ترجمه شریف گویا
|
ترجمه شریف اعمال رسولان
پطرس و کرنیلیوس
1. در شهر قیصریه سروانی بنام کرنیلیوس زندگی میکرد که جزو یک هنگ رومی به نام هنگ ایتالیائی بود.
2. او مردی بود پرهیزکار و خانواده ای خدا ترس داشت و پیوسته به درگاه خدا دعا میرد و به بینوایان اسرائیلی صدقه بسیار میداد.
3. این مرد یک روز در حدود ساعت سه بعد از ظهر فرشتۀ خدا را به وضوح در رویا دید که پیش او آمده گفت « ای کرنیلیوس »
4. کرنیلیوس با وحشت به او چشم دوخت و پاسخ داد : « خداوندا چه میفرمائی ؟» فرشته گفت « بدان که دعاها و همه صدقات تو در بالا در پیشگاه خدا مورد قبول و تذکر واقع شده اند.
5. اکنون افرادی را به یافا بفرست و سراغ شمعون ملقب به پطرس را بگیر .
6. او نزد شمعون دباغ که خانه اش در ساحل دریاست مهمان است .»
7. همینکه فرشته ای که با ا و صحبت می کرد ناپدید شد کرنیلیوس دو نفر از نوکران خود و یک سرباز دیندار را که در خدمت او بود احضار کرد و
8. موضوع را تمامأ برای آنها شرح داد و ایشان را به یافا فرستاد.
9. روز بعد که آنان در راه بودند و تا شهر فاصلۀ کمی داشتند پطرس نزدیک ظهر برای دعا به بالای بام رفت .
10. در آنجا گرسنه شد و خواست چیزی بخورد. اما در وقتی که برایش غذا آماده میکردند حالت جذبه ای به ا و دست داد
11. و در آنحال آسمان را گشوده و چیزی مانند یک سفرۀ بزرگ دید که از چهار گوشه آویزان شده بود و رو به پائین به طرف زمین میآمد.
12. در آن انواع چهارپایان و خزندگان و پرندگان وجود داشت.
13. صدائی به گوشش رسید که میگفت : « ای پطرس برخیز ، ذبح کن و بخود.»
14. پطرس در پاسخ گفت : « خیر ای خداوند ، زیرا من هرگز به چیزهای ناپاک و حرام لب نزده ام.»
15. بار دوم همان صدا آمد که « آنچه را خدا حلال کرده است تو نباید حرام بپنداری.»
16. این موصوع سه با تکرار شد و سرانجام آن سفره به آسمان برده شد.
17. در همان وقت که پطرس از تفسیر رویای خود درمانده بود و سعی میکرد آنرا برای خود تجزیه و تحلیل نماید فرستادگان کرنیلیوس جستجو کنان به در خانه شمعون رسیدند.
18. و فریاد میزدند و می پرسیدند : « آیا شمعون ملقب به پطرس در اینجا مهمان است ؟»
19. در حالی که پطرس درباره این رویا تفکر میکرد روح خدا به او گفت : « نگاه کن ، چند نفر به سراغ تو آمده اند
20. برخیز، پائین برو و از رفتن با ایشان تردید نداشته باش زیرا من آنها را فرستاده ام.
21. پطرس پائین رفت و به آنان گفت :ر« من همان کسی هستم که بدنبال او میگردید. برای چه آمده اید؟»
22. آنها پاسخ دادند : « سروان کرنیلیوس که شخصی نیکوکار و خدا ترس است و پیش همه یهودیان نیک نام میباشد از فرشته مقدسی دستور یافت که ما را به اینجا بفرستد و ترا به خانۀ خود دعوت کند تا به هر پیامی که داری گوش دهد.»
23. پس پطرس آنان را به خانه آورد و از ایشان پذیرائی نمود. روز بعد با ایشان به راه افتاد و چند نفر از برادران یافائی با آنان همراه بودند.
24. فردای آن روز به قیصریه رسیدند. کرنیلیوس که از خویشاوندان و دوستان نزدیک خود دعوت کرده بود چشم به راه ایشان بود.
25. وقتی پطرس میخواست داخل خانه شود کرنیلیوس جلو رفت وپیش او به خاک افتاد.
26. اما پطرس او را از زمین بلند کرد و گفت : « برخیز من هم مانند تو انسانم .»
27. سپس به اتفاق ، صحبت کنان وارد خانه شدند. پطرس در آنجا با عدۀ زیادی روبرو شد و
28. به آنان گفت : « این را به خوبی میدانی که جایز نیست یک نفر یهودی با بیگانگان معاشرت یا هم نشینی نماید. اما خدا به من نشان داده است که من نباید هیچکس را نجس یا ناپاک بدانم .
29. پس وقتی دنبال من فرستادید بدون چون و چرا آمدم . تنها سؤالی که دارم اینستکه برای چه دنبال من فرستادید ؟»
30. کرنیلیوس درپاسخ گفت :« چهار روز پیش درست در همین وقت یعنی ساعت سه بعدازظهر من در خانه خود به نماز مشغول بودم که ناگاه مردی در لباس نورانی به من ظاهر شد
31. و گفت : « ای کرنیلیوس ، دعاهایت مستجاب شده و صدقاتی که به فقرا میدهی در پیشگاه خدا منظور شده است .
32. بنابراین کسی را به شهر یافا بفرست و شمعون ملقب به پطرس را به اینجا دعوت کن . او در خانه شمعون دباغ که در ساحل دریا واقع است مهمان است.
33. پس بی درنگ این اشخاص را پیش تو فرستادم و تو لطف فرموده به اینجا آمدی . اکنون همه ما در حضور خدا گرد آمده ایم تا به آن چیزهائی که خداوند به تو دستور داده است گوش دهیم .»
پیام پطرس در خانه کرنیلیوس
34. پس پطرس سخنان خود را شروع کرده گفت : « من به این حقیقت پی برده ام که خدا هیچ تبعیضی قائل نمی شود
35. و هر کس از هر ملت که خدا ترس و نیکوکار باشد مقبول خدا است .
36. خدا پیام خود را به قوم اسرائیل فرستاد و به این طریق مژده صلح و سلامتی را بوسیلۀ عیسی مسیح که خداوند همه است ابلاغ فرمود.
37. شما خودتان از اتفاق بزرگی که در سرتاسر یهودیه روی داد باخبر هستید و میدانید همه این چیزها بعد از اعلام تعمید یحیی ، از جلیل شروع شد.
38. خدا ، عیسای ناصری را با روح القدس و قدرت خود مسح کرد و میدانید چگونه عیسی به همه جا می رفت و اعمال نیک انجام میداد و همۀ کسانیرا که در اسارت شیطان بسر میبردند رهائی میبخشید زیرا خدا با او بود.
39. ما شاهدان همۀ آن اعمالی عستیم که او در سرزمین یهودیان و در اورشلیم انجام داد .آنان او را به صلیب میخکوب کرده کشتند.
40. اما خدا در روز سوم او را زنده کرد و بسیاری او را دیدند ،
41. اما نه همۀ قوم اسرائیل بلکه شاهدانی که خدا قبلا برگزیده بود او را دیدند ـ یعنی ما که پس از رستاخیز او با او میخوردیم و مینوشیدیم .
42. او به ما فرمان داد که به آن قوم اعلام کنیم و به این حقیقت شهادت دهیم که خدا او را داور زندگان ومردگان قرار داده است.
43. جمیع انبیاء به او شهادت میدهند که هر کسی به او ایمان آورد بوسیلۀ نام او گناهانش آمرزیده می شود.»
نزول روح القدس بر غیر یهودیان
44. پطرس هنوز صحبت میکرد که روح القدس بر همۀ شنوندگان نازل شد
45. ومؤمنان یهودی نژاد که همراه پطرس آمده بودند از اینکه بخشش روح القدس به غیر یهودیان نیز داده شده بود دچار حیرت شدند،
46. زیرا میشنیدند که به زبانها صحبت میکنند و خدا را تمجید مینمایند. آنگاه پطرس گفت :
47. « آیا کسی میتواند مانع از تعمید این اشخاص در آب بشود؟ مگر نه اینستکه ایشان هم مانند ما روح القدس را یافته اند؟»
پس دستور داد ایشان را به نام عیسی مسیح تعمید دهند. سپس آنها از پطرس تقاضا کردند چند روزی پیش ایشان بماند.
ايمان آوردن كرنيليوس
و در قيصريّه مردي كرنيليوس نام بود،يوزباشي فوجي كه به ايطالياني مشهور است. 2 و او با تمامي اهل بيتش متقي و خداترس بود كه صدقه بسيار به قوم ميداد و پيوسته نزد خدا دعا ميكرد. 3 روزي نزديك ساعت نهم، فرشته خدا را در عالم رؤيا آشكارا ديد كه نزد او آمده، گفت: «اي كرنيليوس!» 4 آنگاه او بر وي نيك نگريسته و ترسان گشته، گفت: «چيست اي خداوند؟» به وي گفت: «دعاها و صدقات توبجهت يادگاري به نزد خدا برآمد. 5 اكنون كساني به يافا بفرست و شمعونِ ملقّب به پطرس را طلب كن 6 كه نزد دباغّي شمعون نام كه خانهاش به كناره دريا است، مهمان است. او به تو خواهد گفت كه تو را چه بايد كرد.» 7 و چون فرشتهاي كه به وي سخن ميگفت غايب شد، دو نفر از نوكران خود و يك سپاهي متّقي از ملازمان خاصّ خويشتن را خوانده، 8 تمامي ماجرا را بديشان باز گفته، ايشان را به يافا فرستاد.
9 روز ديگر چون از سفر نزديك به شهر ميرسيدند، قريب به ساعت ششم، پطرس به بام خانه برآمد تا دعا كند. 10 و واقع شد كه گرسنه شده، خواست چيزي بخورد. امّا چون براي او حاضر ميكردند، بيخودي او را رخ نمود. 11 پس آسمان را گشاده ديد و ظرفي را چون چادري بزرگ به چهار گوشه بسته، بهسوي زمين آويخته بر او نازل ميشود، 12 كه در آن هر قسمي از دوابّ و وحوش و حشرات زمين و مرغان هوا بودند. 13 و خطابي به وي رسيد كه «اي پطرس برخاسته، ذبح كن و بخور.» 14 پطرس گفت: «حاشا خداوندا زيرا چيزي ناپاك يا حرام هرگز نخوردهام.» 15 بار ديگر خطاب به وي رسيد كه «آنچه را خدا پاك كرده است، تو حرام مخوان.» 16 و اين سه مرتبه واقع شد كه در ساعت آن ظرف به آسمان بالا برده شد.
17 و چون پطرس در خود بسيار متحّير بود كه اين رؤيايي كه ديد چه باشد، ناگاه فرستادگان كرنيليوس خانه شمعون را تفحّص كرده، بر درگاه رسيدند، 18 و ندا كرده، ميپرسيدند كه «شمعون معروف به پطرس در اينجا منزل دارد؟» 19 و چون پطرس در رؤيا تفكّر ميكرد، روح وي را گفت: «اينك سه مرد تو را ميطلبند. 20 پسبرخاسته، پايين شو و همراه ايشان برو و هيچ شكّ مبر زيرا كه من ايشان را فرستادم.» 21 پس پطرس نزد آناني كه كرنيليوس نزد وي فرستاده بود، پايين آمده، گفت: «اينك منم آن كس كه ميطلبيد. سبب آمدن شما چيست؟» 22 گفتند: «كرنيليوسِ يوزباشي، مردِ صالح و خداترس و نزد تمامي طايفه يهود نيكنام، از فرشته مقدّس الهام يافت كه تو را به خانه خود بطلبد و سخنان از تو بشنود.» 23 پس ايشان را به خانه برده، مهماني نمود. و فرداي آن روز پطرس برخاسته، همراه ايشان روانه شد و چند نفر از برادران يافا همراه او رفتند.
24 روز ديگر وارد قيصريّه شدند و كرنيليوس خويشان و دوستان خاصّ خود را خوانده، انتظار ايشان ميكشيد. 25 چون پطرس داخل شد، كرنيليوس او را استقبال كرده، بر پايهايش افتاده، پرستش كرد. 26 امّا پطرس او را برخيزانيده، گفت: «برخيز، من خود نيز انسان هستم.» 27 و با او گفتگوكنان به خانه درآمده، جمعي كثير يافت. 28 پس بديشان گفت: «شما مطّلع هستيد كه مرد يهودي را با شخص اجنبي معاشرت كردن يا نزد او آمدن حرام است. ليكن خدا مرا تعليم داد كه هيچكس را حرام يا نجس نخوانم. 29 از اين جهت به مجرّد خواهش شما بيتأمّل آمدم و الحال ميپرسم كه از براي چه مرا خواستهايد.»
30 كرنيليوس گفت: «چهار روز قبل از اين، تا اين ساعت روزهدار ميبودم؛ و در ساعت نهم در خانه خود دعا ميكردم كه ناگاه شخصي با لباس نوراني پيش من بايستاد 31 و گفت: "اي كرنيليوس دعاي تو مستجاب شد و صدقات تو در حضور خدا يادآور گرديد. 32 پس به يافا بفرست وشمعونِ معروف به پطرس را طلب نما كه در خانه شمعون دبّاغ به كناره دريا مهمان است. او چون بيايد با تو سخن خواهد راند." 33 پس بيتأمّل نزد تو فرستادم و تو نيكو كردي كه آمدي. الحال همه در حضور خدا حاضريم تا آنچه خدا به تو فرموده است بشنويم.»
34 پطرس زبان را گشوده، گفت: «فيالحقيقت يافتهام كه خدا را نظر به ظاهر نيست، 35 بلكه از هر امّتي، هر كه از او ترسد و عمل نيكو كند، نزد او مقبول گردد. 36 كلامي را كه نزد بنياسرائيل فرستاد، چونكه به وساطت عيسي مسيح كه خداوندِ همه است به سلامتي بشارت ميداد، 37 آن سخن را شما ميدانيد كه شروع آن از جليل بود و در تمامي يهوديّه منتشر شد، بعد از آن تعميدي كه يحيي بدان موعظه مينمود، 38 يعني عيسي ناصري را كه خدا او را چگونه به روحالقدس و قوّت مسح نمود كه او سير كرده، اعمال نيكو بجا ميآورد و همه مقهورين ابليس را شفا ميبخشيد زيرا خدا با وي ميبود. 39 و ما شاهد هستيم بر جميع كارهايي كه او در مرزوبوم يهود و در اورشليم كرد كه او را نيز بر صليب كِشيده، كُشتند. 40 همان كس را خدا در روز سوم برخيزانيده، ظاهر ساخت، 41 ليكن نه بر تمامي قوم بلكه بر شهودي كه خدا پيش برگزيده بود، يعني ماياني كه بعد از برخاستن او از مردگان با او خورده و آشاميدهايم. 42 و ما را مأمور فرمود كه به قوم موعظه و شهادت دهيم بدين كه خدا او را مقرّر فرمود تا داور زندگان و مردگان باشد. 43 و جميع انبيا بر او شهادت ميدهند كه هر كه به وي ايمان آوَرَد، به اسم او آمرزش گناهان را خواهديافت.»
44 اين سخنان هنوز بر زبان پطرس بود كه روحالقدس بر همه آناني كه كلام را شنيدند، نازل شد. 45 و مؤمنان از اهل ختنه كه همراه پطرس آمده بودند، در حيرت افتادند از آنكه بر امّتها نيز عطاي روحالقدس افاضه شد، 46 زيرا كه ايشان را شنيدند كه به زبانها متكلّم شده، خدا را تمجيد ميكردند. 47 آنگاه پطرس گفت: «آيا كسي ميتواند آب را منع كند، براي تعميد دادن ايناني كه روحالقدس را چون ما نيز يافتهاند.» 48 پس فرمود تا ايشان را به نام عيسي مسيح تعميد دهند. آنگاه از او خواهش نمودند كه روزي چند توقّف نمايد.
ترجمه هزاره نو
افسر رومي پيرو مسيح مي شود
در شهـر قيصريه يك افسـر رومـي به نـام كُرنيليوس زندگي مي كرد كه فرمانده هنگي بود معروف به «ايتاليايي ». 2 او شخصي خداپرست و پرهيزكار بود و خانواده اي خداترس داشت . كرنيليوس هميشه با سخاوت به فقراي يهودي كمك مي كرد و به درگاه خدا دعا مي نمود. 3 يك روز، ساعت سه بعد از ظهر، در رؤيا فرشته خدا را ديد. فرشته نزد او آمد و گفت : «كُرنيليوس !»
4 كرنيليوس با وحشت به او خيره شد و پرسيد: «آقا، چه فرمايشي داريد؟»
فرشته جواب داد: «دعاها و نيكوكاريهاي تو از نظر خدا دور نمانده است ! 5و6 اكنون چند نفر به يافا به دنبال شمعون پطرس بفرست تا به ديدن تو بيايد. او در خانه شمعون چرم ساز كه خانه اش در كنار درياست ، مهمان است .»
7 وقتي فرشته ناپديد شد، كرنيليوس دو نفر از نوكران خود را با يك سرباز خداشناس كه محافظ او بود، فرا خواند 8 و جريان را به ايشان گفت و آنان را به يافا فرستاد.
9و10 روز بعد، وقتي اين افراد به شهر يافا نزديك مي شدند، پطرس به پشت بام رفت تا دعا كند. ظهر بود و پطرس گرسنه شد. در همان حال كه خوراك را آماده مي كردند، پطرس در عالم رؤيا ديد كه 11 آسمان باز شد و چيزي شبيه سفره اي بزرگ بطرف زمين آمد كه از چهار گوشه آويزان بود. 12 در آن سفره ، همه نوع حيوان و حشره و پرنده وحشي وجود داشت كه خوردن آنها براي يهوديان حرام بود.
13 سپس صدايي به پطرس گفت : «برخيز و هر كدام را كه مي خواهي ، ذبح كن و بخور!»
14 پطرس گفت : «خداوندا، من هرگز چنين كاري نخواهم كرد! در تمام عمرم هرگز گوشت حرام نخورده ام !»
15 باز آن صدا گفت : «دستور خدا را رد نكن ! اگر خدا چيزي را حلال مي خواند، تو آن را حرام نخوان !»
16 اين رؤيا سه بار تكرار شد. سپس ، آن سفره به آسمان بالا رفت . 17 پطرس گيج شده بود، چون نه معني اين رؤيا را مي دانست و نه مي دانست چه بايد بكند.
در همين وقت ، آن سه نفري كه كرنيليوس فرستاده بود، خانه را پيدا كرده ، به دم در رسيده بودند، 18 و مي گفتند: «آيا شمعون معروف به پطرس در اينجا اقامت دارد؟»
19 درحاليكه پطرس درباره رؤيا فكر مي كرد، روح القدس به او گفت : «سه نفر آمده اند تو را ببينند. 20 برخيز و از ايشان استقبال كن و بدون شك و ترديد همراه ايشان برو چون من ايشان را فرستاده ام .»
21 پطرس پايين رفت و به ايشان گفت : «من پطرس هستم . چه فرمايشي داريد؟»
22 جواب دادند: «ما از جانب كرنيليوس ، فرمانده رومي آمده ايم . او شخص نيكوكار و خداترسي است و مورد احترام يهوديان نيز مي باشد. فرشته اي نيز به او ظاهر شده و گفته است كه بدنبال شما بفرستد و سخنان شما را بشنود.»
23 پطرس آنان را به خانه برد و پذيرايي كرد و روز بعد با ايشان به قيصريه رفت . چند نفر از ايمانداران «يافا» نيز با او رفتند.
24 فرداي آن روز به قيصريه رسيدند. كرنيليوس بستگان و دوستان نزديك خود را هم جمع كرده بود و انتظار ايشان را مي كشيد. 25 به محض اينكه پطرس وارد خانه شد، كرنيليوس در مقابل او به خاك افتاد تا او را بپرستد.
26 اما پطرس گفت : «برخيز! من نيز مانند تو يك انسانم .»
27 پس برخاسته ، گفتگوكنان به اتاقي كه عدة زيادي در آن جمع بودند، رفتند.
28 پطرس به ايشان گفت : «شما خود مي دانيد كه قوانين يهود اجازه نمي دهد كه من به خانه شخصي غير يهودي بيايم . ولي خدا در رؤيا به من نشان داده است كه هرگز نبايد كسي را نجس بدانم . 29 از اين رو وقتي شما به دنبال من فرستاديد، بي چون و چرا آمدم . حال بفرماييد به چه علت مرا خواسته ايد.»
30 كُرنيليوس جواب داد: «چهار روز پيش ، در همين وقت يعني ساعت سة بعد از ظهر، طبق عادت در خانة خود مشغول دعا بودم كه ناگهان ديدم شخصي با لباس نوراني روبـروي من ايستـاده است ! 31 او به من گفت : كرنيليوس ، خدا دعاهاي تو را شنيده است و كمكهاي تو را در حق مردم قبول كرده است ! 32 حال چند نفر را به يافا بفرست و شمعون پطرس را دعوت كن تا به اينجا بيايد. او در خانه شمعون چرم ساز كه خانه اش در ساحل درياست ، مهمان است .
33 «پس بي درنگ به دنبال شما فرستادم و شما نيز لطف كرده ، زود آمديد. اينك منتظريم كه بدانيم خداوند چه فرموده است تا به ما بگوييد.»
34 آنگاه پطرس جواب داد: «حالا مي فهمم كه فقط يهوديان محبوب خدا نيستند! 35 بلكه هركس از هر نژاد و قومي كه خدا را بپرستد و كارهاي نيك بكند، مورد پسند او واقع مي شود. 36و37 شما يقيناً از آن بشارت و مژده اي كه خدا به قوم اسرائيل داده آگاه مي باشيد، يعني اين مژده كه انسان مي تواند بوسيله عيسي مسيح كه خداوند همه است ، بسوي خدا بازگردد. اين پيغام و اين وقايع ، با تعميد يحيي آغاز شد، و از جليل به تمام يهوديه رسيد. 38 و بدون شك مي دانيد كه خدا عيساي ناصري را مسيح تعيين كرد و با روح القدس و قدرت خود به اين دنيا فرستاد. او به همه جا مي رفت ، كارهاي نيك انجام مي داد و تمام كساني را كه اسير ارواح ناپاك بودند شفا مي داد، زيرا خدا با او بود.
39 «و ما رسولان شاهد تمام اعمالي هستيم كه او در سرتاسر اسرائيل و در اورشليم انجام داد و در همان شهر بود كه او را بر صليب كشتند. 40و41 ولي سه روز بعد، خدا او را زنده كرد و او را به شاهداني كه از پيش انتخاب كرده بود، ظاهر فرمود. البته همه مردم او را نديدند، بلكه فقط ما كه بعد از زنده شدنش ، با او خورديم و نوشيديم ، شاهد اين واقعه عظيم بوديم . 42 و خدا ما را فرستاد تا اين خبر خوش را به همه بدهيم و بگوييم كه خدا عيسي را تعيين نموده تا داور زندگان و مردگان باشد. 43 تمام پيامبران نيز در كتاب آسماني ما نوشته اند كه هركس به او ايمان بياورد، گناهانش بخشيده خواهد شد.»
44 هنوز سخن پطرس تمام نشده بود كه روح القدس بر تمام شنوندگان نازل شد! 45 يهودياني كه همراه پطرس آمده بودند، وقتي ديدند كه روح القدس به غيريهوديان نيز عطا شده است ، مات و مبهوت ماندند. 46و47 ولي جاي شك باقي نماند، چون مي شنيدند كه همه به زبانهاي مختلف سخن مي گويند و خدا را تمجيد مي كنند.
راهنما
اعمال رسولان 10 . پيشروي انجيل در ميان امتّها (غير يهوديان)
كرنيليوس اولين مسيحي غير يهودي بود. تا كنون انجيل فقط براي يهوديان، يهوديان جديدالمذهب و سامريان كه قوانين موسي را حفظ مينمودند، موعظه شده بود. رسولان ميبايستي از آخرين سخنان مسيح به اين نتيجه رسيده باشند كه بايد انجيل را به همة ملل دنيا موعظه كنند. اما اين حقيقت هنوز بر آنها كشف نشده بود كه غير يهوديان با همان موقعيتي كه داشتند بايد ايمان بياورند. آنها فكر ميكردند كه غير يهوديان ابتدابايستيختنه بشوندوماهيت يهودي بيابند،در حفظ شريعت تلاش كنند و سپس به عنوان يهوديان
جديدالمذهب وارد خانوادة خدا شده، مسيحي شوند.
قوم يهود در ميان همة ملل پراكنده شده بودند و رسولان تصور ميكردند كه مأموريتشان موعظة انجيل به يهوديان پراكنده در تمام نقاط جهان است و به همين دليل پيغام انجيل تا مدتي فقط به يهوديان موعظه شد (11 : 19).
اما آنان در يهوديه، سامره و جليل انجيل را بشارت داده بودند و حالا وقت آن رسيده بود كه اين پيغام به غير يهوديان موعظه شود.
كرنيليوس
اولين غير يهودي كه از طرف خدا انتخاب شد تا پيغام انجيل را بشنود، افسري رومي به نام كرنيليوس بود كه در قيصريه زندگي ميكرد. قيصريه بر حاشية دريا، در 80 كيلومتري شمال غربي اورشليم واقع شده بود و پايتخت رومي فلسطين محسوب ميشد. اين بخش محل استقرار فرماندار رومي، و سران نظامي آن منطقه بود. كرنيليوس داراي مقامي تحت عنوان يوزباشي(سرهنگ) بود و اين بدان معني بود كه او يكي از نگهبانان فرماندار محسوب ميشد. بنابراين پس از فرماندار، كرنيليوس ميبايستي مهمترين پست را در اختيار داشته باشد و سرشناسترين فرد آن منطقه بحساب آيد.
نقشه 57
كرنيليوس شخصي نيكو و صالح بود. اما حتماً چيزهايي دربارة خداي يهوديان و همچنين مسيحيان شنيده بود. قيصريه محل زندگي فيليپس بود (8 : 40 ، 21 : 8). اما اگرچه كرنيليوس در دعاهايش خداي يهوديان را مخاطب قرار ميداد ولي هنوز غير يهودي محسوب ميشد.
اين از طرف خدا بود كه كرنيليوس به عنوان اولين غير يهودي پيغام انجيل را پذيرفت و بدين ترتيب درِ انجيل بسوي غير يهوديان گشوده شد. خدا شخصاً همة مقدمات را ترتيب داده بود. او ابتدا پطرس را بدنبال كرنيليوس فرستاد (5). اين امر بوسيلة رؤياي ويژهاي به پطرس نشان داده شد (9-23). و بدين ترتيب خدا بر پذيرش كرنيليوس در كليسا مُهر تأييد زد (44 - 48). كرنيليوس اولين ثمر انجيل در ميان غير يهوديان بود.
اين واقعه تقريباً 5 تا 10 سال پس از تأسيس كليسا در اورشليم يعني احتمالاً در سال 40 ميلادي بوده است. همين امر محرك قوي جهت ايجاد كليسا در انطاكيه در بين غير يهوديان شد (11 : 20). اما هنوز براي برخي از يهوديان پذيرش اين امر مشكل بود (به باب 11 مراجعه شود).
خدا از شهر يافا (5) پطرس را به سوي كرنيليوس غير يهودي اعزام نمود. 800 سال پيش از اين واقعه نيز خدا از يونس يهودي خواست كه به نينواي غير يهودي رفته در آنجا نبوت كند (يونس 1 : 3).
توجه: بايد به اين نكته توجه داشت كه مسيحي شدن كرنيليوس سبب نگرديد كه او خدمت نظام را ترك كند.