع‌ مكر و خباثت‌، اي‌ فرزند ابليس‌ و دشمن‌ هر راستي‌، باز نمي‌ايستي‌ از منحرف‌ ساختن‌ طُرُق‌ راستِ خداوند؟ 11 الحال‌ دست‌ خداوند بر توست‌ و كور شده‌، آفتاب‌ را تا مدتّي‌ نخواهي‌ ديد.» كه‌ در همان‌ ساعت‌، غَشاوة‌ و تاريكي‌ او را فرو گرفت‌ و دور زده‌، راهنمايي‌ طلب‌ مي‌كرد. 12 پس‌ والي‌ چون‌ آن‌ ماجرا را ديد، از تعليم‌ خداوند متحّير شده‌، ايمان‌ آورد.
خدمات‌ در انطاكيه‌ پيسيديه‌
13 آنگاه‌ پولُس‌ و رفقايش‌ از پافس‌ به‌ كشتي‌ سوار شده‌، به‌ پِرْجه‌ پَمْفِليّه‌ آمدند. اما يوحنّا از ايشان‌ جدا شده‌، به‌ اورشليم‌ برگشت‌. 14 و ايشان‌ از پِرْجه‌ عبور نموده‌، به‌ انطاكيّه‌ پيسيديّه‌ آمدند و در روز سَبَّت‌ به‌ كنيسه‌ درآمده‌، بنشستند. 15 و بعد از تلاوت‌ تورات‌ و صُحُف‌ انبيا، رؤساي‌ كنيسه‌ نزد ايشان‌ فرستاده‌، گفتند: «اي‌ برادرانِ عزيز، اگر كلامي‌ نصيحت‌آميز براي‌ قوم‌ داريد، بگوييد.»
16 پس‌ پولُس‌ برپا ايستاده‌، به‌ دست‌ خود اشاره‌ كرده‌، گفت‌: «اي‌ مردان‌ اسرائيلي‌ و خداترسان‌، گوش‌ دهيد! 17 خداي‌ اين‌ قوم‌، اسرائيل‌، پدران‌ ما را برگزيده‌، قوم‌ را در غربت‌ ايشان‌ در زمين‌ مصر سرافراز نمود و ايشان‌ را به‌ بازوي‌ بلند از آنجا بيرون‌ آورد؛ 18 و قريب‌ به‌ چهل‌ سال‌ در بيابان‌ متحمّل‌ حركات‌ ايشان‌ مي‌بود. 19 و هفت‌ طايفه‌ را در زمين‌ كنعان‌ هلاك‌كرده‌، زمين‌ آنها را ميراث‌ ايشان‌ ساخت‌ تا قريب‌ چهار صد و پنجاه‌ سال‌. 20 و بعد از آن‌ بديشان‌ داوران‌ داد تا زمان‌ سموئيل‌ نبي‌. 21 و از آن‌ وقت‌ پادشاهي‌ خواستند و خدا شاؤل‌ بن‌ قيس‌ را از سبط‌ بنيامين‌ تا چهل‌ سال‌ به‌ ايشان‌ داد. 22 پس‌ او را از ميان‌ برداشته‌، داود را برانگيخت‌ تا پادشاه‌ ايشان‌ شود و در حقّ او شهادت‌ داد كه‌ "داود بن‌ يَسّي‌ را مرغوب‌ دل‌ خود يافته‌ام‌ كه‌ به‌ تمامي‌ اراده‌ من‌ عمل‌ خواهد كرد." 23 و از ذريّت‌ او خدا برحسب‌ وعده‌، براي‌ اسرائيل‌ نجات‌دهنده‌اي‌ يعني‌ عيسي‌ را آورد، 24 چون‌ يحيي‌ پيش‌ از آمدن‌ او تمام‌ قوم‌ اسرائيل‌ را به‌ تعميد توبه‌ موعظه‌ نموده‌ بود. 25 پس‌ چون‌ يحيي‌ دوره‌ خود را به‌ پايان‌ برد، گفت‌: "مرا كِه‌ مي‌پنداريد؟ من‌ او نيستم‌، لكن‌ اينك‌ بعد از من‌ كسي‌ مي‌آيد كه‌ لايق‌ گشادن‌ نعلين‌ او ني‌ام‌."26 «اي‌ برادران‌ عزيز و ابناي‌ آل‌ ابراهيم‌ و هركه‌ از شما خداترس‌ باشد، مر شما را كلام‌ اين‌ نجات‌ فرستاده‌ شد. 27 زيرا سَكَنَه‌ اورشليم‌ و رؤساي‌ ايشان‌، چونكه‌ نه‌ او را شناختند و نه‌ آوازهاي‌ انبيا را كه‌ هر سَبَّت‌ خوانده‌ مي‌شود، بر وي‌ فتوي‌ دادند و آنها را به‌ اتمام‌ رسانيدند. 28 و هر چند هيچ‌ علّت‌ قتل‌ در وي‌ نيافتند، از پيلاطس‌ خواهش‌ كردند كه‌ او كشته‌ شود. 29 پس‌ چون‌ آنچه‌ را كه‌ درباره‌ وي‌ نوشته‌ شده‌ بود تمام‌ كردند، او را از صليب‌ پايين‌ آورده‌، به‌ قبر سپردند. 30 لكن‌ خدا او را از مردگان‌ برخيزانيد. 31 و او روزهاي‌بسيار ظاهر شد بر آناني‌ كه‌ همراه‌ او از جليل‌ به‌ اورشليم‌ آمده‌ بودند كه‌ الحال‌ نزد قوم‌ شهود او مي‌باشند. 32 پس‌ ما به‌ شما بشارت‌ مي‌دهيم‌، بدان‌ وعده‌اي‌ كه‌ به‌ پدران‌ ما داده‌ شد، 33 كه‌ خدا آن‌ را به‌ ما كه‌ فرزندان‌ ايشان‌ مي‌باشيم‌ وفا كرد، وقتي‌ كه‌ عيسي‌ را برانگيخت‌، چنانكه‌ در زبور دوّم‌ مكتوب‌ است‌ كه‌ "تو پسر من‌ هستي‌، من‌ امروز تو را توليد نمودم‌." 34 و در آنكه‌ او را از مردگان‌ برخيزانيد تا ديگر هرگز راجع‌ به‌ فساد نشود چنين‌ گفت‌ كه‌ "به‌ بركات‌ قدّوس‌ و امين‌ داود براي‌ شما وفا خواهم‌ كرد." 35 بنابراين‌ در جايي‌ ديگر نيز مي‌گويد: "تو قدّوس‌ خود را نخواهي‌ گذاشت‌ كه‌ فساد را بيند." 36 زيرا كه‌ داود چونكه‌ در زمان‌ خود اراده‌ خدا را خدمت‌ كرده‌ بود، بخُفت‌ و به‌ پدران‌ خود ملحق‌ شده‌، فساد را ديد. 37 ليكن‌ آن‌ كس‌ كه‌ خدا او را برانگيخت‌، فساد را نديد.
38 «پس‌ اي‌ برادران‌ عزيز، شما را معلوم‌ باد كه‌ به‌ وساطت‌ او به‌ شما از آمرزش‌ گناهان‌ اعلام‌ مي‌شود. 39 و به‌ وسيله‌ او هر كه‌ ايمان‌ آورد، عادل‌ شمرده‌ مي‌شود، از هر چيزي‌ كه‌ به‌ شريعت‌ موسي‌ نتوانستيد عادل‌ شمرده‌ شويد. 40 پس‌ احتيـاط‌ كنيد، مبادا آنچـه‌ در صحف‌ انبيـا مكتوب‌ است‌، بر شمـا واقـع‌ شـود، 41 كه‌ "اي‌ حقيـرشمارندگان‌، ملاحظـه‌ كنيد و تعجّـب‌ نماييد و هلاك‌ شويد زيرا كه‌ مـن‌ عملـي‌ را در ايّـام‌ شمـا پديـد آرم‌، عملي‌ كه‌ هر چند كسي‌ شما را از آن‌ اعلام‌ نمايـد، تصديـق‌ نخواهيد كرد.»
42 پس‌ چون‌ از كنيسه‌ بيرون‌ مي‌رفتند، خواهش‌ نمودند كه‌ در سَبَّت‌ آينده‌ هم‌ اين‌ سخنان‌ را بديشان‌ بازگويند. 43 و چون‌ اهل‌ كنيسه‌ متفرّق‌ شدند، بسياري‌ از يهوديان‌ و جديدانِ خداپرست‌ از عقب‌ پولس‌ و بَرنابا افتادند؛ و آن‌ دو نفر به‌ ايشان‌ سخن‌ گفته‌، ترغيب‌ مي‌نمودند كه‌ «به‌ فيض‌ خدا ثابت‌ باشيد.» 44 امّا در سَبَّت‌ ديگر قريب‌ به‌ تمامي‌ شهر فراهم‌ شدند تا كلام‌ خدا را بشنوند. 45 ولي‌ چون‌ يهود ازدحام‌ خلق‌ را ديدند، از حسد پر گشتند و كفر گفته‌، با سخنان‌ پولُس‌ مخالفت‌ كردند. 46 آنگاه‌ پولُس‌ و برنابا دلير شده‌، گفتند: «واجب‌ بود كلام‌ خدا نخست‌ به‌ شما القا شود. ليكن‌ چون‌ آن‌ را ردّ كرديد و خود را ناشايسته‌ حيات‌ جاوداني‌ شمرديد، همانا به‌سوي‌ امّت‌ها توجّه‌ نماييم‌. 47 زيرا خداوند به‌ ما چنين‌ امر فرمود كه‌ "تو را نور امّت‌ها ساختم‌ تا الي‌ اقصاي‌ زمين‌ منشأ نجات‌ باشي‌."» 48 چون‌ امّت‌ها اين‌ را شنيدند، شادخاطر شده‌، كلام‌ خداوند را تمجيد نمودند و آناني‌ كه‌ براي‌ حيات‌ جاوداني‌ مقرّر بودند، ايمان‌ آوردند.
49 و كلام‌ خدا در تمامِ آن‌ نواحي‌ منتشر گشت‌. 50 امّا يهوديانْ چند زن‌ ديندار و متشخّص‌ و اكابر شهر را بشورانيدند و ايشان‌ را به‌ زحمت‌ رسانيدن‌ بر پولُس‌ و بَرنابا تحريض‌ نموده‌، ايشان‌ را از حدود خود بيرون‌ كردند. 51 و ايشان‌ خاك‌ پايهاي‌ خود را بر ايشان‌ افشانده‌، به‌ ايقونيه‌ آمدند. 52 و شاگردان‌ پر از خوشي‌ و روح‌القدس‌ گرديدند.
ترجمه هزاره نو

ترجمه تفسیری


مأموريت پولس و برنابا
در كليساي انطاكيه سوريه ، تعدادي نبي و معلم وجود داشت كه عبارت بودند از:
برنابا، شمعون كه به او «سياه چهره » نيز مي گفتند، لوكيوس اهل قيروان ، مناحم كه برادر همشير هيروديس پادشاه بود، و پولس . 2 يك روز، وقتي اين اشخاص روزه گرفته بودند و خدا را عبادت مي كردند روح القدس به ايشان فرمود: «برنابا و پولس را وقف كار مخصوصي بكنيد كه من براي آنان در نظر گرفته ام .» 3 پس چند روز بيشتر روزه گرفتند و دعا كردند و بعد دستهايشان را بر سر آن دو گذاشتند و آنان را بدست خدا سپردند.
4 برنابا و پولس با هدايت روح القدس سفر خود را آغاز كردند. نخست به بندر سُلوكيه رفتند و از آنجا با كشتي عازم جزيره قبرس شدند. 5 در قبرس به شهر سَلاميس رفتند و در كنيسه يهوديان كلام خدا را موعظه كردند. يوحنا معروف به مرقس نيز همراه ايشان بود و كمك مي كرد.
6و7 در آن جزيره ، شهر به شهر گشتند و پيغام خدا را به مردم رساندند تا اينكه به شهر پافُس رسيدند. در پافُس به يك جادوگر يهودي برخوردند به نام باريشوع كه ادعاي پيغمبري مي كرد و با «سرجيوس پولس » كه فرماندار رومي قبرس و شخصي برجسته و دانا بود، طرح دوستي ريخته بود. فرماندار برنابا و پولس را بحضور خود احضار كرد، چون مي خواست پيغام خدا را از زبان آنان بشنود. 8 ولي آن جادوگر كه نام يوناني او اَليما بود، مزاحم مي شد و نمي گذاشت فرماندار به پيغام برنابا و پولس گوش دهد و سعي مي كرد نگذارد به خداوند ايمان بياورد.
9 آنگاه پولس كه سرشار از روح القدس بود، نگاه غضب آلودي به آن جادوگر انداخت و گفت : 10 «اي فرزند شيطان ، اي حيله گر بد ذات ، اي دشمن تمام خوبيها، آيا از مخالفت كردن با خدا دست برنمي داري ؟ 11 حال كه چنين است ، خدا تو را چنان مي زند كه تا مدتي كور شوي !»
چشمان اليما فوري تيره و تار شد. او كوركورانه به اينسو و آنسو مي رفت و التماس مي كرد يكنفر دست او را بگيرد و راه را به او نشان دهد. 12 وقتي فرماندار اين را ديد از قدرت پيام خدا متحير شد و ايمان آورد.
13 پولس و همراهانش پافس را ترك كردند و با كشتي عازم پَمفليه شدند و در بندر پِرجه پياده شدند. در آنجا يوحنا معروف به مرقس از ايشان جدا شد و به اورشليم بازگشت . 14 ولي برنابا و پولس به شهر انطاكيه در ايالت پيسيديه رفتند.
روز شنبه براي پرستش خدا به كنيسه يهود وارد شدند. 15 وقتي قرائت تورات و كتاب پيغمبران تمام شد، رؤساي كنيسه به آنان گفتند: «برادران ، اگر پيام آموزنده اي براي ما داريد، بفرماييد.»

پولس ، عيسي مسيح را به يهوديان مي شناساند
16 پولس از جا برخاست و با دست اشاره كرد تا ساكت باشند و گفت : «اي قوم بني اسرائيل ، و همه شما كه به خدا احترام مي گذاريد! اجازه بدهيد سخنان خود را با اشاره مختصري به تاريخ بني اسرائيل آغاز كنم :
17 «خداي بني اسرائيل ، اجداد ما را انتخاب كرد و با شكوه و جلال تمام از چنگ مصريان رهايي بخشيد و سرافراز نمود. 18 در آن چهل سالي كه در بيابان سرگردان بودند، او آنان را تحمل كرد. 19و20 سپس ، هفت قوم ساكن كنعان را از بين برد و سرزمين آنان را به اسرائيل به ارث داد. پس از آن ، چهار صد و پنجاه سال ، يعني تا زمان سموئيل نبي ، رهبران گوناگون ، اين قوم را اداره كردند.
21 «پس از آن ، قوم خواستند براي خود پادشاهي داشته باشند؛ و خدا شائول ، پسر قيس از قبيله بنيامين را به ايشان داد كه چهل سال سلطنت كرد. 22 ولي خدا او را بركنار نمود و داود را بجاي وي پادشاه ساخت و فرمود: داود، پسر يسي ، محبوب دل من است . او كسي است كه هر چه بگويم اطاعت مي كند. 23 و عيسي ، آن نجات دهنده اي كه خدا وعده اش را به اسرائيل داد، از نسل همين داود پادشاه است .
24 «ولي پيش از آمدن او، يحياي پيغمبر موعظه مي كرد كه لازم است هركس در اسرائيل از گناهان خود دست بكشد، بسوي خدا بازگشت نمايد و تعميد بگيرد. 25 وقتي يحيي دوره خدمت خود را تمام كردبه مردم گفت : آيا شما خيال مي كنيد كه من مسيح هستم ؟ نه ، من مسيح نيستم . مسيح بزودي خواهد آمد. من خيلي ناچيزتر از آنم كه كفشهايش را در مقابل پايهايش قرار دهم .
26 «برادران ، خدا اين نجات را به همه ما هديه كرده است . اين نجات هم براي شماست كه از نسل ابراهيم مي باشيد و هم براي شما غير يهوديان كه به خدا احترام مي گذاريد.
27 «ولي يهوديانِ شهر اورشليم ، با سران قوم خود عيسي را كشتند، و به اين ترتيب پيشگويي انبيا را تحقق بخشيدند. ايشان او را نپذيرفتند و پي نبردند كه او همان كسي است كه پيامبران در باره اش پيشگويي كرده اند، با اينكه هر شنبه نوشته هاي آن پيغمبران را مي خواندند و مي شنيدند. 28 هرچند عيسي بي تقصير بود، ولي به پيلاطوس اصرار كردند كه او را بكشد. 29 سرانجام وقتي تمام بلاهاي پيشگويي شده را بر سر او آوردند، او را از صليب پايين آوردند، و در قبر گذاشتند. 30 ولي خدا باز او را زنده كرد! 31 و كساني كه همراه او از جليل به اورشليم آمده بودند، چندين بار او را ديدند، و بارها در همه جا به همه كس اين واقعه را شهادت داده اند.
32و33 «من و برنابا براي همين به اينجا آمده ايم تا اين پيغام را به شما نيز برسانيم و بگوييم كه خدا عيسي را زنده كرده است اين همان وعده اي است كه خدا به اجداد ما داد و حالا در زمان ما به آن وفا كرده است . در كتاب زبور فصل دوم ، خدا درباره عيسي مي فرمايد: امروز تو را كه پسر من هستي سرافراز كرده ام .
34 «خدا قول داده بود كه او را زنده كند و به او عمر جاويد بخشيد. اين موضوع در كتاب آسماني نوشته شده است كه مي فرمايد: آن بركات مقدسي را كه به داود وعده دادم ، براي تو انجام خواهم داد. 35 در قسمت ديگري از زبور بطور مفصل شرح مي دهد كه خدا اجازه نخواهد داد بدن فرزند مقدسش در قبر بپوسد. 36 اين آيه اشاره به داود نيست چون داود، در زمان خود مطابق ميل خدا خدمت كرد و بعد مرد، دفن شد و بدنش نيز پوسيد. 37 پس اين اشاره به شخص ديگري است ، يعني به كسي است كه خدا او را دوباره زنده كرد و بدنش از مرگ ضرر و زياني نديد.
38 «برادران ، توجه كنيد! در اين عيسي براي گناهان شما اميد آمرزش هست . 39 هركه به او ايمان آورد، از قيد تمام گناهانش آزاد خواهد شد و خدا او را خوب و شايسته به حساب خواهد آورد؛ و اين كاري است كه شريعت يهود هرگز نمي تواند براي ما انجام دهد. 40 پس مواظب باشيد مبادا گفته هاي پيغمبران شامل حال شما نيز بشود كه مي گويند: 41 شما كه حقيقت را خوار مي شماريد، ببينيد و تعجب كنيد و نابود شويد! چون در زمان شما كاري مي كنم كه اگر هم بشنويد، باور نخواهيد كرد.»
42 آن روز وقتي مردم از كنيسه بيرون مي رفتند، از پولس خواهش كردند كه هفته بعد نيز براي ايشان صحبت كند. 43 عده اي از يهوديان و غيريهوديان خداشناس نيز كه در آنجا عبادت مي كردند، بدنبال پولس و برنابا رفتند. برنابا و پولس همه را تشويق مي كردند كه به رحمت خدا توكل كنند. 44 هفته بعد تقريباً همه مردم شهر آمدند تا كلام خدا را از زبان آنان بشنوند.
45 اما وقتي سران يهود ديدند كه مردم اينچنين از پيغام رسولان استقبال مي كنند، از روي حسادت از آنان بدگويي كردند و هر چه پولس مي گفت ، ضد آن را مي گفتند.
46 آنگاه پولس و برنابا با دليري گفتند: «لازم بود كه پيغام خدا را اول به شما يهوديان برسانيم . ولي حالا كه شما آن را رد كرديد، آن را به غيريهوديان اعلام خواهيم كرد، چون شما نشان داديد كه لايق حيات جاوداني نيستيد. 47 و اين درست همان است كه خداوند به ما فرمود: من تو را تعيين كردم تا براي اقوام غيريهود نور باشي و ايشان را از چهار گوشه دنيا بسوي من راهنمايي كني .»
48 وقتي غيريهوديان اين را شنيدند، بسيار شاد شدند و پيغام پولس را با شادي قبول كردند و آنان كه براي حيات جاوداني تعيين شده بودند، ايمان آوردند. 49 به اين ترتيب ، پيام خدا به تمام آن ناحيه رسيد.
50 آنگاه سران قوم يهود، زنان ديندار و متشخص و بزرگان شهر را برضد پولس و برنابا تحريك كردند، و بر سر ايشان ريختند و آنان را از آنجا بيرون راندند. 51 پولس و برنابا نيز در مقابل اين عمل ، گرد و خاك آن شهر را از كفش هاي خود تكاندند و از آنجا به شهر قونيه رفتند. 52 اما كساني كه در اثر پيغام آنان ايمان آوردند، سرشار از شادي و روح القدس شدند.

راهنما

اعمال‌ رسولان‌ 13 و 14 . اولين‌ سفر بشارتي‌ پولس‌
غلاطيه‌، حدود 45 - 48 ميلادي‌
انطاكيه‌ خيلي‌ زود تبديل‌ به‌ مركز مسيحيان‌ غيريهودي‌ شد. يكي‌ از معلمين‌ اين‌ كليسا، برادر ناتني‌ هيروديس‌ بود (13 : 1)؛ كه‌ احتمالاً به‌ همين‌ دليل‌ كليسا اعتبار قابل‌ توجهي‌ كسب‌ نمود. اين‌ كليسا، محل‌ فرماندهي‌ و شكل‌ دهي‌ خدمات‌ بشارتي‌ پولس‌ شد. او سفرهاي‌ بشارتي‌ خود را از انطاكيه‌ آغاز كرد و هر بار پس‌ از مراجعت‌ به‌ كليساي‌ انطاكيه‌، گزارش‌ سفرهاي‌ خود را تحويل‌ مي‌داد.
اكنون‌ مدت‌ 12 يا 14 سال‌ از مسيحي‌ شدن‌ پولس‌ مي‌گذشت‌ و او از رهبران‌ كليساي‌ انطاكيه‌ محسوب‌ مي‌شد و زمان‌ آن‌ رسيده‌ بود كه‌ نام‌ مسيح‌ را به‌ سرزمينهاي‌ دور دست‌تر، بين‌ غير يهوديان‌ بشارت‌ دهد (22 : 21).
منطقة‌ غلاطيه‌ در مركز آسياي‌ صغير واقع‌ شده‌ بود كه‌ در حدود 500 كيلومتري‌ شمال‌ غربي‌ انطاكيه‌ قرار داشت‌. در آن‌ زمان‌ مسافرت‌ طولاني‌ بود چرا كه‌ اثري‌ از راه‌ آهن‌، اتومبيل‌، و هواپيما نبود و مسافرتها تنها بوسيلة‌ اسب‌ و قاطر و شتر و يا پياده‌ يا بوسيلة‌ كشتي‌ و قايق‌ ميسّر بود.
نقشه‌ 58 - اولين‌ سفر بشارتي‌ پولس‌

قبرس‌، 13 : 4 - 12
اين‌ مسير اگر همه‌اش‌ از راه‌ خشكي‌ بود، سرراست‌تر مي‌بود. آنها مي‌بايستي‌ از طرسوس‌ كه‌ دروازة‌ جنوب‌ شرقي‌ به‌ سوي‌ آسياي‌ صغير بود، رد شوند، پولس‌ قبلاً مدت‌ 7 يا 8 سال‌ در طرسوس‌ مانده‌ بود. بنابراين‌ آنها تصميم‌ گرفتند كه‌ ابتدا به‌ جزيرة‌ قبرس‌ بروند و سپس‌ از منتهي‌ عليه‌ غربي‌ قبرس‌ بطرف‌ شمال‌ پيش‌ رفته‌ و به‌ مركز آسياي‌ صغير برسند.
در قبرس‌، فرماندار رومي‌ نيز به‌ مسيح‌ ايمان‌ آورد. اين‌ واقعه‌ طي‌ معجزه‌اي‌ رخ‌ داد (11 و 12). كور شدن‌ جادوگر از طرف‌ خدا بود و نه‌ پولس‌. از آن‌ پس‌ سولس‌، پولس‌ خوانده‌ شد (9). «پولس‌» شكل‌ رومي‌ نام‌ سولس‌ است‌. سولس‌ يا شائول‌ شكل‌ عبري‌ مي‌باشد.
تا حالا همه‌ جا صحبت‌ برنابا و پولس‌ است‌ اما از اين‌ به‌ بعد، اين‌ ترتيب‌ به‌ پولس‌ و برنابا تغيير مي‌يابد. حالا ديگر پولس‌ مسؤوليت‌ رهبري‌ را به‌ عهده‌ دارد.
انطاكيه‌، ايقونيه‌، لستره‌، دربه‌
در انطاكية‌ پيسيديه‌، پولس‌ بر حسب‌ عادت‌، كار خود را در كنيسة‌ يهوديان‌ آغاز نمود. در آنجا برخي‌ از يهوديان‌ و تعداد زيادي‌ از غير يهوديان‌ ساكن‌ در آن‌ منطقه‌، ايمان‌ آوردند (43:13 و 48 و 49). اما يهوديان‌ كه‌ بشارت‌ انجيل‌ را نپذيرفتند، مقدمات‌ جفا و شكنجه‌ را فراهم‌ نمودند و پولس‌ و برنابا را از شهر بيرون‌ انداختند.
در ايقونيه‌ كه‌ در 150 كيلومتري‌ شرقي‌ انطاكية‌ پيسيديه‌ قرار داشت‌، آنها مدت‌ مديدي‌ اقامت‌ گزيدند (14 : 3). آنها در آنجا معجزات‌ و نشانه‌هاي‌ زيادي‌ انجام‌ دادند و عدة‌ كثيري‌ ايمان‌ آوردند (14 : 1). سپس‌ آناني‌ كه‌ ايمان‌ نداشتند، آنها را از شهر اخراج‌ كردند.
در لستره‌ كه‌ در حدود 30 كيلومتري‌ جنوب‌ ايقونيه‌ قرار داشت‌، پولس‌ شخص‌ فلجي‌ را شفا داد و جمعيت‌ حاضر با ديدن‌ اين‌ معجزه‌، تصور كردند كه‌ او يكي‌ از خدايان‌ است‌. بعدها آنها او را سنگسار كردند و او را به‌ حال‌ مرگ‌ واگذاشتند. لستره‌ محل‌ زندگي‌ تيموتائوس‌ بود (16 : 1). احتمالاً تيموتائوس‌ نيز شاهد اين‌ مناظر بوده‌ است‌ (دوم‌ تيموتائوس‌ 3 : 11).
در دربه‌ كه‌ در 50 كيلومتري‌ جنوب‌ شرقي‌ لستره‌ قرار داشت‌، آنها موفق‌ به‌ امر شاگرد سازي‌ بين‌ افراد زيادي‌ شدند. آنها سپس‌ به‌ لستره‌ ، ايقونيه‌ و انطاكيه‌ بازگشتند.
خار در جسم‌ پولس‌ (دوم‌ قرنتيان‌ 12 : 2 و 7). حدود 14 سال‌ پيش‌ از نوشتن‌ رسالة‌ دوم‌ قرنتيان‌ يعني‌ همزمان‌ با ورود او به‌ غلاطيه‌ بود (غلاطيان‌ 4 : 13 به‌ توضيح‌ مربوط‌ به‌ دوم‌ قرنتيان‌ 14 مراجعه‌ شود).
  • مطالعه 1693 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ق ظ, %06 %364 %1394 %07:%بهمن