24 تجدید پیمان؛ رحلت یوشع

ترجمه قدیمی گویا

ترجمه قدیمی(کتاب یوشع)



تجديد پيمان‌
و يوشع‌ تمامي‌ اسباط‌ اسرائيل‌ را در شكيم‌ جمع‌ كرد، و مشايخ‌ اسرائيل‌ و رؤسا و داوران‌ و ناظران‌ ايشان‌ را طلبيده‌، به‌ حضور خدا حاضر شدند. 2 و يوشع‌ به‌ تمامي‌ قوم‌ گفت‌ كه‌ «يَهُوَه‌ خداي‌ اسرائيل‌ چنين‌ مي‌گويد كه‌ پدران‌ شما، يعني‌ طارح‌ پدر ابراهيم‌ و پدر ناحور، در زمان‌ قديم‌ به‌ آن‌ طرف‌ نهر ساكن‌ بودند، و خدايان‌ غير را عبادت‌ مي‌نمودند. 3 و پدر شما ابراهيم‌ را از آن‌ طرف‌ نهر گرفته‌، در تمامي‌ زمين‌ كنعان‌ گردانيدم‌، و ذريت‌ او را زياد كردم‌ و اسحاق‌ را به‌ او دادم‌. 4 و يعقوب‌ و عيسو را به‌ اسحاق‌ دادم‌، و كوه‌ سَعير را به‌ عيسو دادم‌ تا ملكّيت‌ او بشود، و يعقوب‌ و پسرانش‌ به‌ مصر فرود شدند. 5 و موسي‌ و هارون‌ را فرستاده‌، مصر را به‌ آنچه‌ در وسط‌ آن‌ كردم‌، مبتلا ساختم‌؛ پس‌ شما را از آن‌ بيرون‌ آوردم‌.
6 «و چون‌ پدران‌ شما را از مصر بيرون‌ آوردم‌ و به‌ دريا رسيديد، مصريان‌ با ارابه‌ها و سواران‌، پدران‌ شما را تا بحر قلزم‌ تعاقب‌ نمودند. 7 و چون‌ نزد خداوند فرياد كردند، او در ميان‌ شما و مصريان‌ تاريكي‌ گذارد، و دريا را بر ايشان‌ آورده‌، ايشان‌ را پوشانيد، و چشمان‌ شما آنچه‌ را در مصر كردم‌ ديد. پس‌ روزهاي‌ بسيار در بيابان‌ ساكن‌ مي‌بوديد. 8 پس‌ شما را در زمين‌ اَمورياني‌ كه‌ به‌ آن‌ طرف‌ اُرْدُن‌ ساكن‌ بودند آوردم‌، و با شما جنگ‌ كردند، و ايشان‌ را به‌ دست‌ شما تسليم‌ نمودم‌، و زمين‌ ايشان‌ را در تصرف‌ آورديد، و ايشان‌ را از حضور شما هلاك‌ ساختم‌. 9 و بالاق‌ بن‌صفورملك‌ موآب‌ برخاسته‌، با اسرائيل‌ جنگ‌ كرد و فرستاده‌، بلعام‌ بن‌بعور را طلبيد تا شما را لعنت‌ كند. 10 و نخواستم‌ كه‌ بلعام‌ را بشنوم‌؛ لهذا شما را بركت‌ همي‌ داد و شما را از دست‌ او رهانيدم‌. 11 و از اُرْدُن‌ عبور كرده‌، به‌ اريحا رسيديد، و مردان‌ اريحا يعني‌ اموريان‌ و فَرِزّيان‌ و كنعانيان‌ و حِتّيان‌ و جَرْجاشيان‌ و حِوّيان‌ و يَبوسيان‌ با شما جنگ‌ كردند، و ايشان‌ را به‌ دست‌ شما تسليم‌ نمودم‌. 12 و زنبور را پيش‌ شما فرستاده‌، ايشان‌، يعني‌ دو پادشاه‌ اَموريان‌ را از حضور شما براندم‌، نه‌ به‌ شمشير و نه‌ به‌ كمان‌ شما. 13 و زميني‌ كه‌ در آن‌ زحمت‌ نكشيديد، و شهرهايي‌ را كه‌ بنا ننموديد، به‌ شما دادم‌ كه‌ در آنها ساكن‌ مي‌باشيد و از تاكستانها و باغات‌ زيتون‌ كه‌ نكاشتيد، مي‌خوريد.
14 پس‌ الا´ن‌ از يَهُوَه‌ بترسيد، و او را به‌ خلوص‌ و راستي‌ عبادت‌ نماييد، و خداياني‌ را كه‌ پدران‌ شما به‌ آن‌ طرف‌ نهر و در مصر عبادت‌ نمودند از خود دور كرده‌، يَهُوَه‌ را عبادت‌ نماييد. 15 و اگر در نظر شما پسند نيايد كه‌ يَهُوَه‌ را عبادت‌ نماييد، پس‌ امروز براي‌ خود اختيار كنيد كه‌ را عبادت‌ خواهيد نمود، خواه‌ خداياني‌ را كه‌ پدران‌ شما كه‌ به‌ آن‌ طرف‌ نهر بودند عبادت‌ نمودند، خواه‌ خدايان‌ اَمورياني‌ را كه‌ شما در زمين‌ ايشان‌ ساكنيد، و اما من‌ و خاندان‌ من‌، يَهُوَه‌ را عبادت‌ خواهيم‌ نمود.»
16 آنگاه‌ قوم‌ در جواب‌ گفتند: «حاشا از ما كه‌ يَهُوَه‌ را ترك‌ كرده‌، خدايان‌ غير را عبادت‌ نماييم‌. 17 زيرا كه‌ يَهُوَه‌، خداي‌ ما، اوست‌ كه‌ ما و پدران‌ ما را از زمين‌ مصر از خانة‌ بندگي‌ بيرون‌ آورد، و اين‌آيات‌ بزرگ‌ را در نظر ما نمود، و ما را در تمام‌ راه‌ كه‌ رفتيم‌ و در تمامي‌ طوايفي‌ كه‌ از ميان‌ ايشان‌ گذشتيم‌، نگاه‌ داشت‌. 18 و يَهُوَه‌ تمامي‌ طوايف‌، يعني‌ اَمورياني‌ را كه‌ در اين‌ زمين‌ ساكن‌ بودند از پيش‌ روي‌ ما بيرون‌ كرد، پس‌ ما نيز يَهُوَه‌ را عبادت‌ خواهيم‌ نمود، زيرا كه‌ او خداي‌ ماست‌.»
19 پس‌ يوشع‌ به‌ قوم‌ گفت‌: «نمي‌توانيد يَهُوَه‌ را عبادت‌ كنيد زيرا كه‌ او خداي‌ قدوس‌ است‌ و او خداي‌ غيور است‌ كه‌ عصيان‌ و گناهان‌ شما را نخواهد آمرزيد. 20 اگر يَهُوَه‌ را ترك‌ كرده‌، خدايان‌ غير را عبادت‌ نماييد، آنگاه‌ او خواهد برگشت‌ و به‌ شما ضرر رسانيده‌، بعد از آنكه‌ به‌ شما احسان‌ نموده‌ است‌، شما را هلاك‌ خواهد كرد.»
21 قوم‌ به‌ يوشع‌ گفتند: «ني‌ بلكه‌ يَهُوَه‌ را عبادت‌ خواهيم‌ نمود.» 22 يوشع‌ به‌ قوم‌ گفت‌: «شما برخود شاهد هستيد كه‌ يَهُوَه‌ را براي‌ خود اختيار نموده‌ايد تا او را عبادت‌ كنيد.» گفتند: «شاهد هستيم‌.» 23 (گفت‌): «پس‌ الا´ن‌ خدايان‌ غير را كه‌ در ميان‌ شما هستند دور كنيد، و دلهاي‌ خود را به‌ يَهُوَه‌، خداي‌ اسرائيل‌، مايل‌ سازيد.» 24 قوم‌ به‌ يوشع‌ گفتند: «يَهُوَه‌ خداي‌ خود را عبادت‌ خواهيم‌ نمود و آواز او را اطاعت‌ خواهيم‌ كرد.»
25 پس‌ در آن‌ روز يوشع‌ با قوم‌ عهد بست‌ و براي‌ ايشان‌ فريضه‌ و شريعتي‌ در شكيم‌ قرار داد. 26 و يوشع‌ اين‌ سخنان‌ را در كتاب‌ تورات‌ خدا نوشت‌ و سنگي‌ بزرگ‌ گرفته‌، آن‌ را در آنجا زير درخت‌ بلوطي‌ كه‌ نزد قدس‌ خداوند بود برپا داشت‌. 27 و يوشع‌ به‌ تمامي‌ قوم‌ گفت‌: «اينك‌ اين‌سنگ‌ براي‌ ما شاهد است‌، زيرا كه‌ تمامي‌ سخنان‌ خداوند را كه‌ به‌ ما گفت‌، شنيده‌ است‌؛ پس‌ براي‌ شما شاهد خواهد بود، مبادا خداي‌ خود را انكار نماييد.» 28 پس‌ يوشع‌، قوم‌ يعني‌ هر كس‌ را به‌ ملك‌ خود روانه‌ نمود.
رحلت‌ يوشع‌
29 و بعد از اين‌ امور واقع‌ شد كه‌ يوشع‌ بن‌نون‌، بندة‌ خداوند ، چون‌ صد و ده‌ ساله‌ بود، مرد.
30 و او را در حدود ملك‌ خودش‌ در تِمْنَه‌ سارح‌ كه‌ در كوهستان‌ افرايم‌ به‌ طرف‌ شمال‌ كوه‌ جاعش‌ است‌، دفن‌ كردند.
31 و اسرائيل‌ در همة‌ ايام‌ يوشع‌ و همة‌ روزهاي‌ مشايخي‌ كه‌ بعد از يوشع‌ زنده‌ ماندند و تمام‌ عملي‌ كه‌ خداوند براي‌ اسرائيل‌ كرده‌ بود دانستند، خداوند را عبادت‌ نمودند. 32 و استخوانهاي‌ يوسف‌ را كه‌ بني‌اسرائيل‌ از مصر آورده‌ بودنـد در شكيم‌، در حصة‌ زميني‌ كه‌ يعقوب‌ از بني‌حمور، پدر شكيم‌ به‌ صد قسيطه‌ خريده‌ بود، دفن‌ كردند، و آن‌ ملك‌ بني‌يوسف‌ شد.
33 و العازار بن‌هارون‌ مرد، و او را در تل‌ پسرش‌ فينحاس‌ كه‌ در كوهستان‌ افرايم‌ به‌ او داده‌ شد، دفن‌ كردند.

ترجمه تفسیری

تجديد عهد در شكيم‌
يك‌ بار ديگر، يوشع‌ تمام‌ قبايل‌ اسرائيل‌ را با بزرگان‌ و رهبران‌ و قضات‌ و مقامات‌ قوم‌ اسرائيل‌ در شكيم‌ احضار كرد و آنها آمده‌، در حضور خدا ايستادند. 2 يوشع‌ لب‌ به‌ سخن‌ گشود و گفت‌ كه‌ خداوند، خداي‌ اسرائيل‌ مي‌فرمايد: «در گذشته‌ جد شما تارح‌، پدر ابراهيم‌ و ناحور، در سمت‌ شرقي‌ رود فرات‌ مي‌زيست‌ و بت‌پرست‌ بود. 3 ولي‌ من‌ ابراهيم‌، پسر تارح‌ را از آنسوي‌ رود فرات‌ برداشته‌، به‌ سرزمين‌ كنعان‌ آوردم‌ و او را در سراسر اين‌ سرزمين‌ گرداندم‌ و نسل‌ او را زياد كردم‌. اسحاق‌ را به‌ او بخشيدم‌ 4 و به‌ اسحاق‌ نيز يعقوب‌ و عيسو را دادم‌. نواحي‌ اطراف‌ كوه‌ سعير را به‌ عيسو بخشيدم‌. يعقوب‌ و فرزندانش‌ به‌ مصر رفتند. 5 بعد موسي‌ و هارون‌ را فرستادم‌ و بلاي‌ عظيمي‌ بر سر مصري‌ها آوردم‌. سرانجام‌، اجداد شما را از اسارت‌ مصري‌ها آزاد نمودم‌. 6 وقتي‌ به‌ ساحل‌ درياي‌ سرخ‌ رسيدند، مصري‌ها با عرابه‌ها و سواران‌ به‌ تعقيب‌ ايشان‌ پرداختند. 7 در اين‌ هنگام‌، آنها از من‌ كمك‌ خواستند و من‌ ميان‌ آنها و لشكر مصر تاريكي‌ ايجاد نمودم‌. سپس‌ آب‌ دريا را بر سر مصري‌ها ريختم‌ و آنها را در دريا غرق‌ كردم‌. پدران‌ شما آنچه‌ را كه‌ بر سر مصري‌ها آوردم‌ با چشمان‌ خود ديدند. بعد از آن‌، قوم‌ اسرائيل‌ سالهاي‌ زيادي‌ را در بيابان‌ گذرانيدند.
8 «سرانجام‌ شما را به‌ سرزمين‌ اموري‌ها در آنطرف‌ رود اردن‌ آوردم‌. اموري‌ها با شما جنگيدند، ولي‌ من‌ ايشان‌ را نابود كردم‌ و زمينهايشان‌ را به‌ شما دادم‌. 9 سپس‌ بالاق‌، پادشاه‌ موآب‌ جنگ‌ را با شما آغاز نمود و بدنبال‌ بلعام‌، پسر بعور فرستاد تا شما را لعنت‌ كند. 10 اما من‌ دعاي‌ او را اجابت‌ ننمودم‌، بلكه‌ او را وادار ساختم‌ تا شما را بركت‌ بدهد و به‌ اين‌ ترتيب‌ شما را از دست‌ بالاق‌ نجات‌ دادم‌. 11 سپس‌ از رود اردن‌ گذشتيد و به‌ اريحا آمديد. جنگجويان‌ اريحا و بسياري‌ از قبايل‌ ديگر از قبيل‌ اموري‌ها، فرزي‌ها، كنعاني‌ها، حيتي‌ها، جرجاشي‌ها، حوي‌ها و يبوسي‌ها يكي‌ پس‌ از ديگري‌ با شما جنگيدند. اما من‌ همه‌ آنها را مغلوب‌ شما ساختم‌. 12 زنبـورهاي‌ سـرخ‌ به‌سراغ‌ اموريها فرستادم‌ و دو پادشاه‌ اموري‌ را با مردمانشان‌ ا ز پيش‌ روي‌ شما راندم‌. شما اين‌ پيروزي‌ را با نيزه‌ و كمان‌ بدست‌ نياورديد! 13 زميني‌ را كه‌ در آن‌ زحمت‌ نكشيده‌ بوديد و شهرهايي‌ را كه‌ خود بنا نكرده‌ بوديد، به‌ شما بخشيدم‌ تا در آن‌ ساكن‌ شويد و از ميوه‌ تاكستانها و باغهاي‌ زيتوني‌ كه‌ خود زحمت‌ كاشتن‌ آنها را نكشيده‌ بوديد، بخوريد.
14 «پس‌ خداوند را احترام‌ نماييد و با صداقت‌ و راستي‌ او را خدمت‌ كنيد. بتهايي‌ را كه‌ زماني‌ اجدادتان‌ در آنسوي‌ رود فرات‌ و در مصر پرستش‌ مي‌نمودند، از خود دور كنيد و فقط‌ خداوند را عبادت‌ نماييد. 15 امروز تصميم‌ خود را بگيريد. آيا مي‌خواهيد از خداوند پيروي‌ كنيد يا از بتهايي‌ كه‌ اجداد شما در آنسوي‌ رود فرات‌ مي‌پرستيدند، و يا از بتهاي‌ اموريهايي‌ كه‌ در سرزمينشان‌ ساكنيد؟ ولي‌ اين‌ را بدانيد كه‌ من‌ و خانواده‌ام‌ خداوند را عبادت‌ خواهيم‌ نمود.»
16 مردم‌ اسرائيل‌ در پاسخ‌ او گفتند: «واي‌ بر ما اگر خداوند را ترك‌ نماييم‌ و بتها را پرستش‌ كنيم‌؛ 17 زيرا خداوند، خداي‌ ما بود كه‌ قوم‌ ما را از بردگي‌ مصريها رهانيد و در پيش‌ چشمانمان‌ معجزات‌ شگفت‌انگيزي‌ انجام‌ داد. در تمام‌ طول‌ راه‌ و هنگامي‌ كه‌ از ميان‌ سرزمينهاي‌ دشمنان‌ مي‌گذشتيم‌، او ما را حفظ‌ كرد. 18 خداوند بود كه‌ هنگام‌ ورود ما به‌ اين‌ سرزمين‌، قوم‌ اموري‌ و ساير قومها را از اينجا بيرون‌ راند. پس‌ ما نيز از خداوند پيروي‌ خواهيم‌ كرد، زيرا او خداي‌ ماست‌.»
19 اما يوشع‌ در پاسخ‌ ايشان‌ گفت‌: «پيروي‌ از خداوند كار آساني‌ نيست‌، زيرا او قدوس‌ و بسيار غيور است‌ و از گناهانتان‌ نخواهد گذشت‌. 20 اگر او را ترك‌ كرده‌ بتها را بپرستيد، او بر ضد شما بر خواهد خاست‌ و شما را مجازات‌ خواهد كرد، و با وجود آنكه‌ به‌ شما احسان‌ نموده‌ است‌، شما را از بين‌ خواهد برد.»
21 قوم‌ اسرائيل‌ در جواب‌ يوشع‌ گفتند: «ولي‌ ما قول‌ مي‌دهيم‌ از خداوند پيروي‌ كنيم‌!»
22 يوشع‌ گفت‌: «پس‌ خود شما شاهد هستيد كه‌قول‌ داده‌ايد از خداوند پيروي‌ نماييد.»
گفتند: «بلي‌، ما خود، شاهد هستيم‌.»
23 يوشع‌ گفت‌: «بسيار خوب‌، پس‌ حال‌ بايد بتهايي‌ را كه‌ در ميـان‌ شما هستنـد از خـود دور كنيـد و دلهاي‌ خود را به‌ خداوند، خداي‌ اسرائيل‌ نزديك‌ سازيد.»
24 مردم‌ به‌ يوشع‌ گفتند: «آري‌، ما فقط‌ از خداوند، خداي‌ خود اطاعت‌ و پيروي‌ خواهيم‌ كرد.»
25 يوشع‌ آن‌ روز در شكيم‌ با ايشان‌ پيمان‌ بست‌ و آنها را متعهـد به‌ انجام‌ قوانيـن‌ و مقـررات‌ آن‌ نمود. 26 او تمام‌ اين‌ سخنان‌ را در كتاب‌ قانون‌ خدا نوشت‌. سپس‌ سنگي‌ بزرگ‌ گرفته‌، آن‌ را در پاي‌ درخت‌ بلوطي‌ كه‌ در كنار خيمـه‌ عبـادت‌ بـود، برپـا داشت‌. 27 آنگاه‌ يوشع‌ به‌ تمام‌ قوم‌ اسرائيل‌ گفت‌: «اين‌ سنگ‌، شاهد پيمان‌ شما با خداوند است‌ و تمام‌ سخناني‌ را كه‌ خداوند به‌ ما فرمود، شنيده‌ است‌. پس‌ اگر از پيروي‌ خدا برگرديد، همين‌ سنگ‌ برضد شما شهادت‌ خواهد داد.»
28 بعد از آن‌، يوشع‌ مردم‌ را مرخص‌ نمود تاهركس‌ به‌ ملك‌ خود برود.

مرگ‌ يوشع‌ و العازار
29 چندي‌ بعد، يوشع‌ خدمتگزار خداوند در سن‌ صد و ده‌ سالگي‌ درگذشت‌ 30 و او را در تمنه‌ سارح‌ در كوهستان‌ افرايم‌ بطرف‌ شمال‌ كوه‌ جاعش‌ كه‌ ملك‌ خود او بود دفن‌ كردند.
31 قوم‌ اسرائيل‌ در تمام‌ مدت‌ زندگاني‌ يوشع‌ و نيز ريش‌ سفيدان‌ قوم‌ كه‌ پس‌ از او زنده‌ مانده‌ بودند و شخصاً اعمال‌ شگفت‌انگيز خداوند را درحق‌ اسرائيل‌ ديده‌ بودند، نسبت‌ به‌ خداوند وفادار ماندند.
32 استخوانهاي‌ يوسف‌ را كه‌ اسرائيليها موقع‌ خروج‌ از مصر با خود آورده‌ بودند، در شكيم‌ در قطعه‌ زميني‌ كه‌ يعقوب‌ از پسران‌ حمور به‌ صد تكه‌ نقره‌ خريده‌ بود دفن‌ كردند. (اين‌ زمين‌ در ملك‌ پسران‌ يوسف‌ قرار داشت‌.)
33 العازار، پسر هارون‌ نيز درگذشت‌ و او را در جبعه‌ كه‌ در ملك‌ پسرش‌ فينحاس‌ واقع‌ بود، در كوهستان‌ افرايم‌ دفن‌ كردند.

راهنما
باب‌هاي‌ 23 و 24 . نطق‌ وداع‌ يوشع‌
يوشع‌ شريعت‌ مكتوب‌ خدا را از موسي‌ دريافت‌ كرده‌ بود (1:8). اكنون‌ كتاب‌ خود را نيز بر آن‌ مي‌افزود (24:26). يوشع‌ همچون‌ موسي‌ از «كتابها» خوب‌ استفاده‌ مي‌كرد (تثنيه‌ 31). او ترتيبي‌ داد كه‌ سرزمين‌ را بگردند و در «كتابي‌» ثبت‌ كنند (18:9). او «كتاب‌» موسي‌ را براي‌ مردم‌ خواند (8:34). در كوه‌ عيبال‌، نسخه‌اي‌ از شريعت‌ را «بر سنگ‌ها نوشت‌» (8:32).
تأكيد اصلي‌ آخرين‌ نطق‌ يوشع‌ بر ضد بت‌پرستي‌ بود. بت‌پرستي‌ كنعان‌ چنان‌ تركيب‌ زيبايي‌ از مذهب‌ و ابراز آزادانة‌ تمايلات‌ نفساني‌ بود كه‌ تنها افرادي‌ كه‌ داراي‌ شخصيتي‌ قوي‌ و استثنايي‌ بودند، مي‌توانستند در برابر جذبه‌هاي‌ آن‌ مقاومت‌ كنند.


كنعانيان‌
«كنعانيان‌» عنواني‌ كلّي‌ بود كه‌ بر همة‌ ساكنان‌ سرزمين‌ اطلاق‌ مي‌شد. و در مفهوم‌ محدودتر آن‌، براي‌ ساكنان‌ دشت‌ اسدرائلون‌ (Esdraelon) و دشتهاي‌ اطراف‌ بكار مي‌رفت‌. «اموري‌ها» نيز عنواني‌ عمومي‌ بود كه‌ گاهي‌ به‌ همة‌ ساكنان‌، ولي‌ بطور دقيق‌تر به‌ قبيله‌اي‌ اشاره‌ داشت‌ كه‌ در غرب‌ درياي‌ مرده‌ ساكن‌ بودند و سرزمين‌ شرق‌ رود اردن‌ را فتح‌ كرده‌ و عموني‌ها را به‌ عقب‌ رانده‌ بودند. «فريزي‌ها» و «يبوسيان‌» در كوههاي‌ جنوب‌ زندگي‌ مي‌كردند. «هوي‌ها» و «هتي‌ها» گروههايي‌ پراكنده‌ از حكومت‌ قدرتمند شمال‌ بودند كه‌ پايتختش‌ در كركميش‌ بود، و منطقة‌ لبنان‌ را تحت‌ اشغال‌ خود درآورده‌ بودند. در مورد جرجاشيان‌ تصور بر اين‌ است‌ كه‌ در شرق‌ درياي‌ جليل‌ ساكن‌ بودند. مرزهاي‌ همة‌ اين‌ اقوام‌ قابل‌ جابجايي‌ بود و در زمانهاي‌ مختلف‌ مكانهاي‌ متفاوتي‌ را اشغال‌ مي‌كردند.

نقشه‌ 31 - موقعيت‌ جغرافيايي‌ قبايل‌ اسرائيل‌


مذهب‌ كنعانيان‌
بعل‌ خداي‌ اصلي‌ كنعانيان‌، و عشتورت‌ زن‌ بعل‌، الهة‌ اصلي‌ آنها بود. عشتورت‌ مظهر اصل‌ توليد مثل‌ در طبيعت‌ بود. او در بابل‌ ايشتار، و در يونان‌ و روم‌ آستارت‌ ناميده‌ مي‌شد. بعليم‌ جمع‌ كلمة‌ بعل‌، تمثالهاي‌ بعل‌ بودند. عشتاروت‌ جمع‌ كلمة‌ عشتورت‌ بود. عشيره‌ يك‌ ديرك‌ مقدس‌، مخروطي‌ سنگي‌ يا بوتة‌ درختي‌ بود كه‌ نمايندة‌ اين‌ الهه‌ بود. معابد بعل‌ و عشتورت‌ معمولاً مشترك‌ بودند. كاهنه‌ها، فاحشه‌هاي‌ معبد بودند. لواطان‌ نيز فواحش‌ مذكر معبد بودند. پرستش‌ بعل‌، عشتورت‌ و ساير خدايان‌ كنعاني‌ از افراطي‌ترين‌ مجالس‌ عياشي‌ تشكيل‌ مي‌شد و معابد آنها مراكز فساد بودند.

نكات‌ باستان‌ شناختي‌:
مذهب‌ كنعانيان‌. فرمان‌ صريح‌ خدا به‌ اسرائيل‌، نابود كردن‌ يا بيرون‌ راندن‌ كنعانيان‌ بود (تثنيه‌ 7 : 2 و 3). و يوشع‌ با جدّيت‌ به‌ اين‌ كار پرداخت‌ و خدا با معجزات‌ عظيم‌ به‌ او كمك‌ كرد. در واقع‌، خدا اينكار را كرد.
در حفاري‌هاي‌ انجام‌ شده‌ در جِزِر، مك‌ آليستر از انجمن‌ اكتشافي‌ فلسطين‌ (1909 - 1904)، در قشر كنعاني‌ كه‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پيش‌ از اشغال‌ اسرائيليها و حدود 1500 ق‌. م‌. بود، ويرانه‌هاي‌ يك‌ «مكان‌ بلند» را يافت‌ كه‌ معبدي‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ خداي‌ بعل‌ و الهة‌ عشتورت‌ (آستارت‌) پرستش‌ مي‌شدند.
اين‌ مكان‌ بلند محوطه‌اي‌ بود با مساحت‌ 50 در 40 متر، كه‌ ديواري‌ اطراف‌ آن‌ را پوشانده‌ بود و از بالا باز بود، و مردم‌ در آنجا جشنهاي‌ مذهبي‌ خود را برگزار مي‌كردند. درون‌ محوطه‌ 10 ستون‌ ستبر با ارتفاع‌ 2 تا 4 متر قرار داشت‌ كه‌ در مقابل‌ آنها قربانيها تقديم‌ مي‌شدند.
مك‌ آليستر در اين‌ «مكان‌ بلند»، زير آوارها تعداد زيادي‌ كوزه‌ يافت‌ كه‌ در آنها بقاياي‌ كودكاني‌ كه‌ براي‌ بعل‌ قرباني‌ شده‌ بودند، به‌ چشم‌ مي‌خورد. بنظر مي‌رسيد همة‌ اين‌ محوطه‌ قبرستاني‌ براي‌ كودكان‌ نوزاد بوده‌ است‌.
يكي‌ ديگر از مراسم‌ وحشتناك‌ آنان‌، «قربانيهاي‌ پايه‌» نام‌ داشت‌. هنگامي‌ كه‌ خانه‌اي‌ بنا مي‌شد، كودكي‌ مي‌بايست‌ قرباني‌ شود، و جسدش‌ در بناي‌ ديوار كار گذاشته‌ شود، تا براي‌ بقية‌ خانواده‌ خوش‌شانسي‌ بياورد. تعداد بسياري‌ از اين‌ ديوارها در جِزِر، و نيز در مجدو، اريحا و ساير مكانها يافت‌ شده‌ است‌.
مك‌ آليستر در اين‌ «مكان‌ بلند» در زير زباله‌ها، تعداد بسيار زيادي‌ تمثال‌ و لوحة‌ عشتورت‌ را يافت‌ كه‌ داراي‌ اعضاي‌ تناسلي‌ چندش‌ آور بودند و براي‌ تحريك‌ احساسات‌ جنسي‌ بطرز برجسته‌ طراحي‌ شده‌ بودند.
به‌ اين‌ ترتيب‌، كنعانيان‌ در حضور خدايانشان‌ با اعمال‌ ضد اخلاقي‌ افراط‌ آميز بعنوان‌ آيين‌ مذهبي‌، و سپس‌ با بقتل‌ رساندن‌ فرزندان‌ نخست‌ زاده‌شان‌ بعنوان‌ قرباني‌هايي‌ براي‌ همان‌ خدايان‌، آنها را پرستش‌ مي‌كردند.
چنين‌ بنظر مي‌رسد كه‌ در مقياسي‌ وسيع‌، سرزمين‌ كنعان‌ به‌ نوعي‌ سدوم‌ و عموره‌ در سطح‌ ملي‌ تبديل‌ شده‌ بود.
آيا باز هم‌ از اينكه‌ خدا به‌ اسرائيل‌ فرمان‌ داد كه‌ كنعانيان‌ را نابود كنند، دچار تعجب‌ مي‌شويم‌؟ آيا تمدني‌ با چنين‌ اعمال‌ قبيح‌ و سبعيت‌ نفرت‌انگيزي‌ حق‌ براي‌ ادامة‌ وجود خود داشت‌؟ اين‌ يكي‌ از مثالهاي‌ تاريخ‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ خشم‌ خدا عليه‌ شرارت‌ ملت‌ها است‌.
باستان‌ شناساني‌ كه‌ در ويرانه‌هاي‌ شهرهاي‌ كنعانيان‌ به‌ حفاري‌ مي‌پردازند، تعجب‌ مي‌كنند از اينكه‌ چرا خدا زودتر از اين‌، آن‌ شهرها را نابود نكرد.
هدف‌ خدا از صدور فرمان‌ نابودي‌ كنعانيان‌، علاوه‌ بر داوري‌ آنها، اين‌ بود كه‌ اسرائيل‌ را از بت‌پرستي‌ و آيين‌هاي‌ شرم‌آور آن‌ دور نگاه‌ دارد. خدا داشت‌ ملت‌ اسرائيل‌ را بخاطر يك‌ هدف‌ مهم‌ بخصوص‌ بنيان‌ مي‌نهاد تا راه‌ را براي‌ آمدن‌ مسيح‌ هموار سازد، و اينكار را با پياده‌ كردن‌ اين‌ ايده‌ در جهان‌ كه‌ تنها يك‌ خداي‌ زندة‌ حقيقي‌ وجود دارد، انجام‌ مي‌داد. اگر اسرائيل‌ بدام‌ بت‌پرستي‌ مي‌افتاد، ديگر دليلي‌ براي‌ ادامة‌ حيات‌ آن‌ بعنوان‌ يك‌ ملت‌ وجود نداشت‌. بعنوان‌ احتياط‌، لازم‌ بود كه‌ سرزمين‌ از آخرين‌ بقاياي‌ پرستش‌ بت‌ها پاك‌ شود. براي‌ اينكار، يوشع‌ پيشقدم‌ شد و اگر اسرائيل‌ آن‌ را ادامه‌ داده‌ بود، نتيجه‌ چقدر متفاوت‌ مي‌بود!
مذهب‌ كنعانيان‌ بعل‌ خداي‌ اصلي‌ كنعانيان‌، و عشتورت‌ زن‌ بعل‌، الهة‌ اصلي‌ آنها بود. عشتورت‌ مظهر اصل‌ توليد مثل‌ در طبيعت‌ بود. او در بابل‌ ايشتار، و در يونان‌ و روم‌ آستارت‌ ناميده‌ مي‌شد. بعليم‌ جمع‌ كلمة‌ بعل‌، تمثالهاي‌ بعل‌ بودند. عشتاروت‌ جمع‌ كلمة‌ عشتورت‌ بود. عشيره‌ يك‌ ديرك‌ مقدس‌، مخروطي‌ سنگي‌ يا بوتة‌ درختي‌ بود كه‌ نمايندة‌ اين‌ الهه‌ بود. معابد بعل‌ و عشتورت‌ معمولاً مشترك‌ بودند. كاهنه‌ها، فاحشه‌هاي‌ معبد بودند. لواطان‌ نيز فواحش‌ مذكر معبد بودند. پرستش‌ بعل‌، عشتورت‌ و ساير خدايان‌ كنعاني‌ از افراطي‌ترين‌ مجالس‌ عياشي‌ تشكيل‌ مي‌شد و معابد آنها مراكز فساد بودند. مذهب‌ كنعانيان‌. فرمان‌ صريح‌ خدا به‌ اسرائيل‌، نابود كردن‌ يا بيرون‌ راندن‌ كنعانيان‌ بود (تثنيه‌ 7 : 2 و 3). و يوشع‌ با جدّيت‌ به‌ اين‌ كار پرداخت‌ و خدا با معجزات‌ عظيم‌ به‌ او كمك‌ كرد. در واقع‌، خدا اينكار را كرد. در حفاري‌هاي‌ انجام‌ شده‌ در جِزِر، مك‌ آليستر از انجمن‌ اكتشافي‌ فلسطين‌ (1909 - 1904)، در قشر كنعاني‌ كه‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پيش‌ از اشغال‌ اسرائيليها و حدود 1500 ق‌. م‌. بود، ويرانه‌هاي‌ يك‌ «مكان‌ بلند» را يافت‌ كه‌ معبدي‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ خداي‌ بعل‌ و الهة‌ عشتورت‌ (آستارت‌) پرستش‌ مي‌شدند. اين‌ مكان‌ بلند محوطه‌اي‌ بود با مساحت‌ 50 در 40 متر، كه‌ ديواري‌ اطراف‌ آن‌ را پوشانده‌ بود و از بالا باز بود، و مردم‌ در آنجا جشنهاي‌ مذهبي‌ خود را برگزار مي‌كردند. درون‌ محوطه‌ 10 ستون‌ ستبر با ارتفاع‌ 2 تا 4 متر قرار داشت‌ كه‌ در مقابل‌ آنها قربانيها تقديم‌ مي‌شدند. مك‌ آليستر در اين‌ «مكان‌ بلند»، زير آوارها تعداد زيادي‌ كوزه‌ يافت‌ كه‌ در آنها بقاياي‌ كودكاني‌ كه‌ براي‌ بعل‌ قرباني‌ شده‌ بودند، به‌ چشم‌ مي‌خورد. بنظر مي‌رسيد همة‌ اين‌ محوطه‌ قبرستاني‌ براي‌ كودكان‌ نوزاد بوده‌ است‌. يكي‌ ديگر از مراسم‌ وحشتناك‌ آنان‌، «قربانيهاي‌ پايه‌» نام‌ داشت‌. هنگامي‌ كه‌ خانه‌اي‌ بنا مي‌شد، كودكي‌ مي‌بايست‌ قرباني‌ شود، و جسدش‌ در بناي‌ ديوار كار گذاشته‌ شود، تا براي‌ بقية‌ خانواده‌ خوش‌شانسي‌ بياورد. تعداد بسياري‌ از اين‌ ديوارها در جِزِر، و نيز در مجدو، اريحا و ساير مكانها يافت‌ شده‌ است‌. مك‌ آليستر در اين‌ «مكان‌ بلند» در زير زباله‌ها، تعداد بسيار زيادي‌ تمثال‌ و لوحة‌ عشتورت‌ را يافت‌ كه‌ داراي‌ اعضاي‌ تناسلي‌ چندش‌ آور بودند و براي‌ تحريك‌ احساسات‌ جنسي‌ بطرز برجسته‌ طراحي‌ شده‌ بودند. به‌ اين‌ ترتيب‌، كنعانيان‌ در حضور خدايانشان‌ با اعمال‌ ضد اخلاقي‌ افراط‌ آميز بعنوان‌ آيين‌ مذهبي‌، و سپس‌ با بقتل‌ رساندن‌ فرزندان‌ نخست‌ زاده‌شان‌ بعنوان‌ قرباني‌هايي‌ براي‌ همان‌ خدايان‌، آنها را پرستش‌ مي‌كردند. چنين‌ بنظر مي‌رسد كه‌ در مقياسي‌ وسيع‌، سرزمين‌ كنعان‌ به‌ نوعي‌ سدوم‌ و عموره‌ در سطح‌ ملي‌ تبديل‌ شده‌ بود. آيا باز هم‌ از اينكه‌ خدا به‌ اسرائيل‌ فرمان‌ داد كه‌ كنعانيان‌ را نابود كنند، دچار تعجب‌ مي‌شويم‌؟ آيا تمدني‌ با چنين‌ اعمال‌ قبيح‌ و سبعيت‌ نفرت‌انگيزي‌ حق‌ براي‌ ادامة‌ وجود خود داشت‌؟ اين‌ يكي‌ از مثالهاي‌ تاريخ‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ خشم‌ خدا عليه‌ شرارت‌ ملت‌ها است‌. باستان‌ شناساني‌ كه‌ در ويرانه‌هاي‌ شهرهاي‌ كنعانيان‌ به‌ حفاري‌ مي‌پردازند، تعجب‌ مي‌كنند از اينكه‌ چرا خدا زودتر از اين‌، آن‌ شهرها را نابود نكرد. هدف‌ خدا از صدور فرمان‌ نابودي‌ كنعانيان‌، علاوه‌ بر داوري‌ آنها، اين‌ بود كه‌ اسرائيل‌ را از بت‌پرستي‌ و آيين‌هاي‌ شرم‌آور آن‌ دور نگاه‌ دارد. خدا داشت‌ ملت‌ اسرائيل‌ را بخاطر يك‌ هدف‌ مهم‌ بخصوص‌ بنيان‌ مي‌نهاد تا راه‌ را براي‌ آمدن‌ مسيح‌ هموار سازد، و اينكار را با پياده‌ كردن‌ اين‌ ايده‌ در جهان‌ كه‌ تنها يك‌ خداي‌ زندة‌ حقيقي‌ وجود دارد، انجام‌ مي‌داد. اگر اسرائيل‌ بدام‌ بت‌پرستي‌ مي‌افتاد، ديگر دليلي‌ براي‌ ادامة‌ حيات‌ آن‌ بعنوان‌ يك‌ ملت‌ وجود نداشت‌. بعنوان‌ احتياط‌، لازم‌ بود كه‌ سرزمين‌ از آخرين‌ بقاياي‌ پرستش‌ بت‌ها پاك‌ شود. براي‌ اينكار، يوشع‌ پيشقدم‌ شد و اگر اسرائيل‌ آن‌ را ادامه‌ داده‌ بود، نتيجه‌ چقدر متفاوت‌ مي‌بود!
مذهب‌ كنعانيان‌ بعل‌ خداي‌ اصلي‌ كنعانيان‌، و عشتورت‌ زن‌ بعل‌، الهة‌ اصلي‌ آنها بود. عشتورت‌ مظهر اصل‌ توليد مثل‌ در طبيعت‌ بود. او در بابل‌ ايشتار، و در يونان‌ و روم‌ آستارت‌ ناميده‌ مي‌شد. بعليم‌ جمع‌ كلمة‌ بعل‌، تمثالهاي‌ بعل‌ بودند. عشتاروت‌ جمع‌ كلمة‌ عشتورت‌ بود. عشيره‌ يك‌ ديرك‌ مقدس‌، مخروطي‌ سنگي‌ يا بوتة‌ درختي‌ بود كه‌ نمايندة‌ اين‌ الهه‌ بود. معابد بعل‌ و عشتورت‌ معمولاً مشترك‌ بودند. كاهنه‌ها، فاحشه‌هاي‌ معبد بودند. لواطان‌ نيز فواحش‌ مذكر معبد بودند. پرستش‌ بعل‌، عشتورت‌ و ساير خدايان‌ كنعاني‌ از افراطي‌ترين‌ مجالس‌ عياشي‌ تشكيل‌ مي‌شد و معابد آنها مراكز فساد بودند. مذهب‌ كنعانيان‌. فرمان‌ صريح‌ خدا به‌ اسرائيل‌، نابود كردن‌ يا بيرون‌ راندن‌ كنعانيان‌ بود (تثنيه‌ 7 : 2 و 3). و يوشع‌ با جدّيت‌ به‌ اين‌ كار پرداخت‌ و خدا با معجزات‌ عظيم‌ به‌ او كمك‌ كرد. در واقع‌، خدا اينكار را كرد. در حفاري‌هاي‌ انجام‌ شده‌ در جِزِر، مك‌ آليستر از انجمن‌ اكتشافي‌ فلسطين‌ (1909 - 1904)، در قشر كنعاني‌ كه‌ متعلق‌ به‌ دوران‌ پيش‌ از اشغال‌ اسرائيليها و حدود 1500 ق‌. م‌. بود، ويرانه‌هاي‌ يك‌ «مكان‌ بلند» را يافت‌ كه‌ معبدي‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ خداي‌ بعل‌ و الهة‌ عشتورت‌ (آستارت‌) پرستش‌ مي‌شدند. اين‌ مكان‌ بلند محوطه‌اي‌ بود با مساحت‌ 50 در 40 متر، كه‌ ديواري‌ اطراف‌ آن‌ را پوشانده‌ بود و از بالا باز بود، و مردم‌ در آنجا جشنهاي‌ مذهبي‌ خود را برگزار مي‌كردند. درون‌ محوطه‌ 10 ستون‌ ستبر با ارتفاع‌ 2 تا 4 متر قرار داشت‌ كه‌ در مقابل‌ آنها قربانيها تقديم‌ مي‌شدند. مك‌ آليستر در اين‌ «مكان‌ بلند»، زير آوارها تعداد زيادي‌ كوزه‌ يافت‌ كه‌ در آنها بقاياي‌ كودكاني‌ كه‌ براي‌ بعل‌ قرباني‌ شده‌ بودند، به‌ چشم‌ مي‌خورد. بنظر مي‌رسيد همة‌ اين‌ محوطه‌ قبرستاني‌ براي‌ كودكان‌ نوزاد بوده‌ است‌. يكي‌ ديگر از مراسم‌ وحشتناك‌ آنان‌، «قربانيهاي‌ پايه‌» نام‌ داشت‌. هنگامي‌ كه‌ خانه‌اي‌ بنا مي‌شد، كودكي‌ مي‌بايست‌ قرباني‌ شود، و جسدش‌ در بناي‌ ديوار كار گذاشته‌ شود، تا براي‌ بقية‌ خانواده‌ خوش‌شانسي‌ بياورد. تعداد بسياري‌ از اين‌ ديوارها در جِزِر، و نيز در مجدو، اريحا و ساير مكانها يافت‌ شده‌ است‌. مك‌ آليستر در اين‌ «مكان‌ بلند» در زير زباله‌ها، تعداد بسيار زيادي‌ تمثال‌ و لوحة‌ عشتورت‌ را يافت‌ كه‌ داراي‌ اعضاي‌ تناسلي‌ چندش‌ آور بودند و براي‌ تحريك‌ احساسات‌ جنسي‌ بطرز برجسته‌ طراحي‌ شده‌ بودند. به‌ اين‌ ترتيب‌، كنعانيان‌ در حضور خدايانشان‌ با اعمال‌ ضد اخلاقي‌ افراط‌ آميز بعنوان‌ آيين‌ مذهبي‌، و سپس‌ با بقتل‌ رساندن‌ فرزندان‌ نخست‌ زاده‌شان‌ بعنوان‌ قرباني‌هايي‌ براي‌ همان‌ خدايان‌، آنها را پرستش‌ مي‌كردند. چنين‌ بنظر مي‌رسد كه‌ در مقياسي‌ وسيع‌، سرزمين‌ كنعان‌ به‌ نوعي‌ سدوم‌ و عموره‌ در سطح‌ ملي‌ تبديل‌ شده‌ بود. آيا باز هم‌ از اينكه‌ خدا به‌ اسرائيل‌ فرمان‌ داد كه‌ كنعانيان‌ را نابود كنند، دچار تعجب‌ مي‌شويم‌؟ آيا تمدني‌ با چنين‌ اعمال‌ قبيح‌ و سبعيت‌ نفرت‌انگيزي‌ حق‌ براي‌ ادامة‌ وجود خود داشت‌؟ اين‌ يكي‌ از مثالهاي‌ تاريخ‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ خشم‌ خدا عليه‌ شرارت‌ ملت‌ها است‌. باستان‌ شناساني‌ كه‌ در ويرانه‌هاي‌ شهرهاي‌ كنعانيان‌ به‌ حفاري‌ مي‌پردازند، تعجب‌ مي‌كنند از اينكه‌ چرا خدا زودتر از اين‌، آن‌ شهرها را نابود نكرد. هدف‌ خدا از صدور فرمان‌ نابودي‌ كنعانيان‌، علاوه‌ بر داوري‌ آنها، اين‌ بود كه‌ اسرائيل‌ را از بت‌پرستي‌ و آيين‌هاي‌ شرم‌آور آن‌ دور نگاه‌ دارد. خدا داشت‌ ملت‌ اسرائيل‌ را بخاطر يك‌ هدف‌ مهم‌ بخصوص‌ بنيان‌ مي‌نهاد تا راه‌ را براي‌ آمدن‌ مسيح‌ هموار سازد، و اينكار را با پياده‌ كردن‌ اين‌ ايده‌ در جهان‌ كه‌ تنها يك‌ خداي‌ زندة‌ حقيقي‌ وجود دارد، انجام‌ مي‌داد. اگر اسرائيل‌ بدام‌ بت‌پرستي‌ مي‌افتاد، ديگر دليلي‌ براي‌ ادامة‌ حيات‌ آن‌ بعنوان‌ يك‌ ملت‌ وجود نداشت‌. بعنوان‌ احتياط‌، لازم‌ بود كه‌ سرزمين‌ از آخرين‌ بقاياي‌ پرستش‌ بت‌ها پاك‌ شود. براي‌ اينكار، يوشع‌ پيشقدم‌ شد و اگر اسرائيل‌ آن‌ را ادامه‌ داده‌ بود، نتيجه‌ چقدر متفاوت‌ مي‌بود!
  • مطالعه 1137 مرتبه
  • آخرین تغییرات در %ب ظ, %08 %628 %1394 %14:%بهمن
مطالب بیشتر از همین گروه 23 وصیت یوشع به رهبران قوم »