ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی (کتاب خروج)
دو لوح جديد
و خداوند به موسي گفت: «دو لوحسنگي مثل اولين براي خود بتراش، و سخناني را كه بر لوحهاي اول بود و شكستي، بر اين لوحها خواهم نوشت. 2 و بامدادان حاضر شو و صبحگاهان به كوه سينا بالا بيا، و در آنجا نزد من بر قله كوه بايست. 3 و هيچكس با تو بالا نيايد، و هيچكس نيز در تمامي كوه ديده نشود، و گله و رمه نيز به طرف اين كوه چرا نكند.»
4 پس موسي دو لوح سنگي مثل اولين تراشيد و بامدادان برخاسته، به كوه سينا بالا آمد، چنانكه خداوند او را امر فرموده بود، و دو لوح سنگي را به دست خود برداشت. 5 و خداوند در ابر نازل شده، در آنجا با وي بايستاد، و به نام خداوند ندا درداد. 6 و خداوند پيش روي وي عبور كرده، ندا درداد كه «يهوه، يهوه، خداي رحيم و رئوف و ديرخشم و كثير احسان و وفا؛ 7 نگاه دارندة رحمت براي هزاران، و آمرزندة خطا و عصيان و گناه؛ لكن گناه را هرگز بيسزا نخواهد گذاشت، بلكه خطاياي پدران را بر پسران و پسران پسران ايشان تا پشت سوم و چهارم خواهد گرفت.» 8 و موسي به زودي رو به زمين نهاده، سجده كرد. 9 و گفت: «اي خداوند اگر فيالحقيقه منظور نظر تو شدهام، مستدعي آنكه خداوند در ميان ما بيايد، زيرا كه اين قوم گردنكش ميباشند، پس خطا و گناه ما را بيامرز و ما را ميراث خود بساز.»
10 گفت: «اينك عهدي ميبندم و در نظر تمامي قوم تو كارهاي عجيب ميكنم، كه درتمامي جهان و در جميع امتها كرده نشده باشد، و تمامي اين قومي كه تو در ميان ايشان هستي، كار خداوند را خواهند ديد، زيراكه اين كاري كه با تو خواهم كرد، كاري هولناك است. 11 آنچه را من امروز به تو امر ميفرمايم، نگاه دار. اينك من از پيش روي تو اموريان و كنعانيان و حتيان و فرزيان و حويان و يبوسيان را خواهم راند. 12 با حذر باش كه با ساكنان آن زمين كه تو بدانجا ميروي، عهد نبندي، مبادا در ميان شما دامي باشد. 13 بلكه مذبحهاي ايشان را منهدم سازيد، و بتهاي ايشان را بشكنيد و اشيريم ايشان را قطع نماييد. 14 زنهار خداي غير را عبادت منما، زيرا يهوه كه نام او غيور است، خداي غيور است. 15 زنهار با ساكنان آن زمين عهد مبند، والاّ از عقب خدايان ايشان زنا ميكنند، و نزد خدايان ايشان قرباني ميگذرانند، و تو را دعوت مينمايند و از قربانيهاي ايشان ميخوري. 16 و از دختران ايشان براي پسران خود ميگيري، و چون دختران ايشان از عقب خدايان خود زنا كنند، آنگاه پسران شما را در پيروي خدايان خود مرتكب زنا خواهند نمود. 17 خدايان ريخته شده براي خويشتن مساز. 18 عيد فطير را نگاه دار، و هفت روز نان فطير چنانكه تو را امر فرمودم، در وقت معين در ماه اَبيب بخور، زيراكه در ماه ابيب از مصر بيرون آمدي. 19 هر كه رحم را گشايد، از آن من است و هر نخستزادة ذكور از مواشي تو، چه از گاو چه از گوسفند؛ 20 و براي نخستزادة الاغ، برهاي فديه بده، و اگر فديه ندهي، گردنش را بشكن. و هرنخستزادهاي از پسرانت را فديه بده. و هيچكس به حضور من تهي دست حاضر نشود. 21 شش روز مشغول باش، و روز هفتمين، سَبَّت را نگاه دار. در وقت شيار و در حصاد، سَبَّت را نگاه دار. 22 و عيد هفتهها را نگاهدار، يعني عيد نوبر حصاد گندم و عيد جمع در تحويل سال. 23 سالي سه مرتبه همة ذكورانت به حضور خداوند يهوه، خداي اسرائيل، حاضر شوند. 24 زيرا كه امتها را از پيش روي تو خواهم راند، و حدود تو را وسيع خواهم گردانيد. و هنگامي كه در هر سال سه مرتبه ميآيي تا به حضور يهوه، خداي خود حاضر شوي، هيچكس زمين تو را طمع نخواهد كرد. 25 خون قرباني مرا با خميرمايه مگذران، و قرباني عيد فِصَح تا صبح نماند. 26 نخستين نوبر زمين خود را به خانة يهوه، خداي خود، بياور. و بزغاله را در شير مادرش مپز.» 27 و خداوند به موسي گفت: «اين سخنان را تو بنويس، زيرا كه به حسب اين سخنان، عهد با تو و با اسرائيل بستهام.» 28 و چهل روز و چهل شب آنجا نزد خداوند بوده، نان نخورد و آب ننوشيد و او سخنان عهد، يعني ده كلام را بر لوحها نوشت.
29 و چون موسي از كوه سينا بزير ميآمد، و دو لوح سنگي در دست موسي بود، هنگامي كه از كوه بزير ميآمد، واقع شد كه موسي ندانست كه به سبب گفتگوي با او پوست چهرة وي ميدرخشيد. 30 اما هارون و جميع بنياسرائيل موسي را ديدند كه اينك پوست چهرة او ميدرخشد. پس ترسيدند كه نزديك او بيايند.31 و موسي ايشان را خواند، و هارون و همة سرداران جماعت نزد او برگشتند، و موسي بديشان سخن گفت. 32 و بعد از آن همة بنياسرائيل نزديك آمدند، و آنچه خداوند در كوه سينا بدو گفته بود، بديشان امر فرمود. 33 و چون موسي از سخن گفتن با ايشان فارغ شد، نقابي بر روي خود كشيد. 34 و چون موسي به حضور خداوند داخل ميشد كه با وي گفتگو كند، نقاب را برميداشت تا بيرون آمدن او. پس بيرون آمده، آنچه به وي امر شده بود، به بنياسرائيل ميگفت. 35 و بنياسرائيل روي موسي را ميديدند كه پوست چهرة او ميدرخشد. پس موسي نقاب را به روي خود باز ميكشيد، تا وقتي كه براي گفتگوي او ميرفت.
ترجمه تفسیری
خداوند به موسي فرمود: «دو لوح سنگي مثل لوحهاي اول كه شكستي تهيه كن تا دوباره ده فرمان را روي آنها بنويسم. 2 فردا صبح حاضر شو واز كوه سينا بالا بيا و بر قله كوه در حضور من بايست. 3 هيچكس با تو بالا نيايد و كسي هم در هيچ نقطه كوه ديده نشود. گله و رمه هم نزديك كوه نچرند.»
4 موسي همانطور كه خداوند فرموده بود، صبح زود برخاست و دو لوح سنگي مثل لوحهاي قبلي تـراشيـد و آنها را به دست گرفته، از كوه سينا بالا رفت.
5و6 آنگاه خداوند در ابر نزول فرمود و كنار او ايستاد. سپس از برابر موسي عبور كرد و نام مقدس خود را ندا داد و فرمود: «من خداوند هستم، خداي رحيم و مهربان، خداي ديرخشم و پراحسان؛ خداي امين كه 7 به هزاران نفر رحمت ميكنم و خطا و عصيان و گناه را ميبخشم؛ ولي گناه را هرگز بيسزا نميگذارم. انتقام گناه پدران را از فرزندان آنها تا نسل چهارم ميگيرم.»
8 موسي در حضور خداوند به خاك افتاد و او را پرستش كرده، 9 گفت: «خداوندا، اگر واقعا مورد لطف تو قرار گرفتهام، استدعا ميكنم كه تو نيز همراه ما باشي. ميدانم كه اين قوم سركشند، ولي از سر تقصيرها و گناهان ما بگذر و بار ديگر ما را مثل قوم خاص خود بپذير.»
خدا با قوم اسرائيل دوباره عهد ميبندد
(خروج 23: 14-19، تثنيه 7:51 و16:1-17)
10 خداوند فرمود: «اينك با تو عهد ميبندم و در نظر تمامي قوم كارهاي عجيب ميكنم كارهاي عجيبي كه نظير آن در هيچ جاي دنيا ديده نشدهاست. تمام بنياسرائيل قدرت مهيب مرا كه بوسيله تو به آنها نشان ميدهم، خواهند ديد. 11 آنچه را كه امروز به شما امر ميكنم، اطاعت كنيد. من قبايل اموري، كنعاني، حيتي، فرزي، حوي و يبوسي را از سر راه شما برميدارم. 12 مواظب باشيد هرگز با آن قبايل پيمان دوستي نبنديد، مبادا شما را به راههاي گمراه كننده بكشانند. 13 بلكه بايد بتها، مجسمههاي شرمآور و قربانگاههاي آنها را ويران كنيد. 14 نبايد خدايي را جز من عبادت نماييد، زيرا من خداي غيوري هستم و پرستش خداي غير را تحمل نميكنم.
15 «هرگز نبايد با ساكنان آنجا پيمان دوستي ببنديد؛ چون آنها بجاي پرستش من، بتها را ميپرستند و براي آنها قرباني ميكنند. اگر با ايشان دوست شويد شما را به بتپرستي خواهند كشانيد؛ 16 شما دختران بت پرست آنها را براي پسران خود خواهيد گرفت و در نتيجه پسران شما هم از خدا برگشته بتهاي زنان خود را خواهند پرستيد.
17 «براي خود هرگز بت نسازيد.
18 «عيد فطير را هر سال به مدت هفت روز جشن بگيريد. اين جشن را همانطور كه گفتم در ماه ابيب برگزار كنيد، چون درهمين ماه بود كه از بندگي مصريان آزاد شديد.
19 «تمام نخستزادههاي نر گاو و گوسفند و بز شما به من تعلق دارند. 20 در برابر نخستزاده نر الاغ، يك بره به من تقديم كنيد و اگر نخواستيد اين كار را بكنيد گردن الاغ را بشكنيد. ولي براي تمام پسران ارشد خود حتماً بايد عوض دهيد.
«هيچكس نبايد با دست خالي به حضور من حاضر شود.
21 «فقط شش روز كار كنيد و در روز هفتم استراحت نماييد، حتي در فصل شخم و فصل درو.
22 «عيد هفتهها را در هنگام نخستين درو گندم و عيد سايبانها را در پاييز كه فصل جمعآوري محصول است نگاهداريد.
23 «سالي سه بار تمام مردان و پسران قوم اسرائيل بايد براي عبادت به حضور خداوند، خداي اسرائيل بيايند. 24 زماني كه بحضور من ميآييد، كسي دستطمع بسوي سرزمين شما دراز نخواهد كرد، زيرا تمام قبايل بيگانه را از ميان شما بيرون ميرانم و حدود سرزمين شما را وسيع ميگردانم.
25 «خون قرباني را هرگز همراه با نان خميرمايهدار به حضور من تقديم نكنيد و از گوشت بره عيد پسح تا صبح چيزي باقي نگذاريد.
26 «هر سال بهترين نوبر محصولات خود را به خانه خداوند، خداي خود بياوريد.
«بزغاله را در شير مادرش نپزيد.»
27 خداوند به موسي فرمود: «اين قوانين را بنويس، چون عهد خود را بر اساس اين قوانين با تو و با قوم اسرائيل بستهام.»
موسي از كوه فرود ميآيد
28 موسي چهل شبانه روز بالاي كوه در حضور خداوند بود. در آن مدت نه چيزي خورد و نه چيزي آشاميد. در آن روزها بود كه خداوند ده فرمان را روي دو لوح سنگي نوشت. 29و30 وقتي موسي با دو لوح سنگي از كوه سينا فرودآمد، چهرهاش بر اثر گفتگو با خدا ميدرخشيد؛ ولي خود موسي از اين درخشش خبر نداشت. هارون و قوم اسرائيل وقتي موسي را با آن صورت نوراني ديدند، ترسيدند به او نزديك شوند.31 ولي موسي ايشان را به نزد خود خواند. آنوقت هارون و بزرگان قوم نزد او آمدند و موسي با ايشان سخن گفت. 32 سپس تمام مردم پيش او آمدند و موسي دستوراتي را كه خداوند در بالاي كوه به او داده بود، به ايشان باز گفت. 33 موسي پس از آنكه سخنانش تمام شد، نقابي بر صورت خود كشيد. 34 هر وقت موسي به خيمه عبادت ميرفت تا با خداوند گفتگو كند، نقاب را از صورتش بر ميداشت. وقتي از خيمه بيرون ميآمد هر چه از خداوند شنيده بود براي قوم بازگو ميكرد، 35 و مردم صورت او را كه ميدرخشيد، ميديدند. سپس او نقاب را دوباره به صورت خود ميكشيد و نقاب بر صورت او بود تا وقتي كه باز براي گفتگو با خداوند به خيمه عبادت داخل ميشد.
راهنما
باب 34 . بازگشت موسي به كوه
بار اول، موسي 40 روز و شب در كوه بسر برد (24 : 18). اكنون، براي گذراندن 40 روز و شب ديگر به كوه باز ميگشت (34 : 2 ، 28). بار نخست، دو لوح و دستورالعملهاي ساختن خيمه را دريافت كرده بود، و حالا آن دو لوح، دوباره ساخته ميشوند.