ترجمه قدیمی گویا
|
رحمت خداوند براي قوم خود
هللوياه! خداوند را حمد بگوييد زيرا كه او نيكو است و رحمت او تا ابدالا´باد! 2 كيست كه اعمال عظيم خداوند را بگويد و همه تسبيحات او را بشنواند؟ 3 خوشابحال آنانيكه انصاف را نگاه دارند و آن كه عدالت را در همه وقت به عمل آورد. 4 اي خداوند مرا ياد كن به رضامندييي كه با قوم خود ميداري؛ و به نجات خود از من تفقّد نما. 5 تا سعادت برگزيدگان تو را ببينم و به شادماني قوم تو مسرور شوم و با ميراث تو فخر نمايم.
6 با پدران خود گناه نمودهايم و عصيان ورزيده، شرارت كردهايم. 7 پدران ما كارهاي عجيب تو را در مصر نفهميدند و كثرت رحمت تو را به ياد نياوردند، بلكه نزد دريا يعني بحر قلزم فتنه انگيختند. 8 ليكن به خاطر اسم خود ايشان را نجات داد تا توانايي خود را اعلان نمايد. 9 و بحر قُلْزُم را عتاب كرد كه خشك گرديد. پس ايشان را در لجّهها مثل بيابان رهبري فرمود. 10 و ايشان را از دست دشمن نجات داد و از دست خصم رهايي بخشيد. 11 و آب، دشمنان ايشان را پوشانيد كه يكي از ايشان باقي نماند. 12 آنگاه به كلام او ايمان آوردند و حمد او را سراييدند. 13 ليكن اعمال او را به زودي فراموش كردند و مشورت او را انتظار نكشيدند. 14 بلكه شهوتپرستي نمودند در باديه؛ و خدا را امتحان كردند در هامون. 15 و مسألت ايشان را بديشان داد. ليكن لاغري در جانهاي ايشان فرستاد.
16 پس به موسي در اردو حسد بردند و به هارون، مقدّس يهوّه. 17 و زمين شكافته شده، داتان را فرو برد و جماعت ابيرام را پوشانيد. 18 و آتش، در جماعت ايشان افروخته شده، شعله آتش شريران را سوزانيد. 19 گوسالهاي در حوريب ساختند و بتي ريخته شده را پرستش نمودند. 20 و جلال خود را تبديل نمودند به مثال گاوي كه علف ميخورد. 21 و خداي نجات دهنده خود را فراموش كردند كه كارهاي عظيم در مصر كرده بود، 22 و اعمال عجيبه را در زمين حام و كارهاي ترسناك را در بحر قلزم. 23 آنگاه گفت كه ايشان را هلاك بكند، اگر برگزيده اوموسي در شكاف به حضور وي نميايستاد، تا غضب او را از هلاكتِ ايشان برگرداند. 24 و زمين مرغوب را خوار شمردند و به كلام وي ايمان نياوردند. 25 و در خيمههاي خود همهمه كردند و قول خداوند را استماع ننمودند. 26 له'ذا دست خود را برايشان برافراشت، كه ايشان را در صحرا از پا درآوَرَدْ. 27 و ذريّت ايشان را در ميان امّتها بيندازد و ايشان را در زمينها پراكنده كند. 28 پس به بعل فغور پيوستند و قربانيهاي مردگان را خوردند. 29 و به كارهاي خود خشم او را به هيجان آوردند و وبا بر ايشان سخت آمد. 30 آنگاه فينحاس بر پا ايستاده، داوري نمود و وبا برداشته شد. 31 و اين براي او به عدالت محسوب گرديد، نسلاً بعد نسل تا ابدالا´باد.
32 و او را نزد آب مريبه غضبناك نمودند. حتي موسي را به خاطر ايشان آزاري عارض گرديد. 33 زيرا كه روح او را تلخ ساختند، تا از لبهاي خود ناسزا گفت. 34 و آن قومها را هلاك نكردند، كه درباره ايشان خداوند امر فرموده بود. 35 بلكه خويشتن را با امّتها آميختند و كارهاي ايشان را آموختند. 36 و بتهاي ايشان را پرستش نمودند تا آنكه براي ايشان دام گرديد. 37 و پسران و دختران خويش را براي ديوها قرباني گذرانيدند، 38 و خون بيگناه را ريختند يعني خون پسران و دختران خود را كه آن را براي بتهاي كنعان ذبح كردند و زمين از خون ملوّث گرديد. 39 و از كارهاي خود نجس شدند و در افعال خويش زناكار گرديدند. 40 له'ذا خشم خداوند بر قوم خود افروخته شد و ميراث خويش را مكروه داشت. 41 و ايشان را به دست امّتها تسليم نمود تا آناني كه از ايشان نفرت داشتند، بر ايشان حكمراني كردند. 42 و دشمنان ايشان بر ايشان ظلم نمودند و زير دست ايشان ذليل گرديدند. 43 بارهاي بسيار ايشان را خلاصي داد. ليكن به مشورتهاي خويش براو فتنه كردند و به سبب گناه خويش خوار گرديدند. 44 با وجود اين، بر تنگي ايشان نظر كرد، وقتي كه فرياد ايشان را شنيد. 45 و به خاطر ايشان، عهد خود را به ياد آورد و در كثرت رحمت خويش بازگشت نمود. 46 و ايشان را حرمت داد، در نظر جميع اسيركنندگان ايشان.
47 اي يهوّه خداي ما، ما را نجات ده! و ما را از ميان امّتها جمع كن! تا نام قدّوس تو را حمد گوييم و در تسبيح تو فخر نماييم. 48 يهوّه خداي اسرائيل متبارك باد از ازل تا ابدالا´باد. و تمامي قوم بگويند آمين. هلّلوياه!
مهرباني خداوند نسبت به قومش
خداوند را حمد و سپاس گوييد، زيرا كه او مهربان است و رحمتش جاوداني! 2 كيست كه بتواند تمام كارهاي بزرگي را كه خداوند انجام داده است بيان كند و شكر و سپاس او را آنچنان كه بايد و شايد، بجا آورد؟ 3 خوشابحال آناني كه با انصاف و درستكار هستند.
4و5 اي خداوند، هنگامي كه بر قوم خود رحمتميفرمايي و آنها را نجات ميدهي مرا نيز به ياد آور و نجات بده تا سعادت برگزيدگان تو را ببينم و با قوم تو شادي كنم و در فخر آنها شريك باشم.
6 ما نيز مانند اجداد خود گناه كردهايم؛ شرور و بدكار بودهايم. 7 اجدادمان معجزات تو را در مصر درك ننمودند. آنها محبت و رحمت تو را فراموش كردند و در كنار درياي سرخ از اطاعت تو سر باز زدند. 8 ليكن تو، همانگونه كه وعده فرموده بودي، آنها را نجات دادي و بدين وسيله قدرت خود را آشكار ساختي. 9 درياي سرخ را امر فرمودي و خشك گرديد و بنياسرائيل را هدايت كردي تا از ميان دريا كه همچون بيابان، خشك شده بود گذر كنند. 10 آنها را از دست دشمنانشان رهانيدي و آزاد ساختي. 11 همه دشمنان آنها در دريا غرق شدند و حتي يكي از آنها نيز زنده نماند.
12 آنگاه قوم خداوند، به او ايمان آوردند و او را با سرود ستايش كردند. 13 ولي طولي نكشيد كه معجزاتش را فراموش كردند و بدون مشورت با او به راه خود ادامه دادند. 14 آنها با خواستههاي نفساني خود، خدا را در صحرا امتحان كردند. 15 خدا هم آنچه را كه خواستند به ايشان داد، ولي آنها را به بيماري سختي مبتلا ساخت.
16 بنياسرائيل در صحرا به موسي و هارون، پيشوايان برگزيده خداوند، حسد بردند. 17 آنگاه زمين دهان گشود و «داتان» و «ابيرام» را با خاندانشان فرو برد، 18 و آتش از آسمان بر طرفداران ايشان افروخته شد و آن مردم شرور را سوزانيد.
19 بنياسرائيل در دامنه كوه سينا بُتي گوساله شكل از طلا ساختند و آن را پرستش كردند. 20 آنها بجاي عبادت خداي پرجلال، مجسمه گاو را پرستش نمودند. 21و22 به اين ترتيب، خداي نجات دهنده خود را خوار شمردند و كارهاي شگفتانگيز او را در مصر و درياي سرخ فراموش كردند. 23 آنگاه خداوند خواست ايشان را هلاك كند، ولي خادم برگزيده او موسي به شفاعت برخاست و التماس نمود كه از نابود كردن آنها بگذرد.
24 بنياسرائيل نميخواستند وارد سرزمين موعودشوند، چون به وعده خدا كه گفته بود آن زمين را به ايشان ميدهد، ايمان نداشتند. 25 آنها در خيمههاي خود پيوسته غرغر ميكردند و به دستورات خداوند گوش نميدادند. 26 از اين رو، خداوند خواست ايشان را در صحرا نابود كند، 27 و فرزندانشان را در سرزمينهاي بيگانه پراكنده و آواره سازد.
28 بنياسرائيل در «فغور» به پرستش بت بعل پرداختند و از گوشت قربانيهايي كه به بتهاي بيجان تقديم ميشد، خوردند. 29 با اين رفتار خود، خشم خداوند را برانگيختند كه بسبب آن بيماري وبا دامنگير آنها شد. 30 آنگاه «فينحاس» برخاسته، افراد مقصر را مجازات نمود و وبا قطع گرديد. 31 اين كار نيك فينحاس در نزد خدا هرگز فراموش نخواهد شد و تمام نسلها او را به نيكي ياد خواهند كرد.
32 بنياسرائيل در كنار چشمه «مريبه»، خداوند را خشمگين ساختند، چنانكه حتي موسي بخاطر آنها از ورود به سرزمين كنعان محروم شد. 33 زيرا چنان موسي را به ستوه آوردند كه او غضبناك شده، سخن ناشايست بزبان راند.
34 آنها، قومهايي را كه خداوند گفته بود از بين ببرند، نكشتند، 35 بلكه با آنها وصلت نمودند و از كارهاي بد ايشان پيروي كردند. 36 بتهاي آنها را پرستش نمودند و با اين كار، خود را محكوم به مرگ كردند. 37 اسرائيليها، پسران و دختران خود را براي بتها قرباني كردند. 38 خون فرزندان بيگناه خود را براي بتهاي كنعان ريختند و زمين موعود را با خون آنها ناپاك ساختند. 39 با اين كارها، خود را آلوده كردند و به خدا خيانت ورزيدند. 40 بنابراين، خشم خداوند بر بنياسرائيل افروخته شد و او از آنها بيزار گرديد. 41 آنها را بدست قومهايي كه از ايشان نفرت داشتند، سپرد تا بر آنها حكمراني كنند. 42 دشمنانشان بر آنها ظلم كردند و ايشان را خوار و ذليل ساختند.
43 خداوند بارها بنياسرائيل را از دست دشمنانشان نجات بخشيد، ولي آنها هر بار بر ضد او شوريدند و در گناهان خود بيشتر غرق شدند. 44 با وجود اين، هنگامي كه فرياد برآوردند، خداوند به داد ايشان رسيد و به درماندگي آنها توجه نمود. 45 اووعدهاي را كه به ايشان داده بود، به ياد آورد و بسبب رحمت فراوانش، آنها را مجازات نكرد. 46 او دل اسيركنندگان آنها را به رقت آورد تا به آنها رحـم كنند.
47 اي خداوند، ما را نجات ده. ما را از ميان قومها، به سرزمين خودمان برگردان تا نام مقدس تو را حمد گوئيم و با شادي تو را ستايش كنيم.
راهنما
مزامير 105 و 106 . مزامير تاريخي