ترجمه قدیمی گویا
|
ترجمه قدیمی(کتاب دوم تواریخ)
عزيا، پادشاه يهودا
و تمامي قوم يهودا عُزّيّا را كه شانزده ساله بود گرفته، در جاي پدرش اَمَصْيا پادشاه ساختند. 2 و او بعد از آنكه پادشاه با پدرانش خوابيده بود، ايلُوت را بنا كرد و آن را براي يهودا استرداد نمود. 3 و عُزّيّا شانزده ساله بود كه پادشاه شد و پنجاه و دو سال در اورشليمپادشاهي نمود و اسم مادرش يَكُلْياي اورشليمي بود. 4 و آنچه در نظر خداوند پسند بود، موافق هر چه پدرش اَمَصْيا كرده بود، بجا آورد. 5 و در روزهاي زكريا كه در رؤياهاي خدا بصير بود، خدا را ميطلبيد و مادامي كه خداوند را ميطلبيد، خدا او را كامياب ميساخت.
6 و او بيرون رفته، با فلسطينيان جنگ كرد و حصار جَتّ و حصار يَبْنَه و حصار اَشْدود را منهدم ساخت و شهرها در زمين اشدود و فلسطينيان بنا نمود. 7 و خدا او را بر فلسطينيان و عَرَباني كه در جُوْربَعْل ساكن بودند و بر مَعُونيان نصرت داد. 8 و عَمُّونيان به عُزّيّا هدايا دادند و اسم او تا مدخل مصر شايع گرديد، زيرا كه بينهايت قوي گشت. 9 و عُزّيّا برجها در اورشليم نزد دروازة زاويه و نزد دروازة وادي و نزد گوشة حصار بنا كرده، آنها را مستحكم گردانيد. 10 و برجها در بيابان بنا نمود و چاههاي بسيار كند زيرا كه مواشي كثير در همواري و در هامون داشت و فلاحان و باغبانان در كوهستان و در بوستانها داشت، چونكه فلاحت را دوست ميداشت. 11 و عُزّيّا سپاهيان جنگ آزموده داشت كه براي محاربه دسته دسته بيرون ميرفتند؛ برحسب تعداد ايشان كه يَعْيئيل كاتب و مَعَسياي رئيس زيردست حَنَنْيا كه يكي از سرداران پادشاه بود، آنها را سان ميديدند. 12 و عدد تمامي سردارانِ آبا كه شجاعان جنگ آزموده بودند، دو هزار و ششصد بود. 13 و زير دست ايشان، سيصد و هفت هزار و پانصد سپاه جنگ آزموده بودند كه پادشاه را به ضد دشمنانش مساعدت نموده، با قوت تمام مقاتله ميكردند. 14 و عُزّيّا براي ايشان يعنيبراي تمامي لشكر سپرها و نيزهها و خودها و زرهها و كمانها و فلاخنها مهيا ساخت. 15 و منجنيقهايي را كه مخترع صنعتگران ماهر بود در اورشليم ساخت تا آنها را بر برجها و گوشههاي حصار براي انداختن تيرها و سنگهاي بزرگ بگذارند. پس آوازة او تا جايهاي دور شايع شد زيرا كه نصرت عظيمي يافته، بسيار قوي گرديد.
16 ليكن چون زورآور شد، دل او براي هلاكتش متكبر گرديد و به يَهُوَه خداي خود خيانت ورزيده، به هيكل خداوند درآمد تا بخور بر مذبح بخور بسوزاند. 17 و عَزَرْياي كاهن از عقب او داخل شد و همراه او هشتاد مرد رشيد از كاهنان خداوند درآمدند. 18 و ايشان با عُزّيّا پادشاه مقاومت نموده، او را گفتند: «اي عُزّيّا سوزانيدن بخور براي خداوند كار تو نيست بلكه كار كاهنان پسران هارون است كه براي سوزانيدن بخور تقديس شدهاند. پس از مقدس بيرون شو زيرا خطا كردي، و اين كار از جانب يَهُوَه خدا موجب عزت تو نخواهد بود.»
19 آنگاه عُزّيّا كه مِجْمَري براي سوزانيدن بخور در دست خود داشت، غضبناك شد و چون خشمش بر كاهنان افروخته گرديد، برص به حضور كاهنان در خانة خداوند به پهلوي مذبح بخور بر پيشانياش پديد آمد. 20 و عَزَرْياي رئيس كهنه و ساير كاهنان بر او نگريستند و اينك برص بر پيشانياش ظاهر شده بود. پس او را از آنجا به شتاب بيرون كردند و خودش نيز به تعجيل بيرون رفت، چونكه خداوند او را مبتلا ساخته بود. 21 و عُزّيّا پادشاه تا روز وفاتش ابرص بود و در مريضخانه مبروص ماند، زيرا از خانةخداوند ممنوع بود؛ و پسرش يوتام، ناظر خانة پادشاه و حاكم قوم زمين ميبود.
22 و اِشَعْيا ابن آموص نبي بقية وقايع اول و آخر عُزّيّا را نوشت. 23 پس عُزّيّا با پدران خود خوابيد و او را با پدرانش در زمين مقبرة پادشاهان دفن كردند، زيرا گفتند كه ابرص است و پسرش يوتام در جايش پادشاه شد.
ترجمه تفسیری
عزيا، پادشاه يهودا
(دوم پادشاهان 14:21-22، 15:1-7)
مردم يهودا، عزيا را كه شانزده ساله بود بجاي پدرش امصيا پادشاه خود ساختند. 2 عزيا پس از مرگ پدرش شهر ايلت را براي يهودا پس گرفت و آن را بازسازي كرد. 3 او پنجاه و دو سال در اورشليم سلطنت نمود. (مادرش يكلياي اورشليمي بود.) 4 او مانند پدرش امصيا آنچه در نظر خداوند پسنديده بود انجام ميداد. 5 تا زماني كه مشاور روحاني او، زكريا زنده بود، او از خدا پيروي ميكرد و خدا نيز او را موفق ميساخت.
6 عزيا به جنگ فلسطينيها رفت و شهر جت را گرفت و حصار آن را خراب كرد و با شهرهاي يبنه و اشدود نيز بهمين طريق عمل نمود. سپس در ناحيه اشدود و قسمتهاي ديگر فلسطين شهرهاي تازهاي ساخت. 7 خدا نه فقط او را در جنگ با فلسطينيها ياري نمود، بلكه در نبرد با عربهاي جوربعل و معونيها نيز وي را امداد فرمود. 8 عمونيها باج و خراج به او ميپرداختند و نام او تا مصر شهرت يافت زيرا او بسيار نيرومند شده بود.
9 عزيا در شهر اورشليم نزد دروازه زاويه، دروازةدره و جايي كه حصار اورشليم ميپيچيد قلعههاي محكمي بنا كرد. 10 همچنين درصحرا برجها ساخت و چاههاي بسيار كند زيرا در دشتها و درهها، گلههاي بسيار داشت. عزيا به كشاورزي علاقمند بود و به همين جهت در دامنه تپهها و دشتهاي حاصلخيز، مزرعهها و تاكستانهاي فراواني داشت.
11 سپاه عزيا از سربازان جنگ آزمودهاي تشكيل شده بود. در زمان جنگ، يعيئيل، منشي دربار و معسيا، معاون حننيا كه يكي از درباريان بود، سپاه را به چند دسته تقسيم كرده، سان ميديدند. 12 دو هزار و ششصد نفر از سران قبايل، فرماندهي اين دستهها را بعهده داشتند. 13 سپاه زيردست آنها از 500ر307 سرباز زبده تشكيل شده بود كه با شجاعت از پادشاه در مقابل دشمن دفاع ميكردند. 14 عزيا براي تمام افراد سپاه سپر، نيزه، كلاهخود، زره، كمان و فلاخن تهيه كرد. 15 به دستور او منجنيقهايي بوسيله صنعتگران ماهر در اورشليم ساخته شد تا با آنها از بالاي برجها و باروها تير و سنگ بسوي دشمن پرتاب كنند. به اين ترتيب او بسيار معروف و قوي شد، زيرا خدا وي را كمك ميكرد.
مجازات عزيا بخاطر غرورش
16 اما قدرت عزيا باعث غرور و تباهي او گرديد. او وارد خانه خداوند شد و شخصاً بر قربانگاه آن بخور سوزانيد و به اين وسيله بر ضد خداوند، خداي خود مرتكب گناه شد. 17 پشت سر او عزريا، كاهن اعظم با هشتاد كاهن ديگر كه همه مرداني شجاع بودند وارد خانه خداوند شده 18 با عزياي پادشاه به مخالفت پرداختند و گفتند: «اي عزيا، سوزاندن بخور براي خداوند كار تو نيست! اين فقط وظيفه كاهنان نسل هارون است كه براي همين منظور تقديس شدهاند. از اينجا خارج شو، چون گناه كردهاي و خداوند از اين عمل تو خشنود نخواهد شد.»
19 عزيا كه كنار قربانگاه بخور ايستاده بود غضبناك شد و نخواست ظرف بخوري را كه دردست داشت بر زمين بگذارد. در اين هنگام ناگهان مرض جذام در پيشاني او ظاهر شد! 20 عزريا و كاهنان ديگر وقتي اين را ديدند، با شتاب او را بيرون بردند. او خود نيز ميخواست هر چه زودتر از خانه خدا خارج شود، زيرا خداوند او را مجازات كرده بود.
21 عزياي پادشاه تا روز وفاتش جذامي بود و در خانهاي، تنها بسر ميبرد و اجازه نداشت به خانه خداوند وارد شود. پسرش يوتام امور مملكت را اداره ميكرد.
22 شرح بقيه رويدادهاي دوران سلطنت عزيا، از ابتدا تا انتها، توسط اشعياي نبي (پسر آموص) نوشته شده است. 23 وقتي عزيا وفات يافت، با اينكه جذامي بود، او را در آرامگاه سلطنتي به خاك سپردند و پسرش يوتام سلطنت را به دست گرفت.
راهنما
باب 26 . عزيّا (عزريا)، پادشاه يهودا. 787 - 735 ق. م.
52 سال سلطنت كرد. (مذكور در دوم پادشاهان 15:1-7). احتمالاً مدتي با پدرش امصيا بطور همزمان سلطنت كرده است. «آنچه در نظر خداوند پسند بود، به عمل آورد، خدا را ميطلبيد و مادامي كه خداوند را ميطلبيد خدا او را كامياب ميساخت». او داراي ارتشي عظيم و بهترين ابزار نظامي بود. بر فلسطينيان، اعراب و عمونيان پيروز شد. به كشاورزي اهميت زيادي ميداد. در زمان او حكومت به حداكثر وسعت خود پس از جدا شدن ده سبط رسيد. ولي دچار تكبر شد و خدا او را مبتلا به جذام نمود.
نكتة باستان شناختي: عزيّا. در كتيبهاي متعلق به تيكلاتپليسر، پادشاه آشور (747 - 727 ق. م.) كه اسرائيل شمالي را به اسارت برد، چهار بار به عبارت «عزريا (عزيا) اهل يهودا» بر ميخوريم.
سنگ قبر عزيا را، دكتر «ا. ل. سوكنيك» استاد دانشگاه يهودي اورشليم، كشف كرد كه در موزة باستان شناسي روسي بر كوه زيتون نگهداري ميشود. بر روي اين سنگ قبر به خط آرامي رايج در زمان مسيح چنين نوشته شده: «استخوانهاي عزيا، پادشاه يهودا به اينجا آورده شد. آن را باز نكنيد.» عزيا در شهر داود به خاك سپرده شده بود (دوم پادشاهان 15:7)؛ اما ظاهراً به دلايلي مقبرة او را خالي كرده و استخوانهايش را به محل ديگري منتقل كرده بودند.